ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 136   اسفند ماه 1395
 

 
 

 
 
   شماره 136   اسفند ماه 1395


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
روایت وزیر مختار آمریکا از کودتای رضاخان

«جان لارنس كالدول» وزیر مختار وقت آمریکا در ایران اولين گزارش خود را از كودتا در 22 فوريه 1921، ساعت 10 صبح مخابره مي‌كند:‌ «نزديك به 1000 قزاق ايراني روز گذشته از قزوين به سمت تهران حركت كردند و بدون رو‌به‌رو شدن با هيچ مقاومتي، پايتخت را به تصرف خود درآوردند. آنها به غير از رئيس‌الوزرا مابقي اعضاي كابينه را فوراً دستگير كردند. همچنين مقامات بلندپايه پيشين، ثروتمندان ايراني، مشروطه‌خواهان و ناسيوناليست‌ها نيز در امان نماندند. به تعويق افتادن حقوق قزاق‌ها علت اين اقدام قلمداد شده است. رئيس‌الوزرا دست به دامان انگليسي‌ها شده و به سفارت بريتانيا پناه برد. بريتانيا منكر هرگونه دخالت در اين قضايا شده، اما كاملاً روشن است كه اوضاع فعلي بر وفق مراد آنهاست و شواهد حاكي از آن است كه نيروي نظامي آنها اين حركت را تقويت مي‌كند. سيدضياء‌الدين، سردبير روزنامه رعد و از تحت‌الحمايگان بريتانيا، رهبري اين جريان را بر عهده دارد. وي در زمان وثوق‌الدوله، در مقام مشاور محرمانه رئيس‌الوزرا خدمت مي‌كرد. مردم ايران تقريباً مطمئن شده‌اند كه تمام اين قضايا يك نقشه و توطئه انگليسي است. [با اين حال] نظم و آرامش بر شهر حكمفرماست.» احمد شاه در 23 فوريه 1921سيد ضياء را به سمت رياست وزرا منصوب مي‌كند: «نظر به اعتمادي كه به حسن كفايت و خدمتگزاري جناب ميرزا سيدضياء‌الدين داريم، معزي‌اليه را به مقام رياست وزرا برقرار و منصوب فرموده و اختيارات تامه براي انجام وظايف رياست وزرائي به معزي‌اليه مرحمت فرموديم.»
كالدول تصميم شاه را اينگونه تشريح مي‌كند: «شاه سيدضياء را با اختيارات تام به رياست وزرا منصوب كرد و او در حال تشكيل كابينه است. حكومت نظامي شدیدی بر شهر حکم فرما گردیده و هیچ کدام از روزنامه‌ها اجازه انتشار ندارند. ارتباط تلگرافي در سراسر ايران ممنوع است و از هر‌گونه اجتماع عمومي حتي در خانه‌ها، جلوگيري به عمل مي‌آيد. درخواست بسياري از مردم كه خواهان بست نشستن در سفارت آمريكا بودند، رد شد؛ روی هم رفته 100 نفر دستگير شده‌اند. در ميان آنان چهار تن از رئيس‌الوزرا‌هاي پيشين، شماري ديگر از مقامات دولتي و ثروتمندان شهر نيز به چشم مي‌خورند. توده مردم از اين اوضاع به خشم آمده و مدعي هستند تمام اين قضايا، یک كودتاي انگليسي است. سفارت بريتانيا تمام اين اتهامات را رد مي‌كند اما شكي نيست كه نيروي نظامي انگليس در قزوين از اين حركت حمايت كرده است. رهبران و پيروان اين جريان، همگي تحت‌الحمايه بريتانيا هستند و اگر نبود حمايت همه جانبه ارتش اين كشور، اين حركت به شكست مي‌انجاميد... زندگي شاه در معرض خطر قرار دارد و به نظر بنده وي مترصد است در اولين فرصت ممكن، كناره‌گيري كند. رئيس‌الوزرا اعلام كرد در نظر دارد شماري از بازداشت‌شدگان را اعدام كند.»
كالدول در مورد كودتا چنين مي‌نويسد: «بعد از ظهر يكشنبه بيستم فوريه، خبر رسيد كه 1500 نيروي قزاق از قزوين به سمت تهران حركت كرده و به چند مايلي شهر رسيده‌اند. اين خبر موجب نگراني مردم شد. شواهد حاكي از آن بود كه آنها در صدد تصرف پايتخت هستند اما کسی از غرض اصلي ایشان خبر نداشت. بعد از ظهر همان روز، وزيرمختار بريتانيا به خارج از شهر رفت و ساعت 5 بعد از ظهر بازگشت. چند ساعت پيش از خروج وزيرمختار، سر كنسول سفارت بريتانيا، سرهنگ دوم هيگ، به همراه سيد‌ضياء‌الدين، رئيس‌الوزراي فعلي، براي گفتگو با قزاق‌ها از شهر خارج شدند. بر اساس شواهد موجود، اين دو نفر به منظور مطمئن شدن از مقصود قزاق‌ها شهر را ترك كردند، اما خود نيرو‌هاي قزاق اعتراف كردند كه دقيقاً پيش از ورود آنها به پايتخت، نفري پنج تومان (تقريباً 5 دلار) از [مقامات] بريتانيا دريافت كرده‌اند. لازم به ذكر است كه اين قزاق‌ها تحت فرمان كلنل اسميت هستند. اين فرمانده انگليسي مدتی است که در استخدام دولت ايران است و چند ماه پيش تصدي اداره اطلاعات در قزوين را بر عهده گرفت و البته پيش از آن نيز فرمانده نيرو‌هاي قزاق در آن منطقه بود. وي مكرراً به تهران سفر مي‌كرد و بر كسي پوشيده نيست كه در اين سفرها بخش عمده وقت خود را در حضور سيد‌ضياءالدين به سر مي‌برد. همچنين مشخص شده است كه اندكي پيش از حركت قزاق‌ها به سمت تهران، پولي كه قرار بود ميان اين نيرو‌ها پخش شود به دست كلنل اسميت رسيد. اما به نظر مي‌رسد كلنل ترجيح داد تا رسيدن به تهران صبر كند و بلافاصله پس از رسيدن به پايتخت، مبلغ مذكور در ميان آنها پخش شد. اين وجه به امضاي كلنل اسميت از بانك برداشت شده بود. اما نكته جالب توجه اين است كه به نظر مي‌رسد نه دولت ايران و نه سفارت بريتانيا تا زماني كه قزاق‌ها به چند مايلي شهر نرسيده بودند، هيچ كدام خبر نداشتند كه قزاق‌ها به منظور تصرف پايتخت حركت كرده‌اند و اين در حالي است كه نيروهاي مستقر در قزوين (قرارگاه نيروهاي بريتانيا در شمال ايران) تحت فرماندهي افسران بريتانيايي هستند و شهر را به همراه تجهيزات نظامي اين كشور ترك كردند و پس از گذشت چهار روز و پشت سر گذاشتن صد مايل به دروازه‌هاي تهران رسيدند اين دو شهر با خطوط تلفن و تلگراف با هم در ارتباط هستند و همچنين در هر دو شهر، ايستگاه‌هاي راديويي بي‌سيم در اختيار انگليسي‌ها است). همه اين اتفاقات كاملاً حساب شده و از پيش تعيين شده پيش رفت و كاملاً مشخص است كه بدون تباني و سازش، هرگز چنين امري محقق نمي‌گرديد... اندكي پس از نيمه شب بيستم فوريه، قزاق‌ها وارد تهران شدند. نيرو‌هاي ژاندارمري كه موظف به حفاظت از پايتخت و مناطق داخلي كشور هستند نيز به قزاق‌ها پيوستند. شاه يكي از افسران سوئدي را به منظور متوقف ساختن قزاق‌ها در خارج از پايتخت، متصدي هنگ مركزي سرباز‌ها كرد. اما اين افسر متوجه شد كه سرباز‌ها نيز به قزاق‌ها پيوسته‌اند. سه گلوله توپ و چند گلوله هوايي نیز شليك شد. تنها نيرو‌هاي پليس در مقابل اين عده مقاومت كردند. در اداره مركزي پليس پيش از دستگيري تمام نيرو‌هاي پليس، دو نفر كشته شدند. به هر حال، به نظر مي‌رسد كودتا بدون خونريزي به پايان رسيده است. به زودي روشن شد كه تمام چهره‌هاي برجسته اين جنبش، ارتباط تنگاتنگي با [سفارت] بريتانيا دارند. سرگرد مسعود‌خان ، كه پيش از اين بر مسند وزارت جنگ نيز تكيه زده، از چند ماه پيش تا كنون به عنوان معاون شخصي كلنل اسميت در قزوين، مشغول به خدمت است. سرهنگ رضاخان، كه به فرماندهي نيرو‌هاي قزاق منصوب شده است، در هنگ نظامي انگليس- ايران خدمت و در عمل براي فرمانده اين هنگ جاسوسي مي‌كرد. وي در چند ماه گذشته همكاري بسيار نزديكي با انگليسي‌ها در قزوين داشته است. سيد‌ضياء‌الدين، رئيس‌الوزرا، مالك روزنامه نيمه‌رسمي رعد است؛ بريتانيا حامي مالي اين روزنامه است. همانطور كه پيش از اين به اطلاع وزارت‌خانه رسيد، روزنامه رعد همان روزنامه‌اي است كه در پاييز 1919 شديداً به آمريكا، ملت و آداب و رسوم اين كشور حمله كرد. سيد‌ضياء‌الدين مردي است که سي و پنج سال از عمر وی می گذرد. «سيد» واژه‌اي است كه به فرزندان پيامبر محمد اطلاق مي‌شود و تا پيش از كودتا سيد‌ضياء‌الدين دستار سياه بر سر مي‌كرد كه نشانه‌ سيد ‌بودن او بود؛ اما پس از آن «كلاه» سياه كه سرپوش معمول مردم ايران است، بر سر مي‌كند. وي يكي از ايرانيان پر توان و استثنايي است. ضياءالدين معاون مورد اعتماد وثوق‌الدوله بود؛ اكنون نيز همه مردم مي‌دانند انگليسي‌ها روزنامه او را تأمين مالي كرده و شخصاً نيز از بريتانيا وجوهي را دريافت مي‌كند؛ اما با اين حال، بعضي از مردم كم و بيش نسبت به تلاش‌هاي سيدضياءالدين خوش بين هستند و گمان مي‌كنند كه وي در صدد تشكيل دولتي شايسته‌تر در اين كشور است.» كالدول اضافه مي‌كند: «يك يا دو روز پس از كودتا شاه رسماً سيد‌ضياءالدين را با اختيارات تام به رياست وزرا منصوب كرد. حكومت نظامي مجدداً با شدت و حدّت هر چه تمام‌‌تر اجرا شد. همچنان قزاق‌ها به نيروي پليس اعتماد نداشته و در هر يك از ايستگاه‌هاي پليس نيرو‌هاي قزاق نيز مستقر شده‌اند. تا چند روز پس از كودتا ارتباطات داخلي توسط پست يا تلگراف ممنوع بود و هيچ روزنامه‌اي اجازه انتشار نداشت. با اين حال، پس از يك هفته اين محدوديت‌ها برداشته و روزنامه ايران به عنوان روزنامه رسمي اجازه انتشار يافت. تجمع مردم حتي در منازل شخصي همچنان ممنوع بوده و انتشار هر‌گونه انتقاد از دولت نيز قدغن مي‌باشد.»

تكذيب و انکار بريتانيا
بريتانيا هرگونه دخالت و اطلاع از اين كودتا را صريحاً رد كرد. به عنوان مثال در گزارش پرسش و پاسخ مجلس عوام به تاريخ دوشنبه 28 فوريه 1921 مي‌خوانيم:
دريابان كنورثي از نخست‌وزير چنين سؤال كرد: آيا دولت اعلي‌حضرت در كودتاي قزاق‌ها براي سرنگوني دولت ايران، هيچگونه دخالتي داشته است؛ آيا تجهيزات و دست‌مزد اين قزاق‌ها توسط دولت اعلي‌حضرت فراهم شده؛ و رويكرد دولت اعلي‌حضرت نسبت به اين اقدام چيست؟ آقاي سِسيل هارمزورث: از آنجا كه اين سؤال پاسخي نسبتاً طولاني دارد، با كسب اجازه از نمايندگان محترم حاضر در جلسه، آن را در گزارش رسمي منتشر خواهم ساخت.» گزارش رسمي: «يگان‌هاي مختلف قزاق، كه تمام نيرو‌هاي آن ايراني هستند تحت فرماندهي افسران ايراني از قزوين به سمت تهران حركت كرده و در بيست و يكم فوريه اندكي پس از نيمه شب وارد پايتخت شدند. افسر ايراني اين نيرو‌ها اذعان داشت كه قزاق‌هاي ايراني، كه تجربه رويارويي با بلشويك‌ها را داشتند، از اين كه دولتي بي‌كفايت جايگزين دولت بي‌كفايت‌تري مي‌شود، خسته شدند. دولت‌هايي كه نتوانستند از پيشروي بلشويك‌ها جلوگيري به عمل آورند و به دليل اهمال كاري ايشان، نيرو‌هاي بريتانيا نيز از ايران خارج شدند. قزاق‌ها وفاداري خود را به شاه اعلام كرده، اما تصريح كردند مشاورين شيطان صفتي را كه اعلي‌حضرت را احاطه كرده‌اند، كنار خواهند زد. افسران ارشد قزاق‌ها، حسن‌نيت خود را درباره اتباع خارجي ابراز داشته و تأكيد كردند جاي هيچ نگراني و ترس براي اتباع خارجي نيست. از آنجا كه هيچ نيروي نظامي مانع ورود آنها به شهر نشد، قزاق‌ها به راحتي شهر را تصرف كردند، ادارات دولتي را تحت كنترل خود درآورده و خيابان‌ها را قرق كردند. ژاندارمري و پليس محلي به ايشان پيوسته و نظم و آرامش در شهر برقرار شد. طبيعی است که به دنبال این اقدامات، دولت سپهدار سقوط كرد و رئيس‌الوزرا به سفارت اعلي‌حضرت شاهنشاهي بريتانيا پناه آورد. اما متعاقباً وادار به ترك سفارت شده و به وي اطمينان داده شد كه مورد تعرض قرار نخواهد گرفت. انقلابيون تا اين تاريخ دست به تشكيل دولت نزده‌اند، اما بسياري از مقامات برجسته كشوري را دستگير كرده‌اند. بازار تعطيل شده و در بيست و دوم فوريه شهر در آرامش كامل فرو رفته است. دولت اعلي‌حضرت شاهنشاهی بریتانیا هيچ دخالتي در اين امور نداشته و هيچ مسئوليتي را در قبال اعمال قزاق‌هاي ايراني بر عهده نمي‌گيرد. كمك هزينه‌هايي كه بريتانيا براي حفظ و نگهداري از اين نيرو‌ها پرداخت مي‌كرد، در مي سال 1920 متوقف شده است. دولت اعلي‌حضرت نسبت به قزاق‌ها موضع بي‌طرفانه اتخاذ كرده است.
والاس اسميت موري، كاردار سفارت آمريكا، در يكي از گزارش‌هاي سال 1925 نظر خود را در مورد انكار دولت انگليس در هر‌گونه دخالت در كودتا را چنين تفسير مي‌كند: «نيروي نظامي فعلي ايران مبدأ و سرچشمه خاص خود را دارد؛ همانطور كه وزارت‌خارجه مطلع است، اين نيرو در زمان كودتاي 21 فوريه 1921 سيد‌ضياءالدين به وجود آمد؛ زماني كه رهبران كودتا 800 قزاق را به فرماندهي سرهنگ رضاخان راهي تهران كرده و حكومت متزلزل سپهداراعظم را سرنگون كردند. (جناب آقاي بالفور در كتاب خود تحت عنوان وقايع اخير در ايران شمار اين قزاق‌ها را 2500 نفر ذكر مي‌كند). در واقع هنگ قديمي قزاق‌ها كه پس از اخراج افسران روسي، به فرماندهي افسران انگليسي در قزوين مستقر شد، به سختي مي‌شود باور كرد كه كودتا بدون اطلاع و رضايت سفارت بريتانيا اجرا شده است. علاوه بر اين، كلنل گلروپ فرمانده ژاندارمري تهران و جنرال وستداهل فرمانده نيرو‌هاي پليس، در شب پر حادثه 21-20 فوريه به نيرو‌هاي خود دستور دادند از قرارگاه‌هاي خود خارج نشوند. در پي اين خوش‌خدمتي، دولت بريتانيا به دليل «وفاداري به منافع بريتانيا در ايران» ايشان را مفتخر به دريافت نشان G.C.M.G كرد. اين وقايع بيش از پيش ايرانيان را به دخالت بريتانيا مظنون كرد و آنها را مطمئن ساخت كه اين كودتا خود به خود صورت نگرفته است. جداي از وقايع مذكور، سيدضياءالدين پس از اينكه زمام قدرت را به دست گرفت، علي‌رغم اينكه وي به دلايل سياسي مي‌بايست توافقنامه انگليس- ايران را «باطل اعلام می کرد»، در پي عملي كردن آن بود و با عزت و احترام فراوان با هيأت‌هاي نظامي و اقتصادي انگليسي برخورد كرد؛ اين رفتار مؤید این بود كه او نيز يكي از عوامل بريتانيا است.»

منبع:دکتر محمد قلی مجد، از قاجار به پهلوی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار 1389، ص 155 تا 161

این مطلب تاکنون 3923 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir