ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 134   دي ماه 1395
 

 
 

 
 
   شماره 134   دي ماه 1395


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تعداد نمايش: 4513 باراز تهران تا آسوان
علیرغم سفارش مقامات مصری که می گفتند شاه سرنگون شده و باید با احتیاط بیشتری با او رفتار شود، سادات گونه های شاه را بوسید و به او گفت: «مطمئن باش محمد، تو در کشور خودت و در میان ملت خودت و برادرانت هستی» چشمان شاه پر از اشک شد. او به سادات گفت «افسرانم در فرودگاه تهران گریسته و به من التماس کرده بودند که کشور را ترک نکنم. اکنون احساس فرمانده‌ای را دارم که از میدان جنگ گریخته است»


تعداد نمايش: 4498 باردرسهایی که سلطان قابوس از فرار شاه آموخت
سلطان قابوس : برایم قابل درك نيست كه چرا شاه نتوانسته بود دريابد كه مردمش در مورد او چگونه مي‌انديشند. به نظر من بزرگ‌ترين اشتباه شاه اين بود كه بدون تعمق و انديشه به مبارزه با عناصر مذهبي پرداخت. علت عمده مشكلات كنوني وي تضاد رايج بين او و روحانيت شيعه است ... من تصمیم گرفته ام در داخل کشور بيشتر سفر كنم و با مردم مستقيماً ملاقات نمايم و ...


تعداد نمايش: 4472 بارآخرین دیدار من با شاه
پارسونز: شاه به من گفت یا باید بمانم و شدت عمل به خرج دهم، یا به بندرعباس بروم و ارتش را آزاد بگذارم و یا از کشور خارج شوم. به او گفتم «اگر در ایران بمانی بختیار مثل برفی که در آب افتاده باشد، روز به روز تحلیل خواهد رفت» و تاکید کردم که در صورت خروج نیز امیدی به بازگشت نیست، بختیار هم قادر به برقراری نظم و استقرار حکومت نمی‎باشد و ...


تعداد نمايش: 4755 بارپشتیبانی مستمر انگلیسی‌ها از دیکتاتوری پهلوی‌ها
در خلال 57 سالی که رژیم دیکتاتوری پهلوی‌ها بر سرکار بود، هر بار که مردم ایران قدمی در راه هدفهای استقلال طلبانه و ملی خود برمی داشتند، انگلیسی‌ها مانع ایجاد می کردند و به انحای گوناگون و ترفندهای شیطانی و ترتیب دادن کودتا یا شبه کودتا به سرکوب مردم می پرداختند.


تعداد نمايش: 4465 بارتیتر «شاه رفت» چگونه انتخاب شد؟
مرحوم غلامحسین صالحیار سردبیر وقت روزنامه اطلاعات : تیتر «شاه رفت» را دو روز زودتر از رفتن شاه یعنی روز 24 دی 1357 نوشته بودیم و آن را به اندازه عرض صفحه بزرگ کرده بودیم و عکسی که شاه و فرح را از پشت سر نشان می‌داد که به هواپیما نزدیک می‌شوند، تهیه کرده بودیم ودر کشوی میز پنهان کرده، منتظر استفاده از آن مانده بودیم. تا اینکه روز 26 دی و لحظه خروج شاه فرا رسید و ...


تعداد نمايش: 4620 باردیدگاه فریدون هویدا در باره فروپاشی سلطنت
فریدون هویدا : شاه در فروپاشی سلطنت نقش پرداز اصلی بود. او در دو سال آخر سلطنتش همه عادات و رسوم و سنن مردم را به مسخره گرفته بود. دوستان و بستگان او فقط به فکر پر کردن جیب‌هایشان بودند. حتی بسیاری از افراد طبقه مرفه هم از او انتقاد می‌کردند. او با یک نفرت عمومی مواجه شده بود...


تعداد نمايش: 4552 بارروایات مختلف از یک خروج
هايزر می‌گوید: «با برخاستن هواپيماى شاه، سلطنت هم از تخت طاووسش به هوا برخاست» فریدون هویدا نیز گفت: «بلافاصله پس از خروج شاه كاركنان سفارت ايران در واشنگتن همبستگى خود را با مبارزات مردم ايران اعلام كردند.» و اردشیر زاهدی می‌گوید: «همان شب كه فيلم شادى مردم از رفتن شاه را ديدم متوجه شدم كه تاريخ شاهنشاهى ايران به پايان رسيده و شاپور بختيار هم نخواهد توانست سلطنت را نجات بدهد. چون ارتشي ها هم از رفتن شاه اظهار شادى می ‏كردند.»


تعداد نمايش: 4408 بارهایزر: یا بختیار یا کودتای نظامی!
ژنرال «رابرت هايزر» معاون فرمانده نيروهاى ارتش امريكا به این دلیل به تهران آمد که نظامیان ارشد ارتش ایران را به تبعیت از حکومت بختیار متقاعد سازد و در صورت فروپاشی دولت، زمینه را برای انجام یک کودتای نظامی هموار سازد.


تعداد نمايش: 5281 بارحساب‌های بانکی رضا شاه در لندن، سوئیس، نیویورک، تورنتو، و...!
آرشیو وزارت امور خارجه آمریکا شواهد مستندی از ثروت رضا شاه در بانک‌های خارجی به دست می‌دهد. بر اساس این سوابق سپرده‌های بانکی رضا شاه تنها در لندن، سوئیس، نیویورک و تورنتو، متجاوز از 200 میلیون دلار بود که از این مبلغ بیش از 100 میلیون دلار آن به بانکهای انگلیس سپرده شده بود.


تعداد نمايش: 4652 بارنگاهی به روابط اطلاعاتي فرانسه با رژیم شاه
نخستين سند، ارائه شده در این مقاله، گزارش ساواك است كه در 29 شهريور ماه 1357 براي ارائه به شاه تهيه شده، و آخرين سند نامه سپهبد ناصر مقدم، رئيس وقت ساواک به شاه در 21 آبان‌ماه 1357 است. هر چند اين اسناد مقطع كوتاهي از روابط ساواك و سرويس اطلاعاتي فرانسه (DGSE) را در بر مي‌گيرد، معهذا پيشينه روابط اطلاعاتي ايران و فرانسه در دوران رياست « كنت الكساندر دومرانش» بر سرويس اطلاعاتی فرانسه را كاملاً منعكس مي‌سازد. با توجه به انتشار خاطرات مرانش، اين اسناد مي‌تواند در زمينه شناخت بيشتر شخصيت او و ارزيابي صحت و سقم ادعاهايش مفيد باشد.


بیگانگی با مردم، مردمی با بیگانگان

محققان و صاحب نظران در بیان علل و عوامل فروپاشی رژیم پهلوی موارد متعددی را برشمرده و پیرامون هر یک از آنها سخن فراوان گفته یا نوشته اند؛ مواردی همچون نبود آزادی سیاسی، برخوردهای خشن با مخالفان و منتقدان، اهتمام به دین زدایی از جامعه، ترویج فساد اخلاقی، وابستگی به بیگانگان، فساد اداری و مالی، سیاست های غلط اقتصادی و ... البته همه اینها درست است و هر کدام در جای خود سهمی در سقوط شاه و فروپاشی حکومتش ایفا کرده اند. اما موضوع این نوشتار نکته ای کلیدی است که در تعلیل به زیرآمدن شاهنشاهی پهلوی بسیار برجسته می نماید و بی توجه به آن هرگز نمی توان تحلیل درست و واقع بینانه ای از سقوط 57 به دست داد.
محمدرضا پهلوی که در ابتدای جوانی با اراده قدرتهای بیگانه تاج بر سر گذاشته، بر تخت پادشاهی تکیه زد با این باور دوران سلطنت خود را آغازید که آمدن و رفتن شاهان در ایران بسته به خواست و تصمیم بیگانگان است و صرفاً باید در جهت جلب نظر موافق آنان کوشید و همیشه چشم به دهان آنان داشت که چه می گویند و چه می خواهند. این باور محمدرضا زمانی تقویت شد که در اواخر مرداد 1332 مجبور به دل بریدن از تاج و تخت و فرار از کشور شد، اما سه روز بعد در کمال ناباوری، دوستان امریکایی و انگلیسی اش آنها را دو دستی به وی تقدیم کردند و او بار دیگر شادمانه به کاخ سلطنت بازگشت.
آن انتصاب اولیه و این رفت و برگشت، هیچ تردیدی برای شاه باقی نگذاشت که هرچه هست قدرت فائقه و قاهره قدرتهای بزرگ جهانی است و هیچ قدرت دیگری در برابر خواست و اراده آنان تأثیری بر قوت و ضعف او و حکومتش ندارد. با این حساب شاه خود را از همه کس و همه چیز بی نیاز دید و چنان پرده ی غفلتی در برابر دیدگانش کشیده شد که شاید تا روزهای آخر عمر نیز کنار نرفت. این پرده غفلت مانع از آن شد که شاه جنس حرکت و جنبش عظیم سالهای 56 و 57 را بشناسد تا بتواند در برابرش چاره ای بجوید. او بر اساس رسوب ذهنی خود می پنداشت که این بار نیز به پشتوانه بیگانگان بر مردم ناراضی و ناامید شده از شاه خویش فائق خواهد آمد و لذا حتی در آن ماههای پرخطر و پرحادثه آخر کار نیز تنها چاره ی رهایی از بن بست را در اطاعت هرچه بیشتر و صمیمانه تر از بیگانگان دید و نه نزدیک شدن به مردم و گردن نهادن به خواسته های برحق آنان.
سیلاب خروشان، شاه و تاج و تختش را با خود می بُرد و او از کسانی استمداد می طلبید که دیگر هیج ابزاری برای رهایی اش از مواج سهمگین خشم ملتی یکپارچه در دست نداشتند. البته این بیراهه رفتن شاه حداقل در ماههای آخر، برای معدودی از همکارانش روشن شده بود، اما او خود کماکان در خیالات و اوهام غوطه می خورد.
پرویز راجی، آخرین سفیر شاه در لندن در یادداشت روز پنجشنبه 23 آذر 1357 خود پس از ثبت گزارش دیدارش با وزیر خارجه انگلیس که با هدف جلب حمایت هرچه بیشتر آن دولت صورت گرفته نوشته است: «در بازنگری به آنچه که امروز انجام گرفت (دیدار با وزیر خارجه انگلیس) دامنه تفکراتم به اینجا کشید که واقعاً چطور می توانیم ادعا داشته باشیم که باز هم چیزی از غرور ملی در ما باقی مانده است؟... در موقعیتی که آیت الله، مردم ایران را علیه شاه برانگیخته، ما دو نفر (یکی وزیر امور خارجه دولت شاهنشاهی [افشار] و دیگری سفیر شاهنشاه آریامهر در دربار سنت جیمز) اینجا در لندن در برابر انگلیس به خاک افتاده ایم و با التماس از آنها می خواهیم که دست از حمایت ما نکشد.
اگر زمانه به حدود 50 سال قبل بازمی گشت که این عمل ما می توانست قابل توجیه باشد. 30 سال پیش هم تا حدودی شاید. ولی اینک که دیگر هیچ نشانی از دوران گذشته امپراطوری بریتانیا وجود ندارد مسلماً انگلیسی ها هرگز نمی توانند کاری بیشتر از خود ما برای ایران انجام دهند. و به این ترتیب در حالی که ما در ایران هنوز اعتقاد داریم از قدرت جادویی انگلیس می توان استفاده کرد ولی خود انگلیسی ها اولین کسانی هستند که اعتراف می کنند هیچ قدرتی ندارند.


 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir