روایات مختلف از یک خروج | روز 26 دی 1357 و پس از اعلام خبر خروج شاه از ايران در اخبار ساعت 14 راديو سراسرى، كشور غرق در شادى و هيجان شد.
عباس قرهباغى آخرین رئیس ستاد ارتش شاه درباره چگونگى خروج شاه از كشور در خاطرات خود مىنويسد: «با توجه به تصميم شاه در جلسه شوراى سلطنت، قرار بود وی روز چهارشنبه 27 دى 1357 از كشور خارج شود اما غروب روز دوشنبه 25 دى كه خبر رأى اعتماد مجلس سنا به دولت بختيار در روزنامهها منتشر شد، طولى نكشيد كه سپهبد بدرهاى تلفنى اطلاع داد: «اعلىحضرت به جاى چهارشنبه، فردا، روز سهشنبه صبح حركت خواهند كرد و مسافرت خصوصى و غيررسمى است.» قرهباغى مىافزايد: «براى مسافرت غيررسمى هم روش خاصى وجود داشت. معمولاً نخستوزير، رؤساى مجلسين، رئيس ستاد و تعدادى از مقامات علاوه بر وزير دربار و رؤساى تشريفات، در فرودگاه حاضر مىشدند. اما شاه به فرماندهان نيروهاى نظامى، حتى به فرمانده نيروى هوايى، كه به علت داشتن مسئوليت حفاظت هواپيماى اختصاصى و تشريفات پرواز، معمولاً در مسافرتهاى خصوصى و داخلى هم حضور پيدا مىكرد، اجازه نداده بود به فرودگاه بيايند.»
حدود ساعت 10 صبح مشايعتكنندگان در پاويون سلطنتى فرودگاه مهرآباد در انتظار ورود شاه و فرح بودند. هواپيماى اختصاصى شاهين (جت 727) نيز مقابل پاويون قرار داشت. دقايقى بعد شاه به اتفاق فرح با هلىكوپتر به مهرآباد آمدند. قرهباغى در فرودگاه به ديدار شاه رفت و شاه نيز بر حفظ انضباط در نيروهاى مسلح تأكيد كرد و به قرهباغى گفت: «مواظب باشيد كه فرماندهان يك وقت ديوانگى نكنند و به فكر كودتا نيفتند.»
عباس قرهباغى در باره انتظار شاه براى ديدار با بختيار مىنويسد: «اعلىحضرت در انتظار نخستوزير و رئيس مجلس شوراى ملى، در حالى كه در سالن پاويون سلطنتى قدم مىزدند با آقايان سجادى رئيس مجلس سنا و اردلان وزير دربار صحبت مىكردند. پس از مدتى آقايان بختيار و دكتر سعيد آمدند. اعلىحضرت بلافاصله با آنها مشغول گفتوگو شدند. نخستوزير اظهار نمود، ازدحام عجيبى در اطراف مجلس شوراى ملى بود و به همین دلیل با هلىكوپتر از داخل محوطه مجلس پرواز كرده، والاّ نمىتوانست با سرعت خودش را به فرودگاه برساند. به هر حال معلوم شد كه مجلس شوراى ملى هم به دولت رأى اعتماد داده است.»
شاپور بختيار در فصل پنجم كتاب يكرنگى با عنوان «وداع پادشاه» از روز خروج شاه مىنويسد:
«هلىكوپتر روى باند فرودگاه نزديك محلى كه پادشاه ايستاده بود فرود آمد. اعلىحضرت پالتوى سرمهاى بر تن داشت و دورش را عدهاى از نظاميان و غيرنظاميان گرفته بودند. شهبانو هم در كنارش بود. فصل جدايى كه در آن زمان هيچ كدام نمىدانستيم دائمى خواهد شد، فرا رسيده بود. پس از آنكه من اداى احترام كردم، پادشاه به من گفت: "من 20 دقيقه است منتظر شما هستم." گفتم اميدوارم اعلىحضرت مرا ببخشند، در مجلس و در انتظار گرفتن رأى اعتماد بودم.»
سپس شاه به اتفاق بختيار به اتاق كوچكى در پاويون سلطنتى رفتند كه فرح نيز آنجا بود. شاه از بختيار پرسيد درباره حكومت نظامى در استانهاى مختلف چه خواهيد كرد؟ بختيار پاسخ داد يكى پس از ديگرى لغو خواهند شد و تهران آخرين آنها خواهد بود. شاه پرسيد آيا استانداران را از بين نظاميان انتخاب مىكنيد يا از غير نظاميان؟ بختيار گفت غيرنظاميان را ترجيح مىدهم اما از افسران بازنشسته خوشنام نيز استفاده خواهم كرد. فرح نيز وارد بحث شد و به شاه گفت: «بختيار از خودگذشتگى به خرج داده است و بايد به او اعتماد كامل كرد.» سپس فرح از بختيار خواست براى برخى اشخاص كه چند نفرى از آنها بدون سوءسابقه و برخى نيز مسائل مشكوكى داشتند، گذرنامه صادر كند.
سپس شاه در جمع خبرنگاران داخلى حاضر در فرودگاه گفت: «همانطور كه موقع تشكيل اين دولت گفته بودم، مدتى است كه احساس خستگى مىكنم و احتياج به استراحت دارم. ضمنا گفته بودم پس از اينكه خيالم راحت شود و دولت مستقر گردد به مسافرت خواهم رفت. اين سفر اكنون آغاز مىشود و تهران را به سوى اسوان در مصر ترك مىكنم...» شاه درباره مدت سفرش نيز گفت: «اين بستگى به حالت من دارد و در حال حاضر نمىتوانم آن را دقيقا مشخص كنم.»
روزنامه كيهان نوشت: «ساعت 8/13 دقيقه شاه و شهبانو در حالى كه هر دو اشك به چشم داشتند و همراه با حاضران گريه مىكردند، با هواپيماى جت شاهين فرودگاه مهرآباد را ترك كردند.» به گزارش كيهان شاه لباس سيويل بر تن داشت. فرح نيز در مصاحبهاى اعلام كرد اطمينان دارد كه استقلال ملى و وحدت ملى هميشه پايدار خواهد ماند. در همين حال برخى از خبرگزاريهاى خارجى به نقل از يكى از مقامات دربار ايران اعلام كردند كه شاه جعبه كوچكى از خاك ايران را به همراه خود برده است.
روزنامه اطلاعات نيز با چاپ عكسى از شاه در حال گريه كردن نوشت خود شاه هدايت هواپيما را به عهده گرفت و در اين سفر امير اصلان افشار، رئيس تشريفات شاهنشاهى، نيز همراه شاه است. اطلاعات هم لباس شاه و فرح را هنگام خروج از كشور مورد توجه قرار داد: «اعلىحضرت هنگام عزيمت لباس تيره شخصى به تن داشت و علياحضرت كت و دامن كرم و كيف و كفش قهوهاى پوشيده بودند.»
قرهباغى صحنه خروج شاه را از كشور اينگونه توصيف مىكند: «اعلىحضرت بعد از خداحافظى از نخستوزير، رؤساى مجلسين، چند نفر ديگر و من در حالى كه خيلى متأثر بودند به طرف هواپيما حركت كردند. در اين موقع تعدادى از افسران و مأمورين مخصوص گارد شاهنشاهى و آشيانه سلطنتى در مسير راه، اطراف اعلىحضرتين را گرفته و به نشانه خداحافظى دستهاى اعلىحضرت و شهبانو را مىبوسيدند. و يكى از آنها نزديك پله هواپيما قرآن را در دست گرفته بود كه اعلىحضرتين بر حسب سنت از زير آن عبور كردند و آن را به رسم احترام بوسيدند... سپس داخل هواپيما شده و در جاى خلبان قرار گرفتند. اعلىحضرت شخصا هواپيما را هدايت و خاك ايران را ترك كردند. در حال نگرانى درافق به هواپيما كه در آسمان ايران از نظر دور مىشد نگاه مىكردم تا اينكه از نظر ناپديد شد. ساعت 10/1 بعدازظهر روز سهشنبه 26 دى 1357 بود.»
حسين ترابى ، كارگردان وزارت فرهنگ و هنر، كه امروز در فرودگاه مهرآباد حاضر بود، در كتاب «براى آزادى» مىنويسد: «روز 26 دى 1357 به همراه حسين كمالى نفر (فيلمبردار) و مرتضى لطفى (گزارشگر تلويزيون) در فرودگاه مهرآباد موفق به ثبت گزارش خروج شاه از كشور شديم.» به نوشته ترابى «شاه در فضاى بيرونى فرودگاه مهرآباد، مقابل پاويون سلطنتى، با خبرنگار تلويزيون ملى ايران مصاحبه كرد.» ترابى درباره وضعيت ظاهرى شاه و فرح مىنويسد: «شاه بسيار گرفته و افسرده است. كت و شلوارى به رنگ تيره و كرواتى با خطهاى نازك و پالتوى كشمير سرمهاى به تن كرده است. پيشاپيش او فرح در حركت است، با كلاه و پالتويى به رنگ بژ، يقه پوست و چكمه چرمى براق. كلاه پشمى كه همه موهاى او را پوشانده بود و دستكش و پالتويى بلند سيماى زنى با حجاب را تداعى مىكند!» ترابى با اشاره به حضور شاپور بختيار، جواد سعيد، عباس قرهباغى و عبدالعلى بدرهاى در فرودگاه مىنويسد: «تعدادى از افسران و مأموران مخصوص گارد شاهنشاهى و آشيانه سلطنتى در مسير، اطراف شاه و فرح را گرفته دستهاى آنها را مىبوسند... سپهبد بدرهاى كه بسيار تنومند و قد بلند است، خودش را روى پاى فرح مىاندازد، كفش او را مىبوسد و گريه مىكند. لحظهاى تصوير شاه را مىبينيم كه آشكارا گريسته است.»
منصور رفيعزاده، آخرين رئيس شعبه ساواك در امريكا، خاطرات خود از خروج شاه از كشور را چنين به ياد مىآورد: «شاه يك دست كت و شلوار سنتى و فرح يك دست لباس تيره پوشيده بود. بر سر و دست فرح جواهرآلاتى ديده نمىشد. آنها ترتيبى داده بودند كه فيلمبرداران بتوانند چند صحنه از سربازى را كه به دست و پاى شاه افتاده و تلاش مىكرد پاهاى شاه را ببوسد فيلمبردارى كنند. شاه در حالى كه اشك در چشمانش حلقه زده بود، مانع از اين كار شد و او را از زمين بلند كرد.»
در همين حال احمدعلى مسعود انصارى در كتاب «من و خاندان پهلوى» از خروج مقادير زيادى جواهرآلات از كشور خبر مىدهد: «در موقع ترك وطن، شاه و خانوادهاش مقدار زيادى از جواهرات را همراه آوردند. از جمله شاه به همراه اثاث خود چهار جعبه جواهرات آورده كه استوار شهبازى كه همراه خانم فريده ديبا، مادر فرح، جواهرات را براى امانت سپردن به بانك سوئيس برده بود، به من گفت كه جواهرات در چهار جعبه بزرگ، هر يك به اندازه نيم قد انسان بود. البته اين جواهرات خود شاه و فرح بود، والاّ ساير افراد خانواده جواهرات خود را به طور جداگانه آورده بودند.»
ويليام فوربيس در كتاب سقوط تخت طاووس در توصيف صحنه خروج شاه از ايران مىنويسد: «آهنگ سريعتر مىشد. شاه فرزندان خود را به ايالات متحده فرستاده بود، و در شانزدهم ژانويه خود او و همسرش آخرين افراد خانواده پهلوى بودند كه در ايران باقى مانده بودند. (البته به جز شاهزاده حميد كه آدم عجيبى بود) حوالى ساعت 30/12 بعدازظهر چهار هلىكوپتر از كاخ نياوران به سوى فرودگاه مهرآباد پرواز كردند. (شاه معمولاً از اين روش استفاده مىكرد تا نگذارد مخالفين بفهمند او در كدام هلىكوپتر است تا به او شليك كنند.) در فرودگاه صحنه خروج شاه، صحنه محنتبارى بود. شاه با چشمانى اشكآلود گفت اميدوارم كه دولت بتواند گذشته را اصلاح و جبران كند و همچنين در پايهگذارى براى آينده موفق باشد. سپس شاه با مشتى خاك ايران در جيبش، كنترل جت بوئينگ 727 آبى و نقرهاى رنگ را به دست گرفت و با همسرش به سوى تبعيد پرواز كرد.» دركتاب «انقلاب ايران به روايت راديو بىبىسى» نيز آمده است تا وقتى هواپيماى شاه، فرودگاه مهرآباد را ترك كرد، فقط اطرافيان و نزديكان او از ماجرا اطلاع داشتند. مردم خبر رفتن او را ساعتى بعد، از اخبار راديو تهران شنيدند: ساعت 8/13 بعدازظهر امروز شاهنشاه و شهبانو در ميان بدرقهآقاى شاپور بختيار نخستوزير، دكتر جواد سعيد رئيس مجلس شوراى ملى، دكتر عليقلى اردلان وزير دربار، و گروهى از رجال و شخصيتهاى مملكتى فرودگاه مهرآباد را ترك گفتند.»
پس از انتشار خبر خروج شاه از راديو، مردم سراسر كشور با هجوم به خيابانها به شادى و پاىكوبى پرداختند. اين نخستين تظاهرات شادمانه مردم در خيابانها طى روزهاى انقلاب بود. راديو بىبىسى از تهران گزارش داد: «به محض اينكه خبر رفتن شاه در تهران پخش شد، صحنههاى وجد و سرور برپا گرديد و هزاران نفر وارد خيابانها شدند و مىخواندند و مىرقصيدند و بوقهاى اتومبيلهاى خود را به صدا در مىآوردند و اين صحنهها در بسيارى از شهرها و قصبات ديگر در سراسر كشور منعكس گرديد و سربازان به كنارى ايستاده بودند و بعضى از آنها در ابراز وجد و سرور به مردم مىپيوستند.»
بختيار در شوراى امنيت ملى به فرماندار نظامى تأكيد كرده بود كه سربازان و مأمورين نظامى از دريافت شاخههاى گل از مردم خوددارى نكنند و در مقابل پيشامدهاى ناگوار خونسردى خود را حفظ نمايند. اما همين دستورات وضع را به جايى رساند كه بعد از خروج شاه از ايران، نه تنها پرسنل نظامى شاخههاى گل اهدايى مردم را با ميل و رغبت قبول كردند، بلكه آنان را در آغوش گرفته روبوسى مىكردند. صحنههايى كه سرآنتونى پارسونز، سفير انگلستان در تهران، از خروج شاه به تصوير مىكشد، خواندنى است:
كابينه بختيار و برنامه دولت او روز 16 ژانويه مورد تأييد مجلس ايران قرار گرفت و شاه و همسرش همان روز فرودگاه مهرآباد تهران را به مقصد مصر ترك گفتند. راديو ايران ساعت دو بعدازظهر خبر عزيمت شاه را پخش كرد. در آن ساعت من و همسرم و ساير اعضاى سفارت و خانوادههايشان همه در محوطه سفارت بوديم. ناگهان همه شهر از شادى منفجر شد و صداى بوق اتومبيلهايى كه در حركت بودند در فضا پيچيد. از آن لحظه تا هنگام غروب مردم در خيابانها به رقص و شادى مشغول بودند. اتومبيلها با چراغ روشن و به صدا در آوردن بوقهاى خود حركت مىكردند. مردم به طرف سربازها رفته و آنها را مىبوسيدند و شمارههاى فوقالعاده روزنامهها را با عناوين درشت «شاه رفت» توزيع مىكردند. در عرض چند ساعت مجسمههاى شاه و پدرش در ميادين شهر سرنگون شد كه خود پيش درآمد سقوط رژيم بود. من هرگز صحنههاى آن روز را فراموش نمىكنم. ما براى تماشاى حركات مردم در مقابل در بزرگ سفارت ايستاده بوديم. مردمى كه در خيابانها حركت مىكردند همه در شور و هيجان بودند و هنگام عبور از برابر ما دست تكان مىدادند و بعضيها روزنامههايى را كه عنوان درشت «شاه رفت» بر روى آن نقش بسته بود به ما مىدادند. سربازان گارد محافظ سفارت چنين وانمود مىكردند كه در شادى مردم شريك هستند. تظاهركنندگان روى اتومبيل زرهپوش آنها رفته و شعار مىدادند و لولههاى تفنگ سربازان با شاخههاى گل مسدود شده بود.
ويليام سوليوان، سفير امريكا در تهران، نيز خاطرات خود را از آن روز در كتاب «مأموريت در ايران» چنين ثبت كرده است: «شاه و شهبانو و همراهانشان طبق برنامه پيشبينى شده با تشريفات سادهاى از پاويون سلطنتى، فرودگاه مهرآباد ايران را ترك گفتند. جريان عزيمت شاه بعدازظهر همان روز از راديو و تلويزيون ايران پخش شد و ساعتى بعد شهر تهران را غوغا و هيجان بىسابقهاى فراگرفت. جشن رفتن شاه سه يا چهار ساعت با حركت دستههاى تظاهركنندگان در خيابانها و صداى بوق اتومبيلها و روشن كردن چراغها ادامه يافت. با عزيمت شاه از ايران مسئوليت حكومت و اداره امور كشور به طور كامل به دست شاپور بختيار افتاد.»
دزموند هارنى از ديگر ناظران خارجى آن لحظات در ايران بود: «به خبرنگاران گفته بودند ساعت 10 صبح براى مصاحبه مطبوعاتى با شاه در كاخ شاه حاضر باشند، اما خبرنگاران را با اتوبوس به فرودگاه بردند و ساعت 30/10 به آنان گفته شد سفر شاه لغو شده است و با خبرنگاران مصاحبه نخواهد كرد. اما چند ساعت بعد راديو از خروج شاه از كشور خبر داد... از ساعت دو بعدازظهر كه خبرش در همهجا پيچيد، حتى در محله اعيانى الهيه، در عرض چند دقيقه اتومبيلها شروع به بوق زدن و روشن كردن چراغها كردند. هيجان بالا گرفته بود.»
آذر آريانپور، بعدها، هنگام نگارش كتاب «پشت ديوارهاى بلند» (از كاخ تا زندان) روز خروج شاه از كشور را اينگونه يادآورى مىكند:
اندكى بعد از صرف ناهار، گوينده تلويزيون با هيجان مردم را به شنيدن خبر مهمى دعوت كرد:
«بينندگان عزيز، توجه شما را به پيام اعلىحضرت همايونى كه چند لحظه قبل از ترك وطن از فرودگاه مهرآباد پخش مىشود، جلب مىكنيم.» همه نفسها را در سينه حبس كرديم تا به آخرين پيام شاه گوش بدهيم. شاه با قيافه خسته و آزردهاى در صحنه تلويزيون ظاهر شد. ملكه فرح با چهرهاى گرفته در كنار همسرش ايستاده بود. پس از سخنان شاه كه با كلماتى لرزان ادا شد، آنها سوار هواپيما شدند و كشور را ترك كردند. ظرف چند ثانيه مردم با هيجان ديوانهوارى به خيابانها ريختند تا سقوط نهايى يك ديكتاتور را جشن بگيرند. ما هم به مردم پيوستيم تا از نزديك شاهد اين مراسم استثنايى باشيم. صداى بوق ممتد اتومبيلها گوش را كر مىكرد. گروهى از مردم به سربازخانه حشمتيه رفتند و ضمن تقديم گل و شيرينى از سربازها دعوت كردند كه اسلحه را زمين بگذارند و به مردم بپيوندند. سربازها به روى مردم لبخند مىزدند... مردم از فرط شادمانى يكديگر را در آغوش مىگرفتند و پاىكوبى مىكردند: تصاوير آيتالله خمينى زينت بخش شيشه اتومبيلها بود. من هرگز ملت ايران را چنان شادمان نديده بودم.
مينو صميمى برخى جزئيات مربوط به پيش از خروج شاه از كشور را ذكر كرده است:
«منشى مخصوص فرح به هر كدام از كاركنان اعضاى دفتر مخصوص فرح يك سكه طلا با نقش «شهبانو» داد كه نامهاى مبنى بر قدردانى فرح از فعاليتهاى آنان به همراه داشت. فرح به كاركنان دفتر مخصوص تأكيد كرده بود كه اميد خود را از دست ندهند چون اطمينان دارد كه بزودى به ايران بازخواهد گشت.»
اردشير زاهدى، آخرين سفير شاه در امريكا، در كتاب «25سال در كنار پادشاه» درباره خروج شاه از كشور مىنويسد؛ شاه در پاويون سلطنتى مهرآباد منتظر نتيجه رأى اعتماد مجلس شوراى ملى به دولت شاپور بختيار بود تا كشور را ترك كند. «پس از آنكه هواپيماى سلطنتى از باند مهرآباد برخاست و خبر مسافرت شاه از راديوى ايران پخش شد مردم به خيابانها ريختند و شعار دادند كه نه شاه مىخواهيم نه شاپور! من همان شب كه فيلم اين تظاهرات و شادى مردم از رفتن شاه را ديدم متوجه شدم كه تاريخ شاهنشاهى ايران به پايان رسيده و شاپور بختيار هم نخواهد توانست سلطنت را نجات بدهد. متأسفانه ارتشي ها هم از رفتن شاه اظهار شادى كرده و سربازان مسلح عكسهاى [امام] خمينى را به سرنيزههاى خود نصب كرده و شادى مىكردند.»
بيشتر رسانهها نيز به انعكاس گسترده خروج شاه از ايران پرداختند. راديو بىبىسى ساعت 15/15 اعلام كرد: «شاه ايران و همسرش فرح پهلوى بامداد امروز تهران را به طور ناگهانى و مخفيانه ترك نمودند. وقتى كه شاه از پلههاى هواپيماى جت مخصوص خود بالا مىرفت آشكارا گريه مىكرد و گفت بدان دليل به تعطيلات مىرود كه خسته است و از پاسخ به اين پرسش كه كى باز خواهد گشت خوددارى نمود و اظهار داشت كه اين بستگى به وضع مزاجى او خواهد داشت... شاه پس از ورود به قاهره به استراحتگاه زمستانى رئيسجمهور مصر در اسوان خواهد رفت.»
روزنامه الاهرام سفر شاه را به مصر چند روزه اعلام كرد. سخنگوى دولت مصر درباره علت دعوت مصر از شاه ايران گفت كه مردم مصر از شاه به خاطر كمكهاى مالى و تحويل نفت به آن كشور و همچنين حمايت شاه از ابتكار صلح سادات با اسرائيل سپاسگزارند. نخستوزير مصر هم گفت سفر شاه باعث شرمندگى مصر نيست، زيرا وى هنوز شاه ايران است. بىبىسى احتمال داد كه شاه از مصر به امريكا برود و اضافه كرد: «خروج شاه كه مدتها انتظار آن مىرفت شايد يكى از مهمترين سفرهاى شاه در تاريخ باشد كه بىسر و صدا صورت گرفت، آن هم در ميان سردرگميهاى چند روز گذشته كه در همه جاى تهران ديده مىشود و به خبرنگاران كه گفته شده بود در مصاحبه مطبوعاتى شاه حاضر شوند، اين فرصت داده نشد از شاه ديدار كنند و شايع شد كه شاه سفرش را به تعويق انداخته است. در شرايط كنونى بحران ايران كه شاه را وادار به خروج از ايران كرده است احتمال بازگشت شاه به كشور بسيار كم است و سفر شاه ممكن است عملاً تبديل به تبعيد وى شود.»
بخش فارسى راديو مسكو نيز در ساعت 30/18 از تهران گزارش داد: «امروز شاه ايران كشور را كه در آتش اغتشاشات و تظاهرات مردم عليه رژيم كنونى و مداخله امريكا مىسوزد ترك گفت.» همين راديو در ساعت 20 نيز اعلام كرد خبرنگاران غربى از عزيمت شاه كه با شتاب انجام گرديد، از منابع خصوصى مطلع شدند. خبر رسمى پس از آنكه هواپيماى حامل شاه از محدوده ايران خارج شد، منتشر گرديد.
خبرگزارى رسمى شوروى، تاس، خبر خارج شدن شاه ايران را به اين شرح به سراسر جهان مخابره كرد: «شاه ايران مانند يك فرارى كشور را ترك كرد.» تاس افزود خبر خروج شاه از ايران هنگامى رسما اعلام شد كه هواپيماى شاه به سوى آسوان در پرواز بود.
خبرگزارى آسوشيتدپرس نيز از مبدأ تهران گزارش داد كه شاه در پى لغو غيرمنتظره كنفرانس مطبوعاتى خود كه قرار بود در فرودگاه مهرآباد تشكيل دهد و طى آن علت مسافرت خود را به خارج تشريح كند، تهران را ترك گفته است. خبرگزارى فرانسه از اسوان گزارش داد كه نظاميان مصرى براى استقبال از شاه آمادگى كامل دارند.
نشريات خارجى به تحليل شرايط ايران پس از خروج شاه از كشور پرداختند. روزنامه تايمز مالى نوشت: «بعيد به نظر مىرسد كه شاه بتواند به ايران بازگردد. شاه در سال 1953 به كمك ارتش و قدرتهاى خارجى توانست بار ديگر به قدرت برسد ولى امروز بحران ايران با آن زمان فرق دارد و جدىتر است.» روزنامه اسكاتمن نيز همين موضوع را تكرار كرد: «خروج شاه از ايران پايان حكومت وى است.»
روزنامه ديلىتايمز (چاپ تانزانيا) در سرمقاله امروز خود نوشت: خروج شاه از ايران، مخالفان آپارتايد (تبعيضنژادى) سياست افريقاى جنوبى، را شاد خواهد كرد. زيرا شاه برجستهترين پشتيبان دولت افريقاى جنوبى است. ديلى تايمز افزود در جهان هيچكس به جز نژادپرستان و حاميان آنان براى خروج شاه اشكى نخواهند ريخت.
كريستيان ثوسش فرستاده ويژه مجله اكسپرس به تهران در گزارشى نوشت: «مردم فرياد مىزنند: «شاه رفت!» بقيه مجسمههاى شاه و پدرش كه هنوز سرپا ماندهاند از جايشان كنده مىشوند و با فريادهاى «پدرسگ، بيا پايين!» به زير آورده مىشوند. از روى اسكناسها، سر شاه بريده مىشود. طنين شعارى هم كه اغلب از طرف هزاران نفر بازگفته مىشود به آسمان مىرود. امريكاييها از اين مملكت بيرون برويد! وگرنه مىكشيمتان!» مجله اكسپرس در همين حال مىافزايد در نوفللوشاتو، كه از روز ششم اكتبر (14 مهر) گذشته پايتخت موقت ايران شده است طنين بانك كهن اسلام «الله اكبر» به گوش مىرسد و آيتالله خمينى با آن حالت روحانى و نفوذناپذيرش روى پلههاى ويلاى كوچكش نمايان مىشود. قيافه پر از صلابت و ابروهاى مشكىاش، به شدت با ريش سپيدش تضاد دارد و آن نگاه چون بلور كه هرگز مستقيما به روى مخاطب خود خيره نمىشود. «جنگ» را برده است. پس از پانزده سال تبعيد، فرمانده يكى از نيرومندترين ارتشهاى دنيا را مجبور به هزيمت كرده است. اكسپرس در ادامه مىنويسد البته شاه يكبار هم در سال 1332 تحت فشار طغيان مردم، كشورش را ترك كرد اما با يك كودتا به قدرت بازگشت. ولى حالا شاه خودش خلبانى بوئينگ آبى سفيد را كه «شاهين» نام دارد، به عهده دارد و در حالى كه به سوى مصر پرواز مىكند آخرين نگاهش را به سوى پايتختش مىاندازد.
بخش فارسى راديو كلن به نقل از مطبوعات آلمان گفت: «شاه هنگام ترك ايران اشك در چشمانش حلقه بسته بود؛ امرى كه البته بىمورد نيست، ولى هيچكس نمىتواند قبول كند كه مردم ايران به خاطر وى يك قطره اشك ريخته باشند. به همين دليل مسافرت شاه در عين حال به معناى سرنگون شدن اوست.» راديو كلن اين نكته را هم افزود كه مردم ايران از يك سو از خارج شدن شاه از ايران شادى مىكنند و از سوى ديگر خود را آماده استقبال پرشور از آيتالله خمينى مىسازند. روزنامه آلمانى «فرانكفورترروندشاو» در تفسيرى از اوضاع ايران نوشت: «شاه كه زمانى سلطان پرقدرتى بود در حال حاضر يك فرارى پولدار است كه به فروپاشى اتحاد و يگانگى نيروهاى پيروز امروز در ايران اميدوار است.»
خبرگزارى آسوشيتدپرس از دمشق خبر داد كه رهبران فلسطين از شنيدن خبر خروج شاه از ايران شادمان شدند. محمود لبادى، سخنگوى سازمان آزادىبخش فلسطين (ساف)، گفت همه خوشحالاند، ما پيروزى ايرانيان را پيروزى خود مىدانيم و اين نشانه گرايش جديد ضدامريكايى در خاورميانه است. سخنگوى ساف درباره روابط آينده فلسطينيها با ايران گفت ايران و فلسطين را منافع مشترك به هم پيوند مىدهد. اعضاى هيئت نمايندگى فلسطين كه براى مخالفت با طرح صلح مصر و اسرائيل در دمشق گرد هم آمده بودند به بررسى اقامت شاه در مصر نيز پرداختند. لبادى در اين باره گفت شاه و سادات درباره گذراندن بقيه عمر خويش مذاكره كردهاند، زيرا مردم مصر نيز راه ايرانيان را ادامه خواهند داد، و مردم مصر نيز منتظر يافتن رهبرى هستند كه به كمك او سادات را طرد كنند.
امروز راديوهاى عربى تنها به پخش گزارشهاى مربوط به رفتن شاه از تهران به آسوان پرداختند. فقط راديو عربستان سعودى به خروج شاه از ايران اشاره نكرد. راديو دمشق از شادمانى بىسابقه مردم ايران در خيابانها گزارش داد و افزود مردم ايران ضمن خوشحالى از رفتن شاه گفتند اينك نوبت امريكاست كه برود. راديو مونت كارلو ضمن تشريح اوضاع ايران گفت شاه بايد سه ماه قبل ايران را ترك مىكرد. به گزارش اين راديو شاه در ارزيابى قدرت مخالفان خود و همچنين پشتيبانى امريكا و شوروى دچار اشتباه شد.
اما تحليلهايى كه ناظران داخلى و خارجى پس از رفتن شاه ارائه كردند، خواندنى است. پرويز راجى، آخرين سفير شاه در لندن، در كتاب خدمتگزار تخت طاووس مىنويسد: «... شاه در حالى كه به تقليد از پدرش يك مشت خاك ايران را به نشانه علاقهاش به خاك وطن به همراه خود داشت، شخصا هدايت هواپيما را به عهده گرفت و از ايران رفت.» وى در ادامه به انتقاد از چگونگى خروج شاه از كشور مىنويسد: «بعد كه بيشتر راجع به مسئله خروج شاه فكر كردم، به نظرم رسيد كه نحوه عمل شاه به هنگام عزيمتش اصلاً پسنديده نبود و واقعا جز دامن زدن به وحشت و نگرانى من و امثال من ثمر ديگرى نداشته است. چون اگر او قبل از خروج اقدام به تشكيل كنفرانس مطبوعاتى مىكرد، با زيركى مىتوانست ضمن برپايى يك مجلس غيررسمى و خودمانى، همراه با طرح سؤالات پر سر و صدا و مسئلهبرانگيز از سوى خبرنگاران ـ كه شايد تنها مىتوانست اعصاب له شدهاش را كمى بيشتر متشنج كند ـ سبب جلب توجه رسانههاى جهانى به سوى خود شود. ولى شاه دست به اين كار نزد و شايد هم دليلش اين بود كه نمىخواست در آخرين لحظات مردم او را با وضعى آشفته ـ كه حاصل سؤالات گيج كننده خبرنگاران است ـ مشاهده كنند. در حالى كه حداقل مىتوانست با يك نطق غمانگيز تلويزيونى دست به يك «كودتا» بزند و ضمن تحريك احساسات مردم، به آنها يادآورى كند كه فقط به خاطر جلوگيرى از خونريزى بيشتر قصد ترك كشور را دارد و از مردم بخواهد كه مبادا تا آنجا پيش بروند كه تماميت ارضى ايران را به خطر بيندازند.»
منصور رفيعزاده، آخرين رئيس شعبه ساواك در امريكا، نسبت به بازگشت شاه به ايران نااميد نبود. او در خاطرات خود مىنويسد: «شاه مىدانست كه اينبار مشكلات او بسيار بيشتر از زمانى است كه در كودتاى 1953 [28 مرداد 1332]، او را مجبور به رفتن به يك تعطيلات كوتاه مدت كرد. او همچنان اميدوار بود كه متحدين نيرومندش به خاطر منافع خودخواهانه خويش، خيلى زود او را به قدرت بازگردانند. او با خود عهد كرده بود كه در بازگشت، افراطيون مسلمان را يك بار براى هميشه قلع و قمع نمايد.»
اما غير از شادمانى مردم در خيابانهاى شهر، چه حوادث ديگرى در پس رفتن شاه، در جريان بود؟ ژنرال رابرت هايزر كه در جلسهاى با سران نظامى ارتش ايران اظهار داشته بود «با برخاستن هواپيماى شاه، سلطنت از تخت طاووس هم به هوا برخاسته است» درباره وضع سران ارتش ايران در كتاب مأموريت در تهران مىنويسد: «احساسات داخل اتاق، از كنترل خارج شد و صداى هق هق گريه به هوا برخاست. يكى از افراد داخل اتاق سرش را روى شانه من گذاشت و گريست. عدهاى هم به لطيفه گفتن پرداختند. همه اينها نشانه ترس و ازهم پاشيدگى ذهنى آنها بود.»
با انتشار خبر خروج شاه از كشور خبرگزارى فرانسه از تعطيلى دفتر هيئت نمايندگى ايران در نيويورك خبر داد و از قول اين نمايندگى نوشت كه اشرف پهلوى را نه به عنوان رئيس هيئت نمايندگى ايران در سازمان ملل متحد و نه به عنوان نماينده ايران در كميسيون حقوق بشر يا در ساير ارگانهاى سازمان ملل قبول ندارد. راديو بىبىسى نيز اعلام كرد كه تعطيلى اين دفتر به نشانه ابراز همبستگى و يگانگى با مردم ايران صورت گرفته است. فريدون هويدا، نماينده وقت ايران در سازمان ملل، در كتاب سقوط شاه نوشت كه پس از خروج شاه از ايران اعضاى سفارتخانههاى ايران در كشورهاى خارجى گردهم آمدند و ضمن تصميمگيرى براى اظهار همبستگى با مخالفان رژيم شاه و برداشتن تصاوير شاه و خانواده سلطنتى از سفارتخانهها، خواستههاى خود را به وزارت امور خارجه ايران منعكس كردند.
كاركنان سفارت ايران در واشنگتن نيز با صدور اطلاعيهاى همبستگى خود را با مبارزات مردم ايران اعلام كردند. در اين اعلاميه كه بيش از چهل امضا داشت آمده بود به منظور پشتيبانى از مبارزات ملت ايران در راه آزادى و رسيدن به دمكراسى واقعى، كارمندان سفارت ايران در واشنگتن روز 26 دى را روز همبستگى ملى اعلام مىكنند و در اين روز در محل كار خود حاضر نمىشوند. در همين حال برخى از منابع اعلام كردند كه كارمندان سفارت ايران در واشنگتن در اعتراض به بازگشت اردشير زاهدى امروز دست به اعتصاب زدند.
اعضاى سفارت ايران در لندن اين سفارتخانه را به مدت يك روز تعطيل كردند. اين تصميم از سوى مهدوى (وزير مختار) به اطلاع پرويز راجى، سفير عزل شده ايران در لندن، رسانده شد. اما راجى با اين درخواست مخالفت كرد و گفت: «.. وقتى كه كارمندان سفارتخانه براى بروز احساسات انقلابى خود آنقدر صبر مىكنند تا شاه از كشور خارج شود، من هرگز نمىتوانم براى شجاعت و يا وفادارى آنها احترامى قايل باشم و به همين جهت نيز نه تنها از تعطيل كردن سفارتخانه حمايت نمىكنم، بلكه تا لحظه عزيمت از لندن، هر روز به سر كارم خواهم آمد و هيچ كس هم نمىتواند مرا از چنين تصميمى منصرف كند.»
عبدالرضا (هوشنگ) مهدوى در كتاب در حاشيه سياست خارجى درباره حوادث امروز سفارت ايران در لندن مىنويسد: «26 دى، روزى سرنوشتساز بود و من شاهد صحنههايى متضاد بودم. همين كه خبر عزيمت شاه از راديو ايران پخش شد، تعدادى از همكاران به دفتر نگارنده آمدند و با ابراز خوشحالى تبريك گفتند. اين عده تصميم گرفتند به منظور ابراز همدردى با برادران خود در ايران دست به يك اعتصاب يك روزه بزنند. گويا نظير اين تصميم را كارمندان ساير نمايندگيهاى ايران در خارج گرفته بودند. اما در عوض، گروه شش نفرى مانند گرگ تير خورده در اتاق محمد خاكپور گرد آمده ماتم گرفته بودند. راجى درِ اتاق كارش را از داخل قفل كرده بود و نادره ريشارد منشى مخصوصش اشك مىريخت... ظهر موفق شدم با راجى ملاقات كنم و تصميم اكثريت اعضاى سفارت را داير به اعتصاب به اطلاعش برسانم. ابتدا راجى قبول نكرد، اما پس از چند ساعت احمد ميرفندرسكى، وزير امور خارجه جديد، خبر انفصال او را با تلفن به او اعلام كرد سپس راجى به من گفت بفرماييد، آنچه انتظارش را داشتيد رسيد. طبق دستور وزارت خارجه شما را كه بلندپايهترين كارمند سفارت هستيد به سمت كاردار موقت به «فارين آفيس» معرفى خواهم كرد. منبع:روزشمار انقلاب اسلامی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی این مطلب تاکنون 4465 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|