يك سؤال
روابط سياسي ايران و آمريكا از سال 1262 ه. ش در اواخر سلطنت ناصرالدين شاه قاجار با ورود اولين سفير آمريكا به نام «بنجامين» آغاز شد و در 1358 با تصرف سفارت آمريكا و سپس خروج «سوليوان» آخرين سفير آمريكا خاتمه يافت. در اين يك قرن كمتر مقطعي را ميتوان يافت كه آمريكائيها به داشتن رابطهاي متوازن، برابر و سالم با ايران متقاعد بوده باشد.
در 40 سال اول اين روابط و تا پايان جنگ اول جهاني، حضور قدرتمند روس و انگليس كمتر مجالي براي حضور آمريكائيها در عرصه سياست و اقتصاد ايران ميداد. اما از پايان جنگ و بويژه از كودتاي رضاخان پهلوي آمريكائيها توانستند نقش فعالتري در ايران ايفا كنند. آنان در 1300 و در آغاز حكومت پهلوي براي به دست آوردن سهمي از نفت شمال به تكاپو افتادند و شركتهاي آمريكائي موفق شدند امتياز استخراج و بهرهبرداري از نفت درياي خزر را به مدت 50 سال به دست آوردند. در 1315 روابط دو كشور به دليل توهين دولت آمريكا به «عبدالغفار خان جلال علاء» سفير ايران در آمريكا به بهانه تخلف وي در رانندگي، قطع شد.
با شروع جنگ جهاني دوم ـ 1318ـ آمريكا به تدريج به عامل درجه اول در امور ايران تبديل شد. دولتمردان آمريكائي كه حساب ويژهاي براي ايران در پيشبرد سياستهاي پس از جنگ خود در خاورميانه باز كرده بودند، از اشغال ايران توسط روس و انگليس از شهريور 1320 حمايت كردند. «روزولت» رئيسجمهور آمريكا درخواست رضاشاه را براي ممانعت از پيشروي روس و انگليس در شهرهاي ايران بيجواب گذاشت و «لوئيس دريفوس» وزير مختار آمريكا در تهران در آبان اين سال در گزارشي به وزارت خارجه كشورش از «ضرورت تحكيم موقعيت آمريكا در ايران با استفاده از شرايط جنگ و بحرانهاي اقتصادي اين كشور» سخن به ميان آورد.
آمريكا در خلال جنگ ابتدا زمينه فعاليت مستشاران نظامي و سياسي و اقتصادي خود در ايران را فراهم كرد و سپس در 1321 اين هيأتها را در پوشش اصلاح ارتش و ژاندارمري و امور ماليه، به تهران اعزام كرد.
اجلاس مشترك رهبران متفقين در تهران در پائيز 1322 گام ديگري در برنامهريزي آمريكا براي نفوذ اقتصادي و سياسي آن كشور در ايران بود. روزولت مانند چرچيل و استالين در اجلاس مشترك خود در تهران، اعلاميه احترام به حاكميت ملي و تماميت ارضي ايران را امضا كرد و مثل آنان تا امتيازات خاص خود را به دست نياورد حاضر به بيرون بردن نيروهاي آمريكائي از ايران نبود. اگر استالين در آن زمان در استانهاي آذربايجان و كردستان ايران حكومتهاي تجزيه طلب تشكيل داد، و اگر چرچيل امتيازاتي را در مناطق نفتي جنوب ايران براي شركت «رويال داچ شل» اخذ كرد، روزولت نيز شركتهاي نفتي واكيوم، شوكوني و سينكلر را در غارت منابع نفتي ايران فعال ساخت.
آمريكائيها در كودتاي 28 مرداد 1332 نقش فعالي داشتند و اخيراً نيز به اين نقش اعتراف كردهاند. آنان پس از كودتا 40 درصد سهام نفت ايران را براي كمپانيهاي خود تصاحب كردند، از سركوب قيام مردمي 15 خرداد 1342 و آنچه كه «انقلاب سفيد شاه» لقب گرفته بود، حمايت كردند، با اعمال نفوذ خود زمينههاي تصويب و اجراي لايحه كاپيتولاسيون را به نفع اتباع خود در ايران بوجود آوردند، ايران را در چهارچوب منافع منطقهاي خود وارد اتحاديههاي نظامي از جمله سنتو كردند و در سالهاي قبل از انقلاب، شاه را به يك ژاندارم براي خود و براي تحكيم موجوديت اسرائيل در منطقه تبديل نمودند.
پس از پيروزي انقلاب نيز گرچه سفارت آمريكا در تهران تنها به مدت 9 ماه دائر بود ولي نه طي اين 9 ماه و نه پس از آن، رفتار خصمانه آن كشور با ايران هيچ گاه متوقف نگرديد. بلوكه كردن دارائيهاي ايران، تحريم اقتصادي، مداخله نظامي در طبس، حمايت از حكومت صدام در 8 سال جنگ، حمايت از سازمان تروريستي مجاهدين خلق، حمايت از شبكههاي كودتا و براندازي در ايران، ارتكاب جناياتي چون ساقط كردن هواپيماي ايرباس ايران بر فراز آبهاي خليج فارس، حمله به سكوهاي ايران در اين منطقه، سرفصلهاي مهم رفتار آمريكائيها با ملت ايران بوده است. پس از جنگ نيز آنان به تشديد تحريمها و تلاش براي متوقف كردن روند رشد و توسعه فنآوري در كشور پرداختند.
براستي اگر امروز از آنها راجع به دستاورد يك قرن عملكردشان در برابر ملت ايران سؤال شود چه پاسخي خواهند داشت؟
سردبير
|