تاريخنگاري و تأثيرگذاري ذهنيت مورخ
تاريخنويسي براي رسيدن به علم تاريخ موانع بسياري را در راه داشته است كه از مهمترين آنها ميتوان به تأثيرگذاري ذهنيت راوي در روايت و ذهنيت و ديدگاه مورخ در اثر او اشاره كرد. آدميان از ديرباز تاريخ نوشتهاند و ادعاي آن را داشتهاند كه تصويري عيني و واقعي و بيطرفانه از رويدادها و واقعيتها به دست ميدهند. امّا جامعهشناسي تاريخي، كه خود محصول تكامل مرحلهاي از تاريخنويسي است، در اين ادعا به ترديد نگريست و نقد و بررسيها نشان داد كه هر كس از ديدگاه خاص خود و از منظر خويش به جهان و به رويدادها و تاريخ مينگرد و جهان و تاريخ را چنان كه با منظر ذهني او ميخواند، در مييابد و تحليل و تفسير ميكند و ارائه ميدهد. شناخت آدمي به ويژه در قلمرو علوم انساني، حاصل و برآيند ذهن و عين است و به ذهنيت فاعل شناسايي كه آدمي است، مشروط است. ذهنيت، منظر و ديدگاه آدمي كه ديدگاه راوي تاريخ است، همواره محدود، مشروط و نسبي است. آدمي از ديدگاه خود و متناسب با شرايط و موقعيت اجتماعي و فرهنگي و روانشناختي و متناسب با منافع و علائق فردي و جمعي خود و در حد دانش خود به تاريخ مينگرد و از منظر حال خود، گذشته را در مييابد و از اينروست كه تحريف تاريخ، گرچه گاه آگاهانه و عامدانه و در پي مقاصد خاص است، امّا اغلب ريشه در تأثيرگذاري منظر و ديدگاه نگرنده، راوي و مورخ دارد. در اين ميان خاطرات شخصيتهايي كه در حوادث تاريخي يك دوران نقش داشتهاند، گرچه براي مورخان و علاقمندان به تاريخ، اسنادي با ارزش بشمار ميروند امّا بيش از ديگر اسناد و دادهها و مدارك تاريخي از ديدگاه و منظر و ذهنيت و موقعيت و منافع و علائق فردي و اجتماعي راويان تأثير ميپذيرند و نقش ذهن و روانشناسي و ساختار شخصيتي راوي در آن چه روايت ميكند، بسيار پررنگ است. در چنين متوني راويان عامدانه يا ناآگاه تنها بخشها و ابعادي از رخدادها و واقعيتها را، بدانسان كه خود دريافتهاند و يا بدانسان كه به سود خود ميپندارند بيان ميكنند، چشم بر رويدادهايي ميبندند و واقعيتهايي را كتمان ميكنند. هم از اينروست كه در اينگونه متنها، علاوه بر تاريخ، منظر و ديدگاه راويان را نيز ميتوان ديد و به همين دليل بدون شناخت و نقد منظر و ديدگاه و نقش و موقعيت راويان نميتوان دربارة روايت آنان داوري درست و جامعي به دست داد.
سردبیر
|