از «فروغ جاويدان» تا «مرصاد» | در آخرين سال جنگ تحميلي، حدود سه هفته پس از حمله تروريستي آمريكا به هواپيماي مسافري جمهوري اسلامي ايران برفراز خليج فارس و چند روز پس از پذيرش قطعنامه 598 شوراي امنيت سازمان مجاهدين خلق با اين تحليل كه ايران در موضع ضعف قرار گرفته، حمله برنامهريزي شدهاي را به مرزهاي غرب كشور آغاز كرد. اين حمله كه نام «فروغ جاويدان» بر آن نهاده شد، از حمايت گسترده نظامي رژيم بعث برخوردار گرديد. اما عمليات در همان روزهاي نخست با مقاومت سلحشورانه رزمندگان اسلام مواجه شد و كشتي رؤيائي از «مهران تا تهران» مجاهدين خلق در نخستين روز حركت در مواجهه با طوفان «مرصاد» به گل نشست. مقاله حاضر شرحي بر شروع تا پايان همين عمليات است.
* * * *
صدام رييس جمهور عراق وحامي تمام عيار سازمان مجاهدين خلق، در هشتم تيرماه 1367 طي يك سخنراني دربارة جنگ عراق و ايران، ضمن تكرار ادعاي صلحطلبي خود و محكوم نمودن ايران به دليل تداوم مقاومت براي تحقق هدف محكوميت و مجازات متجاوز، در شرايطي كه با مداخلة علني آمريكا و متحدانش در جنگ به نفع رژيم بعث عراق، احساس پيروزي ميكرد، دربارة سازمان رسماً اينگونه اظهار نظر نمود:
عراق به سطحي از آگاهي رسيده است كه اگر روزي حس كند نابودي دشمن در سرزمينش خدمت به صلح است به آن دست خواهد زد... اگر ايران به هيچ يك از اين مسائلي كه من اشاره كردم توجه نكند مردم خودشان آنها را مجبور خواهند كرد كه به صلح تن در دهند و اين چيزي است كه به آن ايمان راسخ دارم و قهرمانيهاي مجاهدين خلق در مهران مؤيد اين سخن ميباشد. بالاخره روزه خواهد رسيد كه براي جنگيدن كسي به كمك آنها نخواهد آمد و بعد از مدتي خواهيد ديد كه چگونه مجاهدين خلق به اعماق خاك خودشان نفوذ خواهند كرد و همين طور پيوستن مردم ايران را به صفوف آنها خواهند ديد...»1
در تيرماه 1367 جمهوري اسلامي ايران رسماً قطعنامه 598 را پذيرفت. در حالي كه از بدو تصويب اين قطعنامه در 30 تير 1366، ايران آن را «رد» نكرده بود و براي تأمين اهداف خود، از طريق مذاكره با دبير كل سازمان ملل، براي پذيرش قطعنامه شروطي را طرح نموده بود و در واقع عملاً آن را به صورت «مشروط» پذيرفته بود. اما به دليل كارشكني آمريكا، انگليس و فرانسه در طول مذاكرات و ورود مستقيم آمريكا به جنگ با ايران، پس از مشورت و تصميم مسئولان عاليرتبه، با موافقت امام خميني، در 27 تيرماه سال 1367 ايران اعلام كرد قطعنامه 598 را بدون قيد و شرط پذيرفته است. اما ارتش صدام در تاريخ 31 تيرماه به خاك ايران حمله كرد و از منطقه جنوب به سمت خرمشهر و اهواز پيشروي نمود. پس از ضد حملات موفق ايران، ارتش عراق در جبهههاي مياني و غرب كشور نيز به عمليات نظامي مبادرت كرد كه آنها هم با بسيج مجدد نيروهاي مردمي و نظامي جمهوري اسلامي، ناموفق شدند. در نتيجه نيروهاي عراقي عقبنشيني كردند و رژيم عراق در اول و سوم مرداد ماه رسماً عقبنشيني خود را از جبهههاي جنوب و مياني و غرب كشور اعلام نمود. اما همزمان عمليات مشترك عراق و سازمان آغاز گرديد. نكاتي چند در علل و زمينههاي شكلگيري اين عمليات قابل توجه و بررسي هستند:
پس از عمليات مهران، در جمعبندي رهبري سازمان، هدف عمليات بعدي، تهران منظور شد و براي رسيدن به حداكثر توان براي انجام اين عمليات يك مقطع 3 ماهه در نظر گرفته شد و بلافاصله اعزام اعضا و مرتبطان سازمان از ايران و خارج كشور به عراق، به طور وسيعي آغاز شد. همچنين سازمان در اين مقطع به منظور جذب اسرا و استفاده از آنها در عمليات نهايي فعالتر شده بود. افراد تازهوارد و نيروهاي ارتش سازمان تحت آموزش و مانورهاي فشردهقرار گرفته بودند و در آموزشهاي جديد، آموزش سلاحهاي ضدهوايي هم منظور شده بود. 2
«پيش از اين منافقين در تحليل درونگروهي خود، امكان موافقت ايران با قطعنامه را غير ممكن دانسته و به صراحت اعلام ميكردند: تنها در صورتي جمهوري اسلامي قطعنامه را خواهد پذيرفت كه به لحاظ سياسي ـ نظامي و اقتصادي به بن بست كامل برسد. به عقيده آنان، اين اقدام به منزله فروپاشي نظام خواهد بود..» 3
تحليل رجوي در مورد نتيجة جنگ اين بود كه ايران به دليل بسته بودن تمامي راههاي بازگشت به صلح با عراق، ناچار به ادامة جنگ خواهد بود. هر قدر هم جنگ به طول بينجامد، از يك طرف توان نظامي و اقتصادي ايران بيشتر تحليل ميرود و از طرف ديگر بازگشت به سمت آتشبس و صلح غير ممكنتر ميشود و اين جنگ تا شكست ايران ادامه خواهد يافت.
با اعلام خبر پذيرش قطعنامه از سوي ايران، نقشهها و طرحهاي قبلي سازمان با بن بست مواجه شد. در آن شرايط،سازمان در كنار اميدواري به داشتن پشتوانة خرده عملياتهاي مرزي، حمايت نمايندگان كنگره و سناي آمريكا را نيز يدك ميكشد. در 30 خرداد 67، 138 نمايندةكنگره و 14 سناتور آمريكايي طي نامهاي به «جرج شولتز» وزير خارجة وقت آمريكا، از وي خواسته بودند كه به جنبشهاي مقاومت داخلي در ايران توجه كند، و در همين راستا حمايت از سازمان ـ مستقر در عراق ـ را اكيداً توصيه كرده بودند. «مروين دايملي» نمايندة كنگرة امريكا در روز دوشنبه 6 تيرماه 67 در تظاهرات سازمان در واشنگتن شركت كرده و طي سخناني كه از يكي از شبكههاي تلويزيوني آمريكا هم پخش شد. اظهار داشت: « نبايد دست از تلاش كشيد، مطمئن باشيد كه با كمي صبر و تلاش بيشتر به زودي از مهران به تهران رژه خواهيد رفت.» 4 سازمان نوار ويدئويي سخنراني مزبور را براي كلية كادرهاي سازمان پخش كرد.
اولين واكنش سازمان در مورد پذيرش قطعنامه از سوي ايران، برگزاري نشست رجوي با اعضا بود.
در اين نشست كه عصر روز جمعه 31/4/1367، سه روز قبل از شروع عمليات «فروغ جاويدان» برگزار شد، رجوي جزئيات اين عمليات را به اطلاع فرماندهان و اعضاي سازمان مجاهدين خلق رساند.
رجوي پس از نيم ساعت كه از سخنرانيش گذشت، ناگهان آن را قطع كرد و گفت:
كارهاي بزرگي در پيش داريم. مگر ما نگفته بوديم كه «اول مهران، بعداً تهران»؟ [دست زدن حضار همراه با شعار«امروز مهران، فردا تهران]
در همين زمان دو نفر نقشة بزرگي از ايران را آوردند ودر سمت چپ او، در كنار نقشة ديگري كه قبلاً وجود داشت، نصب كردند و رفتند. پس از ساكت شدن جمعيت، رجوي به جلوي نقشه رفت و جلسه بدين گونه ادامه يافت:
رجوي: ديگر وقت آن رسيده است كه به ايران برويم. طرح عمليات بزرگي را كشيدهايم كه در نهايت منجر به فتح تهران و سقوط رژيم ميشود (هوراي جمعيت) البته اين دفعه احتياج به ماكت و كالك منطقهاي نداشتيم چون اين بار قرار است به تهران برويم. [دست زدن حضار و شعار «امروز مهران، فردا تهران»] البته نام آن را با عنايت به نام پيامبر اسلام «فروغ جاويدان»5 گذاردهايم. (صلوات حضار) وعمليات را به اسم امام حسين(ع) آغاز خواهيم كرد. چون اين بار احتياج به ماكت نداشتيم. گفتيم چه ضرورتي دارد؟ خود نقشة ايران را بياوريد! (با چوبدستي از سمت چپ نقشه قصر شيرين، باختران و تهران را نشان ميدهد) همانند شهاب بايد به تهران برويم. از لحظهها ـ حتي كوچكترين لحظهها ـ بايد استفاده كرد. نبايد هيچ لحظهاي را از دست بدهيم زيرا در اين عمليات لحظههاتعيين كننده و سرنوشت سازند. اين عمليات بايد در عرض 2 يا 3 روز انجام شود. چون فقط اگر عمليات با اين سرعت انجام شود رژيم فرصت بسيج نيرو پيدانخواهد كرد؛ چون اصلاً به فكرش هم نميرسد كه ما بتوانيم در عرض اين مدت به تهران برسيم و احتمالاً نميتواند هيچ عكسالعمل مؤثري انجام بدهد.البته در عمليات چلچراغ از شما خواستم كه سرعتتان در آن حد باشد. پس از جريان عمليات چلچراغ با فرماندهان نشستيم و به جمعبندي و بررسي پرداختيم كه عمليات بعدي چه باشد؟ پس از بحث و بررسيهاي زياد ديديم در عمليات قبلي كه مهران بوده است و از مشكلترين عملياتهاي مرزي بود، بعد از گرفتن ستاد لشگر ميتوانستيم جلوتر برويم و هيچ نيرويي هم بر سر راهمان نبود. با توجه به اينكه هميشه در عملياتها به صورت تصاعدي عمل كردهايد، يعني وسعت هر عملياتتان ازقبلي بيشتر بوده است آفتاب از پيرانشهر وسيعتر و مهران از آفتاب ـ حالا بايد اين عمليات هم نسبت به چلچراغ تفاوت كيفي داشته باشد. بنابراين فكر كرديم كه در عمليات بعدي ـ هر چه كه باشد ـ حداقل اين است كه بايد يك مركز استان را بگيريم. در اين صورت مگر ما ديوانهايم كه پس از گرفتن مركز استان آن را ول كنيم و برگرديم؟! خوب، يا همانجا ميمانيم، يا به طرف تهران حركت ميكنيم. ولي باز در مقايسه با كار قبلي ديديم استان خيلي كم و كوچك است ( با لحن طنزآلود:) آخر شما ديگر بچه نيستيد كه برويد يك شهر را بگيريد! اگر بخواهيد وسيعتر از عملياتهاي قبلي عمل كنيد هيچ راهي غير از فتح تهران نداريد (دست زدن حضار و ابراز احساسات.) البته يك سري ميگفتند برويم اهواز را بگيريم و يك سري ميگفتند برويم كرمانشاه را بگيريم. ما نشستيم و فكر كرديم و ديديم بايد از طريق كرمانشاه برويم. زيرا اولاً تا حدودي وضع و شرايط مسيري كه انتخاب كردهايم نسبت به قبل مناسبتر و بهتر است، چون عراق تا قصر شيرين و سرپلذهاب پيش رفته است و اين بار نياز به خطشكني نداريم و به راحتي ميتوانيم تا كرمانشاه برويم. ثانياً نزديكترين نقطة مرزي براي رسيدن به تهران كرمانشاه است. از آن به بعد براساس تقسيمات انجام شده 48 ساعته به تهران خواهيم رسيد. البته روي لشگر 84 و 88 شناسايي انجام دادهايم اگر موقعيت سياسي مثل قبول قطعنامة 598 شوراي امنيت از طرف ايران پيش نميآمد شايد فقط در همانجا (كرمانشاه) عمل ميكرديم ولي حالا ايران خيلي ضعيف شده است و ما يكراست ميرويم و تهران را ميگيريم. 6
بايد بدانيد كه ما از قبل تصميم انجام اين عمليات بزرگ را داشتيم و ميخواستيم آن را ديرتر انجام دهيم اما پذيرش قطعنامه كار ما را تسريع كرد؛ يعني به دليل شرايط سياسي جديد مجبوريم يكي دو ماه آن را زودتر انجام دهيم. تصميمي كه ما گرفتيم تصميم بسيار حساس و مشكلي بود و ما چارهاي جز عمل نداريم و اگر الان اقدام نكنيم فرصت از دست خواهد رفت. زيرا بعد از اينكه بين ايران و عراق صلح شود ما در اينجا قفل ميشويم و ديگر نميتوانيم كاري انجام بدهيم و از لحاظ سياسي تبديل به فسيل ميشويم. پس بايستي آخرين تلاش خودمان را هم بكنيم و يك بار ديگر كل سازمان را به صحنه بفرستيم و مطمئن هستيم كه پيروزيم و از هم اكنون من اين پيروزي را به شما و خلق قهرمان ايران تبريك ميگويم.
اگر ما به تحليلهايي كه در مورد رژيم داشتهايم معتقد هستيم زمان مناسبي براي ما به وجود آمده است. ما در تحليل جنگ گفتيم كه رژيم درمنتهاي ضعف، حاضر به توقف جنگ ميشود و دليل قبول قطعنامه از طرف آنها هم همين است. ما نبايد اين فرصت تاريخي را از دست بدهيم. بايد حمله كنيم و كارش را يكسره كنيم. رژيم ديگر نيروي جنگي لازم را ندارد و نميتواند نيروي جبهه را تأمين كند؛ مثلاً عراق در همين چند عملياتي كه كرده است به راحتي توانسته مناطقي را پس بگيرد و هر چه خواسته جلو رفته است. «فاو» را گرفته و جزاير مجنون و چند نقطة ديگر را با چند ساعت جنگ بازپس گرفته است. ملت ديگر از جنگ خسته شدهاند و همه مخالف جنگ هستند و كسي به جبهه نميآيد. كساني كه در جبهه هستند افرادي هستند كه آنها را به زور از شهرها و روستاها دستگير كردهاند و به جبهه فرستادهاند و ميلي به جنگيدن ندارند. تمام لشكرها و نيروهاي رژيم در حملات عراق ضربة كاري خورده و پراكنده هستند و ياراي مقابله با ما را ندارند. پس هم از لحاظ نظامي تعادل خود را از دست داده و هم از لحاظ سياسي در انزواي بينالمللي قرار دارد. البته در عمليات چلچراغ يك نفر به كمك شما آمد و آن حضرت علي (ع) بود كه به شما كمك كرد و اين بار هم حضرت محمد (ص) و اما حسين (ع) به كمك شما ميآيند و شما بايد به اندازة چندين نفر كار كنيد و سختي را تحمل كنيد. البته در اين چند روز كه اعلام آماده باش بود شما خيلي كار كرديد و كار يكي يا دو ماه را در 3 روز كردهايد. از حالا بايد همگي آماده باشيد كه هر وقت گفتيم حركت ميكنيم آماده باشيد. شايد سازمان 25 سال پيش به وجود آمد تا در چنين روزي به چنين كاري دست بزند.
ما از طرف قصرشيرين ميرويم. در آنجا لشگر 81 با عراق درگير است، لشگر 58 و لشگر 88 در سومار درگير هستند، لشگر 64 در پيرانشهراست و تنها امكان دارد لشگر 28 در راه به استقبال ما بيايد. [در اينجا رجوي فردي را از ميان جمعيت صدا ميزند و ميپرسد:] اگر لشكر سنندج بيايد چه كار ميكني؟
[آن فرد جواب داد:] نميآيد.
رجوي: نگو نميآيد؛ بگو اگر آمد داغانش ميكنيم. [بلند ميشود و روي نقشه به دنبال شهرها ميگردد.] كاري كه ما ميخواهيم انجام دهيم در حد توان و اشل يك ابرقدرت است؛ چون فقط يك ابرقدرت ميتواند كشوري را ظرف اين مدت تسخير كند؛ به طور مثال بغداد تا مرز ايران 180 كيلومتر فاصله دارد و در طول 8 سال جنگ ايران ادعاي گرفتن آن را نكرده است؛ و همين طور عراق هم ادعاي گرفتن تهران را نكرده است اما ميخواهيم برويم تهران را بگيريم. (با طنز) خوب، چه ميشه كرد ديگه! بعضي وقتها اين طور پيش مياد ديگه! [دوباره به نقشه اشاره ميكند.] ما به ترتيب به قصرشيرين، سرپل ذهاب، اسلامآباد و بعد كرمانشاه ميرويم. بعد از آن همدان، قزوين، تاكستان، كرج، و بالاخره تهران. (كف زدن حضار) ابتدا از محور قصرشرين كه در دست عراق است وارد ميشويم و تا سرپل ذهاب ميرويم؛ البته از طريق جادة آسفالته. بعد كرند و اسلامآباد را توسط يك لشگر كه فرماندة آن احمد واقف7 است. پس از فتح اسلامآباد يك تيپ در كرند و 2 تيپ در اسلامآباد مستقر ميشوند، كه در ضمن راه ورودي شهر را نيز تحت كنترل ميگيرند. اسم عمليات اين محور را به نام «حنيف» نامگذاري كردهايم. بعد از اسلامآباد به سمت كرمانشاه حركت ميكنيم، كه اسم اين عمليات «سعيد محسن» است و دو لشكر به مسئوليت صالح8 در كرمانشاه عمل ميكنند. صالح، آمادهاي؟
صالح: بله.
رجوي: مسئولين همه آمادهاند؟
صالح: بله.
رجوي: شما قرار شد به كجا برويد؟
صالح: كرمانشاه. تقسيمبندي هم شده است كه تيپها بايد در كدام نقاط متمركز شوند. تيپ ... به سراغ صدا و سيما ميرود، تيپ .... به سراغ زندان ديزلآباد ميرود و زندانيان را آزاد ميكند و آنهايي را كه ميخواهند مسلح ميكند، و تيپ ... سپا ه بعثت و قرارگاه نجف را ميگيرد و به همين ترتيب جعفر راه ورودي كرمانشاه، تيپ افسانه پادگان نزديك ان، و تيپ جليل9 دروازة خروجي كرمانشاه را به اضافة هوانيروز دارند. البته مردم را ميفرستيم كه زندانيان ديزلآباد را آزاد كنند.
رجوي: اول شهر را بگيريد، بعد زندان را؛ چون تصرف شهر مهمتر است. ما در كرمانشاه اعلام جمهوري دموكراتيك اسلامي ميكنيم. اين تيپها در كرمانشاه مستقر ميشوند و 2 تيپ به سنندج و بقيه به سمت همدان حركت ميكنند. نام عمليات محور همدان را به نام «بديعزادگان» گذاشتهايم. محمود قائمشهر10 آمادهاي؟
محمود: بله.
رجوي: ميداني بايد به كجا برويد و چه هدفهايي را در شهر در دست بگيريد؟
محمود: بله، همدان.
رجوي: بعد از آنكه به همدان رسيديد و مستقر شديد يكي از تيپهاي زير نظر خودت را براي كمك به تهران بده. وقتي همدان و صدا و سيماي آن را گرفتيد صداي مجاهد را پخش كنيد و به مردم اعلام كنيد كه ما داريم ميآييم.
محمود: باشد.
رجوي: رادار همدان بايد منهدم شود تا هواپيماها نتواننددرست كار كنند. از پايگاه نوژه هم ترسي نداشته باشيد؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور ميدهم هواپيماهاي عراقي بيايند و آنجا را بمباران كنند. پايگاه هوايي تبريز را هم با هواپيما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهيم داد.
نادر11، از لحاظ پوشش هوايي چطوري؟
نادر: در دست ماست و ميتوانيم كنترل كنيم.
رجوي: اگر هواپيمايي بخواهد از نوژه بلند شود چه كار ميكنيد؟
نادر: ميزنيم. اگر چيزي بخواهد پرواز كند كلّاً فرودگاه را ميزنيم.
رجوي: كاملاً مطمئن هستيد؟
نادر: بله، ميتوانيم.
رجوي: علاوه بر آن ضدّ هوايي و موشك سام 7 هم كه داريم؟
نادر: بله، داريم.
رجوي: فتحالله12، تو ميروي قزوين و تاكستان را ميگيري. يكي از هدفها علاوه بر مراكز سپاه لشگر 16 قزوين است. پس از خلع سلاح تمام نيروهاي نظامي و انتظامي در آنجا مستقر ميشوي و وقتي مسقر شدي يكي از تيپهاي خود را به كمك تهران بفرست چون در آنجا نياز هست. پس از آن 2 تيپ راهي تاكستان شده و در آنجا مستقر ميشود و پشت سر آن منوچهر13با يك لشگر راهي كرج ميشود و آنجا را تصرف ميكند. البته نام عمليات محورهاي قزوين و تاكستان را به نام «سردار» نام گذاردهايم. پس از آن 4 لشگر و 2 تيپ تحت نام كلي «سيمرغ» و تحت فرماندهي محمود عطايي راهي تهران ميشوند،كه مهدي ابريشمچي هم معاون او در اين عمليات است. [محمود عطايي و مهدي ابريشمچي دست يكديگر را ميفشارند.] ضمناً اگر يادتان باشد در انقلاب ايدئولوژيك گفتم كه يك سيمرغ بود كه به كوه قاف رسيد و آن روز هم گفتم كه سيمرغ «مريم» بود. علت اينكه اين اسم «سيمرغ» را انتخاب كردم حرف همان روز است. (كف زدن حضار)
مريم: (با اطوار:) چرا اين اسم را گذاشتي؟
رجوي: ميبخشيد كه بدون مشورت جنابعالي اين اسم را گذاشتم.
در آنجا تيپ ليلا فروگاه مهرآباد، تيپ ... سلطنتآباد، تيپ فرهاد صدا و سيما، تيپ فرشيد زندان اوين، 14 تيپ ... مراكز سپاه، تيپ ... نخستوزيري، تيپ ... مجلس شورا، تيپ ... ستاد ارتش و تيپ كاظم15 در جماران عمل ميكند. (هورا و كفزدن حضار.) هوانيروز عراق تا سرپل ذهاب به همراه ستونها خواهد بود. از نظر هوايي ناراحت نباشيد چون هواپيماهاي عراقي پشتيبان ما هستند و تمام ماشينها به صورت ستون حركت ميكنند.
البته اين عمليات را دو عامل درجه يك تهديد ميكند؛ يكي اينكه از طرف رژيم خميني از طريق هواپيما مورد حمله و بمباران قرار بگيريم چون روي جاده همه به يك ستون حركت ميكنيم؛ ثانياً چون صف ماشينها خيلي طولاني است اگر ماشينهايي خراب شوند و يا از دور خارج شوند نبايد به خاطر آن همة ستون متوقف شوند و بايستي آن را به سرعت از دور خارج كرد و از ماشين زاپاس استفاده كرد و يا كلّاً آن را از دور خارج كرد و معطل آن نشد. در ضمن هيچ ماشيني حق سبقت گرفتن از جلويي را ندارد و همين طور حق عقبافتادن را هم ندارد. هر جا كه رسيديد سر راه جادهها را باز كنيد. تيپهاي مأمور در شهر مأمور تأمين جادههاي آن شهر ميباشند وهر تيپ با رسيدن به آن شهر وارد آن شده و بقية ستون بلافاصله به حركت خود ادامه ميدهند. ضمناً اگر اسير شديد راجع به خط سير عمليات كه از كدام جاده و از كدام شهرهاست، چيزي نگوييد و بگوييد كه عمليات قرار بود تا همين جا باشد. (رو به محمود قائمشهر:) محمود، خوب فهميدي كه بايد به كجا بروي؟ يكدفعه به قائمشهر نروي! تو اول به همدان برو، كار و مسئوليت خودت را انجام بده، بعداً كه به تهران آمدي مازندران را به تو ميدهم. (رو به قاسم: 16) حيف كه مردم اصفهان بيبخارند و الّا يك تيپ را هم به تو ميدادم كه به اصفهان برويم. [محمود عطايي فرماندة محور تهران را صدا ميكند و او پاي ميكروفون ميآيد از او پرسيد:] وضعيت چطور است؟
عطايي: خوب است. با نيروي هوايي و هوانيروز عراق هماهنگ شده است. ماشينها آماده است، مهمات بارگيري شده، و تيپها تا حدودي توجيه شدهاند و تا رسيدن به شهرها بهداري هم آمادگي لازم را دارد و هيچگونه نگراني وجود ندارد. در لابهلاي ستون تعميركار سيّار و فيلمبردار سيّار هم در حال حركت هستند.
رجوي: در اين عمليات مردم به حمايت از ما بر ميخيزند. كساني كه حاضرند با ما بيايند را از پادگانها و مراكز سپاه مسلح كنيد و هر چه خواستند تا تهران بيايند آنها را با خودتان ببريد. در اين عمليات نيروهاي زيادي به ما كمك خواهند كرد. از طرفي درب زندانها كه باز شود آنها هم با ما هستند و با ما خواهند آمد. نيروهاي زندان بالقوه با ماهستند. 17 البته هر جا رفتيد اگر مردم آنجا تسليم شدند كه كاري با آنها نداريد و اگر جنگيدند با آنها بجنگيد، و هر جا رسيديد از مردم كمك بگيريد و كارها را به خود مردم بدهيد و از اين نترسيد كه مردم اسلحهدار ميشوند و چه خواهد شد. محمود،وقتي كه تهران را گرفتي در خيابان طالقاني به ساختمان بنياد علوي ميروي. در طبقة پنجم آنجا اتاقي است كه روزي اتاق من و اشرف و موسي بوده است. سلام من را به ساكنين آنجا ميرساني و اگر مردم آنجا بودند جاي ديگري را به آنها بده چون ما را بعد از انقلاب به زور از آنجا بيرون كردند. آن اتاق را براي من نگهدار تا وقتي كه به تهران آمدم در آنجا مستقر شوم. [رو به فريد 18 :] خوب، فريد، شما چه كار ميكنيد؟ در اولين روزي كه نيروها به مقصد رسيدند شما بايد 24 ساعته برنامه داشته باشيد و مسئله را به گوش همة ملت ايران برسانيد. كار و بارتان جفت و جور هست؟ برنامهتان تنظيم شده است؟
فريد: ما 24 ساعته برنامه خواهيم داشت.
رجوي: براي ثبت در تاريخ ميخواهيم هر كس با اين طرح موافق است دست بلند كند. [همه دستها را بلند كردند. رجوي تكتك به همه نگاه كرد. رو به فيلمبردارها و انتظامات:] شما چرا دستتان را بلند نميكنيد؟ [آنها هم دستشان را بلند كردند. رو به حضار:] آيا ما ديوانه نيستيم كه ميخواهيم چنين كاري بكنيم؟ آيا به نظر شما چنين كاري شدني است و آيا احمقانه نيست؟ اگر كسي مخالفتي دارد بيايد و صحبت كند و كسي هم حق ندارد با او مخالفت كند.
رجوي نشست و يك سيگار روشن كرد. در همين حين زني از ميان جمعيت بلند شد و دست خود را بلند كرد. همة حضار با تعجب به او نگاه ميكردند.
رجوي: پشت ميكروفون بيا و حرفهاي خودت را بگو.
زن: من مخالف نيستم، اما اينكه ميگوييد مردم با ما هستند فكر نمي كنم چنين باشد. من و شوهرم چند شب قبل از خارج آمده ايم و خود من 4 ماه است كه از ايران آمدهام.19 مردمي كه من ديدهام با آنچه كه شما ميگوييد تفاوت دارند. فكر نميكنم آنها به ما كمك كنند. هيچگونه جوّ سياسي نظير آنچه شما به آن اشاره ميكنيد در ايران به وجود نيامده است، چون خيليها در ايران هستند كه حتي راديو مجاهد را گوش نميدهند و از مجاهدين هم به كلي بيخبرند. شما چطور انتظار داريد با اختناق شديدي كه وجود دارد چنين كساني در تهران بلند شوند و از ما حمايت كنند؟
رجوي: درست ميگويي و درست صحبت كردي ولي من الان تو را قانع ميكنم. اين نظر تو به 4 ماه پيش بر ميگردد و الآن ايران خيلي فرق كرده است. از آن گذشته تا ما شهري را آزاد نكنيم مردم با ما نخواهند شد. ما روي نيروي خودمان حساب ميكنيم. مردم در وهلة اول نخواهند آمد و حتي ممكن است از ما بترسند و همانطور كه گفتني بروند و درهايشان را ببندند؛ ولي وقتي كه رفتيم و در كرمانشاه مستقر شديم و مردم ديدند كه تعادل قوا به سمت ما ميچرخد 20 يك قدم بيرون ميگذارند و ما در شهر ميگرديم و اعلام ميكنيم كه هستيم و آن وقت مردم جرئت ميكنند درها را باز كنند و بعد جلو آمده از ما حمايت ميكنند و ما هم كارها را به دست مردم ميدهيم، ولي در ابتدا آنچه تو گفتي درست است. در آن موقع كه شما در ايران بوديد چقدر از مردم مخالف خميني بودند؟
زن: 90 درصد.
رجوي: اين 90 درصد اگر بفهمند كه مجاهدين به شهرشان آمدهاند حتماً از آنها حمايت ميكنند و مردم وقتي كه ديدند سپاه و كميته ديگر نيست حتماً نميترسند و وقتي كه اسلحه گرفتند خودشان همه كاره ميشوند و شما فقط آنها را راهنمايي ميكنيد. البته اگر در اين عمليات شكست هم بخوريم تأثيرش آن قدر هست كه باعث برپايي قيام توسط مردم شود، چون رژيم وضعيتي ندارد كه تا عيد دوام بياورد. ما در وضعيتي مثل 30 خرداد قرار داريم و بايد به اين كار تن بدهيم. البته براي من تصميمگيري در اين مورد مشكل بود چون بهترين نيروها و نفراتي را كه در سالهاي زندان با هم بوديم به داخل صحنه ميفرستيم. ما در اين عمليات ميخواهيم تمام سازمان و تمام ارتش آزاديبخش را به ميدان جنگ ببريم. اين خودش ريسك بالايي دارد، چون جنگ دو وجه دارد؛ يا شكست يا پيروزي. در صورتي كه شكست باشد موجوديت سازمان به خطر ميافتد. [يك نفر از ته سا لن: خون اشرف ميجوشد، مسعود ميخروشد.] ما در قديم 3 يا 4 نفر را در ايران داشتيم كه آن عملياتها را ميكردند كه سپاه و كميته هيچكاري نميتوانستند بكنند. اين ساسان 21 كجاست؟ (رو به ساسان:) شما در سال 60 در عملياتهاي تهران چه كار ميكرديد؟
ساسان: بالطبع با اين نيرويي كه داريم ميرويم و حتماً برايمان موفقيتآميز خواهد بود زيرا در سال 60 و 61 در تهران فقط 8 تا 10 تيم نظامي در سراسر تهران داشتيم كه نيروهاي كميته و پاسداران از دست ما در امان نبودند. مثلاً يك تيم 3 نفرة ما اين طرف ميدان مصدق ميايستاد، يك تيم آن طرف و سراسر مسير را به راحتي ميبستند و نيروهاي پاسدار و كميته هم كاري نميتوانستند بكنند و از ما ميخوردند.
مريم: (رو به زن:) شما خيالتان راحت باشد. همه چيز آماده است و طرحها دقيق ميباشد. شما ناراحت نباشيد. ما نبايد مردم را زياد هم دست كم بگيريم؛ چرا كه در ميان خود ما هم عدة زيادي از اسرا وجود دارند كه به ما پيوستهاند و اين نشان دهندة حمايت زيادي است كه در شهرها از ما خواهد شد. اسرا دستشان را بلند كنند! [حدود 400 ـ 500 نفر دست بلند ميكنند.]
ما در 30 خرداد از روي استيصال و ضعف با رژيم برخورد كرديم ولي امروز از موضع قدرت با او برخورد خواهيم كرد. البته دليل اينكه ما ميخواهيم اين قدر زود دست به اين عمليات بزنيم اين است كه رژيم در حال حاضر هم دچار بحران نيرويي شده و هم روحية نيروهايش به دليل شكستهاي پياپي ضعيف شده است. براي همين هم ميخواهد صلح صوري كند تا وقت پيدا كند و بسيج نيرو كند. به همين دليل ما بايد تا دير نشده از اين فرصت استفاده كنيم و اين عمليات را انجام دهيم ولي قبلاً بين هر عمليات يكي دو ماه براي كارهاي مقدماتي، از جمله شناسايي و آماده كردن خودروها و ديگر وسايل و مانور وقت لازم داشتيم، كه در حال حاضر موفق شديم همة كارها را در عرض همين مدت كوتاه بعد از عمليات چلچراغ انجام دهيم كه كار بسيار شاقي بود ولي با روحية بالاي افراد ما و عنصر مجاهد بودن كه در همه بوده است اين كار در اين مدت كوتاه عملي شده و خيليها در اين مدت كوتاه، آموزشهاي پيچيدهاي نظير كار با تانك را هم ياد گرفتند و آمادة عمليات شدند. عدهاي هم راجع به وضعيت بچههاي كوچك سئوال كردند كه ما بچهها را بعد از آنكه تهران فتح شد سوار اتوبوس ميكنيم و به تهران ميآوريم.
رجوي: از هر كس ميپرسم بلند شود و جواب بدهد. طاهره 22 چه كار كردي؟ كارها رو به راه است؟ ديگر فشنگ كم نميآوريم؟ كنسرو و آبميوه به اندازة كافي داريم؟
طاهره: نه، اين دفعه خيلي زياد است برداشتهاند. هزار تفنگ اضافي رسيده است و تانكها و خودروها هم اكثراً رسيده است و بقيه هم تا فردا ظهر ميرسد. كنسرو هم به تعداد كافي تهيه شده كه حتي ممكن است زياد هم بيايد.
رجوي: محمود 23، وضعيت به لحاظ امكانات چطور است؟ كم و كسري نداريد؟ همة خودروهاي مورد نياز رسيده است؟
محمود: بله، فقط مقدار كمي مانده، كه تا فردا ظهر تمام ميشود.
رجوي: فاطمه 24، وضعيت درماني به لحاظ دارو و پزشك و آمبولانس همه آماده هستند يا نه؟
فاطمه: بله، آماده است.
رجوي: قرار بود براي حمل مجروحين هليكوپتر بگيريد و داشته باشيد. گرفتهايد؟
فاطمه: مسئله آن هم تا فردا حل خواهد شد.
رجوي: دكتر حميد 25 را هم ببريد. كاظم 26 هم آمده است. مسئله درماني اينجا مسئوليتش با كاظم باشد كه در اين زمنيه چيزي كم نياوريد.
ما در اين راه عاشوراگونه ميرويم اما اين بار زماني كه در 30 خرداد 60 شروع كرديم فرق ميكند، چون در آن موقع چشمانداز پيروزي نداشتيم و عاشوراگونه شروع كرديم ولي اين بار چشمانداز پيروزي داريم كه خيلي ملموس است. البته همة افراد بايد بدانند كه ميخواهند چه كار كنند. ما كاري ميخواهيم بكنيم كه همة دنيا تعجب كند و يكدفعه بفهمند كه ما در تهران هستيم و خميني ديگر وجود ندارد.
مريم: درست است كه ما به خاطر وظيفهاي كه داريم عاشوراگونه وارد ميشويم ولي در اينكه ما حتماً پيروز ميشويم هيچ شكي ندارم. الان جبههها خالي شده و وقتي كه از جبهه آن طرفتر برويم كسي نيست كه جلو ما را بگيرد و ما آن قدر ميخواهيم با سرعت پيش برويم كه هر كس كه مجروح شد بايد خودش مسئلهاش را حل كند كه باعث كندي ستون نشود.
رجوي: اگر كس ديگري حرفي دارد بايد بگذارد در ميدان آزادي تهران بگويد و جمعبندي عمليات هم در همانجا خواهد شد. طي چند روزي كه ما در اردوگاه قدم زده ايم شاهد بودهايم كه بچهها چقدر كار كردهاند. ديدم جيپي را نفربر كردهاند و تويوتايي را زرهي كردهاند، كه اينها همه نشان دهندة آمادگي ماست [باخنده:] روي جيپهاي رزمي آرم ايران را زدهاند كه ما خيلي خوشحال هستيم كه كشورمان سازنده شده است. 27 [رو به يكي از فرماندهان:] كمرشكنها را خالي كردهايم؟ تانكهاي 6 چرخ آمادهاند؟
فرمانده: بله.
رجوي: تانكهاي 6 چرخ سرعتشان زياد است و هر سه تا از آنها كه وارد يك شهر شود همان رژهاش جو وحشت را حاكم ميكند. ما براي همين از اين تانكها استفاده ميكنيم.
مريم: در پايان مطلبي بود كه ميخواستم بگويم و آن اينكه از فرماندهان تيپها ميخواهم كه بعد از نشست ساعتي به شما فرصت بدهند تا بچهها همديگر را ببينند و از هم خداحافظي كنند.
ساعت 30/20 بود كه سخنراني پايان پذيرفت و افراد تا 30/3 بعد از نيمهشب از يكديگر خداحافظي كردند. 28
در روزهاي شنبه و يكشنبه كارها جنبة آمادهسازي داشت و طي يك نشست در روز شنبه فرماندة گردانها، سرگروهها و فرماندهان دسته در رابطه با آرايش ستون و مكانيزم عمليات توجيه شدند. در اين نشست به افراد گفته ميشد كه تا باختران درگيري نخواهيم داشت و ستون تحت هيچ شرايطي نبايد توقف داشته باشد.
در روز يكشنبه قرار شد كلية قسمتها حداكثر تا ساعت 14 همة كارها را انجام داده و استراحت كنند، كه غالب آنها موفق نشدند و بعضاً تا نيمه شب كار آمادهسازي ادامه داشت. تانكها نيز از چندين روز قبل تحويل تيپها شده بود. مادرها قرار شد در روز يكشنبه فرزندانشان را ببينند و خداحافظي كنند. طي همين 2 روز افراد پايگاه بديع به مرور آزاد شده و به قرارگاه اشرف رفته و در سازمان تيپها قرار گرفتند. همچنين در روز يكشنبه كلية تيپها در قرارگاه اشرف مانور داشتند. در اين مانور آرايش ستون تمرين داده شد و بعد از ظهر همين روز بعضي از تيپها كه توانسته بودند نشست توجيهي را در روز شنبه بگذرانند در جلسة توجيهي شركت كردند. در اين نشستها به افراد گفته شد روي جاده حركت كنند و سرعت 70 كيلومتر در ساعت در پيشروي الزامي است و از هر طرف كه به شما شليك شد به همان سمت شليك كنيد. در همين نشستها برگههايي جهت پركردن به افراد داده شد كه برگ شناسايي محسوب ميشد.
همة ماشينها شمارهگذاري شده و تيپها كدبندي و نامگذاري شده و به همه ابلاغ شده بود كه مدارك عراقي را بگذارند و مقداري پول ايراني بين افراد تقسيم شده بود و با برنامه و امكانات و سازماندهي، در انتظار دوشنبه و شروع عمليات بودند.
تحليل سازمان كه موجب تصميمگيري در آن مقطع بود به شرح زير است:
1ـ با پذيرش قطعنامة 598 چشمانداز آيندة نظامي سازمان در جدار مرز مبهم خواهد بود و رجوي در پيشبرد خط فعلي با مشكل روبهرو خواهد شد. (بنبست در عمليات نظامي)
2ـ ظاهراً عراق به سازمان فشار ميآورده و از قول افراد ردهبالاي سازمان نقل ميشده
كه: «صاحبخانه (عراق) به ما فشار ميآورد» يا به عبارت ديگر «صاحبخانه ما را جواب كرده است.»
3ـ براساس تحليل سازمان، جمهوري اسلامي از دو عامل ثبات و پايداري، يعني «جنگ» و «اختناق داخلي» برخوردار است،كه با پذيرش قطعنامة 598 خودبهخود عامل جنگ را از دست داده و صرفاً اختناق باقي مانده است. در پي اين برداشت، سازمان به اين استدلال رسيده بود كه : «اولاً جمهوري اسلامي از حيث نظامي در حداقل توان خويش و از حيث روحيه و توان عملياتي و تدافعي بسيار ضعيف است، ثانياً از حيث كمكهاي مردم حداكثر نارضايتي وجود دارد و نظام در مقابل سؤال مردم بيپاسخ مانده است. 29
نيروهاي متشكلة حاضر در عمليات «فروغ» به سه گروه عمده در سازمان تقسيم ميشوند.
1 ـ نيروهايي كه از قبل در مجموعة ارتش آزاديبخش متشكل بودند و در عملياتهاي مختلف شركت داشتند و تجربيات خوبي از آن عملياتها كسب كرده بودند. اينها از توانايي خوبي برخوردار بوده، آموزش ديده، و از تابعيت تشكيلاتي و توانايي برخوردار بودند، تا آخرين لحظه ميجنگيدند و هنگامي كه مهماتشان تمام ميشد با نارنجك خودكشي ميكردند و حاضر به تسليم نبودند.
2ـ نيروهايي كه بنا به ضرورت طي يك فراخوان عمومي از اعضا و هواداران سازمان در كشورهاي مختلف، به خصوص اروپا بسيج شده و به عراق روانه شده بودند. اين دسته از نيروها با توجه به مدت محدود آموزش نظامي از كيفيت پاييني در عمليات برخوردار بودند. اين تيپها روحية جنگي نداشتند، آموزش ديده نبودند و حتي لوازم آرايش خود را نيز به همراه آورده بودهاند و با اقوامشان در ايران قرار ملاقات گذاشته بودند. تعدادي نيز مدارك تحصيلي خود را آورده بودند تا پس از فتح ايران، سهمي در قدت بگيرند! به عبارت ديگر اين گروه جهت سياهي لشگر فراخواني شده بودند.
3ـ اسرايي كه در عملياتهاي قبلي به اسارات سازمان درآمده بودند و با اقدامات توجيهي سازمان به آن جذب شده بودند و پس از آموزشهاي لازم در تيپها سازماندهي شده بودند. اين عده حدود 800 نفر برآورد شدهاند كه با وعدة آزادي آمده بودند و انگيزة بسيار پاييني داشتند و توانايي نظامي مطلوبي نيز نداشتند و طبعاً در عمليات تلفات زيادي داشتند. البته عدة كثيري از آنان از ابتداي درگيريهاي اسلامآباد فرار كرده و از كوهستانهاي مجاور خود را به استانهاي ديگر رسانده بودند. 30
قابل توجه است كه عمدتاً فرماندهان سازمان در عمليات «فروغ» از ردههاي بالاي تشكيلاتي بودهاند كه نظامي نبودهاند و بعضاً اصول اولية فرماندهي يك عمليات نظامي را نميدانستند. كلية نيروهاي سازمان، اعم از كادر و عضو و هوادار، به استثناي تعدادي كه هدايت و پشتيباني را به عهده داشتند، كه در اين عمليات شركت كردند، مجموعاً در حدود 4500 تا 5000 نفر برآورد شدهاند، كه در حدود 25 درصد از آنان را زنان و دختران تشكيل ميدادند. 31
ستاد كل، تحت فرماندهي مسعود و مريم رجوي و مركب از 4 نفر ستادي و 5 نفر فرمانده محور به شرح زير بود: 32
الف ـ ستادها
1ـ ستاد تبليغات، به فرماندهي محمدعلي جابرزاده
2ـ ستاد سياسي، به فرماندهي محمد سيد المحدثين
3ـ دفتر فرماندهي: به مسئوليت شهرزاد حاجسيد جوادي
4ـ تداركات كلي، به مسئوليت ثريا شهري
ب ـ محورها
1ـ محور كرند و اسلامآباد غرب، به فرماندهي مهدي براعي
2ـ محور باختران، به فرماندهي ابراهيم ذاكري
3ـ محور همدان، به فرماندهي محمود مهدوي
4ـ محور قزوين، به فرماندهي مهدي افتخاري
5ـ محور تهران، به فرماندهي محمود عطايي و به معاونت مهدي ابريشمچي
ستاد نظامي تحت فرماندهي مستقيم رجوي، مركب از 7 فرماندة ستاد نظامي و 25 فرماندة تيپ رزمي به شرح زير بوده است:
1ـ اردوگاه اسرا، به مسئوليت صادق سادات دربندي
2ـ هوانيروز، به مسئوليت حسن نظام الملكي
3ـ ترابري، به مسئوليت محمد قجرعضدانلو
4ـ دفتر ستاد نظامي، به مسئوليت سهيلا صادق
5ـ تسليحات، به مسئوليت يوسف
6ـ امداد، به مسئوليت افسانة زهير
7ـ مخابرات، به مسئوليت حشمت
به اضافة 25 فرماندة تيپ، كه علاوه بر آنان، 4 نفر در ردة فرماندة تيپ در محور تهران سازماندهي شده بودند.
هر تيپ شامل 160 تا 180 نيرو مركب از دو گردان پياده، يك گردان تانك، يك گردان ادوات، يك گردان اركان، يك گروهان پشتيباني رزمي و يك دفتر بوده است. هر گردان پياده شامل 5 نفر كه در 5 دستة 10 نفره سازماندهي شده بودند، ميشد. 33
تجهيزات هر تيپ عبارت بود از 4 تانك، 6 دستگاه هينو حامل تيربار سبك، 4 دستگاه جيب حامل تيربار، 2 دستگاه جيپ دوشكا، 2 دستگاه جيپ حامل توپ 106، 2 دستگاه جيپ حامل تيربار دولول، يك دستگاه ايفا حامل ضد هوايي چهارلول، يك دستگاه ماشين دو پداله و يك دستگاه وانت دوكابينه حامل تيربار با يك دستگاه جيپ، 2 دستگاه لندكروز، يك دستگاه وانت دو كابينه براي فرماندهي، 4 دستگاه ايفا حامل نيرو، يك دستگاه كاميون، 2 تانكر سوخت و يك دستگاه آمبولانس، ضمناً در هر تيپ دو گروه فيلمبرداري جهت ثبت كلية وقايع سازماندهي شده بود. 34
پس از فراهم آمدن مقدمات،ستون ارتش آزاديبخش متشكل از 25 تيپ رزمي، رأس ساعت 6 صبح روز دوشنبه 3/5/67 پس از اجراي مراسم صبحگاهي از قرارگاه خود در عمق خاك عراق به حركت درآمده و پس از طي مسير تعيين شده در ساعت 4 بعد از ظهر از مرز خسروي عبور كرده و به طبق پيشبيني، ستون 5 بعد از ظهر از قصر شيرين و 6 بعد از ظهر از سر پل ذهاب عبور كردند. از اين پس وظيفة فرماندهي محورها و تيپهاي تحت امر به قرار زير آغاز شد:
1ـمحور اول به فرماندهي مهدي براعي، 3 تيپ تحت امر، وظيفة تصرف شهرهاي كرند (تا ساعت 8 شب) و اسلامآباد ( تا ساعت 10 شب) را به عهده داشته است.
2ـ محور دوم به فرماندهي ابراهيم ذاكري با 5 تيپ تحت امر، وظيفة تصرف كرمانشاه را تا ساعت 12 شب به عهده داشته است. در كرمانشاه قرار بود مراكز مهمي چون صدا و سيما، هوانيروز، مراكز قرارگاههاي سپاه و ... به تصرف درآيد و تعدادي از تيپها مستقر و بقيه جهت كمك،محورهاي بعدي را همراهي كنند. به منظور پاكسازي كرمانشاه يك ساعت توقف تا ساعت 1 بامداد در نظر گرفته شد.
3ـ محور سوم به فرماندهي محمود مهدوي با 2 تيپ تحت امر، وظيفة تصرف همدان را تا ساعت 30/7 صبح روز سهشنبه 4/5/67 به عهده داشته است. تصرف پايگاه هوايي نوژه نيز به عهدة اين محور بوده است. يكي از تيپها در همدان مستقرو تيپ دوم ستون را همراهي ميكرده است. تصرف همدان و پايگاه نوژه تا 30/9 صبح به طول ميانجاميده است.
4ـ محور چهارم به فرماندهي مهدي افتخاري با 2 تيپ تحت امر، وظيفة تسخير و پاكسازي قزوين را به عهده داشته است. يك تيپ جهت نگهداري در قزوين مستقر و تيپ ديگر ستون را همراه ميكرده است.
5 ـ محور پنجم به فرماندهي محمود عطايي، كه رياست ستاد فرماندهي كل را نيز بر عهده داشت، و با معاونت مهدي ابريشمچي با 13 تيپ تحت امر، مسئوليت اجراي مرحلة نهايي عمليات يعني تصرف تهران را داشته است. مراكز حساس تهران از قبل شناسايي و بين يگانهاي رزمي تقسيم مسئوليت شده بود. زمان پيشبيني شده براي عمليات در تهران 4 بعداز ظهر روز سهشنبه 4/5/67 در نظر گرفته شده بود. نيروهاي اين محور از جمله زبدهترين نيروهاي سازمان بودند. 35
سازمان در مورخ 3/5/67 ساعت 3 بعداز ظهر عمليات خود را موسوم به «فروغ جاويدان» آغاز كرد. در لحظة حركت تيپها رهبري سازمان براي بدرقه در محل حاضر شده و اظهارات مختصري براي نيروها ايراد كرد.
عراق پيشاپيش حملات گستردهاي را در جبهة غرب و جنوب آغاز كرده بود و يك عمليات هوايي براي ايجاد جوّ رعب و وحشت عليه مردم غرب كشور انجام داد. تقريباً همزمان با شروع علميات «فروغ جاويدان» ارتش عراق با حجم وسيعي اقدام به حملة گستردهاي در منطقة جنوب، با تظاهر به قصد تصرف خرمشهر انجام داد، كه هدف آن در حقيقت زمينگير كردن قويترين لشگرها و تيپهاي رزمي جمهوري اسلامي بود. براي تكميل شدن رفع موانع، نيروي هوايي عراق روزهاي قبل از آغاز عمليات سازمان، به دفعات مناطق تجمع نيرو در اطراف كردند و اسلامآباد را نيز بمباران كرد. 36
نيروهاي سازمان پس از شروع عمليات در ساعت 4 بعدازظهر از مرزهاي بينالمللي عبور كرده وارد خاك جمهوري اسلامي شدند. از آنجا كه رژيم عراق تجاوز خود را تا شهرهاي قصر شيرين و سرپلذهاب گسترش داده بود، نيروهاي سازمان بدون درگيري و عبور از خط وارد شهرهاي قصر شيرين و سرپل ذهاب شده و پس از عبور از كرند به سمت اسلامآباد پيشروي كردند و حدود ساعت 30/9 شب به اسلام آباد رسيدند و شهر را تصرف كردند.
در اين شرايط عراق با توپ گردنة پاطاق را ميزد. از طرفي هواپيماهاي عراقي منطقة شمال گردنه موسوم به «ريجاب» و چند روستاي پرجمعيت آن حوالي را بمباران شيميايي نمود، كه عدة زيادي كشته و مصدوم بر جاي گذاشت. هواپيماهاي عراق اقدام به پخش حجم زيادي اعلاميه بر فراز شهرهاي مرزي، از جمله كرند غرب نمودند مبني بر اينكه عراق در حال انجام عمليات گسترده است و از نيروهاي نظامي خواسته شده بود كه با در دست داشتن آن اطلاعيه خود را تسليم نمايند و نيز از مردم منطقه تقاضاي ترك منطقه شده بود. در واقع سازمان تا بالاي گردنة پاطاق هيچ نيروي بازدارندهاي جلو روي خود نداشت و تا زماني كه بلندگوي سازمان در اسلامآباد غرب اعلام ننمود كسي باور نميكرد كه سازمان دست به چنين عملياتي زده است و همه گمان ميكردند نيروهاي عراق عاملان اين عملياتاند. 37
منافقين در قالب تيپهاي 200 نفره، با تانكهاي برزيلي بسيار پيشرفته با 80 آمبولانس و صدها خودروي سبك، دو كاميون اسلحه، آزمايشگاه و بيمارستانهاي صحرايي و بسيار مجهز وارد ايران شده بودند. آنان در سر راه خود بسياري از مردم بيدفاع را به شهادت رساندند. در شهر اسلامآباد اوج اين فجايع رخ داد. منافقين در بيمارستان اسلامآباد تمام نيروهاي پاسدار و بسيجي كه در بيمارستان بستري بودند را سربريدند و 13 نفر از بچههاي جهاد سازندگي را هم تيرباران و اعدام كردند. منافقين بعد از اسلامآباد راهي كرمانشاه شده بودند كه در 30 كيلومتري كرمانشاه در گردنه چارزبر كه بعدها به تنگه مرصاد معروف شد با مقاومت رزمندگان مواجه شده و متوقف شدند. شهيد صياد شيرازي آن موقع فرماندهي هوانيروز را به عهده گرفت و با بمباران ماشينهاي آنها، موقتاً آنها را متوقف كرد و ستونهاي آنها را به آتش كشيد. در درگيري تنگه مرصاد منافقين با دادن 1500 كشته زمينگير شدند و از همانجا تصميم به فرار گرفتند. مشكلي كه رزمندگان با آن مواجه بودند تعقيب منافقين بود. آنان با قراردادن نيروهاي انتحاري در گردنههاي مختلف، مقاومت جدي از خود نشان ميدادند تا ساير نيروها موفق به فرار به خاك عراق شوند. اين جنگ و گريز تا پل ماهي در نزديكي سرپل ذهاب ادامه يافت ولي منافقين با انفجار پل ماهي مانع ا دامه تعقيبشان شدند.
هواپيماهاي عراقي هم در اين موقع عملاً وارد كار شدند و با بمباران وسيع رزمندگان، تعداد زيادي از نيروهاي ما را به شهادت رساندند. 38
در ساعت 30/11 شب يكي از تيپهاي باختران راه را اشتباه رفته همين امر باعث شده بود كه ترافيك سنگين در شهر [اسلامآباد] و در خارج شهر به وجود بيايد. همچنين به علت فرار وسيع مردم از شهر ستون سازمان كاملاً متوقف شد. 39
پس از خروج ستون نيروهاي سازمان از اسلامآباد پس از يكي دو درگيري كوچك، در ساعت 2 نيمه شب 4/5/67 در منطقةحسنآباد، يكي از تيپهاي سازمان گرفتار درگيري سنگيني شد و با اينكه اولين تيپ گردنة حسنآباد را پشت سر ميگذارد اما بعد از آن درگير نبرد سنگيني در منطقه ميشود. 40
پس از كمكرساني گردانهاي متعدد از تيپهاي مختلف به نيروهاي درگير، در نزديكيهاي صبح مجدداً ستون سازمان به حركت درآمد اما باز در گردنة چهار زبر، درگير شد و دنبالة ستون متوقف گرديد. بر اثر نبرد سنگين در چهارزبر مرتباً تعداد زخميها زياد شد و تعداد لاشههاي كاميونها و كشتهها و ... افزايش پيدا كرد و تعدادي از فرماندهان گردان درگير هم كشته شدند. در اين وقت حملة ديگري از سوي سه راهي ملاوي به نيروهاي سازمان صورت گرفت. در اين ميان اسراي حاضر در عمليات غالباً فرار كردند و بينظمي شديدي بر نيروهاي سازمان حاكم شد.
بلافاصله پس از آزادسازي شهر اسلامآباد، يگانهاي سپاه پيشروي را به سوي كرند آغاز كردند. قبل از رسيدن نيروهاي خودي به اين شهر در ساعت سه نيمه شب، 3 فروند، هليكوپتر ترابري در كرند به زمين نشستند و تعدادي از كادرهاي منافقين ورهبري سازمان [برابر اطلاعات موجود رجوي و همسرش طي مدت اشغال، در شهر كرند به سر ميبردند.] را از شهر خارج كردند. 41
از ساعت 7 حملات هواپيماها و سپس حملات هوانيروز باختران بر روي ستون سازمان شروع شد. همين امر موجب شد كه نفرات، كه پيش از آن در ماشينهاي خودشان بودند، از ماشينها خارج شده و در اطراف جاده لاي شيارها و پناهگاههاي طبيعي، كنار جاده، و زير پل ها سنگر بگيرند و ستون كاملاً متوقف شود.در ضمن همزمان، در اطراف كارخانة قند درگيري سنگيني درگرفت. در هر سه جبهة درگيري، نيروهاي جمهوري اسلامي برفراز ارتفاعات، بر نيروهاي سازمان اشراف كامل داشتند و ضمناً با حملات هوايي نيروهاي سازمان را به شدت سركوب كردند. در اين ميان تعدادي از نيروهاي ارتش آزاديبخش ناگزير از فرار و عقبنشيني شدند. اين در حالي بود كه تعدادي از بيسيمهاي آنها از كار افتاده بود و آمبولانسها مرتباً زخميهاي سازمان را به عقب بر ميگرداندند. 42
ظهر روز سهشنبه 4/5/67، توسط نيروهاي جمهوري اسلامي، از دو جبهه، از طرف پادگان اللهاكبر، به قصد قطع ارتباط ميان نيروهاي ارتش آزاديبخش در اسلامآباد و كرند، باز شد كه حملات و سركوبي نيروهاي سازمان تا نيمههاي شب ادامه داشت. 43
صبح روز چهارشنبه 5/5/67 نيروهاي جمهوري اسلامي از دو جبهه،از طرف پادگان اللهاكبر و از منطقة جنوب اسلامآباد،به سمت اسلامآباد هجوم آوردند و مناطق غربي و جنوبي شهر را كلاً زير فشار قرار دادند، به طوري كه حتي در جنوب شهر پيشروي داشتند. در ساعت آغازين روز چهارشنبه نيروهاي «ارتش آزاديبخش» با اميدواري به پيشروي به سمت باختران، براي گرفتن تنگة چهارزبر به آن منطقه هجوم آوردند كه تلاششان ناكام ماند.
جريان حمله به اين ترتيب بود كه افراد سازمان تا صبح چهارشنبه در لابهلاي شيارهاي كوهستان به طور مستتر استراحت ميكردند، تا اينكه در اولين ساعت بامداد هليكوپترهاي عراقي جهت باز كردن تنگه به كمك ارتش آزاديبخش آمدند و با آمدن آنها دستور تهاجم و حركت به نيروهاي سازمان داده شد. درگيري شديدي براي گرفتن تنگه آغاز شد و با شكست اولين تهاجمات ارتش آزاديبخش، فرار نيروهاي سازمان شروع شد. نيروهاي جديد با اين تصور كه راه باز شده است به سمت جلو در حركت بودند و در همين حال با نيروهايي رو به رو ميشدند كه در حال فرار بودند و علت عقبنشيني را هم توضيح نميدادند. نيروهاي تازه وارد نيز با رفتن به صحنة درگيري و حركت به سمت عقب متوقف شدند. 44
حملات هوايي مكرر و هجوم هليكوپتر و كاتيوشا به منطقه، از سوي جمهوري اسلامي، امكان سازماندهي را از آنان گرفت و نيروهاي سازمان به تعجيل در ماشينهاي انباشته از نفرات، در حالي كه بعضي افراد به جاهاي مختلف ماشين آويزان بودند عقبنشيني ميكردند. 45
غروب روز چهارشنبه درگيري تنگة چهارزبر با عقبنشيني نيروهاي ارتش آزاديبخش به پايان رسيد و از شب پنجشنبه عقبنشيني كامل آغاز شد. چهارشنبه شب در ساعت 7 بعداز ظهر شدت حملات ارتش جمهوري اسلامي حتي فرصت عقبنشيني را هم از نيروهاي سازمان گرفته بود. از صبح روز پنجشنبه 6/5/67 نيروهاي در حال فرار آنها،در حوالي اسلامآباد مورد چند حمله مختصر قرار گرفتند. مجروحين يا خود را ميكشتند يا اميدوار بازگشت نيروهاي تازهنفس ميماندند. تعداد زيادي از افراد نيز در كوه و دشت و روستاهاي اطراف پراكنده شدند و آخرين خودروهاي سازمان با حداكثر ظرفيت و در حالي كه افرادي به اطراف آن آويزان بودند به داخل خاك عراق بازگشتند.46
يكي از فرماندهان سپاه پاسداران در تشريح عمليات ميگويد:
11 روز قبل از حمله منافقين به داخل كشور، باخبر شديم كه تغييرات جديدي در آرايش ناوگانهاي مستقر در خليج فارس و درياي عمان به وجود آمده است. به طور مثال ناو هواپيمابر وينسنس به طرف دهانة تنگه هرمز آمده بود و ناوهاي انگليسي حركات مشكوكي را انجام ميدادند. در همين موقع 53 نفر از نمايندگان كنگرة آمريكا ( به نقل از راديو منافق) طي نامهاي از وزارت امور خارجه خواسته بودند كه دولت ريگان در جهت تقويت سازمان منافقين به عنوان آلترناتيو آينده حكومت ايران برنامهريزي بكند. دو روز بعد از اين قضايا يعني 9 روز قبل از حمله آنها و درست بعد از قبول قطعنامه 598 از طرف ايران اسلامي، عراق در دو جبهة غرب و جنوب دست به تحريكات وسيعي زد. در جنوب خود را تا جادة خرمشهر ـ اهواز رساند و به طرف جادة اهواز حركت كرد و قصد داشت خرمشهر را دور بزند و در غرب از محور ازگله ـ قصر شيرين ـ سرپلذهاب ـ گيلانغرب ـ سومار ـ نفت شهر و ميمك به عمق 30 كيلومتر به داخل كشور تعرض كرد. به لطف خداوند، در جنوب بچهها با آمادگي كه داشتند و همچنين با حضور وسيع و به موقع مردم ضربه مهلكي را به دشمن وارد آوردند و او را تا مرزهاي بينالمللي عقب راندند. اما در غرب دشمن تجاوزش را گسترش ميداد. در اين مدت سعي كرد كه از محور سومار خودش را به سه راهي استراتژيك اسلام آباد ـ ايلام ـ ايوان غرب و همچنين در منطقه گيلانغرب هم ميخواست خودش را به سه راهي ديگري برساند. اما خوشبختانه همان طور كه از راديو شنيديد مردم ايوان دلاورانه مقاومت كرده و تعدادي از تانكهايشان را منهدم كردند و سه دستگاه از آنها را هم به غنيمت گرفتند و تعدادي هم اسير گرفتند. و دشمن بعثي ناچار شد كه 11 كيلومتر از آن سه ر اهي مهم عقبنشيني كند. رزمندگان يكي از تيپها نيز 11 تانك دشمن را منهدم كردند و دشمن به ناچار عقبنشيني كرد. قرار بود وقتي منافقين به تهران رسيدند، با پخش يك اعلاميه شديداللحن از كشورهاي ديگر درخواست حمايت كنند و آنها نيز منافقين را حمايت نمايند. 47
عمليات فروغ جاويدان پيامدهاي زيادي عمدتاً به زيان سازمان داشته است كه، به طور گذرا به آنها اشاره ميكنيم.
يكي از پيامدهاي اين عمليات، زير سؤال رفتن خط استراتژي سازمان، به تبع آن زير سئوال رفتن رهبري بود. سازمان استراتژي و برنامههاي مختلفي را از ابتداي تأسيس و خصوصاً پس از پيروزي انقلاب مورد آزمايش قرار داده بود كه با ورود به فاز جديد و تشكيل ارتش آزاديبخش، همة آنها را به نوعي مردود و بيجواب قلمداد كرده بود و تنها راه مبارزه و براندازي نظام را نبرد مسلحانه و جنگ نوين ارتش آزاديبخش دانسته بود. با مطرح كردن اين مسئله كه «صلح طناب دار رژيم است» و «هيچگاه رژيم صلح نميكند»، اقدام به عملياتهاي جدار مرز و نهايتاً چلچراغ و فروغ نمود و چون در عمليات فروغ جاويدان با شكست مواجه شد و صلح و آتشبس نيز ميان ايران و عراق برقرار شد، لذا براي جبران اين مسئله، رجوي علت شكست و ناگامي را در خود پرسنل سازمان و بيايماني و ضعف آنها عنوان كرده و گفت: «اگر ايراد و مشكلي هست در خود شماست؛ خط مشي ما مشكلي نداشته است.» اين خط در وادار كردن نيروها به اعتراف به خست و كمكاري و بيايماني و عدم باور به توانايي هاي خويش كه در جلسات عمومي انجام شد، نمود پيدا كرد. به رغم اين كار، شكسته شدن رجوي در ذهن تعداد زيادي از نيروها باعث ريزش نيرو گرديده، تعداد كثيري از اعضا و هواداران سازمان جدا شدند.
شكست در استراتژي و شعار محوري و همچنين تحولات منطقهاي همچون جنگ عراق عليه كويت و لشگركشي نيروهاي چند مليتي بر عليه عراق و به تبع آن نزديكي هر چه بيشتر عراق به ايران و سعي جدّي عراق بر حلّ ريشهاي مشكلات و معضلات موجودبر سر راه تعميق روابط دو كشور، همة اين مسائل موجب ريزش شديد نيرو گرديد. بنا به گزارشات موثق حدود 2000 نفر نيروي بريده از سازمان در اروپا حضور دارند كه از عمليات فروغ به بعد شروع به انفصال نمودهاند.
ديگر پيامد عمليات، محكوميت سازمان و عمليات فروغ از جانب گروههاي اپوزيسيون بوده است. عمدة گروههاي مخالف جمهوري اسلامي، نظير حزب دمكرات كردستان، چپيها، و سلطنتطلبان، عمليات فروغ را نتيجه توهمات و خيالپردازيهاي رجوي دانسته و حتي بعضي سازمان را عامل ايجاد وحدت در جمهوري اسلامي عنوان كردهاند. پيامد ديگرعمليات فروغ جاويدان تلفات آن عمليات است. سازمان 1304 نفر كشته را خود رسماً تأييد و با عكس و زندگينامه منتشر كرده است. تعداد مجروحين نيز بالغ بر 1500 نفر برآورد شده كه 700 نفر آنان معالجة سرپايي و سطحي داشتهاند و 800 نفر بستري و بعضاً جان سپردهاند. براساس اعترافات دستگيرشدگان و عكسهايي كه از بعضي از اجساد شناسايي شده تهيه گرديده است از مجموع 51 نفر هيئت اجرايي سازمان (مركزيت) حداقل 33 نفر از آنها در صحنة عمليات حضور داشتهاند كه 16 نفر آنان كشته شدهاند. لذا حجم ضربه به بدنة سازمان 50 تا 60 درصد بوده و به كادر مركزي سازمان حدود 30 درصد ضربه وارد شده است كه اين تعداد علاوه برتعداد مجروحين و از كارافتادگاني است كه به عقب انتقال داده شدهاند. رضا پورآگل، مهدي افتخاري و مهدي كتيرايي از جمله كشتهشدگان مركزيت در اين عمليات ميباشند.
تجهيزات منهدم شدة سازمان در مجموع نبردهاي عمليات فروغ جاويدان 612 خودرو از انواع مختلف، 72 تانك و زرهپوش، 21 توپ 122 ميليمتري و 51 تفنگ 106 ميليمتري كه عمدتاً بدون خودرو حمل كننده بودند برآورد گرديده است. آمار غنايم نيز حدود 500 دستگاه انواع خودرو مقادير زيادي تجهيزات انفرادي و جمعي بوده است. تنها پيامد مثبت اين عمليات براي سازمان از بُعد تبليغاتي بوده است. يكي از محورهاي اساسي در مانور تبليغاتي و ژست تشكيلاتي آنان پيشروي نيروهاي سازمان تا حوالي كرمانشاه است و هميشه روي اين مطلب مانور تبليغاتي ميدادهاند.
از زمان عمليات فروغ تاكتيكهاي سازمان تغييرات فاحش داشته است اما استراتژي سازمان كاملاً حفظ شده است. سازمان معتقد است كه درعمليات فروغ چون سازمان فقط به ارتش متكي بوده است عمليات به شكست منجر شده است. در توجيه شكست عمليات، رجوي گفت: «تمامي اتكاء ما به ارتش و ايدئولوژيمان بود و روي عنصر سياسي كار جدي صورت ندادهايم» و آن را با قيام كربلا قياس نمود كه امام حسين (ع) نيز تمامي اتكاء را بر دو عنصر شمشير و ايدئولوژي خود نهاد و از معادلههاي سياسي چشمپوشي كرد!! و همين باعث شكست گرديد! از آن پس و با همين توجيه و در پي بنبست نظامي تحميل شده، خط كار سياسي در اولويت قرار گرفت ولي هيچگاه دنبالهروي از مشي مسلحانه به عنوان تنها راه مقابله با جمهوري اسلامي ايران، به كناري گذاشته نشد. 48
سازمان مجاهدين خلق؛ پيدايي تا فرجام
مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، صص 304ـ 329
پانوشتها:
1. بولتن خبرگزاري جمهوري اسلامي، 8/4/1367.
2. بررسي اطلاعاتي عمليات فروغ ...: صص 48ـ 49.
3. همان: ص 148.
4. ترجمه از اصل نوار «مروين دايملي» به تاريخ 27 ژوئن 1988 / 6 تير 1367.
5. تعبير «فروغ جاويدان» در سطح تبليغات وسيع پيش از اين توسط رژيم شاه در مهرماه سال 1351 در عنوان رپرتاژ تصويري جشنهاي سلطنتي 2500 ساله، به كار رفته بود. «فيلم بزرگ رخداد جشنهاي تاريخي قرن ما» با نام «فروغ جاويدان» كه توسط 32 فيلمبردار تهيه شده بود، در اواخر مهر 51 به طور همزمان، در 30 سينماي تهران و 40 سينماي شهرستانها نمايش داده شد.
6. از همين رو تعدادي از كارشناسان سياسي نظامي، عمليات فروغ را به عمليات «كرگدان وار» تشبيه ميكنند. چون كرگدن با گردني كوتاه و چاق عملاً توان ديدن اطراف را ندارد و صرفاً جلوي خود را ديده و به شاخص روبرو خود اميدوار است.
7. مهدي براعي؛ كه گويا در جلسه حاضر نبوده است.
8. ابراهيم ذاكري.
9. مهدي مددي.
10. محمود مهدوي.
11. حسن نظامالملكي.
12. مهدي افتخاري.
13. فرهاد الفت.
14. سازمان به تشيكلات درون زندانها اطلاع داده بود كه به زودي نظام جمهوري اسلامي سرنگون خواهد شد. بنابراين، از آمادگي براي پيوستن به سازمان و كمك به آزادسازي شهرها برخوردار باشند. ر. ك: دفتر سياسي حوزه نمايندگي ولي فقيه در سپاه، بولتن «رويدادها و تحليل»،ش 46، 29/5/1367: ص 22.
15. حسين ابريشمچي.
16. محمدعلي جابرزاده.
17. هواداران مجاهدين كه در آن زمان در زندانهاي جمهوري اسلامي به سر ميبردند به زعم و تحليل مسعود رجوي به سه گروه تقسيم ميشدند:
1ـ خائنين ـكساني كه همراهي خود با جنبش مجاهدين را يك اشتباه اعتقادي و تاريخي ميدانستند و آن را يك حركت ضد خلقي قلمداد و مترصد جبران بدهي خود به مردم بودند.
2ـ خرده بورژواها ـ شامل آن دسته از كساني كه بنا به شرايط سخت زندان، خود را نادم و پشيمان جلوه داده تا از حداكثر تسهيلات زندان بهره برده و با عبور محافظهكارانه از پروسه سياسي و مبارزاتي در پيآيندهسازي براي خود و خانوادههايشان ميباشند.
3ـ اسراي مجاهد خلق ـ دسته سوم به آن دسته از افرادي اطلاق ميشد كه يا علناً بر سر مواضع سازماني مانده بودند و يا كاملاً تاكتيكي برخورد ميكردند تا شرايط موسوم به x (وضعيتي غير قابل پيشبيني) فراهم آيد ـ تشكيلات نيمبندي كه از طريق اين افراد در تعدادي از زندانهاي كشور به وجود آمده بود و خبر آن از طريق خانوادههايشان به سازمان در اروپا منتقل گرديده بود، مجاهدين را بر آن داشت كه روي اين نيروها به عنوان ذخيرهاي براي عمليات فروغ حساب ويژهاي باز كنند ـ مسعود رجوي باور داشت كه رهايي هر يك از آنها در جريان فتح نظامي شهرها؛ ميتواند به مثابه اضافه شدن صد نيروي با انگيزه به رزمندگان ارتش آزاديبخش باشد. پس از شكست عمليات فروغ؛ از اسناد به دست آمده و اعترافات عناصر دستگير شده، مشخص گرديد تعدادي از زندانيان منافق، براي همراهي با فاتحين جنگ اعلام آمادگي و حتي شورش كرده بودند، به همين دشليل تجديد محاكمه گرديدند.
18. محمدعلي توحيدي.
19. «روند حوادث نظامي اين باور را در منافقين تقويت كرده بود كه نيروهاي نظامي ايران بر اثر حملات عراق متلاشي شدهاند ... برپايه اين تصور، از چند ماه قبل، خروج منافقين از داخل كشور براي سازماندهي در بيرون، شتاب بيشتري به خود گرفت، در اين مرحله (طي مرداد ماه و پاييز 1366) نيروهاي سازمان به عراق منتقل شدند.» ر. ك: رويدادها و تحليل»، ش 46، 29/5/1367: ص 22.
20. رجوي متأثر از جامعهشناسي قدرت از منظر عراقيها، بر اين باور بود كه «الحقُ لمن غلب» «حق با كسي است كه غلبه دارد».
رجوي با حضور طولاني خود در عراق و فاصلهاي كه با مردم ايران و خواستههاي آنها پيدا كرده بود، عموماً تحليلهايش متناسب با فضاي عراق و مردم آن كشور تنظيم شده بود.
21. مهدي كتيرائي.
22. ثريا شهري، ناظر تقسيم مهمات و ابزار جنگي.
23. محمود عضدانلو، مسئول ترابري.
24. مسئول امداد
25. حسن جزايري.
26. كاظم رجوي.
27. تمامي سلاحهاي به كار گرفته شده از سوي منافقين توسط دولت بعثي تدارك شده بود. ر. ك: «پايان جنگ» سيري در جنگ ايران و عراق، ج 5: ص 185،مركز مطالعات و تحقيقات جنگ.
28. بررسي اطلاعاتي عمليات فروغ: صص 53ـ 64، نقل از فروغ بيدروغ.
29. همان: صص 37ـ 38 متخذ از بولتن «مرصاد» متعلق به حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران، قرارگاه غرب ـ 1367.
30. همان: ص 41، متخذ از اسناد بازجوييهاي به دستآمده از اسرا.
31. همان: صص 41ـ 42؛ آمار منتشره از سوي قرارگاه غرب سپاه پاسداران ـ 1367.
32. همان: ص 42؛ متخذ از اسناد مذكور در پينوشت 47.
33. همان: ص 43.
34. همان: صص 43ـ 44.
35. همان: صص 45ـ 46.
36. همان: صص 39ـ 40، متن بازجويي از اسراي عمليات مرصاد ـ 1367.
37. همان: صص 47ـ 48 از متن مصاحبه با يكي از كارشناسان اطلاعاتي ـ عملياتي منطقه غرب كشور، در سال 1376.
38. روزنامه همشهري، تاريخ 4/5/84، به نقل از سردار رضوان مدني.
39. فروغ بيدروغ ...: ص 16.
40. همان: صص 16ـ 17.
41. پايان جنگ...، ج 5: ص 190.
42. همان: ص 17.
43. همان: ص 18.
44. همان: ص 19.
45. همان: ص 20.
46. همان: ص 21
47. مجله پيام انقلاب، شماره 220: صص 18 الي 21، شهريور 1367، به نقل از سردار شعباني، از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي.
48. نشست عاشورا: پس از مدتي كه از عمليات فروغ گذشت، رجوي در نشست عاشورا زمينه لازم را براي انتقال بخشي از سازمان به اروپا و شروع به كار سياسي را فراهم نمود. در مرتبه قبل كه رجوي همراه با كليه عناصر سازماني از فرانسه به عراق منتقل شدند، مهدي ابريشمچي عنوان داشته بود كه منبعد هر كه در اروپا بماند خواهد سوخت و ماندن هيچ نيرويي نه مشروعيت دارد و نه كاري از پيش خواهد برد و اساساً خط قرمز ما روي همين ماندن يا نماندن تعيين شده است.
رجوي در نشست موسوم به عاشورا، با يك مقدمه طولاني از قيام كربلا، نتيجه گرفت كه شكست نظامي امام حسين (ع) نه به خاطر بحث نيرويي او بود (72 نفر در مقابل 3000 نفر) بلكه اين شكست بدان معطوف ميگردد كه امام حسين (ع) تمامي انرژي خود را روي شمشير و ايدئولوژي خود گذاشت و از نقش عناصر خارجي غافل گرديد. ما كه او را رهبر عقيدتي خودمان ميدانيم و معتقديم كه بايد از قيام كربلا درس بگيريم، ضمن اعتقاد كامل به شمشير و ايدئولوژي مجاهدين بايد از تجربه مولايمان بهره برده و در پي كسب مشروعيت آلترناتيوي خود در عرصه بينالمللي باشيم... منبعد مجاهدين و ارتش آزاديبخش در عراق تحت مسئوليت مسعود رجوي به راهبردي كردن استراتژي جرقه و جنگ مشغول شدند و با مطرح كردن مريم رجوي به عنوان رئيس جمهور برگزيده و انتقال او و بسياري از نيروهاي قديمي به فرانسه و فعال كردن شوراي ملي مقاومت، عملاً مبحث حمايتهاي سياسي؛ جذب نيرو و مالي سازمان را در اروپا و آمريكا سازماندهي نمودند. این مطلب تاکنون 4273 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|