ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 5   مردادماه 1385
 

 
 

 
 
   شماره 5   مردادماه 1385


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
جاسوسه‌ها
نگاهي به تاريخچه استفاده سازمانهاي جاسوسي از زنان براي پيشبرد اهداف اطلاعاتي

«... با كشتن من هيچ دردي دوا نمي‌شود... با مرگ من فعاليت سازمان سيا در كشور شما متوقف نمي‌شود و بلكه با وسعت بيشتري ادامه خواهد يافت... سازمان سيا نه تنها در كشور شما بلكه در همه جهان چه در ممالك كمونيستي و وابسته به اردوگاه شرق و چه در ممالك سرمايه‌داري وابسته به بلوك غرب فعاليت وسيعي دارد... اگر مي‌خواهيد از شر اين سازمان راحت شويد بايد ايالت ويرجينياي آمريكا كه حافظ مقر آن مي‌باشد، را نابود كنيد...»
عبارات فوق آخرين جملات از دفاعيات «باندا» جاسوسه‌اي كه در سال 1952 از جانب سازمان سيا در كشاكش جنگ خونين دو كره به كشور كمونيستي كره شمالي فرستاده شده بود. وي كه مادرش نيز 10 سال پيش از آن به جرم جاسوسي به نفع آلمان نازي توسط فرانسويان دستگير و اعدام شده بود، پس از اين محاكمه در شهر پيونگ يانگ (پايتخت كره شمالي) به جوخه آتش سپرده شد.
«باندا» يكي از هزاران جاسوسه‌ائي است كه در سازمان‌ سيا و يا ساير سازمانهاي اطلاعاتي كشورهاي عمده جهان در خدمت اهداف جاسوسي قرار داشته و دارند. «باندا» دختري كه هنگام مرگ خود 35 سال داشت، از زمان اعدام مادرش به دست فرانسويها وارد فعاليتهاي مخفي و زير زميني شد. اما دستگاههاي اطلاعاتي غرب نه تنها وي را به سرعت شناسائي كردند بلكه توانستند او را با پول و تأمين رفاه زندگي، در استخدام خود درآورند. او به سرعت بعنوان يك جاسوسه زيرك و توانا در خدمت آمريكا درآمد.
وي به مدت 2 سال در داخل كره شمالي توانست اطلاعات سياسي و اقتصادي و نظامي را از طرق مختلف جمع آوري كند و در اختيار آمريكا در جنگ كره قرار دهد. اما وي نه اولين زني بود كه در خدمت هدفهاي توسعه‌طلبانه جاسوسي قرار داشت و نه آخرين آن بلكه استفاده از زنان در امر جاسوسي پيشينه‌اي طولاني دارد. پيشينة اي كه با تاريخ پيدايش پديده جاسوسي ارتباطي تنگاتنگ دارد.
شناخت جاسوسي و شناسائي جاسوس‌ها يا جاسوسه‌ها از جمله مهمترين دست‌آوردها در فعاليتهاي اطلاعاتي محسوب مي‌شود. آشنائي با سازمانهاي جاسوسي و پليسي و مطالعه در تاريخچه و اهداف و عملكرد آنها و همچنين آشنائي با اسرار، شگردها و روشهاي جاسوسي آنها براي هر كشور اهميت ويژه‌اي دارد. زيرا استقلال و ثبات سياسي هر كشور به مقياس وسيعي به ميزان و كيفيت و كميت فعاليت اين سازمانها بستگي دارد. سازمانهائي كه به صورت دولتهاي نامرئي در تمامي تحولات و حوادث و آشوبهاي سياسي بزرگ و كوچك جهان دخالت دارند. يك سازمان جاسوسي به همان اندازه كه مي‌تواند در تحكيم موقعيت يك كشور و حفظ ثبات سياسي و اجتماعي و اقتصادي آن ايفا نقش كند و عامل بقا و دوام آن در تمام زمينه‌ها گردد به همان اندازه مي‌تواند وسيله مناسبي براي نابود ساختن يك نظام سياسي و سرنگون ساختن يك حكومت و از هم پاشيدن شيرازه يك كشور گردد. طبعاً هر جاسوس يا جاسوسه‌ و هر سازمان جاسوسي نهايت كوشش خود را براي حفظ اسرار دروني و جلوگيري از افشاء آن بكار مي‌بندد و هر بار كه يكي از شيوه‌ها و شگردهاي جاسوسي آنها فاش شود فوراً رموز و فنون ديگري جايگزين آن خواهد شد. اصولاً كتمانكاري و پنهان نگاه داشتن اسرار هر سازمان جاسوسي يكي از مهمترين خواص وجودي آنهاست و لذا در هر مقطع زماني بسياري از حقائق پشت پرده و فاش نشده درباره هر يك از اين سازمانها وجود خواهد داشت.
حوادث و رويدادهاي بزرگ و كوچكي كه در سالهاي قرن معاصر بوقوع پيوسته است تجربه‌اي براي ارزيابي نقش تعيين كننده سازمانهاي اطلاعاتي و جاسوسي بوده و دولتهاي صاحب اين سازمانها اين تجربيات را همواره در جهت رفع نقائص امنيتي كشور خود و توسعه و تقويت دستگاههاي اطلاعاتي خويش بكار بسته‌اند. هر حادثه سياسي در جهان زمينه مساعدي براي بررسي نقاط ضعف و قوت سازمانهاي جاسوسي است و در بستر حادثه‌ها و رخدادهاي گوناگون جهان استكه شگردها و فنون و رموز جاسوسي خلق مي‌گردند و بكار گرفته مي‌شوند. مطمئناً استفاده از زنان براي فعاليتهاي جاسوسي، يكي از همين شگردها و فنون است. هر چند كه عمر زيادي از اين ابتكار مي‌گذرد.
سازمان جاسوسي انگلستان موسوم به «اينتليجنس سرويس» كه بيش از 4 قرن از عمر آن مي‌گذرد، نخستين سازمان جاسوسي است كه براي تسهيل در كشف اسرار سياسي و يانظامي و يا صنعتي كشورها از وجود جاسوسه‌هاي انگليسي استفاده كرده است.
سازمان مزبور زناني را كه از چهره و اندام موزون و زيبائي برخوردارند به استخدام خود درآورده و آنان را به عنوان مسافرين عادي و با گذرنامه‌ها و مدارك عادي روانه كشورها مي‌كند اين افراد معمولاً سعي مي‌كنند در همسايگي و در نزديكي مراكزي كه مأموريت جاسوسي در آن را دارند اقامت نمايند.
آنان با رفت و آمدهاي زياد و خودنمائيهاي تعمدي بتدريج به داخل مركز فوق راه مي‌يابند و در نتيجه اين رفت و آمدها و معاشرتها رفته رفته به اسرار مورد نياز خود دسترسي پيدا مي‌كنند. گاهي برقراري اينگونه ارتباطات كه بايد حاصل اطمينان متقابل باشد به ماهها و شايد سالها وقت احتياج دارد و بهر حال تبحر و مهارت جاسوسه در كوتاه كردن طول اين مدت نقش اساسي دارد.
يكي از اين جاسوسه‌هاي انگليسي دختري بود به نام «ژوتردبل» كه از 24 سالگي در سازمان جاسوسي انگليس استخدام گرديد و مورد آموزشها و تعليمات ويژه جاسوسي قرار گرفت. وي در سال 1915 و در شرايطي كه يكسال از جنگ جهاني اول ميگذشت از سوي سازمان جاسوسي انگليس عازم قاهره شد. نامبرده مأمور بود در داخل نهضتها و حركتهاي اسلامي ضد استعماري در مصر نفوذ يابد. وي در اين رابطه خدمات شاياني به انگليسي‌ها كرد. او همچنين با تن دادن به اعمال منافي عفت موفق شده بود حتي در سفارتخانه‌هاي خارجي در قاهره نيز نفوذ نمايد و اطلاعات گرانبهائي را به مرور زمان كسب كند. نامبرده سپس با مأموريتها و وظائف مشابهي به صحراي باختري آفريقا، عربستان سعودي سودان، هند، عراق، و اردن سفر كرد و اطلاعات محرمانه فراواني از اوضاع سياسي اين كشورها را در اختيار «اينتليجنس سرويس» قرار داد. وي در 1926 در حادثه‌اي جان خود را از دست داد. او گاهي در اين معاشرتها موفق مي‌شد با مست كردن افرادي كه منبع اطلاعاتي مهمي به شمار مي‌آمدند، در عالم مستي از آنان اطلاعات كسب كند.
سازمان جاسوسي شوروي سابق موسوم به «كا. گ. ب» نيز اين شيوه جاسوسي و استفاده از دختران در امر كسب خبر را كه بخصوص از اوائل به قدرت رسيدن برژنف در 1964 ميلادي در شوروي معمول گرديد، از انگليسي‌ها فرا گرفته است.
تقليد روسها از انگليسي‌ها در امر استفاده از زنان زيبا براي اقدامات جاسوسي در پي حادثه‌اي اتخاذ شد كه در 1961 در لندن بر سر يك جاسوس روسي اتفاق افتاد. در اين سال جرائد انگليسي از فعاليتهاي جاسوسي «كا. گ. ب» در لندن از زبان يكي از جاسوسان ديپلمات نماي شوروي به نام «ايوانف» پرده برداشتند. ايوانف جوان بخاطر علاقه به يك دختر انگليسي به او پيشنهاد ازدواج كرده بود و دختر انگليسي كه «كريستين كيلر» نام داشت و خود يكي از جاسوسه‌‌هاي «اينتليجنس سرويس» بود اين پيشنهاد را ظاهراً به دليل دوگانگي مليت،‌ رد كرد ولي صرفاً براي كسب اطلاعات از تشكيلات جاسوسي روسها ارتباط خود را با ايوانف حفظ كرد. او پيشنهاد ايوانف را بگونه‌اي پاسخ داد كه نامبرده مطمئن گردد وي شديداً به او علاقمند است و فقط مسأله مليت مانع ازدواج رسمي آنان است و اين مسأله هيچگاه مانع ارتباط دائمي آنان نخواهد شد. بدين ترتيب تماس مستمر«كريستن كيلر» و «ايوانف» با يكديگر ادامه يافت تا اينكه در تاريخ هشتم ژوئيه 1961 ايوانف ناگهان مشاهده كرد كه جرائد انگليس وي را بعنوان جاسوس معرفي كرده و تمامي اقدامات و فعاليتهائي را كه وي بخاطر ابراز صداقت خود و در نتيجه اعتماد به «كريستين كيلر» نزد او مطرح ساخته بود، به شكلي مدون انتشار داده‌اند. در پي اين واقعه ايوانف بعنوان جاسوس از كشور اخراج شد و بعداً روسها فهميدند كه سازمان جاسوسي انگليس پس از شناسائي دقيق ايوانف تعمداً يكي از دختران مأمور خود را بر سر راه او قرار داده تا به تدريج نظرش را جلب كند و با وي ارتباط برقرار كند و از هويت او مطلع گردد. جالب است كه گفته شود اين واقعه كه نمايانگر موفقيت سازمان جاسوسي «اينتليجنس سرويس» بوده است بعدها به صورت يك فيلم سينمائي ساخته شد و در سينماهاي لندن به نمايش درآمد.
اين حادثه موجب شد كه روسها از وجود زنان در امر پيشبرد فعاليتهاي جاسوسي خود استفاده كنند. چند سال پس از ماجراي رسوائي «ايوانف» سازمان جاسوسي «كا.گ.ب» در سال 1964 توانست با استفاده از يك جاسوسه روسي از مهمترين اسناد ديپلماتيك سفارت سوئد در مسكو رونوشت برداري كند بدون آنكه هيچ يك از كارمندان و مقامات سفارتخانه متوجه موضوع شوند. قضيه به اين شكل بود كه از مدتها قبل يك زن فاحشه روسيه كه براي «كا. گ. ب» كار مي‌كرد با مأمور نگهبان درب ورودي سفارت به تدريج رابطه برقرار كرده بود و روزي كه قرار بود مأموران «كا. گ. ب» براي رونوشت برداري از اسناد محرمانه داخل سفارت عازم محل شوند كليه كاركنان سفارت به يك جشن ميهماني دعوت شده بودند به همين خاطر زن فاحشه براي مدت كمتر از يك ساعت با نگهبان سفارتخانه در نقطه نامعلومي قرار ملاقات گذاشته و موضوع را مخفيانه به مأموران عملياتي اداره كل دوم «كا. گ. ب» اطلاع داده بود.
در طول اين يكساعت نگهباني از درب ورودي سفارت به سگهاي بزرگ و درنده و تربيت شده كه متعلق به سفارتخانه بود سپرده شد. مأموران كا. گ. ب كه به اين ترتيب در لحظه عمليات تنها با مقاومت سگها مواجه بودند، با كمال آرامي و خونسردي به آنها نزديك شده و گوشت زيادي را كه از قبل به همين خاطر تهيه كرده بودند به سگها دادند و آنها را به تدريج رام كردند. سپس 12 مأمور (در حاليكه چند تن ديگر از مأمورين مشغول سرگرم كردن سگها بودند) وارد سفارتخانه شدند و در ظرف كمتر از يك ربع ساعت اقداماتي را كه بايد انجام دهند با موفقيت به پايان رساندند.
روسها تا قبل از فروپاشي شوروي كه سازمان جاسوسي كا. گ. ب، برقرار بود، اعتقاد داشتند كه هر زن باهوش را مي‌توان با آموزشهاي لازم ولو در مدت طولاني به يك جاسوسه درجه يك بدل ساخت تا در خارج از كشور به مأموريت بپردازد. بر اين اعتقاد جاسوسه‌ها بايد به زبان و اوضاع كشور مورد نظر چنان آشنا شوند كه نتوان آنان را از مردم اصلي آن كشور بازشناخت. جاسوسه‌ها درسهاي ويژه جاسوسي را در آموزشگاههاي متعدد و در نقاط مختلف شوروي مي‌آموختند معروفترين آموزشگاههاي جاسوسي براي تربيت مأمورين ويژه زن جهت خدمت در كشورهاي انگليسي زبان در شهري به نام «گاژينا» قرار داشت. جاسوسه‌ها در جريان آموزش به لهجه‌هاي محلي مردم كشورهاي خارجي آشنا مي‌شدند، به طوري كه بتوانند مانند همه مردم اين كشورها سخن بگويند و معاشرت نمايند. آنها همواره از نظر شكل و لباس ظاهري از مردم معمولي آن كشورها تقليد مي‌كردند و رفتار محلي مردم را در پيش مي‌گرفتند و عادت خود مي‌ساختند و مانند آنها زندگي مي‌كردند در اتحاد جماهير شوروي 8 مدرسه جاسوسي و 4 اردوگاه «كا. گ. ب» وجود داشت كه از مرز مغولستان تا كرانه درياي بالتيك و درياي سياه پراكنده بود. در اين مراكز، جاسوسان و جاسوسه‌ها انواع روشهاي جاسوسي را براي خدمت در حوزه‌هاي مأموريت خود فرا مي‌گرفتند.
استفاده از وجود زنان در امر فعاليتهاي جاسوسي كه بخصوص از نيمه دوم قرن بيستم ميلادي رايج شد، اكنون در تمامي سازمانهاي جاسوسي كاربرد مؤثر دارد. با اين تفاوت كه بعضي از جاسوسان مانند «باندا» در سنين جواني، جان خود را در اين راه از دست دادند و بعضي ديگر مانند «گلداماير» صهيونيست، عالي‌ترين مدارج ترقي را نيز طي كردند. گلداماير كه از سال 1969 تا 1974 به مدت 5 سال نخست‌وزير رژيم صهيونيستي بود، در سنين جواني يكي از جاسوسه‌هاي يهودي بود كه براي تشكيلات مخفي گروههاي تروريستي يهودي در فلسطين جاسوسي مي‌كرد.
در سالهاي قبل از تأسيس دولت اسرائيل، گروههاي مخفي يهودي جاسوساني را به چند كشور عربي خاورميانه فرستاده بودند تابتوانند ارزيابي صحيحي از واكنش اين دولتها، پس از اعلام رسمي حكومت اسرائيل در 1948 داشته باشند. گلداماير كه در آن زمان يك زن جوان يهودي بود در پوشش يكي از همين جاسوسان و بعنوان توريست راهي اردن شد و در مجاورت خانه چند تن از نظاميان اردني اقامت گزيد. وي به تدريج توانست بعنوان يك زن اروپائي (گلداماير لهستاني‌الاصل بود) نظر چند تن از افسران اردني را به خود جلب كند و طرح دوستي با آنان بريزد. گلداماير با تن دادن به فحشا توانسته بود در داخل نظاميان رژيم اردن نفوذ نمايد و از اسرار آنان رفته رفته مطلع گردد. وي چند روز قبل از اعلام تأسيس اسرائيل توسط بن‌گوريون، وارد فلسطين اشغالي شد و تصميم ارتش اردن را براي جنگ با اسرائيليها در حد يك «احتمال قوي» به مقامات صهيونيستي اطلاع داد.
وي سپس اطلاعات محدودي را كه توانسته بود از نيروهاي نظامي اردن و مراكز و مقر آنان جمع‌آوري كند در اختيار صهيونيستها قرار داد. گزارشاي دقيقتري نيز ساير جاسوسان رژيم صهيونيستي از پايتخت‌هاي مصر و لبنان و سوريه آورده بودند و دولت بن‌گوريون نيز با استفاده از اين اطلاعات توانسته بود به سرعت گروههاي تروريستي خود را در يك سازمان منسجم نظامي بسيج كند و با برخورداري از حمايت تسليحاتي آمريكا به تقويت بنيه نظامي خود بپردازد. نتيجه اين تلاشها و اقدامات، پيروزي سريع صهيونيستها بر ارتشهاي عربي در جنگ 1948 بود.
امروزه در اكثر سازمانهاي اطلاعاتي جهان، زنان نقش بسياري در پيشبرد فعاليتهاي جاسوسي دارند.«گئورگي كاپوشين» جاسوس با سابقه كا. گ. ب كه در سال 1988 به غرب پناهنده شد طي مصاحبه‌اي در لندن اعلام كرد «سازمان اطلاعاتي كا. گ. ب با برخورداري از حمايت و همكاري دويست هزار زن كارآئي نسبتاً موفقي در امر كسب اخبار و اطلاعات محرمانه در سراسر جهان دارد.» وي مي‌گويد «جاسوسه‌ها به دليل انكه كمتر از جاسوسان در مظان اتهام قرار مي‌‌گيرند. موفق‌تر از آنان هستند و كا. گ. ب اين توفيق را عملاً طي دو دهه اخير در فعاليتهاي جاسوسي روزمره خود احساس كرده است.»
«ديويد برن» نويسنده آمريكايي كتاب «اسرار شيطاني» مي‌نويسد: «سازمان اطلاعاتي سيا طي دهه 1980 بر حجم فعاليتهاي جاسوسي خود به نحو بي‌سابقه‌اي افزود و مأموران خود را كه نيمي از آنان زنان جاسوس هستند، به اكثر كشورهاي در حال توسعه و يا اصطلاحاً جهان سوم گسيل داشت تا راههاي اعمال نفوذ و رسوخ در ساختار سياسي و اقتصادي اين كشورها را مورد بررسي قرار دهند.» وي در كتاب خود آمار دقيقي راجع به تعداد جاسوسه‌هائي كه در اختيار سازمان سيا هستند ارائه نمي‌كند ولي تصريح مي‌دارد كه زناني كه در خدمت سازمان مزبور هستند غالباً در كشورهاي جهان سوم بومي هستند و از مدير كل فلان اداره تا مستخدم راه‌آهن فلان شهر را شامل مي‌شوند.
مع‌الوصف اين قاعده مطلق نيست و همانگونه كه اشاره شد، زنان غير بومي هم در كار اطلاعاتي موفق هستند كه مورد «آلنا» يكي از آنهاست.
«آلنا» دختر سفيد روي آمريكائي با خوزه همسر نيكاراگوئي‌الاصلش، در يكي از روزهاي گرم ژوئيه 1980 براي گذراندن تعطيلات تابستاني خود عازم ميامي آمريكا بودند. خوزه از فعالين سياسي در جنبش ضد آمريكائي ساندينيستها در نيكاراگوئه بود و آلنا دانشجوي فارغ‌التحصيل رشته حقوق از دانشگاه پنسيلوانياي آمريكا بود كه از 2 سال پيش به گفته خودش براي تفريح و سياحت به نيكاراگوئه رفته بود. آنها يكسال بود با يكديگر ازدواج كرده بودند. اين اولين بار بود كه خوزه وارد خاك آمريكا مي‌شد.آنها همچنين اولين مسافرت خارجي خود را پس از ازدواج آغاز كرده بودند. پس از رسيدن به مقصد و ورود اين زوج به ترمينال، در يك لحظه كه خوزه چشم به ريل مخصوص حركت بار تخليه شده از هواپيما چشم دوخته بود، ناگهان آلنا ناپديد شد. هر چه خوزه به دنبال همسر خود گشت، او را نيافت. بار خود را از ريل برداشت و به گوشه ترمينال انتقال داد. او ساعتي بعد و هنگامي كه قصد داشت به دفتر پليس فرودگاه ميامي براي ياري خواستن مراجعه كند ناگهان توسط دو مأمور پليس فدرال آمريكا F.B.I بازداشت شد.
خوزه از علت بازداشت خود خبر نداشت اما در مدت يكماه قرنطينه به وي گفته شد كه آلنا همسر وي نيست بلكه جاسوسه‌اي است كه صرفاً براي فراهم آوردن زمينه‌هاي انتقال او به آمريكا و محاكمه وي در داخل آمريكا، با وي ازدواج مصلحتي انجام داده است!
خوزه يكماه بعد از زندان آزاد شد و بيدرنگ با هواپيما از آمريكا اخراج (خارج) گرديد. او ديگر همسر مورد علاقه خود را نيافت ولي منابع پليس امنيتي نيكاراگوئه نيز به خوزه متذكر شدند كه وي در دام شبكه جاسوسي اف بي آي آمريكا افتاده است.
«آلنا كريستوفر» كه از لحظه ورود به دانشگاه پنسيلوانيا جذب سازمان جاسوسي F.B.I آمريكا شده بود به زودي توانست از چهر‌ه‌هاي مطمئن و مورد اعتماد اين سازمان گردد. او توسط اين سازمان به فعاليت در بخش معاونت آمريكاي مركزي در سازمان F.B.I مشغول شد و به عنوان جاسوسه اين سازمان عازم نيكاراگوئه گرديد. آمريكاي مركزي در حقيقت حوزه مأموريت آلنا شده بود و ازدواج مصلحتي وي با «خوزه پاستورا» كه يكي از سياسيون جبهه حاكم ساندنيستي محسوب مي‌شد، صرفاً با هدف فريفتن وي و بردن او به آمريكا و تحويل وي به پليس فلوريدا براي تخليه اطلاعاتي نامبرده صورت گرفت.
آلنا بعداً و در ژوئيه 1984 براي انجام مأموريت مشابهي عازم مكزيك شد ولي ديگر خبري از وي انتشار نيافت.
سازمانهاي جاسوسي جهان معمولاً از انواع جاسوسه‌هاي چيره دست برخوردار هستند. جاسوسه‌هائي كه زندگي و هستي‌شان وقف مصالح سياسي سازمان جاسوسي مورد نظر مي‌گردد. در اين ميان وظيفه بعضي جاسوسه‌ها در فريفتن متهم و انتقال وي به نقطه مورد نظر (مانند اقدام آلنا) خلاصه مي‌شود و بعضي ديگر از جاسوسه‌ها، خود جاسوسه در نتيجه برقراري ارتباط با متهم موفق به كسب اطلاعات لازم خواهد شد. اما آنچه كه در اين ميان اصلاً در محاسبات اهميتي ندارد، پيشامدهائي مانند ازدواج جاسوسه با متهم و حتي بچه‌دار شدن از وي و تغيير مسير زندگي جاسوسه تا مرحله تحقق اهداف نهائي جاسوسي است.
در 1973 يك جاسوسه 28 ساله انگليسي به نام «كري» براي فراهم آوردن زمينه‌هاي انتقال يك عضو ارتش جمهوريخواه ايرلند شمالي (ارتشي كه سالهاست مشغول جنگ با نيروهاي اشغالگر انگليسي در ايرلند شمالي است) به لندن، با وي ازدواج كرده و از او صاحب يك فرزند نيز شده بود. اما همه چيز پس از انتقال اين خانواده به لندن در 1975 خاتمه يافت. «كري» به سراغ كار خود رفت، «جان اسپينس» عضو مؤثر ارتش جمهوريخواه ايرلند روانه زندان مركزي لندن شد و بچه آنها به مركز نگاهداري از كودكان بي‌سرپرست تحويل داده شد.
«ويليام كيسي» كه از آغاز سال 1981 همزمان با ورود رونالد ريگان به كاخ سفيد عهد‌دار رياست سازمان جاسوسي آمريكا موسوم به «C.I.A» بوده است در كتاب خاطرات خود غيرمستقيم به حضور فعال جاسوسه‌ها در شعبات اين سازمان اشاره مي‌كند. وي مي‌نويسد:
«... يك كارمند موفق براي سازمان من كسي است كه در نهايت شهامت از زندگي خود بگذرد و از سرنوشت آينده خود نهراسد. كارمند موفق كسي است كه حتي در شرايط پيش‌بيني قتل خويش، دست از كار و مأموريت خود نكشد. اين شهامت، مرد و زن نمي‌شناسد، البته از هر دو اينها در سازمان خود داريم و شاهد فعاليت مؤثر آنها در همه حوزه‌هاي كاري خود هستيم اما هيچ سازمان امنيتي حتي در شرائط برخورداري از حداكثر نيروي انساني نمي‌تواند خود را بي‌ نياز از نيروي جديد بداند. ولي نيرو بايدگستاخ،‌بي‌پروا، با شهامت و شجاع باشد و مصالح خود و زندگي خود را فرع بر مصالح سازماني بداند كه وي در خدمت آن است...»
«استانفيلدترنر» رئيس اسبق سازمان سيا يعني كسي كه قبل از ويليام كيسي از 1976 تا 1981 عهده‌دار رياست اين سازمان بوده است نيز در خاطرات خود به بعد ديگري از فعاليت جاسوسه‌هاي آمريكائي در اقصي نقاط جهان پرداخته است . وي نيز بطور ضمني به موفقيت جاسوسه‌هاي سازمان خود اقرار مي‌كند. «ترنر» مي‌نويسد:
«... با اين حال هنوز بر من روشن نيست كه مأموران مرد در سازمان من موفق‌تر بوده‌اند يا مأموران زن. من به همه آنهائي كه گفته‌اند مرد به مراتب شجاع‌تر، جنگجوتر و از نظر فيزيكي قوي‌تر از زن براي پيشبرد كار امنيتي هستند گفته‌ام كه همه اين حرفها را قبول دارم ولي در ظرافت و قوه فريبندگي زن جاذبه‌اي است كه هرگز در مردان نيست و دنياي ما هم دنيائي است كه اسير اين جاذبه‌هاست. در چنين دنيائي يك زن مأمور، اگر كاردان باشد، بسيار موفق‌تر از مرد است. حال چه بومي و چه غير بومي باشد. تفاوتي نمي‌كنند...»
ترنر خود در طول 5 سال رياست خود بر سازمان سيا توجه خاصي به استفاده از زنان در مأموريتهاي جاسوسي داشت. او حتي دو تن از معاونين خود را كه در مناصب حساس سازمان مشغول به كار بودند،‌از زنان انتخاب كرده بود و در ازاء دريافت هرگزارشي راجع به يك موفقيت جاسوسي توسط زنان پاداشهاي قابل توجهي به آنان مي‌داد. ترنر حتي در استخدام جاسوسان بومي در كشورهاي ديگر اولويت را به زنان مي‌داد. اگر چه ويليام كيسي به اندازه ترنر معتقد به توانائي جاسوسي در زنان نبود اما هيچ يك از مناصب حساس و مهمي كه زنان در دوران رياست ترنر در سازمان سيا و شعب مختلف آن بدست آورده بودند، در دوران كيسي و حتي پس از وي از آنان گرفته نشد. با اين حال جالب است گفته شود كه حتي بازنشستگان سرويسهاي امنيتي آمريكا و حتي آنهائي كه از دنياي سياست كناره‌گيري كرده‌اند به شدت از افشاء اسرار جاسوسي زنان در C.I.A خودداري مي‌كنند.
سياستمداران آمريكائي از جمله رؤساي سازمان جاسوسي اين كشور به رسم يك عادت قديمي، پس از كناره‌گيري از سياست و قدرت، به خاطره‌نويسي مشغول مي‌شوند و همه آن چيزهائي را كه در خلال انجام وظائف خود در مسئوليتهاي بالاي حكومتي بخاطر حفظ امنيت ملي كشور خود بر زبان نمي‌آوردند، در آثار خود افشا مي‌كنند. رسوائيها، رشوه‌خواريها، مفاسد اداري و مالي، دروغها، وعده‌هاي توخالي، ولخرجيها و ... عموماً از پديده‌هائي است كه پس از خاتمه كار يك سياستمدار يا مقام مسئول حكومتي، فاش مي‌شود. روساي سازمانهاي جاسوسي آمريكا نيز در هنگام كناره‌گيري از سياست در كتابهاي خاطرات خود به افشاء مسائل پنهاني و «سِكرت» سازمان خود در دوران تصدي خويش مي‌پردازند. ميزان بودجه‌هاي تخصيصي، ترورها، دست داشتن مستقيم و غير مستقيم سازمان جاسوسي در بحرانها و ... از جمله موارد اين افشاگريهاست. با اين حال هيچ يك از رؤساي C.I.A يا F.B.I در افشاگريهاي خود به تعداد جاسوسان و يا جاسوسه‌ها اشاره نكرده‌اند. اين در حالي است كه حتي عملكرد جاسوسه‌ها يا جاسوسان نيز منتشر مي‌شود. به اين دليل نه فقط در سازمان‌هاي جاسوسي آمريكا بلكه در ساير سازمانهاي جاسوسي و پليسي كشورهاي عمده جهان، هيچگاه به تعداد مأموران جاسوس يا جاسوسه، اشاره نشده است.
بعد از فروپاشي شوروي دولت روسيه كه وارث حكومت در هم ريخته شوروي سابق و مالك جديد كرملين شده بود، بدليل آنكه قصد داشت از تمامي تجارت سازمان جاسوسي شوروي سابق يعني K.G.B به سود سياستهاي دراز مدت خود بهره‌برداري كند، به شدت از چاپ و نشر كتبي كه در افشا و ماهيت اين سازمان تدوين مي‌شد جلوگيري بعمل آورد.
«الكساندر آلكسويچ مياگف» يكي از افسران ارتش سرخ مأمور خدمت در آلمان شرقي و از اعضاي مؤثر سازمان پليس مخفي K.G.B بود. وي كه در 1974 به آلمان غربي پناهنده شده بود، تعداد زنان جاسوس در K.G.B را متجاوز از 10 هزار نفر ذكر كرده بود. اما هيچ راهي براي اثبات صحت و سقم نظرات وي و امثال وي كه به صرف حرفه خود سخن را بر زبان مي‌آورند وجود نداشت.
در خلال 10 سال جنگ ويتنام كه از 1964 آغاز شد و تا 1974 ادامه يافت، دولت ويتنام شمالي، جاسوسه‌هاي فراواني را كه در خدمت C.I.A بودند در داخل كشور دستگير كرد . يك سوم از كل كساني كه با اتهام جاسوسي در ويتنام شمالي بازداشت مي‌شدند زن بودند و اكثر آنها بومي يعني ويتنامي بودند. بعد از ويتنام كشور كره شمالي، بيشترين تعداد جاسوسه‌هائي را كه در خدمت اهداف اطلاعاتي و امنيتي C.I.A بودند، دستگير و البته اكثر آنها را نيز به مجازاتهاي سخت از جمله اعدام محكوم ساخته است.
جاسوسه‌ها نيز همچون جاسوسان مختص كشورهاي خاصي نيستند. چنين نيست كه C.I.A آنان را فرضاً براي كشورهائي كه صاحب دولتهاي ضد‌آمريكائي هستند تربيت و اعزام كند. بلكه حتي كشورهاي «دوست» آمريكا نيز ناخودآگاه در درون خود تعداد زيادي از اينگونه عناصر مرد و زن را در اختيار دارند. منشي و يكي از وزيران مورد اعتماد «ويلي برانت» صدراعظم پيشين آلمان غربي، از جاسوسان با سابقه شوروي بودند و وي طي 5 سال صدارت خود از اين جاسوسي خبر نداشت (كشف اين جاسوسي موجب شد ويلي برانت در 1974از مقام خود استعفا دهد.)
بر عكس كشورهاي غربي كه معمولاً جاسوسه‌هاي خود را براي مأموريتهاي آرام و بدون خشونت پرورش مي‌دهند، صهيونيستها از جاسوسه‌هاي خود حتي در مأموريتهاي خشونت بار استفاده مي‌كنند. «اسحق هوفي» رئيس اسبق سازمان جاسوسي موساد مي‌‌گويد: «زنان به مراتب كمتر از مردان موجب سوء ظن مي‌شوند و اين امر، راندمان كار آنان را بالا مي‌برد.»
به دنبال قتل 12 ورزشكار اسرائيلي در جريان المپيك 1972 مونيخ، دولت اسرائيل رشته قتلهاي فراواني را در فلسطين و لبنان عليه فلسطينيان به راه انداخت. ولي اكثر اين ترورها عليه افرادي به اجرا گذارده شد كه بر خلاف تصور دولت اسرائيلي نقشي در كشتار ورزشكاران اسرائيلي نداشتند.
سرپرست گروهي كه در مونيخ 12 ورزشكار اسرائيلي را به قتل رساند، شخصي به نام «ابوحسن سلامه» بود. وي صاحب 2 پاسپورت ايتاليائي، 3 پاسپورت لبناني و يك پاسپورت فرانسوي بود. نامبرده در تاريخ 3 ژانويه 1979 يعني 7 سال پس از حادثه مونيخ در يكي از خيابانهاي بيروت همراه با چهار محافظش به هنگام خروج از خانه در جريان انفجار بمبي كه در يك اتومبيل در مقابل خانه وي كار گذاشته شده بود به قتل رسيد.
تا 2 سال بعد كوچكترين ردپائي از عاملان بمب‌گذاري به دست نيامد ولي بعدها معلوم شد كه عامل اين جنايت يك زن جاسوسه يهودي و آلماني‌الاصل بوده كه همراه با 2 عضو ديگر موساد در پوشش بازرگان و آشپز در آپارتمان مقابل خانه «ابوحسن» اقامت كرده و رفت و آمدهاي او را زير نظر داشتند و پس از حادثه نيز موفق شده بودند از طريق دريا با يك قايق موتوري به اسرائيل بگريزند.
از سال 1972 كه حادثه المپيك مونيخ اتفاق افتاد فعاليتهاي تروريستي سازمان جاسوسي موساد به مقياس وسيعي گسترده و خونين شد. از آن تاريخ تا سال 1982 تنها 30 تن از رهبران و فرماندهان فلسطيني در داخل لبنان (عمدتاً در بيروت) و يا در كشورهاي خارجي نظير قبرس، ايتاليا و پرتغال و اغلب توسط زنان مسلح ترور شده و به قتل رسيده‌اند بسياري از ترورها نيز اشتباهي صورت گرفته و بسياري نيز به صورت دسته‌جمعي و به شكل قتل عام انجام گرفته است.
مأمورين موساد در سال 1973 در نروژ يك گارسن مراكشي را كه شبيه «ابوحسن سلامه» رهبر عمليات المپيك مونيخ بود در برابر چشمان حيرت‌زده همسرش با 11 گلوله به قتل رساندند و متواري شدند. پليس نروژ بلافاصله تحقيقات وسيعي را در اين رابطه انجام داد و موفق شد 5 نفر از مأمورين را كه دو نفرشان زن بودند دستگير و هر يك را به 5 سال زندان محكوم نمايند. طراحان اين ترور 16 تن و همگي عضو سازمان جاسوسي موساد بودند. بقيه متهمان با پاسپورتهاي جعلي خود موفق به فرار شدند. دولت نروژ نيز تا چند روز حملات تبليغاتي شديدي را بر عليه رژيم صهيونيستي به راه انداخت.

منابع
ـ جاسوسان نوين، جيمز آدامز، دانشكده اطلاعات.
ـ بررسي ساختار و عملكرد سازمانهاي اطلاعاتي، 1380، انتشارات وزارت امور خارجه.
ـ سازمانهاي جاسوسي دنيا، 1364، انتشارات محراب قلم، احمد ساجدي.
ـ 30 سال با «سيا» ويليام كلبي، مترجم: دكتر ارسلان ثابت سعيدي، انتشارات نگرش.
ـ شناسائي و شكار جاسوس، محسن اشرفي، انتشارات اطلاعات.

این مطلب تاکنون 5640 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir