ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 3   خردادماه 1385
 

 
 

 
 
   شماره 3   خردادماه 1385


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
برگي از تاريخ
فرقه‌سازي، ميراث سياسي انگليس در كشورهاي اسلامي

فرقه سازي و جلوه دادن آن به عنوان جنبش‌هاي اجتماعي‌، يكي از حربه‌هاي كاري بود كه انگلستان در دوران تسلط خود بر بخش عظيمي از جغرافياي جهان‌، براي تقويت سلطة خود، از آن بهره برد. اين حركت در مناطق مختلف داراي اشكال گوناگون بود و به فراخور شرايط محيطي و آداب و رسوم و سنن مردم بومي اجرا مي‌شد. از آن نمونه است‌: شيخيگري‌، وهابي‌گري و ....
راه‌اندازي چنين حركت‌هايي‌، نيازمند افرادي است كه‌اولاً ـ از ميان اجتماع خود برخيزند، ثانياً از عهده اين مهم برآيند و ثالثاً در راه حفظ منافع انگلستان‌، تلاش گسترده داشته باشند. يكي از اين افراد كه در زمان سلطة انگلستان بر شبه قاره هند، مورد توجه واقع شد و به پاس خدمات خود، لقب «مير» گرفت و به عنوان يكي از پيشگامان تجديدنظر ديني در هند مطرح شد، «سيد احمدخان هندي‌» بود.
او به بهانة صيانت از اسلام و جلوگيري از تزلزل افكار مسلمانان در قبال پيشرفت انديشه‌هاي غربي و علوم تجربي‌، تلاش كرد تا اسلام را مطابق با علوم جديد غرب معرفي كند و براي تحقق اين منظور، مركزي را با كمك انگليسي‌ها برپا كرد كه به نام «كالج محمدي انگليسي‌» مشهور شد. او در اين كالج ـ كه مسئولان آن انگليسي بودند ـ رياست هيئت امنا را به عهده داشت‌.
با انتشار نظرات و آراي او كه منكر بسياري از مباني و اعتقادات اصولي دين اسلام شده بود، آتش اختلاف‌، بين علما شعله‌ور شد تا جايي كه برخي به تكفير او همت گماشتند.
تدوين‌گران آثار او يعني «محمد امام‌الدين گجراتي‌»، «احمد بابايي مخدومي‌» بر روي جلد كتب او، عنوان : مجتهد، رهبر امت و امام دوران را به نام او اضافه كردند و اين در حالي بود كه سيد جمال‌الدين اسدآبادي او را «دهري‌» معرفي مي‌كرد و مسلمانان او را ملحد مي‌خواندند و به همين دليل مطرود اكثريت هم مذهبان خود بود. تيتر برخي از اعتقادات «ميرسيد احمدخان هندي‌» كه باعث اين برخوردها بود، به اين شرح است‌:
ـ هر تئوري علمي را قطعي و نهايي تلقي مي‌كرد.
ـ نبوت را اعتقادي فرعي و برگرفته از اعتقاد پيشين مي‌دانست و جبرئيل را نه به عنوان يك وجود معين و خارجي كه پيام خدا را مي‌رساند، بلكه ملكة مخصوص پيامبر كه مجازاً به اين نام ناميده شده‌، معرفي مي‌كرد و دربارة او مي‌گفت‌: «بين خدا و رسول هيچ پيام‌رسان يا واسطه‌اي جز ملكه ويژه پيامبري كه آن را ملك مقرب يا جبرئيل در زبان شرع مي‌نامند، وجود ندارد. قلب پيامبر (ص‌) آينه‌اي است كه نور خداوند در آن مي‌تابد و اين ملكه دروني است كه پيام خدا را گرفته و كلام خدا را دريافت مي‌كند.»
ـ معتقد بود هر موجودي ملكه مخصوص وحي را داراست‌.
ـ روح را به عنوان جسمي ظريف و ماده‌اي مستقل مي‌شناخت‌.
ـ معتقد بود جسم مرده انسان‌ها مجدداً از گور سر بر نمي‌آورد.
ـ بهشت و جهنم را داراي واقعيت زماني و مكاني نمي‌دانست‌.
ـ بهشت را بالاترين رستگاري روحي مي‌دانست‌.
ـ اعتقاد به ظهور حضرت مهدي (عج‌) را انكار مي‌كرد.
ـ منكر تقليد بود و تقليد را مساوي‌ِ تقليد از پيامبر دانسته و آن را شركت در نبوت معرفي مي‌كرد و نادرست‌.
ـ معتقد بود كه مسلمانان و شرقي‌ها نمي‌توانند بدون تسليم شدن در برابر تكنولوژي پيشرفته و برتر غرب ادامه حيات دهند.
ـ حديث را به عنوان منبع قابل اعتماد براي اجتهاد در موضوعات مذهبي انكار مي‌كرد و قرآن را به عنوان تنها منبع مي‌پذيرفت‌.
ـ معجزه را قبول نداشت‌.
ـ به قدمت ماده معتقد بود.
ـ خلافت را در اسلام با توجه به شكست سي ساله خلافت در صدر اسلام‌، بي‌ثمر مي‌دانست‌. اين موارد بخشي از اعتقادات مير سيد احمدخان است كه براي اطلاع از تفضيل آن مي‌بايست به آثار او و نقادي‌هاي صورت گرفته پيرامون آن‌، رجوع كرد.
هرچند او مدعي بود كه «قرآن كلام خدا و براي هميشه حق و سخن آخر است و هيچ دانشي توان تكذيب آن را ندارد» ولي به سادگي بسياري از نظرات علمي را به عنوان «سخن آخر» پذيرفت و مغلوب آن شد و مدعي شد كه‌: «آنچه اسلام آورده امروز به شيوه تجربي و توسط علم كشف و اثبات شده است‌.» او با غفلت از اينكه «كانت‌» از توافق دين و علم و فلسفه دست شسته و آن را بي‌فايده اعلام كرده است‌، كوشش كرد تا عقايد اسلامي را با كشفيات جديد علمي منطبق كند و ميان معارف اسلامي و دانش‌هاي علمي غرب توافق ايجاد نمايد.
جهت حركت سيد احمدخان به طرف غرب بود و فكر و باورهاي غربي را به عنوان حقيقت مجسم پذيرفته بود و تلاش مي‌كرد تا آنها را در پرتو قرآن و حديث روشن كند.
هدف او كه به «نوكر سياست انگليس‌» شهرت يافته بود و در بين منتقدان خود به عنوان يك «وهابي‌» شناخته مي‌شد، به جاي دفاع از اسلام اين بود كه‌، آموزش‌هاي غربي را در ميان مسلمانان تعميم دهد.1 آنچه باعث شد به اين موضوع كه جنبه‌اي كاملاً تئوريك دارد پرداخته شود، سندي است كه به دفتر مجله رسيده است‌. در اين سند، پيشنهاد مهدي بطحائي ـ كه مدتي استاندار بوشهر بود و در وزارت آموزش و پرورش به معاونت پارلماني رسيده بود ـ مبني بر ترجمه تفسير قرآن سيد احمدخان هندي مطرح شده است‌.
جالب آن كه علت انتخاب اين تفسير براي ترجمه‌، نقل روايات يهود و نصاري‌ و توأم با خرافه بودن اغلب تفاسير منتشره‌، عنوان شده است‌.
بديهي است‌، در حكومتي كه مأموريت اصلي آن اسلام‌زاديي و دين‌ستيزي بود، خلل وارد كردن در اعتقادات ديني‌، يكي از اهداف اصلي به شمار مي‌رفت‌. چه بهتر كه اين عمل با تفسير قرآن صورت پذيرد.
و اينك متن سند:
يادداشت
درخواست كننده‌: آقاي بطحائي معاون وزارت آموزش و پرورش
موضوع‌: در گزارش تقديمي به عرض رسانيده اغلب تفاسير قرآن مجيد كه در سنوات اخير نوشته شده نقل از روايات يهود و نصاري و توام با خرافات و بدون تحقيق و عاري از حقيقت است كه نه تنها قرائت آنها جوانان را معتقد به مبادي دين نمي‌كند بلكه داراي اثرات منفي است و اضافه كرده در بين تفاسيري كه مطالعه كرده‌، به تفسيري در سطح بسيار عالي برخورد كرده كه اصل آن به زبان اردو و اثر سيداحمدخان هندي است كه مرحوم فخر داعي گيلاني قسمتي از آن را به فارسي ترجمه كرده است كه اكنون بسيار كمياب و تقريباً ناياب است و استدعا دارد در صورتي كه اراده عالي تعلق گيرد امر به ترجمه اين اثر بسيار مفيد [را] صادر فرمايند. اوقاف 29/2/52

پانوشت:
1 ـ برداشت آزاد از: تاريخ و فرهنگ معاصر ـ ج 1 مقالة «ميرسيد احمدخان و انديشه ديني» ـ دكتر وحيد اختر ـ ترجمه رسول جعفريان

این مطلب تاکنون 3332 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir