روابط شاه با اسرائيل و نقش محوري سيا و ساواك
«... اگر تاريخچه ساواك بررسي شود، ملاحظه ميكنيم دوستان اسرائيلي نقش بسيار مهمي در بوجود آوردن افراد ورزيده و ماهر در ساواك برعهده داشتهاند بدين جهت مجدداً از سرويس شما تشكر ميكنيم... ما و شما هدف و منافع مشتركي داريم... روابط ما و شما بيشترين از آن است كه در ظاهر امر ديده ميشود. روابط آنقدر عميق است كه حد ندارد...»
عبارت فوق بخشهايي از متن مذاكرات تيمسار ناصر مقدم آخرين رئيس ساواك با ژنرال خوفي رئيس سرويس اطلاعاتي صهيونيستها موسوم به «موساد» است كه در تاريخ ششم آبان 1357 و در اوج انقلاب اسلامي ايران صورت گرفته است.
از اين اظهارات به راحتي ميتوان به عمق همدلي، تفاهم و روابط صميمانه دو رژيم شاه و اسرائيل پي برد؛ روابطي كه ساواك نقش اساسي از ايجاد و استمرار آن برعهده داشته است.
تعميق مناسبات تهران و تلآويو در عصر پهلوي دوم طرحي بود كه رژيم صهيونيستي برنامهريز آن و موساد و ساواك مجري آن بودند.
ذكر اين نكته ضروري است كه صهيونيستها در ارديبهشت 1327 فلسطين را اشغال كردند و رژيم شاه نيز در اسفند 1328 اين دولت جعلي را به رسميت شناخت و ساواك پس از كودتاي 28 مرداد 1332، در بهمن 1335 تأسيس شد. دليل ايفاي نقش سازمانهاي اطلاعاتي موساد و ساواك در شكل دادن به رابطه تهران و تلآويو و توسعه آن دو عامل عمده بود:
1ـ رژيم ايران تلاش داشت ابعاد مختلف روابطش با صهيونيستها از نظر افكار عمومي داخل كشور و منطقه خاورميانه پنهان بماند و اين پنهانكاري طبعاً سطح و ماهيت روابط دو كشور را تحت نظارت منابع اطلاعاتي دو رژيم در ميآورد.
2ـ مأموران ساواك تحت آموزش موساد قرار داشتند و ساواك بسياري از نيازهاي فني خود را از اسرائيل تأمين مي كرد. ضمناً فرستادگان اقتصادي، فرهنگي، ورزشي يا نفتي هريك از دو كشور برگزيدگان سازمانهاي اطلاعاتي دو رژيم بودند. طبعاً در مقوله مناسبات دو رژيم، تنها دست سازمانهاي اطلاعاتي دو كشور باز بود و اين دو سازمان بودند كه نقش اصلي را در شكل دادن به ماهيت روابط برعهده داشتند. در آن زمان اگر خبري نيز در زمينه روابط دو كشور به ندرت منتشر ميشد، منبع آن سازمانهاي اطلاعاتي دو رژيم بودند.
در هر حال روابط پنهاني و اعلام نشده دو رژيم در نيمه دوم دهه 1330 فعال گرديد. صهيونيستها تحت پوشش «آژانس يهود» و فرستادگان شاه به بهانه «رسيدگي به امور ايرانيان مقيم فلسطين» به مراكز حكومتي يكديگر رفت وآمد ميكردند.
در دهه 1340 يك ايراني يهوديالاصل اصفهاني به نام «مئير عزري» رياست هيأت نمايندگي اسرائيل را برعهده گرفت. وي صميمانهترين روابط را با شاه برقرار كرده بود و پس از جنگ 6 روزه 1967 (1346 ه ش) نشان درجه يك تاج را از شاه دريافت كرد؛ نشاني كه بيحرمتي آشكار به افكار عمومي جهان عرب بود. «يوري لوبراني» فرستادن بعدي اسرائيل كه باعنوان سفير به تهران آمده بود تا وقوع انقلاب اسلامي، در ايران ماند و عليرغم كينه و نفرتي كه نسبت به صهيونيسم در ميان ملل مسلمان منطقه وجود داشت روابط گرم و دوستانه ميان دولت جعلي اسرائيل و رژيم شاه را حفظ كرد. در همين سالها حكومت شاه نيز نمايندگي ايران در اسرائيل را تا پيروزي انقلاب به چهرههايي كه به تخصص در توسعه مناسبات ميان ايران و اسرائيل شهرت داشتند واگذار كرد.
از اينرو رابطه پنهان و آشكار شاه با صهيونيستها كه منابع اطلاعاتي دو طرف سهم بسزايي در آن داشتند از عوامل مهم نفرت از حكومت پهلوي در داخل و خارج كشور و از جمله دلايل انقلاب اسلامي بود.
سردبير
|