شعر سياسي در دوره پهلوي دوم | احمد درستي ادبيات بهعنوان يك پديدهي بشري در جامعه به وجود ميآيد و در آن رشد پيدا كرده، منتشر و متحول ميشود. اين پديده گرچه اغلب فرد را به صورت شخص منفرد مورد توجه قرار ميدهد، ولي در مجموع كاركردهاي اجتماعي مختلفي را ايفا ميكند.
انتشار افكار، تعليم و تربيت، بيان كمبودها و نواقص اجتماعي و فردي و ثبت و ضبط حوادث تاريخي و اجتماعي به صورت خاص (ادبي) بخشي از كاركردهاي اجتماعي ادبيات است. از طرفي اين پديدهي اجتماعي همچون ديگر پديدهها و نهادهاي اجتماعي از تغيير و تحولات سياسي تأثير ميپذيرد، و اين تأثير رابطهي متقابلي را بين اين دو برقرار مي سازد كه به رشد نوع خاصي از ادبيات با نام ادبيات سياسي كمك ميرساند.
شعر سياسي، بخشي از ادبيات سياسي را تشكيل ميدهد. اين شعبه از ادبيات در قالب شعر، موضوعات سياسي را (كه اغلب مربوط به روابط قدرت و حاكميت در سطح جامعه است) طرح و نقد ميكند. اشعار سياسي انواع گوناگوني دارد، برخي به هجو و ذّم سياستمداران يا گروه سياسي ميپردازد، دستهاي حادثهي مهم سياسي و اجتماعي را در قالب شعر بيان ميكند و بعضي نيز بيانگر انديشههاي سياسي است.
اشعار سياسي از هر نوع كه باشد، سخت متأثر از تحولات سياسي است. در دورهي پهلوي دوم حوادثي همچون اشغال ايران به وسيلهي متفقين، كودتاي 28 مرداد 1332، قيام خونين 15 خرداد 1342 و حمله به پاسگاه سياهكل بيشترين تأثير را بر اشعار سياسي اين دوره داشت. اشغال ايران به وسيلهي متفقين، به بازتر شدن فضاي سياسي كمك كرد و شاعراني كه در دورهي حكومت رضاخان در مورد مسايل سياسي مخفيانه شعر ميسرودند مجدداً وارد ميدان سياست شدند. در اين دوره فعاليت انجمن دوستي ايران ـ شوروي چشمگير بود اين انجمن موفق شد نظر مساعد بسياري از شعراي سياسي ايران را به سمت ديدگاههاي چپ جلب كند. حوادث مربوط به ملي شدن صنعت نفت و كودتاي 28 مرداد، مفاهيم ميهنپرستانه و بيگانهستيزي را مطرح كرد و قيام 15 خرداد، اسلام را در معادلات سياسي وارد كرد و سرانجام حادثهي سياهكل، اشعار چريكي را در مركز توجه علاقهمندان به اشعار سياسي قرار داد. در دههي پنجاه با شروع راهپيمايي و تظاهرات خياباني، ديگر خوانندگان شعر، از پوشيدهگويي و رمزگرايي غامض استقبال نميكردند.
از ميان تحولات اجتماعي، اجراي برنامههاي توسعه و نوسازي با عناويني از قبيل انقلاب سفيد، انقلاب شاه و ملت و اصلاحات ارضي، همانگونه كه منجر به تغيير سبك و روش زندگي بسياري از مردم ايران شد، بر علايق و سليقههاي مخاطبان شعر نيز تأثير گذاشت. رواج سبك زندگي غرب در ايران به ويژه در بخشهاي اعياننشين شهرهاي بزرگ، سبكها و مكاتب مختلف ادبي غربي را نيز گسترش داد. روي آوردن بسياري از نويسندگان به ترجمهي آثاري غربي، و عليالخصوص نويسندگان روسي، انديشههاي غربي را در سطح جامعه بسيار گسترده داد و باعث آشنايي شاعران و نويسندگان ايراني با آثار و انديشههاي آنها شد. يكي از علل روي آوردن نويسندگان ايراني به ترجمه، اختناق حاكم بر جو سياسي جامعه بود. مترجم، حرفهايي را كه نميتوانست بزند، از زبان ديگران ميگفت. فعاليتهاي انجمنهاي دوستي و فرهنگي كشورهاي خارجي از جمله شوروي و آلمان در آشنايي شعراي ايراني با شاعران ديگر كشورها مؤثر بود. بعضاً اين انجمنها مبلّغ افكار ادبي خاصي بودند و از شاعراني كه نوشتههايشان همسو و همجهت با آنها بود حمايت ميكردند. تجليل انجمن دوستي ايران ـ شوروي در دههي بيست از اخوان ثالث بي دليل نبود. اين حمايت در دهههاي بعد ادامه پيدا نكرد. چون اخوان به اشعار مليگرايانه روي آورد.
در اين دوره به موازات جريانهاي فكري عمدهي رايج در جامعه، شعراي سياسي نيز گرايشهاي چپ، اسلامي، مليگرايانه يا سلطنتطلبانه داشتند. از اين چهار گروه سه گروه اول مخالف آن وضع بوده و اين مخالفت را به انحاي گوناگون در اشعارشان بيان ميكردند، اما گروه چهارم طرفدار حكومت سلطنتي و وضع موجود بود. در اين دوره برداشت اغلب شاعران از شعر عوض شده بود، شعر ديگر وسيلهي تفنّن و يا وسيلة ابراز درد دلهاي عاشقانه و فردي نبود، بلكه شعر زبان تودهها و سلاح رزم شاعر به حساب ميآمد. شعراي چپ به مسئلة عدالت اجتماعي، اختلافات طبقات، انقلاب و استعمار توجه داشتند.
اشعار كارگري بخش مهمي از ادبيات را در ايران تشكيل ميداد. اين دسته از شاعران، حكومت پهلوي را مظهر استبداد و اختناق حاكم بر كشور ميدانستند و در نبود آزادي، از عظمت آزادي سخن ميگفتند. در سوگ رهبران چپ از جمله تقي اراني شعر ميسرودند، و از مبارزان آمريكاي لاتين و جنگهاي چريكي آنها غافل نبودند. در مجموع، اين گروه از شاعران، با استفاده از مفاهيم ماركسيستي؛ نابرابريهاي اجتماعي، استبداد و اختناق را نكوهش مينمودند و طبقات رنجبر و زحمتكش جامعهي ايران را به مبارزه براي تغيير مناسبات اجتماعي و سياسي تشويق ميكردند.
جريان ديگر شعر سياسي در اين دوره، اشعار مليگرايان بود. اين دسته از شاعران، وطن، استقلال و پيشرفت آن را وجههي همت خود قرار داده بودند و به ايران باستان و شكوه و عظمت آن افتخار نموده، در بزرگذاشتش نغمهسرايي ميكردند؛ از بيگانگان، به ويژه آناني كه در طول تاريخ به ايران حمله كردهاند ـ ترك، تازي، يوناني و فرنگي احساس بيزاري مينمودند و شاه را كه با سياستهاي خود ايران را به دست بيگانگان سپرده، نكوهش ميكردند. كودتاي 28 مرداد 1332 در خاطرهي اينان حضور دائمي داشت و از مصدق، رهبر مظلوم نهضت ملي كراراً تجليل ميشد.
بالاخره، اسلامگرايان گروه ديگري از شعراي مخالف وضع موجود بودند كه از سياستهاي حكومت در جهت غربگرايي و اسلامزدايي انتقاد ميكردند. قيام خونين 15 خرداد و قتلعام تظاهركنندگان در 17 شهريور؛ بيشتر مورد توجه اين دسته از شاعران بود. شاعران اسلامگرا حادثهي كربلا و مفاهيم ظلمستيزانة مذهب شيعه را در اشعار خود به كار ميبردند تا مخالفت خود را با حكومت «طاغوت» ابراز كنند.
وضعيت مسلمانان مبارز در فلسطين و ديگر نقاط جهان اسلام از ديد اين شاعران پنهان نميماند. امام خميني (ره) رهبر انقلاب، بيشترين احساسات را در دل شاعران برانگيخته، به هنگام دوري ايشان از وطن، اشعاري در بزرگذاشتشان سروده ميشد.
آخرين جريان شعر سياسي اين دوره، اشعار سلطنتطلبانه بود. شعراي سلطنتطلب از رضاخان به عنوان بنيانگذار ايران نوين ياد ميكردند و از او و ديگر اعضاي خاندان سلطنتي تمجيد و تعريف ميكردند. اينان شاه و نظام سلطنتي را عامل سعادت مردم ايران ميدانستند و اقدامات و اعمال شاه و حكومت را، بزرگنمايي ميكردند و بسيار مهم جلوه ميدادند. خدا، شاه و ميهن شعار اصلي اين گروه بود. تاريخ ايران باستان و پادشاهان بزرگ آن همچون كورش و داريوش، نمود بيشتري در اشعار اين گروه از شاعران داشت.
اين دستهبندي ميتواند الگويي براي مطالعه انديشههاي سياسي موجود در تاريخ معاصر ايران باشد و راهي نو در شناخت جريانهاي مختلف سياسي تاريخ كشورمان بگشايد.
به نقل از شعر سياسي در دوره پهلوي دوم
انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي
تابستان 1381
این مطلب تاکنون 5113 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|