تاريخنگاري انقلاب اسلامي
تاريخ هر كشوري را بايد گنجينهاي ازتجربيات دانست كه در هر زمان به مثابة دستور كار اهالي آن سرزمين براي حركت به سوي آينده، مورد عمل و عنايت قرار ميگيرد. بدون شك، ملتهائي كه داراي بينش تاريخي باشند، بهتر و سنجيدهتر ميتوانند دربارة مسائل و موضوعات كنوني خود تصميم بگيرند و سرنوشت بهتري براي خود رقم بزنند. اما مسئله اينجاست كه وقتي از «تاريخ» سخن ميگوئيم، دو معنا در دل اين واژه نهفته است: نخست «تاريخ» به عنوان وقايع و رويدادهائي كه در گذشته رخ داده است و دوم، «تاريخ» به عنوان تصويري از وقايع و رويدادهايي كه در قالبهاي گفتاري، نوشتاري و ديداري به آينده منتقل ميشود.
اين دو معنا، تفاوتي مهم با يكديگردارند كه بايد به آن توجه داشت. آنچه در يك برهه از زمان واقع ميشود، در همان زمان و مكان برجاي ميماند. لذا آنچه به نام تاريخ به آينده منتقل ميشود، انعكاس و تصويري از واقعيت است كه آن را افراد مختلف، تهيه كرده و ساخته و پرداختهاند. به عبارت ديگر ما همواره با تصاويري از رخدادها مواجهيم كه آنها را افرادي با افكار، انگيزهها، اطلاعات، توانمنديها و اهداف و اغراض گوناگون فراهم كردهاند.
بر اين مبنا، اگر بپذيريم «گذشته چراغ راه آينده است»، قبل از هر مسئله ديگري، بايد به اين بينديشيم كه ملتها براساس تصويري كه از «گذشته» به آنها منتقل شده است، به تجزيه و تحليل مسائل ميپردازند و دست به انتخاب مسير ميزنند. معناي ديگر اين سخن، آن است كه براي رهنمون ساختن جامعه به سمت و سوئي خاص، ميتوان چنان تصويري از گذشته در پيش رويش قرار داد كه احتمال برگزيدن آن راه و رسم خاص بشدت در آن جامعه افزايش يابد. اين اصل، زيربناي حركتهاي گستردهاي درعرصة تاريخنگاري به شمار ميآيد.
«انقلاب اسلامي»، بيترديد واقعهاي بزرگ در عصر و زمان حاضر شمرده ميشود؛ رخدادي كه از يك سو ريشه در عمق تاريخ كشورمان دارد و از سوي ديگر، آثار و پيامدهاي بسيار گستردهاي بر حال و آيندة نه تنها ايران بلكه نظام بينالمللي گذارده و خواهد گذارد. از زمان پيدائي اين رويداد بزرگ، شاهد كنشها و واكنشهاي بسياري دربارة آن بودهايم. پارهاي از دولتها و كشورها، با تمام وجود به دشمني و مقابله با آن برخاستهاند و هر آنچه در توان داشتهاند، براي نابودياش، هزينه كردهاند. از ديگر سو، بسياري از ملتها به اين انقلاب چشم اميد دوختهاند و در هر مرحله، نگران سرنوشت آن بوده و ميباشند.اين همه، يقيناً در جاي خود داراي اهميت است. اما در كنار تمامي كنشها و واكنشهاي صورت گرفته در اين عرصه، نبايد از يك مسئله حياتي غافل شد و آن، «تاريخنگاري انقلاب اسلامي» است.
در طول نزديك به سه دهة گذشته، جريان تصويرسازي از انقلاب اسلامي، به صورتي بيوقفه ادامه داشته است. در اين جريان پرشتاب، دو جبهة كلي را ميتوان بازشناخت؛ جبهة مخالفان كه با برخورداري از انواع و اقسام امكانات و تجهيزات، سعي در ترسيم تصاوير منفي، سياه و تحريف شده از انقلاب اسلامي ومسائل مرتبط با آن داشتهاند، و جبهة موافقان كه تمامي تلاش خود را براي نشان دادن چهرة درست و سليم از انقلاب اسلامي و زدودن تحريفها و جعليات از ساحت آن، به كار گرفتهاند.
بديهي است اينك در آستانة سيسالگي نظام برآمده از ارادة ملت ايران، جا دارد بررسيهاي جامعي در زمينة تاريخنگاري انقلاب اسلامي صورت گيرد تا ضمن شناخت نقاط ضعف و قوت خودي و بيگانه در اين زمينه و كسب ارزيابي دقيق از وضعيتي كه در آن به سر ميبريم، امكان رهيافتهاي كارشناسانه براي دفاع از ساحت انقلاب اسلامي در عرصة تاريخنگاري فراهم آيد. بيترديد هرگونه سستي و سهلانگاري در اين زمينه، باعث خواهد شد تا ديگران با ارائه تصاوير وارونه به نسل حاضر و نسلهاي آينده، كژتابيها و انحرافاتي اساسي در تعيين مسير آيندة ملت ايران و ديگر ملتهاي مسلمان به وجود آورند و آنچه را كه در نبردها و روياروئيهاي فيزيكي ناتوان از كسب آن بودهاند، بدين ترتيب تحصيل نمايند.
ادامه مطلب...
|