خاطره یکی از افسران رضاخان از جنایت در مسجد گوهرشاد | یکی از افسران ارتش رضاشاه که در سال ۱۳۱۴ در هنگ پیاده لشکر خراسان خدمت می کرد در خاطراتش که در سال ۱۳۲۳ شمسی در روزنامه رعد به چاپ رسید، از آنجا که خود یکی از عوامل دست اندرکار حمله به متحصنین مسجد گوهرشاد بود جزئیاتی از نحوه برخورد ماموران با مردم و شهادت افراد را بیان کرده است. این افسر به خاطر ترس از بازخواست مقامات ارتش و حکومت، اسمی از خود نبرده و خاطراتش را بدون نام نگاشته است. ترسیم صحنه شهادت مردم در مسجد گوهرشاد از جمله نکات با ارزش خاطرات نامبرده محسوب میشود که به بخشی از آن اشاره میکنیم:
« .... روی زمین مملو از اجساد انسانها بود. جای پا نبود. خون هم روی زمین ریخته شده بود. اما هنوز در سه نقطه زد و خورد بر قرار بود. در جنوب شرقی مسجد گوهرشاد که به بازار ارتباط داشت، از این قسمت هنگ ۳۱ بایستی وارد گردد. دو نفر افسر در جلو دستهای خود را بالا زده و هرکدام چوب قطوری چماق مانند در دست راست، و در دست دیگر اسلحه کمری خود را داشتند. آژان ها در دو نقطه به قدری آدم کشتند که میتوانم بگویم قسمت اعظم و بلکه ۶۰ درصد مجروحین به دست پاسبانهای خوشانصاف واقع شده بود. شخصاً مشاهده کردم در حالیکه مردم از دالان طرف راست ایوان جنوبی با فشار و تجمع مشغول فرار بودند پاسبانها بدون دلیل تفنگهای خود را پر نموده و به طرف جمعیت آتش میگشودند. هنگام بازدید مشاهده شد که یک گلوله از چهار نفر عبور کرده است. در دالان جنوب غربی به واسطه آنکه عموداً به فلکه منتهی میگردد به قدری تلفات وارد آمده بود که پس از خاتمه عمل و موقع جمع آوری مقتولین و مجروحین در همین دالانها موقعی که نگارنده خواستم عبور نمایم با زحمت ممکن بود جای پایی تهیه کرد که روی مقتولین یا مجروحین نباشد. صحن مسجد از مجروحین پر بود و هنگامی که مردم دستگیرشده را به طرف سربازخانه حرکت میدادند به طور متوسط میتوان گفت در هر متر مربع یک نفر افتاده بود. البته در بین اینها شاید ده درصد وجود داشته که نه مجروح بودند و نه مقتول. درهایی که از مسجد به طرف بازار میرود نسبتاً تلفات کمتر بود. اما در جنوبی به واسطه داشتن سوراخسنبههای زیاد، عده زیادی مقتول شده بودند. به قسمی که تا چند روز بعد هم از تاریکیها و زوایای دالانها جسد مقتولین به واسطه تعفن کشف میشدند و در این دو در، شاید متجاوز از یکصد نفر شهید شدند. در دالانهایی که از دو طرف ایوان جنوبی مسجد به فلک منتهی میشد چنانچه عرض شد تلفات به واسطه تیراندازی پاسبانها خیلی زیاد بود. تمام طول دالانها تا فلکه مملو از نعش بود. شخصاً مشاهده کردم که چهار نفر با یک گلوله دوخته شده بودند. خیلی بی انصافی شده بود. از شمارش خارج بود و به تحقیق معلوم نبود که در این دالان چند نفر کشته شدهاند. زیرا اقلا سه صف روی هم ریخته بود. اگر بخواهید متوجه شوید که چه قتل عامی شده در نظر داشته باشید که هر چه خواستند شستشو نمایند ممکن نشد و این دو دالان را تا ارتفاع ۲ متر رنگ کردند....»(1)
این افسر همچنین در خاطراتش به زنده به گور کردن مجروحین در چالههایی که قبلا برای این کار تدارک دیده شده بود صحه میگذارد: «... بعدها از قول پاسبانهایی که مامور دفن آنها بودند شنیده شد که هنگام دفن، صداهایی از چاله شنیده میشد که فریاد می زدند....»(2)
1- واقعه خراسان، به کوشش مسعود کوهستانی نژاد، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، جلد اول، ۱۳۷۵ ، صفحه ۱۶۴ تا ۱۵۷
۲- همان، صفحه ۱۶۲
منبع:آخرین برگ بازی بزرگ؛ کودتای ۱۲۹۹ و پیامدهایش، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، زمستان ۱۳۹۹، صفحه ۳۸۸ تا ۳۹۰ این مطلب تاکنون 1309 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|