بختیار و فریبی به نام «انحلال ساواک» | ارتشبد غلامرضا ازهاري در پست نخستوزيري ناتوانتر از آن عمل كرد كه شاه، ساواك و مجموعه حكومت انتظار داشتند. به همين دليل تیمسار ناصر مقدم رئیس ساواک مذاكرات بسياري براي يافتن فرد جايگزين براي احراز اين مقام آغاز كرد. كسي جز شاپور بختيار براي اين سمت داوطلب نشد. تصور بر اين بود كه با انتصاب فردي از اعضاي جبهه ملي به نخستوزيري، به تدريج زمينه مهار بحران فراهم آمده و در آيندهاي نه چندان دور گروههاي ميانهرو خواهند توانست مخالفان آشتيناپذير را منزوي كرده و مانع از سقوط نهايي رژيم پهلوي شوند. بختيار، عضو جاهطلب جبهه ملي، به رغم هشدارها و مخالفتهاي هم مسلكان سياسياش در جبهه ملي پس از چند جلسه مذاكره و گفت و گو با مقدم و شاه و گذاردن برخي شروط، مأمور تشكيل كابينه شد. البته در انتصاب او به اين مقام، مقدم نقش برجستهاي داشت. مقدم تنها واسطه او در ملاقاتهايش با شاه بود و پس از موافقت شاه، مقدم، بختيار را براي معرفي هر چه سريعتر اعضاي كابينه ترغيب ميكرد. پس از آن كه ساير اعضاي جبهه ملي حاضر به پذيرش پست نخستوزيري نشدند، مقدم براي متقاعد كردن شاه به اعطاي پست نخستوزيري به بختيار، مدتها با شاه مذاكره و گفت و گو كرد. در كابينهاي هم كه بختيار به شاه معرفي كرد تعدادي از اعضاي آن همكاران ساواك بودند. در همان حال بختيار در پي پذيرش نخستوزيري از جبهه ملي اخراج شد. در آستانه نخستوزيري بختيار، امريكاييها به شاه هشدار دادند كه براي جلوگيري از گسترش بيشتر بحران چارهاي جز خروج از كشور ندارد. اين در حالي بود كه بسياري از وفاداران به شاه و سلطنت و از جمله مقدم تمايلي به خروج شاه از كشور نداشتند، اما همزمان با رأي اعتماد مجلس شوراي ملي به دولت بختيار در روز سهشنبه 26 دي 1357، شاه براي هميشه ايران را ترك كرد و وارد قاهره شد. در آستانه خروج شاه از كشور، ساواك براي جلوگيري از خروج او از هيچ ترفندي فروگذار نكرد و حتي شايعاتي در شهرهاي مختلف پخش شد كه گويي آيتالله سيد عبدالله شيرازي خواب ديده كه ائمه اطهار از موضوع خروج شاه از كشور رضايت ندارند و اين اقدام شاه به زيان اسلام است؛ اين شايعه البته خيلي زود به دست فراموشي سپرده شد و دفتر آيتالله شيرازي نيز اين شايعه را تكذيب كرد. در همان حال شايعاتي هم مبني بر اينكه به محض خروج شاه از كشور، ساواك و ديگر نيروهاي امنيتي و نظامي سركوب و قتلعام وسيع و گسترده مخالفان را در پيش خواهند گرفت، وجود داشت. مقدم با طرح امريكاييها مبني بر خروج شاه از كشور موافق نبود و حتي به شاه هشدار داد به مجرد خروج او از كشور، امام خميني پاريس را به قصد تهران ترك خواهد كرد. در آستانه آغاز به كار دولت بختيار و در 25 دي 1357 با مشاركت فرماندهان چندگانه ارتش و نيز مقدم، شوراي فرماندهان ارتش تشكيل شد و تا واپسين ساعات عمر رژيم پهلوي در روز 22 بهمن 1357 درباره چگونگي برخورد با بحران سياسي كشور بارها تشكيل جلسه داد. مقدم از جمله مهمترين و تأثيرگذارترين افراد شركت كننده در اين جلسات بود كه اظهارات و پيشنهادات او بيش از ديگران مورد توجه حاضرين قرار ميگرفت و در هر پيشنهادي كه توسط شركتكنندگان براي مقابله با انقلابيون داده ميشد، براي ساواك نقش قابلتوجهي در نظر گرفته شده بود. مقدم تأكيد ميكرد كه براي پيشگيري از سقوط نهايي رژيم، چارهاي جز تقويت توان و موقعيت نيروهاي مسلح كشور وجود ندارد. مقدم نگران گرايش تدريجي نيروهاي نظامي به انقلابيون بود. وي معتقد بود كه اگر اين روند ادامه يابد، در مدت زماني كوتاه، رژيم تنها نيروي وفادار به خود را نيز از دست خواهد داد. تصميمات شوراي فرماندهان ارتش و نيز مجموعه نيروهاي نظامي و ارتش در دوران نخستوزيري بختيار مهم بود، چرا كه شاه در آستانه خروج از كشور به فرماندهان ارتش گوشزد كرده بود كه اعتماد چنداني به بختيار ندارد و اتكاي او براي حفظ سلطنتش تنها به ارتش و نيروهاي نظامي است. مقدم طي اين جلسات همواره به شركتكنندگان هشدار ميداد براي كنترل اوضاع و مهار دوباره بحران، فرصت چنداني باقي نمانده است. مقدم ترديدي نداشت كه در فرصت اندك باقي مانده هم براي مقابله با مخالفان و انقلابيون چارهاي جز بهرهگيري از خشونتوجود ندارد. او معتقد بود كه فرماندهان عالي نظامي در شهرها و استانهاي مختلف بايد براي برخورد شديد و قاطعانه با مخالفان حكومت از اختيارات كامل برخوردار شوند. با اين احوال معتقد بود كه نيروهاي نظامي تنها بايد هنگامي كه با تظاهرات و ناآرامي مواجه شدند وارد عمل شوند و خودسرانه بر دامنه بحران نيافزايند. اما دامنه اين مذاكرات عمدتاً در همان جلسات محدود ميماند و در عمل به ندرت براي اجرا مجال مييافت.
مقدم در دوره نخستوزيري بختيار نيز مهمترين رابط حكومت با نهضت آزادي ايران و جبهه ملي بود. مقدم درباره چگونگي مواجهه دولت با مجموعه تحولات جاري كشور پس از خروج شاه از كشور و سپس بازگشت امام خميني به ايران و نيز اقداماتي كه ميانهروها ميتوانستند براي جلوگيري از گسترش ناآراميها انجام دهند، با افرادي نظير مهدي بازرگان مذاكراتي انجام ميداد. از جمله نگرانيهاي مقدم در واپسين روزهاي عمر حكومت پهلوي، نفوذ انقلابيون و مخالفان حكومت در نيروهاي مسلح بود كه مهمترين حاميان رژيم پهلوي محسوب ميشدند. مقدم معتقد بود كه در ماههاي پاياني عمر حكومت حتي ساواك نيز از خطر نفوذ مخالفان در امان نيست و قرايني وجود داشت كه نشان ميداد افرادي نفوذي اطلاعات و اخبار محرمانه ساواك را به خارج از اين سازمان درز ميدهند. با اين احوال و در شرايطي كه در واپسين روزهاي دوره نخستوزيري بختيار نيروهاي ساواك با طرح انحلال اين سازمان به شدت در ضعف و نوميدي به سر ميبردند، مقدم هنوز در شوراي فرماندهان ارتش و نيز هيئت دولت نقشي محوري و درجه اول داشت و در ايجاد رابطة دولت بختيار با افرادي از انقلابيون نقش كليدي برعهده گرفته بود. مقدم تا واپسين ساعات عمر رژيم رابطه نزديكش را هم با بختيار و هم افرادي از انقلابيون و مخالفان حكومت حفظ كرد و براي يافتن راهحلي در مسير نجات رژيم پهلوي از سقوط نهايي تلاش بسيار كرد. وي در 21 بهمن 1357 هنوز با بختيار درباره انجام يك كودتاي نظامي و دستگيري گسترده مخالفان و انقلابيون گفت و گو ميكرد و اميدوار بود در آخرين ساعات باقيمانده راهي براي نجات حكومت بيابد. پيش از آن و در آستانه بازگشت امام خميني به ايران، وي از جمله مهمترين اعضاي تيم مذاكره كننده مشترك دولت بختيار و انقلابيون براي فراهم آوردن امكانات لازم براي استقبال از امام در تهران بود. اما در آن مقطع هنوز تصور اين بود كه حتي بازگشت امام خميني به كشور نيز نميتواند به مفهوم پايان قطعي عمر رژيم پهلوي باشد و كساني از دولت و حكومت و از جمله مقدم اميدوار بودند با بازگشت مسالمتآميز امام خميني به كشور و نقشي كه ساواك و مجموعه حكومت بر عهده ميگيرند، خود موجبي براي كاهش تدريجي بحران سياسي باشد. در اين ميان با توافقات طرفهاي مذاكره كننده، برنامهاي درباره كيفيت استقبال از امام خميني تنظيم شد كه بخشي از انجام وظايف آن برعهده ساواك، نيروهاي نظامي و دولت بختيار بود. اما به رغم اين تمهيدات، با ورود امام خميني به كشور، كنترل اوضاع از اختيار دولت و ساواك خارج شد و انقلابيون تقريباً يك سره بر اوضاع مسلط گرديدند و ساواك و مجموعه حكومت به سرعت منفعل شدند. بر همين اساس هنگامي كه آشكار شد دولت بختيار و نيروهاي نظامي ديگر براي مقابله با مردم هيچ ابتكار عملي ندارند، به طور شتابزده طرح انجام كودتايي نظامي و دستگيري گسترده انقلابيون مورد توجه فرماندهان ارتش، مقدم و نيز بختيار قرار گرفت. البته در اين ميان محافلي در وزارت امور خارجه امريكا و سيا اعتقاد داشتند اقدامي نظير كودتا احتمالاً اوضاع را به نفع سلطنت تغيير خواهد داد، اما چنانكه تحولات بعدي نشان داد، اوضاع دولت، ارتش و ديگر وفاداران به حكومت بسيار وخيمتر از آن بود كه بتواند با توسل به كودتا تغيير قابل اعتنايي در روند حوادث جاري كشور ايجاد كند. در اين ميان شوراي فرماندهان نظامي و مهمتر از همه مقدم و بختيار، مذاكرات محرمانهاي نيز درباره ضرورت تماس با امام خميني و فراهم كردن زمينههاي تشكيل يك كابينه به اصطلاح «وحدت ملي» با مشاركت انقلابيون انجام دادند؛ اين موضوع پس از تشكيل دولت موقت به رياست مهندس بازرگان جديتر شد. اما انقلابيون و در رأس همه امام خميني حاضر به مذاكره و سازش با دولت بختيار، كه آن را غيرقانوني ميدانست، نبود. بعد از 16 بهمن 1357 دامنه تظاهرات و ناآراميها كه با درگيريهاي خونين و شديدي نيز همراه بود، افزايش يافت. در اين ميان بسياري از پادگانها، مراكز نظامي، امنيتي و دولتي طي درگيريهايي به دست انقلابيون افتاد. در چنين شرايطي اوضاع به طور كلي از كنترل دولت بختيار، نيروهاي ارتش و ساواك كه در زمره آخرين وفاداران به رژيم پهلوي محسوب ميشدند، خارج شد. مقدم رئيس ساواك، كه ديگر عملاً وجود خارجي نداشت، در ادامه مذاكرات خود با انقلابيون و از جمله بازرگان به اين نتيجه رسيد كه دولت بختيار چارهاي جز تسليم قطعي در برابر امام خميني(ره) ندارد و به تبع آن ضرورت اعلام بيطرفي ارتش در مذاكرات او با بازرگان مورد توجه قرار گرفت. به دنبال آن، صبح روز 22 بهمن 1357 شوراي عالي نيروهاي مسلح با حضور مقدم و پس از چند ساعت مذاكره و گفت و گو و پس از اطلاع از نتيجه مذاكرات مقدم با بازرگان ادامه مقاومت در برابر انقلابيون را بيهوده ارزيابي كرده و در ساعت 30/10 روز 22 بهمن 1357 به بيطرفي ارتش در اختلاف بين رژيم پهلوي و انقلابيون رأي داده و بدين ترتيب انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد.
در برخي منابع گفته شده كه بازرگان و برخي ديگر، طي ملاقات با مقدم از او ميخواستند تا بختيار را متقاعد كند كه از نخستوزيري استعفا دهد. با اين احوال شواهد و مدارك نشان نميدهند كه مقدم در اين باره اقدام جدي كرده باشد. از زمان خروج شاه از كشور تا روز 22 بهمن 1357، بختيار تحت فشار هممسلكان سابق خود در جبهه ملي و نيز نهضت آزادي ايران بارها ترغيب شد تا از نخستوزيري كنارهگيري كند، اما اين مهم تا پايان عمر رژيم پهلوي نيز تحقق نيافت، حتي پس از اعلام بيطرفي ارتش و در بعد از ظهر روز 22 بهمن 1357 هم كه مقدم به همراه ارتشبد عباس قرهباغي با بختيار ملاقات كردند، هنوز بختيار مردد از هر تصميم قطعي مبني بر بقا و يا كنارهگيري از اين سمت بود.
مقدم نيز كه تصور نميكرد سقوط پهلوي خطري متوجه او كند در ايران ماند و هر از گاه با برخي اعضاي دولت موقت هم رفت و آمد داشت، اما در فروردين 1358 دستگير و مدتي بعد محاكمه و به جوخه اعدام سپرده شد.
از همان نخستين ماههاي آغاز ناآراميها در دوره انقلاب، انتقاد از عملكرد سوء ساواك از مهمترين موضعگيريهاي مخالفان حكومت بود. در اين ميان محافلي در دولت و حكومت نيز به تدريج بر اين باور رسيدند كه طرح انحلال ساواك خواهد توانست گسترش ناآراميها را مهار كند. با آغاز نخستوزيري شريف امامي در شهريور 1357 طرح انحلال ساواك در دستور كار دولت قرار گرفت و در اين باره وعدههايي نيز به افكار عمومي داده شد. با اين احوال در آن مقطع، موضوع انحلال و يا تغيير و تحول در ساواك مسكوت ماند. ادامه اعتراضات به ساواك، همراه با عدم تلاش دولت و حكومت در حمايت صريح از ساواك، موجب تضعيف شديد روحيه بسياري از ساواكيان شد. هر چند ازهاري درباره انحلال ساواك برنامهاي نداشت، اما ساواك و ساواكيان بيش از هر مرجع حكومتي ديگر مورد حمله، انتقاد و سرزنش مخالفان قرار گرفتند. اما با آغاز نخستوزيري بختيار كه صراحتاً از ارائه زود هنگام و سريع لايحه انحلال ساواك به مجلس شوراي ملي خبر داد، ساواكيان بيش از پيش متزلزل شدند.
در اين ميان مقدم طي دستورالعملها و بخشنامههاي متعددي خطاب به رؤساي ساواك تلاش ميكرد چنين بنماياند كه موضوع انحلال ساواك، كه طرح آن از سوي نخستوزير وقت تهيه شد، تبعات سوئي متوجه كارمندان اين سازمان نخواهد كرد و كاركنان ساواك نظير ديگر كارمندان دولت از حقوق و مزاياي دوران كار و اشتغال و سپس بازنشستگي و ساير مزاياي زندگي كماكان برخوردار خواهند شد. اما اينگونه بخشنامهها در شرايطي كه بحران سياسي هر روز گسترش مييافت، به ندرت توانست بر روحيه آسيبديده ساواكيان مرهمي بگذارد. منابع موجود تأكيد ميكند كه بسياري از اعضا و همكاران ساواك پس از جديتر شدن موضوع انحلال ساواك، در دوره نخستوزيري بختيار، آشكارا نسبت به آينده مبهم زندگي خود دچار بيم و هراس شده بودند. برخي چنين تحليل ميكردند كه با مطرح شدن انحلال ساواك رژيم پهلوي يكي از مهمترين اركان قدرت خود را از دست خواهد داد. با اين احوال بختيار براي كسب اعتبار در بين مردم و نيز تحكيم موقعيت خود در نخستوزيري، به ضرورت و بايد ساواك را منحل ميكرد. او چنانكه پيشاپيش وعده داده بود، انحلال ساواك را از مهمترين برنامههاي دولت قرار داد. منبع:ساواک، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار 1386، ص 717 تا 723 این مطلب تاکنون 2433 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|