رضاخان و حوزه علمیه قم |
(این نوشتار با استفاده از مصاحبههای اختصاصی حضرت آیتالله سیدحسین بدلا با مرکز اسناد انقلاب اسلامی قم تنظیم شده است)
در دهه سی (1330 ق) که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری (ره) حوزه علمیه اراک را تأسیس کردند و در آنجا به تدریس اشتغال داشتند، در قم علمایی میزیستند که تدریس و تربیت را عهدهدار شده بودند؛ از جمله آنان میتوان از مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمی (متوفی 1353 ق) نام برد. ایشان که در مسجد امام اقامه جماعت میکردند. صبحها به طلبهها درس میدادند و شبها به بازاریها و این گونه چراغ علم و فضیلت را در قم افروخته نگاه داشته بودند. از جمله شاگردان بازاری حاج شیخ ابوالقاسم، مرحوم حاج علی خداپرست از تجار قم بود که حجرهاش در بازار مرکز پاسخگویی به مسائل شرعی، استخاره و حل اختلافات بازاریها بود. حاج شیخ ابوالقاسم قمی (ره) که قبرش میان مقبره مرحوم آیتالله آقای بروجردی (ره) و مرحوم آیتالله آقای گلپایگانی (ره) واقع شده است، عالم وارستهای بود که به تربیت روحی و معنوی شاگردانش اهتمام خاصی میورزید. نقل میکنند که در آن زمان سه دسته عزاداری مشهور در تهران روزهای محرم راهاندازی میشد که نهایتا به شمسالعماره میآمدند. دسته ترکها، دسته عربها و دسته قزاقها چشمگیرترین دستههای عزاداری آن زمان بودند. رضاخان خود گل به سر میمالید و قزاقها را رهبری میکرد. در یک نوبت که او دسته قزاقها را به منزل مرحوم آقاسیدکمالالدین بهبهانی از علمای بزرگ تهران (برادر مرحوم آقاسیدعبدالله بهبهانی از علمای مبارز مشروطه) آورده بود، آنجا بدین گونه سخن گفت: آقا اینها همه یاران شما و سربازان امام زمان هستند! آمدهاند اینجا سر بسپارند! آمدهاند شما دعاشون کنی و از خدا براشون توفیق بخواهی که به اسلام و به مملکت خدمت کنند!
همین رضاخان پس از به قدرت رسیدن، شمشیر از رو بست؛ روضهخوانی را ممنوع کرد؛ چادر از سر زنان کشید؛ پوشیدن لباس علما را قدغن کرد و... در این اوضاع و احوال بود که علمای قم برای مبارزه با اسلامزدایی رضاخان به فکر تقویت قم افتادند. مرحوم حاج شیخ مهدی حکمیزاده (پایین شهری) طی دعوتی که از مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری (ره) و برخی از علمای تهران و قم را در منزل خود دعوت و میهمان کرد. در این جلسه از ایشان خواستند که حوزه اراک را به قم انتقال داده، زعامت حوزه قم را بپذیرند. گر چه استخاره شد و این آیه آمد و آتونی باهلکم اجمعین (یوسف 93)
لیکن تأکید همگان بویژه اصرار متواضعانه مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمی، که خود عهدهدار سرپرستی حوزه قم بود، در تصمیم حاج شیخ عبدالکریم بسیار مؤثر افتاد و ایشان در سال 1340 با عزیمت به قم حوزه علمیه این شهر را رسمیت بخشید و با نیت خالص خود و اهتمام بیحدی که در این راه نشان دادند مجددا حوزه قم را زنده کردند. پس از استقرار حاج شیخ در قم برخی از علمای قم برای استفاده و برخی دیگر به عنوان تقویت حوزه درسی ایشان در محضر این استاد فرزانه شرکت میجستند. به مرور زمان مشتاقان علوم اسلامی از گوشه و کنار کشور به قم سرازیر شده، و پروانهوار گرد شمع وجود آیتالله حائری (ره) تجمع کردند. متأسفانه روزگار حاج شیخ (ره) با قلدرمآبیهای رضاخان همزمان شده بود و آنچه این عالم جلیلالقدر در حفظ اسلام و توسعه حوزه علمیه قم میکوشید، رضاخان در راه انهدام دین و اضمحلال حوزه تازه قوت گرفته قم گستاخی از خود نشان میداد. از همین رو مرحوم حاج شیخ (ره)، که از توطئههای آشکار و نهان آن شاه غاصب و سرسپرده به اجانب اطلاع داشت، هیچ گاه صلاح ندید اقدام و حرکتی انجام دهد که بهانه به دست دشمن مترصد افتد.
آن زمان که رضاخان گامی دیگر در اسلامزدایی برداشت و کشف حجاب را اعلام کرد، مرحوم حاج شیخ (ره) در تلگرافی به وی بدین امر شدیدا اعتراض کرد و یادآور شد در ممالک مترقی مردم در اینگونه مسائل آزاد هستند و قوای انتظامی که وظیفه برقراری نظم و آسایش را دارند، خود عامل تشویش خاطر و ناامنی مردم نمیشوند! متأسفانه حکومت رضاخانی از انتشار این تلگراف شدیدا جلوگیری کرد و هر کس را که نسخهای از این تلگراف به همراه داشت دستگیر میساخت. از اینرو مرحوم آیتالله حاج میرزا خلیل کمرهای که عالم بزرگواری بود به علت همراه داشتن تلگراف مزبور در مسیر قم – اراک دستگیر و تا مدتها زندانی شد. در همین رابطه واقعه دستگیری مرحوم آیتالله حاج شیخ محمدتقی بافقی، که به زنان بیحجاب وابسته به دربار وقتی که قصد تشرف به حرم مطهر را داشتند، اعتراض کرده بود، زبانزد خاص و عام شد. این واقعه در آخرین روزهای سال 1306 ش اتفاق افتاده بود. سرانجام حاج شیخ عبدالکریم حائری (ره) در سال 1355 ق عالم فانی را با یک دنیا خون دل خوردن وداع کرد و حوزه علمیه قم را به عنوان میراثی جاودان برای آیندگان از خود به یادگار گذارد.
پس از حاج شیخ (ره) رسالت خطیر اداره حوزه مبارک قم را مراجع ثلاث عهدهدار شدند؛ حضرات آیات حاج سیدمحمدتقی خوانساری، حاج سیدصدرالدین صدر و مرحوم حجت که به مراجع ثلاث مشهور شدند و تا قبل از زعامت مطلق مرحوم آیتالله العظمی حاج سیدحسین طباطبایی بروجردی (ره) مایه دلگرمی حوزویان بودند. از مسائل بسیار معنوی و جذاب این دوران نماز باران مرحوم خوانساری است. در وضعیتی که ایران دستخوش حوادث جنگ جهانی دوم شده بود و قشون روس و انگلیس و هند در اطراف قم مستقر بودند و این عالم جلیلالقدر به همراه عدهای از علما و مردم قم به خاطر طلب نزول باران و رفع کمآبی به نماز استسقاء ایستادند و روز دوم که برای دومین بار نماز باران خواندند، آنچنان بارانی به باریدن گرفت که موجب شگفتی و حیرت همه مردم شهر گردید.
در زمانی که مراجع ثلاث عهدهدار مدیریت حوزه قم بودند، دستهایی در کار بود تا در حوزه و بین مراجع آن اختلاف ایجاد کند و این امر نگرانی شدید علما را برانگیخته بود تا اینکه بیماری مرحوم آیتالله العظمی آقای بروجردی سبب خیر شد و ایشان در قم استقرار یافته، مرجعیت واحدی به دست آوردند. مرحوم آیتالله بروجردی (ره) که در بروجرد مشغول درس و بحث بودند به علت معالجه یک بیماری به تهران منتقل و در بیمارستان فیروزآبادی بستری شدند. علمای تهران و قم به علت شناخت قبلی از ایشان عیادت کردند و در همین اثنا به فکر افتادند از آن مرحوم بیشتر استفاده کنند تا آنجا که از ایشان درخواست کردند دیگر به بروجرد نرود و در قم استقرار پیدا کند. نقل میکنند حضرت امام خمینی (ره) در جهت استقرار آقای بروجردی در قم سعی فراوانی کردند و چشم امید بسیاری به ایشان دوخته بودند.
گر چه مرحوم آقای بروجردی اقامت دائم را در قم قبول نکردند و فقط حاضر شدند ایام نقاهت پس از بیماری را در قم بگذرانند، لیکن پس از مدتی که عظمت علمی ایشان بر همگان محرز شد و نماز جماعت در حرم و مجلس درس ایشان زبانزد عام و خاص گشت، دیگر مسئله موقت ماندن ایشان در قم به فراموشی سپرده شد و معظم له در حالی که تنها سه چهار سال از سلطنت محمدرضا پهلوی گذشته بود، در قم ماندگار شدند.
طی دو دهه بیست و سی (40-1330 ش)، که مرحوم بروجردی (ره) در اوج اقتدار مذهبی خود بودند، حوادث سیاسی گوناگونی در ایران و جهان اتفاق افتاد که بررسی آن حوادث و موضعگیریهای یگانه مرجع عالم تشیع درباره آنها خود مقال جداگانهای را میطلبد. قدرتمندی شاه جوان ایران، نهضت ملی شدن نفت، مبارزات آیتالله کاشانی و دکتر مصدق، واقعه 30 تیر و 28 مرداد و از همه اسفناکتر شهادت مظلومانه روحانی مبارز سیدمجتبی نواب صفوی و یارانش از جمله حوادث آن ایام است. در اواخر عمر مرحوم آیتالله العظمی بروجردی (ره)، شاه که از یک سو گمان میبرد موقعیتش بسیار تثبیت شده است و از دیگر سو به جهت نشان دادن چراغ سبز به آمریکاییها در صدد بر آمد لایحه اصلاحات ارضی را اجرا کند و از این رو طی پیغامی برای آن مرحوم اظهار داشت که این لایحه در ممالک مترقی هم اجرا شده و بسیار سودمند بوده است!
مرحوم آقای بروجردی (ره) به جهت بررسی جوانب این امر، عدهای از بزرگان قم را در جلسهای دعوت، و از آنان نظرخواهی کردند. نقل میشود در این جلسه مرحوم امام خمینی (ره) و مرحوم آیتالله گلپایگانی (ره) بیشترین مخالفت را با لایحه مذکور کرده بودند. امام خمینی (ره) اظهار داشته بودند در مملکت مشروطه شاه حق تصمیمگیری ندارد! و باید اجازه مجتهد در امور کشور ملاک باشد و نهایتا مرحوم آقای بروجردی (ره) مخالفت شدید خود را با این لایحه اعلام فرموده، و طی پیغامی به محمدرضا پهلوی خاطرنشان کرده بودند، در ممالک مترقی که اصلاحات ارضی اجرا شده اول حکومت سلطنتی به جمهوری تبدیل شده است؟!
بدین صورت شاه عقبنشینی کرد و تا پس از فوت مرحوم آقای بروجردی (ره) دیگر این مسأله را پیگیری نکرد. دهه چهل در حالی آغاز شده بود که هم مرحوم آقای بروجردی (ره) از دنیا رفته بود و هم مرحوم آیتالله کاشانی (ره)، و محمدرضا پهلوی که دیگر خود را تنها یکهتاز عرصه سیاست میدید، طرحهای اسلامزدایی خود را یکی پس از دیگری به مرحله عمل در میآورد. منبع:سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی ۲۵ فروردین ۱۳۸۷ این مطلب تاکنون 2947 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|