یک برگه بازجویی | 65 سال پیش در چنین روزهایی، شهید استاد خلیل طهماسبی که به حق مجری اراده ملت ایران در نهضت ملی ایران لقب گرفته بود، در پی اعدام انقلابی رزم آرا در زندان به سر می برد. درآن روزها او مکرر مورد بازجویی قرار میگرفت که متن منتشر نشده پیش روی، گزارشی از یکی از آن بازجویی ها به شمار میرود. چیزی که در این متن بیش از هرچیز جالب توجه میکند صلابت و پافشاری آن شهید ِ برآرمانهای دینی و ملی خویش بوده است.
محترماً به عرض میرساند ساعت 11 و ربع روز 16/12/29 اتومبیل جناب آقای رزمآرا نخستوزیر جلوی مسجد شاه واقع در ابتدای خیابان شرقی بوذرجمهری متوقف شخص معظمله با جناب آقای علم وزیر کار از آن پیاده و از پلههای جلوخان پایین آمده و پس از گذشتن از درب بزرگ ، دالان را طی و از سمت راست به صحن مسجد وارد در موقع رسیدن به جلوی حوض بزرگ ناگاه شخص کوتاه اندامی از طرف راست محوطه از میان جمعیت پشت سر پاسبانان با سرعت خود را پشت معظمله رسانیده و با اسلحه کمری که در دست داشت بیدرنگ سر معظمله را از پشت سر هدف قرار و به ضرب سه گلوله مشارالیه را از پای در آورده که مأمورین مراقب (اللهیار جلیلوند ـ لطیف طاحونی ـ مصطفی پازوکی) اسلحه او را اخذ و مرتکب که قصد فرار را داشت بهوسیله حیدری و محمد پاسبان مأمور محل دستگیر و به کلانتری بخش 8 اعزام و در وارسی بدنی یک جلد قرآن مجید که روی جلد آن قطرات خون مشهود است با یک برگی که عبارات عربی و فارسی در فضیلت جهاد نوشته همراه با یک قبضه کارد کشف و با خود او به این اداره اعزام و جسد مرحوم رزمآرا در بیمارستان سینا مورد معاینه پزشک قانونی واقع و پس از صدور جواز دفن به مسجد سپهسالار و از آنجا به آرامگاه خانوادگی فرستاده و به خاک سپردند.
از مرتکب که طبق گواهی مشهود شخصاً به قتل مرحوم رزمآرا اقدام نموده بود با حضور آقای دادستان بازجویی شده بدواً خود را عبدالله رستگار نجارمعرفی و جریان را منکر ولی در جلسه دوم که با حضور آقای بازپرس شعبه 1 و شخص دادستان وقت تهران بازجویی شده صریحاً به ارتکاب قتل مرحوم رزمآرا اعتراف و در مورد انکار اولیه چنین اظهار داشت :
«.....علت عدم اظهارم برای آن است که رفقا و عائلهام گرفتار نشوند. من خلیل طهماسبیان فرزند ابراهیم شغل نجار میباشم. من نه میگویم سمندر باش یا پروانه باش/ چون به فکر سوختن افتاده ای مردانه باش ـ بلی من طهماسبی هستم و باکی از کشته شدن ندارم. برای اینکه خدای متعال میفرماید و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. پس شما این را مسلم بدانید کسی که شخصی را تشخیص داد خائن دین و مملکت است ترس از کشته شدن ندارد. آنها زندهاند ما معتقد به این حقایق هستیم. شما مسلماً بدانید این دنیا حکم کاروانسرایی دارد که یک مسافرت ده فرسخی انسان را وا میدارد یک شب در آن منزل کند و کسانی که برای خوشگذرانی دو روزه شکم کثیف خود را آلوده به همه نوع کثافتی میکنند و مرتکب هر نوع خیانت نسبت به دین و مملکت میشوند آنها اشخاص پست و خیلی ناتوانند و قوه فکری آنها ضعیف است. آنها فکر نمیکنند که خداوند روز حساب گریبان آنها را گرفته و به کیفر اعمالشان میرساند. این را شما بدانید که اینجا مملکت آل محمد است. کسانی که تشخیص بدهند خائنین در رأس کار حکومت میکنند دیر یا زود آنها را از روی زمین به یاری خدا برمیاندازند. رزمآرا شخصی بود که در دوران ستاد ارتش که در رأس آن بود قرار گرفته بود. او قضیه جنگ آذربایجان را به وجود آورد. رزمآرا کسی بود که یک مشت مسلمان را وادار به جدال کرد و در دوران نخستوزیری خود برخلاف عقیده ملت و برخلاف قوانین خدایی، ملت ایران را پیش دول اروپا خواه روس و یا انگلیس و یا امریکا پست و بیکفایت و بیکاره و عاری از هر قدرت و عملی معرفی نمود. کسی که از حقایق اسلام تجاوز نماید و در مقابل اینگونه اشخاص آبروی شش هزار ساله ملت ایران را ببرد و بگوید ملت ایران قابل ساختن لولهنگ نیست و یک کارخانه سیمان را نمیتواند اداره کند و برخلاف میل ملت، شاهرخ جاسوس انگلیس را که چندی قبل در برلن به ایران و ملت ایران فحش میداد در رأس کار بیاورد و هر روز از اجتماعی به نام طرفداران صلح که عبارت از تودهایها هستند دفاع کند و... نفت که مال ملت ایران است رزمآرا به نمایندگی چه اشخاصی میگوید ما نمیتوانیم بهرهبرداری کنیم و مانند فروهرهای خائن را پشتیبانی میکند و مانند دکتر طاهریها را حمایت میکند. پس چنین اشخاصی که در جامعه مایه فساد و بر هم ریختن افراد مردم و نابودی مردم هستند مانند سرطانی میباشند که اگر به یک نقطه ریشه بدوانند سایر اعضای بدن را مجروح خواهند کرد و یا مانند مرض سیاهزخمی میباشند که اگر آن عضو را قطع نکنند ممکن است به نقاط بالاتر بدن سرایت کرده و یک عضو سالم را از بین ببرند. من چون تشخیص دادم رزمآرا مردی خائن و وطنفروش است در صدد برآمدم تا شرش را از سر مسلمانان کوتاه کنم تا امثال آنها نتوانند برای یک مشت ملت فقیر ایران گربه رقصانی کنند. شما یقین بدانید اگر مطابق قوانین اسلام در این مملکت حکمفرمایی شود، اشخاصی هستند که پی به این آیه برده باشند (پیکار کنند تا بهجای لکههای ننگ، دامن خود را به خون آغشته کنند) مانند حسین بن علی(ع) که در هزار و سیصد سال قبل مبارزه کرده علیه ظلم و بیدادگری یزید پلید که مانند او و پیروانش در این وطن خراب و در این محیط بیتقوی حکومت میکند قیام فرمود الخ. بنا بر این شرایط که پیشوایان بزرگ عالم اسلام مانند علی(ع) برای ما راه را باز گذاردهاند شما آقایان بدانید که این عمل را بنده کردهام . همین عمل که رزمآرا را کشتم و قصدم جز برای خدا چیز دیگری نبوده من 26 سال یا 27 سال است که از عمرم میگذرد و فرضاً 26 یا 27 سال دیگر با این مذلت و بدبختیها که ناظر جریان آن هستم به زندگی ادامه دهم چون یک فرد این جامعه هستم در خیابان لالهزار مردم را دسته دسته میبینم که در پی اعمال زشت و رقاصی در کابارهها و سینماها میروند و شکم کارد خورده خود را آلوده به شراب میکنند و زنان فاحشه را در کابارهها لخت میرقصانند فکر نمیکنند که اینجا مملکت اسلامی است برخلاف قانون اساسی و قرآن قدم برمیدارند، با گفتن دروغ و گرفتن رشوه و یا برای گرفتن یک درجه و یا تحصیل مقام ریاست یک اداره و مدیرکلی، زن خود را به پیشگاه مافوق خود میبرند و با چشم خود این همه خیانتها را مرتکب میشوند و ناظر این هستند که مرد گرسنه و لخت شبها در گوشه خیابانها با خوردن گرد و خاک اتومبیل، بیغذا شب را صبح میکنند. آخر اینها خجالت نمیکشند که نام خود را مسلمان میگذارند. امیرالمؤمنین علی(ع) در دوران زمامداری خود شبها با گرسنگی به سر میبرد و میفرمود شاید یک مسلمانی در یمن گرسنه بخوابد من هم که زمامدار آنها هستم باید گرسنه بخوابم تا با آنها تشریک مساعی کرده باشم. فرقی با زمامداران امروزی ما ندارد!
مطابق قانون اساسی ما شاه ـ وزیر ـ وکیل ـ کارمند ـ پاسبان ـ سرباز قسم میخورند و میگویند ما شیعه اثنیعشری هستیم و مروج مذهب اسلام میباشیم. آیا شرابفروشی به فاصله یک کیلومتر در یک کیلومتر ، جزء کدام یک از تعالیم قرآن و قانون اساسی است که در دولت مالیات آنها را گرفته و حقوق پاسبان و سربازان را از آن بدهد. آیا این مسائل قابل تطبیق با قرآن است؟ اینها که میگویند ما حامی قرآنیم. اینطور از قرآن حمایت میکنند که در شب رحلت حضرت فاطمهزهرا(س) به عوض قرآن در رادیو ساز و آواز و موسیقی میزنند. واقعاً شرمآور است که اینها میگویند ما مروج دین اسلام و شیعه اثنیعشری هستیم. فعلاً دیگر عرضی ندارم.....»
راجع به روز قتل اظهار میدارد:
«....صبح ساعت 9 آن روز آمدم مسجد شاه از اواسط حکومت رزمآرا ناظر این جریان بودم بهطوری که در صفحات قبل ذکر کردم که این شخص مرتکب چه عملیاتی شده است از آن موقع این نوع جنایات را در ذهن خود جمع کرده و در صدد بودم تا بهوسیلهای او را از پا در آورم و شر او را از سر شیعیان علی(ع) کم کنم. یک روز در صفائیه با چند نفری که هویت آنها را نمیدانم پنج ماه قبل تقریباً نشسته و مشغول صحبت در اطراف جنایاتی که هیئت حاکمه مینمایند بودیم. به یکی از اشخاص مزبور که برای اولین مرتبه آنها را دیده بودم گفتم اگر وسیله ای داشتم او را به جهنم میفرستادم و خود را از نظارت این جنایتها راحت میکردم . در همین گفتگو بودیم که آن چند نفر رفتند بهجز یک نفر که شخصی بلند بالا و سفید چهره و مو زرد بود به من گفت اگر تو وسیله بخواهی من یک پارابلوم دارم میفروشم گفتم چند؟ گفت یکصد و هشتاد تومان. من او را تا صد و بیست تومان حاضر کردم و او از من قول گرفت که هفته دیگر در همان جا به او پول بدهم و او هم در عوض پارابلوم را بدهد. من چون دکانی پشت مسجد سپهسالار داشتم و با تقی خرمی شریک بودم شرکت خود را به او واگذار و وجهی برای امرار معاش خود از او گرفته که از آن پول یکصد و بیست تومان دادم و اسلحه را گرفتم. مدت یک ماه این اسلحه با من بود چند مرتبه درب منزل رزمآرا رفتم که او را هدف قرار دهم. موفق نشدم تا دیروز در مسجد سلطانی که شب آن روز بهوسیله روزنامه اطلاعات مطلع شدم که در آنجا مجلس ترحیم است حاضر شدم و رزمآرا را در آنجا دیدم. وقت را فرصت دانستم و جلو رفته با تشخیص خودم که با فکرم تطبیق کرده بود او را از پشت سر تیر زدم سر او را هدف قرار دادم چون شلوغ شد فرار کردم ولی مرا گرفتند و به کلانتری بردند.
پس از رسیدن تحقیقات به اینجا ، اسلحه کمری که از او بهوسیله مأمورین مربوطه در مسجد شاه گرفته شده بود به او ارائه گردید. پس از ملاحظه دقیق و مراجعه مختصری به شمارههای اسلحه مزبور اظهار کرد این اسلحه من است که با او رزمآرا را هدف قرار دادم. نظر به کشف یک جلد قرآن مجید و یک برگ کاغذی که در آن به عربی و فارسی احادیثی در فضیلت جهاد در راه خدا نوشته شده و در قسمت بالای آن با مداد قید گردیده: (آزاد 2435) معلوم گردید شماره مزبور شماره تلفن آقای مهندس کشاورز برادر آقای کشاورز صدر میباشد. علیهذا از طرف بازپرس شعبه 1 تهران قرار بازداشت موقت اوصادر و اعتراض از طرف دادگاه شعبه 19 دادرسی تأیید گردید.
در روز وقوع قضیه و فردای آن روز طبق دستور آقایان دادستان و بازپرس مربوطه برای دستگیری و تعیین همدستان خلیلالله طهماسبی اقدامات لازم انجام و مآلاً معلوم شد خلیل نامبرده یکی از فداییان اسلام و به نام اعتراض به تبعید آقای کاشانی از نقطه نظر مخفی شدن نواب صفوی و انتخابات دوره شانزدهم که نیز آغاز گردیده بود با همدستان و یاران خود بهمنظور ملاقات علما به شهرستان قم رفته و با مزاحمت حضرت آیتالله بروجردی تقاضای عودت آقای کاشانی را نموده و بعد از مراجعت به تهران از طرف دادسرای نظامی تحقیق و بهواسطه عدم وقوع بزه آزاد و متعاقب آن قضیه قتل مرحوم هژیر به میان آمد و سید حسین امامی قاتل وی را وابسته و هواخواه اقلیت و یکی از طرفداران سازمان نظارت بر انتخابات دوره شانزدهم که از طرف اقلیت تأسیس شده بود معرفی نمود و در محل مورد بحث جمع و یکی از آنها نیز خلیل طهماسبی بوده از طرف فرمانداری نظامی مورد تحقیق و بازجویی قرار گرفته و بهواسطه عدم دلیل آزاد گردیده و در سال 29 هم به علت نزاع با سید محمد حایرینیا محصل دانشکده معقول و منقول که نسبت به آقای کاشانی اظهاراتی کرده بود نزاع کرده و از طرف مقامات قضایی به قید کفیل آزاد شده بود. بنابراین پروندههای مزبور جمعآوری و ضمیمه گردیده است......» منبع:خبرگزاری فارس این مطلب تاکنون 3043 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|