پرونده ساواک پس از انقلاب | هر چند طي روزهاي پاياني عمر رژيم پهلوي مجلس رو به زوال شوراي ملي دوره 24 طرح دولت بختيار مبني بر انحلال ساواك را تصويب كرد، اما هنوز عناصري از ساواك در تهران و ساير شهرها در برابر انقلاب مقاومتهايي ميكردند. به همين دليل در واپسين روزهاي عمر رژيم، حملات انقلابيون به مراكز، ساختمانها و مقرهاي ساواك شدت گرفت. در اين ميان سقوط مقر اصلي ساواك در منطقه سلطنتآباد تهران و نيز تصرف كميته مشترك ضدخرابكاري در حوالي ميدان توپخانه تهران كه سالها مركز شكنجههاي ساواك بود، بيش از ساير مراكز در افكار عمومي مردم و رسانهها انعكاس يافت. مراكز و مقرهاي ساواك پس از درگيريهاي خونين به تسخير انقلابيون درميآمد و برخي اعضا و عوامل ساواك دستگير ميشدند و اعلام خبر تصرف اين مراكز با شادي توأم ميشد؛ بهويژه اينكه سالياني طولاني نام ساواك با شكنجه، قتل و مسائلي از اين دست مرادف بود. از جمله روزنامه كيهان خبر تصرف كميته مشترك ضدخرابكاري به دست انقلابيون را به شرح زير به اطلاع عموم رسانيد:
«ساختمان كميته [مشترك ضدخرابكاري] مركز عملياتي مأموران ساواك كه طي سالهاي اخير بزرگترين شكنجهگاه جوانان ايران بوده است، ديروز [22 بهمن 1357] به دنبال يك نبرد 4 ساعته به تصرف مردم درآمد و گروهي از كاركنان آن دستگير شدند... نيروهاي انقلابي در يورش خود به كميته مشترك شهرباني و ساواك حمله كردند و در سلولهاي نمور و اتاقهاي وحشتناك كميته مقدار زيادي عكس از جنازه زندانيان سياسي كه در زير شكنجه شهيد شده بودند... پيدا كردند. تعداد زيادي از ابزارهاي شكنجه هم در اين حمله به دست نيروهاي انقلابي افتاد...»
به دنبال اعلام تصرف كميته مشترك ضدخرابكاري، بسياري از مردم براي بازديد از اين شكنجهگاه مخوف هجوم بردند.
اخبار و گزارشات موجود نشان ميداد كه تعدادي از عوامل و اعضاي ساواك در تهران و ساير شهرها در واپسين روزهاي حكومت پهلوي در درگيري با انقلابيون به قتل رسيده و يا دستگير و راهي زندان شدند. انقلابيون و رهبران جمهوري اسلامي ايران علاقمند به شناسايي، دستگيري و پاكسازي عناصر وابسته به ساواك از اركان حاكميت و دولت بودند و از خطراتي كه ساواكيان ميتوانستند با هماهنگي ساير گروههاي ضدانقلاب براي نظام اسلامي به وجود بياورند، آگاه بودند، اما در اين ميان احزاب و گروههايي نظير سازمان مجاهدين خلق، چريكهاي فدايي خلق، كمونيستها و عناصري از وابستگان به حزب توده خود را به افشاي نام و مشخصات اعضا و عناصر وابسته به ساواك و نيز آشكار شدن اسناد و مدارك محرمانه و سرّي ساواك مشتاقتر نشان ميدادند. برخي چنين تحليل ميكردند كه تلاش گروههاي چپ و كمونيستي براي افشاي سريع نام اعضا و همكاران ساواك طرحي از پيش تعيين شده از سوي كا.گ.ب و سفارت شوروي در تهران براي دستيابي سريع و آسان به مراكز، منابع اطلاعاتي و اقدامات ساواك در ساليان گذشته بر ضد شوروي و كا.گ.ب در ايران و ساير مناطق جهان است. گفته ميشد كا.گ.ب و محافل وابسته به شوروي قصد داشتند با شناسايي سريع ارتباطات و اقدامات و طرحهاي ساواك، بر مجموعه منابع اطلاعاتي، امنيتي و ضدجاسوسي در ايران اطلاع يابند. در اين ميان در دي 1358 گروهي موسوم به اتحاديه كمونيستهاي ايران كتابي حاوي فهرست نام و مشخصات حدود 8000 نفر را منتشر كرد كه آنها را به عضويت در ساواك و يا همكاري با آن منتسب كرده بود.
در شرايطي كه به مقتضاي وضعيت انقلابي، احزاب و گروههاي مختلفي با ارائه راهحلهايي خواستار رسيدگي به وضعيت ساواك و ساواكيان بودند، تا مدتها مردم به دنبال شناسايي و دستگيري اعضا و عناصر وابسته به ساواك بوده و در اين ميان دادگاههاي انقلاب اعضاي درشت ساواك را محاكمه و به تناسب جرايمشان مجازاتهايي تعيين ميكردند. طي چند ماه اول پيروزي انقلاب اسلامي تعدادي از اعضاي برجسته ساواك دستگير، محاكمه و به جوخه اعدام سپرده شدند.
در اين ميان هر از گاه افرادي كه از سوي برخي محافل، گروهها و افراد به عضويت و يا همكاري با ساواك متهم ميشدند، طي اعلاميهها و يادداشتهايي در نشريات و روزنامهها، از وابستگي، همكاري و عضويت خود در ساواك تبري ميجستند. همچنين مدت كوتاهي پس از پيروزي انقلاب، افرادي از مستخدمين و اعضاي ساواك در تجمعي در مقابل ساختمان نخستوزيري، ضمن تبري جستن از جنايات و اقدامات غيرانساني ساواك خواستار روشن شدن وضعيت استخدامي و آينده كاري و شغلي خود شدند.
از جمله پديدههايي كه مدت كوتاهي پس از پيروزي انقلاب اسلامي رخ نمود، شيوع گسترده اتهام افراد و شخصيتهاي مختلف به وابستگي، عضويت و همكاري با ساواك بود. شواهد و قرايني وجود دارد كه نشان ميدهد در بسياري از موارد اين اتهامها بيپايه و اساس بود.
پاكسازي
از همان نخستين روزهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي تلاشهايي براي پاكسازي و تصفيه وزارتخانهها، دواير دولتي و حكومتي، دانشگاهها، مؤسسات، كارخانجات توليدي، راديو و تلويزيون و ساير مراكز از عناصر و عوامل وابسته به ضدانقلاب و بهويژه ساواك آغاز شد. در بسياري از دواير دولتي و حكومتي و وزارتخانهها و مؤسسات، افراد وابسته و يا عضو ساواك عمدتاً توسط كاركنان و كارمندان شناخته شده و پيشاپيش تعيين تكليف شده بودند. البته ميان دولت موقت بازرگان كه عمدتاً در برخورد با مشكلات و مسائل پيش رو، سياست ميانهرويي دنبال ميكرد، با ساير بخشهاي حاكميت و مردم كه خواستار برخورد قاطعتري با ضدانقلابيون و عوامل رژيم سابق و ساواكيان بودند، اختلافنظرهايي وجود داشت.
با اين حال حتي گروههاي ميانهرو نيز نميتوانستند خواست مردم را ناديده بگيرند و به همين دليل موضوع پاكسازي مجموعه حاكميت را از عناصر و عوامل وابسته و عضو ساواك امري ضروري دانسته و در اجراي آن ترديدي نشان نميدادند. از مهمترين مراكزي كه موضوع ضرورت پاكسازي و تصفيه عناصر و عوامل ساواك را به سرعت مورد توجه قرار داد، راديو و تلويزيون بود. در حالي كه مهمترين چهرههاي وابسته به ساواك در راديو و تلويزيون پيشاپيش اين سازمان را ترك كرده و يا از كشور گريخته بودند و تعداد قابل توجهي نيز از سوي كاركنان اين سازمان شناسايي و معرفي شده بودند، مديريت جديد راديو و تلويزيون در اعلاميههاي مكرري به كاركنان و كارمندان وابسته به ساواك، كه هنوز در اين سازمان مشغول به كار بودند، هشدار ميداد كه در اولين فرصت خود را به مراجع مسئول معرفي كنند.
از ديگر مراكزي كه طرح پاكسازي و تصفيه آن از اعضا و وابستگان ساواك مورد توجه قرار گرفت، دانشگاهها و مراكز آموزش عالي بود. روزنامه كيهان در 3 خرداد 1358 تصميمات اتخاذ شده از سوي شوراي رؤساي جديد دانشگاههاي كشور را براي پاكسازي دانشگاهها از افراد وابسته به ساواك منتشر كرد.
مطبوعات نيز از مراكزي بود كه مسئولان آن به سرعت به پاكسازي عناصر ساواك پرداختند. به همين دليل در چند ماه اول پيروزي انقلاب اسلامي، بخشي از انرژي، وقت و امكانات مطبوعات صرف پاكسازي و تصفيه نشريات و روزنامهها از عناصر و عوامل وابسته به ساواك شد.
مراجع قضايي، دادگاهها و نيز كانون وكلاي دادگستري نيز به تدريج از عوامل و اعضاي ساواك پاكسازي شدند. وزارت امور خارجه نيز كه در دوران طولاني گذشته صدها نفر از اعضا و وابستگان ساواك را در خود جاي داده بود، بيش از ساير دواير دولتي مشمول پاكسازي و تصفيه شد. در نيروهاي نظامي و انتظامي هم پاكسازي و تصفيههاي گستردهاي صورت گرفت.
از ديگر مسائلي كه نظام انقلابي مدتها با آن مواجه بود، خطر نفوذ اعضا و وابستگان ساواك و ساير عوامل ضدانقلاب در آنها بود. شواهد و قرايني هم وجود داشت كه نشان ميداد عناصري از ساواك در برخي نهادها و ارگانهاي جديدالتأسيس نفوذ كردهاند. امام خميني هم طي سخنرانيهايي، هر از گاه از خطر نفوذ ساواكيهاي سابق در اركان حاكميت و نهادهاي انقلاب هشدار ميدادند. دادستان انقلاب اسلامي نيز طي اطلاعيهاي در 26 اسفند 1357 از افراد نفوذي خواست تا در اولين فرصت خود را به سپاه پاسداران معرفي كنند.
سفارت امريكا در تهران نيز بر پايه برخي گزارشات تصريح ميكرد كه اعضا و يا وابستگان ساواك هنوز در برخي از دواير دولتي و حكومتي و ارگانهاي تازهتأسيس انقلابي حضور دارند و تلاش ميكنند خود را با وضعيت جديد وفق دهند.
برخي از رهبران انقلاب و مسئولان امر نيز طي اظهاراتي از نفوذ عوامل وابسته ساواك و رژيم پهلوي در بخشهايي از حكومت و دولت نظير نخستوزيري، كميتههاي انقلاب اسلامي، دادستاني و غيره سخن به ميان ميآوردند و تصريح ميكردند كه فقدان تشكيلات انسجام يافته در آغازين ماههاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي كه با برخي آسانگيريها و تسامحهاي دولت موقت و سپس دوران رياست جمهوري بنيصدر نيز توأم شده بود، موجبات اين رخنه و نفوذها را فراهم آورده است.
در حاليكه موضوع نفوذ عوامل ساواك در دستگاههاي دولتي و ارگانها و نهادهاي جديدالتأسيس تا مدتها در رسانهها منعكس ميشد، مسئولان امر نيز از تلاش خود براي پاكسازي حوزههاي مسئوليت خود از عناصر و وابستگان به ساواك و رژيم سابق سخن به ميان ميآوردند و حدود دو سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي، بخش اعظمي از عوامل نفوذي ساواك شناسايي و تصفيه شدند.
در آستانه سقوط رژيم پهلوي بسياري از شعب و نمايندگيهاي ساواك در داخل و خارج كشور اسناد محرمانه و حساس را معدوم كرده و از ميان بردند. با اين حال چند ماه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، انقلابيون به دفترچههاي رمزي دست يافتند و كشف رمز كردند كه حاوي اسامي و مشخصات نفوذيها، خبرچينان، جاسوسان و عوامل ساواك در پوششهاي مختلف در دواير و وزارتخانهها بود. در همان حال اخبار و گزارشات موجود نشان ميداد كه از همان روزهاي نخست پس از پيروزي انقلاب اسلامي، تلاشهاي بسياري براي ربودن اسناد بر جاي مانده از ساواك صورت ميگرفت. از جمله مهمترين مراكز ساواك كه بخش قابلتوجهي از پروندههاي محرمانه آن ربوده شده و ديگر اثري از آن به دست نيامد، شعبه ساواك در تبريز و آذربايجان بود.
بدين ترتيب تا مدتها پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به دليل فقدان دولتي كارآمد، افراد و گروههايي در پوششهاي مختلف اسناد و مدارك بسيار حساس و قابل استنادي را كه ميتوانست بر ضد برخي گروههاي به ظاهر انقلابي به كار گرفته شود، ربودند و يا معدوم كردند. مهندس بازرگان بعدها در كتاب «انقلاب ايران در دو حركت» اين گروهها را انقلابيوني متظاهر ارزيابي ميكند كه جز براي رسيدن به قدرت و حكومت انديشه ديگري در سر نداشتند و همانان بودند كه در سرآغاز پيروزي انقلاب اسلامي به غارت پادگانها و مقرهاي ساواك و غيره پرداخته و اسناد و مدارك و غنايم بسياري به يغما بردند.
سازمان مجاهدين خلق از جمله گروههايي بود كه از همان آغازين روزهاي پيروزي انقلاب و طي اعلاميهها و بيانيههاي مختلف از ضرورت برخورد قاطع با عوامل و اعضاي ساواك سخن به ميان ميآورد و به دولت موقت هشدار ميداد كه در برخورد با اين افراد تعلل از خود نشان ميدهد و در حاليكه عضوي از آن (محمدرضا سعادتي) به جرم جاسوسي براي سفارت شوروي و كا.گ.ب در تهران دستگير شده بود، اين سازمان طي تلگرامي با عنوان «اعلام جرم به مهندس بازرگان و شوراي انقلاب و وزير دادگستري» اقدام دولت انقلابي در دستگيري عضو خود را توطئهاي از سوي عوامل سيا و ساواك ارزيابي كرد.
از جمله اخبار و شايعاتي كه در دوره نخستوزيري مهندس مهدي بازرگان در بين مردم بر سر زبانها افتاد موضوع تلاش دولت براي تجديد ساختار و سازمان ساواك در تشكيلاتي تحت عنوان «ساواما» بود. در اين باره با برخي از اعضاي دولت بازرگان نيز مصاحبههايي شد تا صحت و سقم آن آشكار شود. در اين ميان حسين فردوست در خاطرات خود تصريح كرده كه از آغازين روزهاي پس از پيروزي انقلاب، برخي از مقامات دولت جديد با او تماس گرفته و درباره تشكيل سازماني نظير ساواك با او رايزنيهايي كرده بودند و او سپهبد ناصر مقدم آخرين رئيس ساواك را براي تصدي سازمان جديد معرفي كرده بود. در اسناد سفارت امريكا در تهران نيز به گزارشي از جاسوسان اين سفارت اشاره شده كه در جريان تلاش دولت بازرگان براي تشكيل دستگاه اطلاعاتي و امنيتي جديدي تحت عنوان «ساواما» مورد مشورت قرار گرفته بودند. البته ابراهيم يزدي از اعضاي كابينه بازرگان اخبار مربوط به ارتباط بازرگان با سپهبد ناصر مقدم پس از پيروزي انقلاب اسلامي را رد ميكند و تصريح ميكند كه برخلاف شايعات موجود بازرگان هيچ وعدهاي مبني بر انتصاب مقدم به رياست سازمان اطلاعاتي و امنيتي جديد به او نداده است. با اين احوال شواهد و قراين موجود نشان ميدهد كه علاوه بر بازرگان، ساير تصميمگيرندگان انقلاب نيز مدت كوتاهي پس از پيروزي انقلاب بر ضرورت تأسيس سازمان اطلاعاتي و امنيتي جديدي كه مسائل ضداطلاعاتي و ضدجاسوسي را پي گيرد، واقف شده بودند.
در برخي از سخنان مهندس مهدي بازرگان هم به طور ضمني از تلاش دولت موقت تحت مديريت وي براي بهرهگيري از تجارب و همكاري بعضي از اعضاي اداره كل هشتم ساواك در امر ضدجاسوسي و مراقبت از جاسوسان و مأموران اطلاعاتي و امنيتي كشورهاي خارجي در ايران (نظير كا.گ.ب و سيا) از همان روزهاي نخستين پس از پيروزي انقلاب اسلامي اشاراتي شده است. سالها بعد سعيد حجاريان در مصاحبهاي با روزنامه شرق تصريح كرد كه در دولت موقت بازرگان اداره كل هشتم ساواك (ضدجاسوسي) بار ديگر فعاليتش را تجديد كرد.
شايعات مربوط به تجديد ساختار ساواك در سازماني جديد و تحت عناويني نظير ساواما تا مدتها در محافل سياسي، اجتماعي و مطبوعاتي وجود داشت. محسن مبصر در خاطرات خود، ارتشبد حسين فردوست را طراح تشكيلات ساواما معرفي ميكند كه مقرر بود با تمهيدات و امكاناتي كه دولت موقت در اختيار او ميگذارد و با بهرهگيري از تجارب و همكاري اداره كل هشتم ساواك، اين تشكيلات جديد را سازماندهي كند. برخي گروههاي سياسي مخالف دولت بازرگان هم در اعلاميهها، نوشتهها و موضعگيريهاي خود اين دولت را به تلاش براي تجديد ساختار و فعاليت ساواك متهم كردهاند. افكار عمومي كشور و نيز بسياري از گروههاي سياسي و اجتماعي شايعات مربوط به طرح تجديد ساختار و فعاليت ساواك را با نگراني دنبال ميكردند و در اين راستا حملات و انتقادات بسياري نيز متوجه دولت موقت ميشد.
بحث تجديد ساختار بخشهايي از ساواك و نيز بهرهگيري از تجارب و همكاري اعضاي آن در تشكيل سازمان اطلاعاتي و امنيتي جديد در تمام دوران نخستوزيري بازرگان و سپس زمان رياست جمهوري بنيصدر ادامه يافت. از پيروزي انقلاب اسلامي در بخشهاي مختلفي چون نخستوزيري، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، كميتههاي انقلاب اسلامي و دادستاني انقلاب، دوايري به منظور پيگيري مسائل اطلاعاتي، امنيتي و ضدجاسوسي تشكيل شده بود. با اين حال موضوع مربوط به تجديد ساختار و فعاليت ساواك در قالب سازماني با عنوان جديد از حد شايعات و اخبار بياساسي كه در محافل مختلف سياسي، اجتماعي و مطبوعاتي وجود داشت، فراتر نرفت و نيروهاي مسئول در نظام جديد، بهويژه از اوايل دوران رياست جمهوري شهيد محمدعلي رجايي، طرح تشكيل سازمان اطلاعاتي و امنيتي جديدي را پي افكندند كه پس از مدتها به تأسيس نهايي وزارت اطلاعات در سال 1363 منجر شد.
تعقيب و محاكمه
از نخستين نهادهايي كه تقريباً بلافاصله پس از پيروزي انقلاب اسلامي شكل گرفت، دادگاههاي انقلاب و محاكم شرع بود كه براي محاكمه وابستگان به رژيم پهلوي تأسيس شد. از جمله وظايف اين نهادها دستگيري، بازجويي و محاكمه اعضا و عوامل وابسته به ساواك بود. كميتههاي انقلاب اسلامي كه حتي زودتر از محاكم انقلاب در شهرها و مناطق مختلف كشور تشكيل شدند، در دستگيري و تسليم متهمان و اعضاي ساواك به دادگاههاي انقلاب نقش قابلتوجهي ايفا كردند. يكي از وظايف محوله به كميتههاي انقلاب اسلامي شناسايي، دستگيري و تسليم اعضاي ساواك و وابستگان به اين سازمان به محاكم قضايي و دادگاههاي انقلاب بود و به رغم انتقادات برخي بخشهاي دولت موقت، اين نهاد در آن مقطع حساس و پرخطر آغازين روزهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، نقش مهمي در استقرار و تثبيت موقعيت نظام اسلامي ايفا كرد. از ديگر نهادهاي جديدالتأسيس كه در شناسايي و دستگيري و مقابله با عوامل ساواك و ضدانقلاب نقش قابلتوجهي داشت، بسيج مستضعفين بود كه در 5 آذر 1358 رسماً اعلام موجوديت كرد و به عنوان بازوي مردمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، در شناسايي، دستگيري و نيز برخورد و مقابله با اعضاي ساواك و ضدانقلابيون نقش مهمي داشت.
از جمله مداركي كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي براي شناسايي و محاكمه اعضاي شاخص ساواك از آن بهره گرفته شد، اسناد و مدارك بر جاي مانده از ساواك بود. محاكم شرع و دادگاههاي انقلاب با استناد به اين اسناد، پروندههاي متهمان و وابستگان به رژيم سابق را تكميل ميكردند. چنانكه اسناد بر جاي مانده از ساواك ارتباط برخي اعضاي نهضت آزادي ايران و جبهه ملي را كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي دستگير و محاكمه شدند، با اين سازمان مشخص كرد.
امام خميني (ره)، مجامع و سازمانهاي جهاني و بينالمللي را كه نسبت به اجراي برخي احكام درباره اعضا و وابستگان ساواك انتقاد ميكردند، مردود دانسته و ميفرمودند كه چرا در دوران رژيم پهلوي و در قبال جنايات، شكنجهها، قتلها و اقدامات غيرانساني و ناروايي كه ساواك انجام ميداد، هيچ اعتراض و انتقادي روا نميدانستند، اما اكنون با اعدام چند نفر از شكنجهگران به اعتراض برميخيزند. امام خميني در عين حال، نهادهاي انقلابي نظير كميتههاي انقلاب اسلامي، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و محاكم انقلاب و شرع را هشدار ميداد كه در برخورد با مخالفان نظام جمهوري اسلامي از جاده صواب منحرف نشوند. ايشان طي بياناتي در 27 آبان 1358 تصريح كردند كه اگر فردي در نظام جمهوري اسلامي برخلاف مصالح و خواسته اسلام عمل كند، «اين از ساواكي بدتر است.»
در اين اوضاع و احوال، مردم خواستار برخورد شديد و قاطع دادگاهها و محاكم شرع و انقلاب با اعضا و وابستگان ساواك بودند. گروهي از مادران كساني كه در دوران پهلوي توسط ساواك مورد آزار قرار گرفته و يا به شهادت رسيده بودند، طي نامهاي از امام خميني خواستار مجازات عوامل ساواك شدند:
«... حضرت آيتالله ما كينهتوز و انتقامجو نيستيم اما خواستاريم كه عدالت اجرا شود. مردم از اينكه نسبت به عناصر و اعضاي سازمان مخوف ساواك تعللي به خرج داده ميشود دچار نگراني و دلهره هستند. در حالي كه آنها با كمال وقاحت جهت دريافت حقوق ومزايا و تعيين تكليف خويش به نخستوزيري مراجعه ميكنند [اشاره به تجمع ساواكيها در مقابل ساختمان نخستوزيري]... ما مادران خواستاريم كليه عناصر و افراد ساواك در گوشه و كنار اين مرز و بوم دستگير و به دادگاههاي انقلابي سپرده شوند.»
امام خميني نيز طي فرماني در 28 اسفند 1358، اعلام عفو عمومي كرد، اما افراد جاني و تبهكار را از قاعده عفو عمومي مستثني ساخت.
روزنامهها و نشريات آن دوره مملو از اخبار و گزارشات مربوط به تعقيب اعضاي ساواك و دستگيري بسياري از عوامل اين سازمان است. در همان حال برخي از مهمترين چهرههاي ساواك در تهران و ساير شهرها به انحاء گوناگون تلاش ميكردند از چنگ انقلابيون بگريزند. اخبار و گزارشات موجود حاكي از دستگيري برخي از همين افراد در آستانه خروج از مرزهاي كشور بود. اسامي بسياري از اعضاي فعال و رده بالاي ساواك كه جرم آنان در شكنجه، قتل و ساير اقدامات خلاف محرز شده بود، در روزنامههاي آن دوره درج ميشد.
در اين ميان، بسياري از چهرههاي شكنجهگر و شناخته شده ساواك كه از همان نخستين روزهاي پس از انقلاب در گوشه و كنار كشور زندگي مخفيانهاي داشتند، تحت تعقيب دادگاههاي انقلاب،كميتهها و ساير مراجع مسئول قرار گرفتند. هر از گاه اسامي و مشخصاتي در روزنامهها و نشريات منتشر شده و از مردم ميخواستند چنانچه از اين افراد اطلاعاتي در دست دارند، در اختيار دادگاهها و دادسراهاي مربوطه قرار دهند. از جمله روزنامه كيهان در 2 خرداد 1358 در اين باره به نقل از دادستان انقلاب استان مركز چنين آورد:
«دادستان انقلاب اسلامي مركز صورت اسامي 14 نفر از متهمين دادسراي انقلاب اسلامي را انتشار داد تا چنانكه كساني اطلاعاتي و يا شكاياتي عليه آنها دارند با مدارك كافي به دفتر اين دادسرا ارسال دارند: 1ـ سرهنگ هوشنگ سليمي تهراني رئيس ساواك اهواز، اردبيل، استان آذربايجان و بوشهر 2ـ روحالله معبر بازجوي ساواك اهواز بهويژه دانشجويان دادگاه بندر شاپور 3ـ فريدون سليمي تهراني بازجو 4ـ صمد اميرصمصامپور معاون ساواك رشت و آبادان 5ـ سرهنگ پرنياني رئيس ساواك كرج 6ـ علياصغر صادقي يگانه بازجوي متخصص 7ـ عبدالله ذوالفقاري عضو اكيپ كمكي كميته مشترك به اصطلاح خرابكاري 8ـ احمد اظهري بازجوي ساواك رضائيه 9ـ سرهنگ احمدي رئيس ساواك اراك 10ـ هوشنگ اميرافشارنيا رئيس زندانهاي اوين و قزلقلعه 11ـ كريم باصرنيا رئيس ساواك قم، بازجو و شكنجهگر و دستگير كننده 12ـ وليالله غياثي جزو تيم گشتي اوين 13ـ پرويز حاجي فرجي جزو تيم گشتي و دستگيري اوين 14ـ محسن نادريان معروف به محسن سگسبيل.»
در 15 ارديبهشت 1358 روزنامه كيهان فهرست 86 نفرهاي منتشر كرد كه در پوششهاي مختلف سياسي، ديپلماتيك، دانشجويي و غيره براي ساواك در خارج از كشور كار ميكردند و بانك مركزي همه ماهه حقوق و دستمزد آنان را از حساب ويژه ساواك ارسال ميكرد. اخبار و گزارشات موجود حاكي از آن بود كه مدت كوتاهي پس از پيروزي انقلاب اسلامي مردم خشمگين در شهرهاي مختلف اعضاي برجسته و در عين حال بدنام و جنايتكار ساواك را دستگير و گاه به طرز فجيعي به قتل ميرسانيدند. همچنان كه روزنامه كيهان در روز 23 بهمن 1357 از قتل فجيع 6 ساواكي و نيز رئيس ساواك رشت توسط مردم خشمگين اين شهر خبر داد. برخي از مهمترين چهرههاي ساواك نيز قبل از دستگيري، خودكشي كردند. از مشهورترين و در عين حال جنايتكارترين ساواكياني كه قبل از دستگيري خودكشي كرد، محمدعلي شعباني معروف به حسيني بازجوي كميته مشترك ضدخرابكاري بود. او تا حدود 50 روز پس از آن كه با اسلحه كمري خودكشي كرد، زنده بود و نهايتاً در روز جمعه 14 ارديبهشت 1358 مرد. تعداد قابل توجهي از ساواكيان و وابستگان آن سازمان نيز كه شناسايي، دستگير و در زندان به سر ميبردند، از زندانها و از دست مأمورين فرار كرده و بعضاً پس از مدتي از كشور گريختند. اموال و داراييهاي منقول و غيرمنقول بسياري از اعضا و وابستگان ساواك نيز در شهرهاي مختلف با رأي محاكم قضايي مصادره شد؛ البته تعداد قابلتوجهي از ساواكيان ماهها پيش از پيروزي انقلاب اسلامي و با پيشبيني روند تحولاتي كه آشكارا سقوط نهايي حكومت پهلوي را هدف گرفته بود، بخش اعظمي از داراييها و اموال و وجوه نقدي خود را ازكشور خارج كرده و خود نيز به خارج از كشور گريخته بودند. به رغم تمام قاطعيتي كه قضات و محاكم شرع و انقلاب در محاكمه و صدور مجازات براي مقامات، مديران، شكنجهگران و جانيان ساواك از خود نشان ميدادند، مواردي هم وجود داشت كه برخي چهرههاي ساواك پس از آن كه با استناد به مدارك موجود ثابت ميكردند كه در آن شرايط از انجام برخي اقدامات ناگزير بودهاند ، از مجازاتهاي سنگين نظير اعدام، نجات يافتند. با اين احوال در چند ماه اول انقلاب هر از گاه روزنامهها گزارشات مفصلي از روند محاكمه، صدور و اجراي احكام چهرههاي مشهور ساواك چاپ و منتشر ميكردند؛ بهويژه جريان محاكمه چهرههايي از ساواك كه به اعدام محكوم ميشدند، در صدر اخبار قرار ميگرفت. دادگاههاي انقلاب درباره برخي از چهرههاي ساواك كه پيش از دستگيري، از كشور خارج شده بودند و يا هنوز دستگير نشده و در داخل كشور زندگي مخفي داشتند، احكام غيابي صادر ميكردند. تعداد قابلتوجهي از اعضاي اداره كل سوم ساواك كه اتهام آنان شكنجه و قتل مردم بود، به اعدام محكوم ميشدند. از مهيجترين محاكماتي كه در ماههاي نخست پيروزي انقلاب برگزار شد، دادگاه آرش و تهراني بود، كه از بيرحمترين شكنجهگران ساواك بودند.
شاه طي سخناني در خارج از كشور، از قاطعيتي كه دادگاههاي انقلاب در محاكمه، صدور و اجراي سريع احكام براي محكومان نشان ميدادند، انتقاد كرد. شاه با اظهار تأسف از اعدام سريع برخي از رؤسا و اعضاي برجسته ساواك، مجامع حقوق بشري و عفو بينالمللي و نظاير آنها را به باد انتقاد ميگرفت. در همان حال برخي اعضاي ساواك كه ادعا ميكردند در دوران فعاليت خود در ساواك مرتكب خلافي نشدهاند، با برگزاري گردهماييهايي در برابر ساختمان نخستوزيري نسبت به دستگيري و زنداني شدن همكاران سابق خود در ساواك اعتراض ميكردند و خواستار آزادي هر چه سريعتر آنان ميشدند. جالب اينكه برخي از افراد جاني و تبهكار ساواك در درون همين معترضين و تشكيلدهندگان ميتينگهاي اعتراضي، شناسايي شده و دستگير ميشدند.
همكاري با سيا
در دوره انقلاب، سفارت امريكا در تهران و نيز مأموران سيا در ايران تحولات سياسي و اجتماعي كشور را با دقت دنبال ميكردند. در واپسين ماههاي حكومت پهلوي آشكار شده بود كه اميد چنداني به نجات شاه نيست، به همين دليل، سفارت و مأموران سيا، براي حفظ منافع خود در نظام سياسي جديدي كه پيشبيني ميشد در آيندهاي نه چندان دور قدرت را در دست گيرد، با برخي افراد ميانهرو وارد مذاكره شدند. با انتصاب بازرگان به سمت نخستوزير موقت انقلابي، امريكا براي كنار آمدن با حكومت اسلامي اميدوار شد و به دنبال آن تماسهايي در سطح نمايندگان دولت و افرادي از سفارت امريكا در تهران ادامه يافت. در همان حال سفارت امريكا و نيز مأموران سيا در ايران به رغم انتقاداتي كه از سوي انقلابيون متوجه آنان بود، با افراد و گروههايي از ضدانقلاب و اعضا و وابستگان ساواك در ارتباط بودند و تلاش ميكردند قبل از آن كه دادگاهها و محاكم انقلابي ساواكيان و عناصر وابسته به رژيم سابق را محاكمه و به مجازات برسانند، به آنان پناه داده و با جعل اسناد و تهيه گذرنامههاي مستعار موجبات فرار آنان را از كشور فراهم آورند. سفارت امريكا در ايران، ضمن حمايت از مخالفان داخلي نظام جمهوري اسلامي و حركت خزندهاي براي نفوذ در انقلاب و گسترش رابطه با دولت موقت، براي تضعيف دستاوردهاي انقلاب فعاليت ميكرد. سفارت امريكا در تهران كانوني براي فعاليت و آمد و شد جاسوسان، خبرچينان و مخالفان نظام جمهوري اسلامي شده بود و ناآراميها را در گوشه و كنار كشور و تحركات ساواكيان سابق و ضدانقلاب را هماهنگ ميكرد. بسياري از اعضاي برجسته ساواك كه از كشور گريخته بودند با مقامات امريكا و نيز سيا ارتباط داشتند و درباره اقداماتي كه ميتوانست بر ضد نظام جمهوري اسلامي صورت گيرد، رايزني ميكردند. همچنين برخي از رؤسا و رهبران بلندپايه و مياني ساواك كه پس از پيروزي انقلاب در كشور مانده بودند، با مقامات سفارت امريكا و نيز سيا در ايران رابطه داشتند. قراين موجود نشان ميدهد كه اعضا و عناصر وابسته به ساواك بهويژه در خارج از ايران با مأموران موساد نيز ارتباط داشتند. سيا همچنين برخي از مهمترين و كارآمدترين جاسوسان و خبرچينان ساواك را در داخل و خارج كشور كه هنوز هويتشان براي نظام اسلامي آشكار نشده بود، به خدمت گرفت. اين افراد كه در پوششهاي مختلفي در داخل و خارج كشور فعاليت ميكردند، ميتوانستند آزادانه به ايران مسافرت كنند و بيش از هر نيروي ديگري در خدمت اهداف اطلاعاتي ـ جاسوسي امريكا و سيا قرار گيرند. در همان حال برخي چهرههاي ناشناخته اما مهم ساواك در داخل و خارج كشور، فعاليتهايي بر ضد نظام جمهوري اسلامي سازمان ميدادند و اميدوار بودند از طريق سفارت امريكا و نيز مأموران سيا در ايران اقدامات خود را به سرانجام رسانند.
گفته ميشد تحركاتي از اين دست به منظور تقويت موقعيت ميانهروها در مقابل دشمنان و مخالفان سازش ناپذير امريكا، به رهبري امام خميني صورت ميگيرد. قرايني هم وجود داشت كه نشان ميداد اين محافل با هماهنگي سفارت امريكا با برخي گروههاي افراطي نظير گروه تروريستي فرقان كه طرح ترور رهبران اصلي انقلاب را داشتند، همكاري ميكنند. در نخستين ماههاي پس از پيروزي، انقلاب اسلامي در برخي مراكز و مناطق كشور اغتشاشات و درگيريهايي وجود داشت كه مقامات حكومت اسلامي بر اين باور بودند كه مأموران سيا و عناصر وابسته به ساواك در اين آشوبها دخالت دارند. برخي قراين نيز حاكي از تلاش مشترك سيا و اعضاي پيشين ساواك براي نفوذ در سيستم امنيتي و اطلاعاتي نظام نوپاي اسلامي از همان ماههاي نخست پس از پيروزي انقلاب اسلامي بود. هر چند در آغاز امر دستگاه اطلاعاتي ـ امنيتي منسجم و يكپارچهاي در ايران وجود نداشت و هر يك از نهادهاي جديدالتأسيس و نيز دولت، دادستاني و غيره گروههايي براي امور اطلاعاتي و امنيتي خود به كار گرفته بودند، اما به نظر ميرسيد عواملي از جاسوسان و عناصر وابسته و مرتبط با سيا و نيز ساواكيها تلاش ميكردند به انحاء گوناگون به درون نظام اطلاعاتي ـ امنيتي رژيم انقلابي نفوذ كنند. بدون دليل نبود كه بخش اعظمي از مردم و نيز رهبران انقلاب از همان نخستين روزهاي پس از پيروزي به جد نگران دخالتهاي پيدا و پنهان سيا و امريكا در ايران بوده و دولت موقت را به دليل مدارا با امريكا شماتت كرده و خواستار پايان دادن هرچه سريعتر به رابطه با آن بودند. گفته ميشد طرح نهايي مشترك سيا، ساواك، سفارت امريكا و نيز ميانهروهايي نظير شريعتمداري، جلوگيري از تسلط انقلابيون سازشناپذير به رهبري امام خميني بر اركان حاكميت نظام جديد و سپردن حكومت به گروههاي ميانهرو نظير شريعتمداري و نيز برخي گروهها و احزاب مانند جبهه ملي و نهضت آزادي ايران بود كه مشي آشتيجويانهاي در قبال منافع و خواستهاي امريكا در ايران دنبال ميكردند. نيز به نظر ميرسيد عوامل سيا و ساواك اميد بسياري به موفقيتهاي ميانهروها و از جمله آيتالله شريعتمداري و نيز حزب خلق مسلمان داشتند. انتصاب مهدي بازرگان به نخستوزيري از مهمترين اميدهاي امريكابراي كنار آمدن با نظام اسلامي بود . البته تصرف سفارت امريكا در تهران ـ 13 آبان 1358 ـ كه با مخالفت شديد دولت بازرگان مواجه شد، نشان داد عمر دولت بازرگان و حاكميت ميانهروها در ايران به سرآمده و تلاشهاي امريكا براي حضور دوباره در ايران به شكست انجاميده است.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامي هم روز پس از شكست طرح امريكا براي آزادي گروگانها، در بيانيهاي ـ 28 ارديبهشت 1359 ـ با اشاره به طرحهاي امريكا و عوامل داخلي آنها براي ضربه زدن به نظام جمهوري اسلامي، تصريح كرد كه بسياري از ساواكيهاي سابق همراه با گروهي از ضدانقلابيون در داخل و خارج كشور، امريكا و سيا را در عملي ساختن اين طرح شكست خورده حمايت ميكردند. تعداد قابل توجهي از اعضا و وابستگان ساواك نيز، همزمان با انجام عمليات موسوم به «نيروي دلتا» در بغداد و مرزهاي غربي ايران آماده انجام اقدامات خرابكارانه و تخريبي بر ضد نظام جمهوري اسلامي بودند. ضمن اينكه در داخل كشور نيز، همزمان با اين حمله، اقدامات خرابكارانه ديگري به وقوع پيوست كه عوامل ساواك و ضدانقلابيون در آن نقش برجستهاي داشتند.
منصور رفيعزاده نماينده پيشين ساواك در امريكا نيز در خاطراتش تصريح ميكند كه مأموران سيا در آستانه حمله به ايران با او در امريكا تماس گرفته و گفتهاند كه در اين عمليات از كمكهاي برخي عوامل و عناصر وابسته به ساواك و از جمله منوچهر قربانيفر برخوردار هستند.
هنگامي كه حمله به ايران براي آزاد كردن گروگانها با شكست مواجه شد، امريكا دست به كار طرحهاي ديگري شد و در حالي كه شبكه گستردهاي از اعضاي ساواك و وابستگان به رژيم سابق با همدستي برخي گروههاي سياسي مخالف نظام به ناآراميها و آشوبهاي قومي، سياسي و غيره دامن ميزدند، سازمان سيا با همكاري موساد و ساواك و ساير ضدانقلابيون و نيز برخي گروهها و افراد مخالف نظير شاپور بختيار در حال آماده كردن يك طرح كودتاي نظامي در ايران بودند كه به «كودتاي نوژه» مشهور شد. بر اساس اين طرح، مقرر بود افرادي از نظاميان، رجال و عوامل سياسي، امنيتي، اطلاعاتي و لشكري وابسته به رژيم سابق با هماهنگي و هدايت سيا و با بهرهگيري از چندين فروند هواپيماي جنگي از پايگاه هوايي شهيد نوژه همدان به تهران حمله كرده و با بمباران مراكزي چون محل زندگي امام خميني در جماران و نيز برخي پادگانها و مراكز نظامي در تهران، صدا و سيماي جمهوري اسلامي را اشغال كرده و به عمر نظام نوپاي جمهوري اسلامي پايان دهند. با كشف اين توطئه كه با دستگيري بسياري از عوامل و دستاندركاران كودتا همراه بود، بار ديگر از خطري كه ميرفت نظام انقلابي را تهديد كند، جلوگيري شد. اسناد و مدارك موجود نشان ميدهد كه كودتاي نوژه مدتها قبل از سوي مأموران سيا و با همكاري عوامل موساد و برخي چهرههاي مشهور ساواك در داخل و خارج كشور، عوامل نظامي، لشكري و كشوري وابسته به رژيم سابق و برخي گروههاي سياسي معارض حكومت اسلامي در دست بررسي بود و مقدمات و تمهيدات لازم براي اجراي آن صورت گرفته بود. پرويز ثابتي كه از مدتها قبل در خارج كشور به سر ميبرد، از جمله مهمترين چهرههاي ساواك بود كه براي موفقيت كودتاي نوژه به كمك فراخوانده شده بودند و ساير عناصر و اعضاي كمتر شناخته شده و دستگير نشده ساواك نيز كه هنوز در داخل كشور به سر ميبردند، براي ياري كودتاگران بسيج شده بودند؛ عناصر ساواك در داخل كشور، مهمترين نيروهاي تشكيل دهنده شاخه نظامي كودتاي نوژه بودند.
با شكست كودتاي نوژه، امريكا توطئه ديگري براي به سقوط كشانيدن نظام اسلامي آغاز كرد و با اشاره ايالات متحده، رژيم بعثي عراق در 31 شهريور 1359 به ايران حمله كرد. در اين جنگ تحميلي كه حدود هشت سال به طول انجاميد، برخي اعضا و عناصر وابسته به ساواك و ضدانقلاب همكاري تنگاتنگي با رژيم بعثي عراق داشتند. عراق در كسب خبر و اطلاعات و اخبار محرمانه و مهم درباره مراكز حساس نظامي، امنيتي، اقتصادي، سياسي و غيره در ايران به عوامل ساواك و رژيم سابق در داخل و خارج كشور اتكا داشت. از جمله حوادث دوره جنگ تحميلي عراق عليه ايران، واقعه موسوم به «ايران گيت» يا «ايران كنترا» بود كه شواهد نشان ميداد برخي از اعضا و عوامل ساواك در رأس همه، منوچهر قربانيفر در اين ماجرا نقش داشتند. گفته ميشد امريكا اميدوار بود با وساطت و هماهنگي سيا، موساد و عوامل سابق ساواك، در ازاي فروش برخي تجهيزات نظامي به دولت ايران، از نفوذ اين كشور براي آزادي گروگانهاي امريكايي در لبنان استفاده كند. در اين رابطه مقدمات سفر مخفيانه هيئتي امريكايي به رهبري مك فارلين (در ارديبهشت 1364) به ايران فراهم شد كه عضوي از موساد نيز در پوشش فردي امريكايي اين هيئت را همراهي ميكرد. اما، به رغم مسافرت اين هيئت به تهران و ملاقاتي كه با برخي از اعضاي بلندپايه دولت و حكومت ايران و از جمله حجتالاسلام علياكبر هاشمي رفسنجاني صورت گرفت، اين طرح به دنبال افشاگريهاي به موقع هاشمي رفسنجاني با شكست روبرو شد. روند تأثيرگذاري اعضا و عوامل وابسته به ساواك و رژيم سابق، كه از ياري و مشاركت برخي گروههاي سياسي مخالف نظام جمهوري اسلامي نيز برخوردار بودند، از اواخر دهة 1360 به سرعت رو به كاهش نهاد و به تدريج نام و ياد ساواك و ساواكيان به حافظه تاريخ سپرده شد.
در صف ضدانقلاب
از همان نخستين روزهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، رهبران نظام اسلامي شواهد و قراين آشكاري در دست داشتند كه نشان ميداد اعضا و عوامل ساواك با هماهنگي ساير عوامل رژيم سابق و نيز برخي گروههاي سياسي معارض، توطئه را آغاز كرده و بهويژه به دليل شناخت قابلتوجهي كه از كشور دارند، در بسياري از موارد هدايت عوامل ضدانقلاب را برعهده گرفتهاند. امام خميني طي سخنرانيها و پيامهاي مكرر خود مردم را به ضرورت هوشياري در برابر اقدامات خرابكارانه و توطئههاي عوامل و اعضاي ساواك و ساير عناصر وابسته به رژيم سابق هشدار داده و تصريح ميكردند كه در شرايط پيروزي انقلاب، دشمنان نظام جمهوري اسلامي، عوامل وابسته به ساواك و ساير نيروهاي خود را براي ايجاد اختلاف و چند دستگي و نيز اقدامات خرابكارانه بسيج كردهاند.
عوامل وابسته به ساواك براي ناامن كردن كشور و مقابله با نظام اسلامي در برخي شهرها به مدارس دخترانه حمله كرده و تعدادي از دانشآموزان و معلمان را به قتل رساندند و تعدادي را نيز مجروح و مضروب ساختند. ساواكيان اميدوار بودند با ايجاد رعب و وحشت نظام جديد را متزلزل كنند. اخبار كشور حاكي از متشكل شدن ساواكيهاي سابق در گروههاي چندين نفري براي ضربه زدن به نظام اسلامي بود. رهبران انقلاب نيز به مردم هشدار ميدادند كه اعضا و عوامل وابسته به ساواك به انواع اسلحههاي سرد و گرم مسلحند و منتظر فرصت براي درگير شدن با مردم هستند. به تدريج در برخي استانها ناآراميهايي به وقوع ميپيوست و مسئولان تصريح ميكردند كه در سازماندهي اين ناآراميها، ساواكيهاي سابق نقش مهمي دارند. عوامل و اعضاي سابق ساواك در صف ناراضيان و مخالفان انقلاب وارد شده و براي ضربه زدن به نظام اسلامي تلاش ميكردند. از جمله اقداماتي كه در طول دوران يك ساله پس از پيروزي انقلاب اسلامي، عناصر و عوامل وابسته به ساواك در سازماندهي، هدايت و اجراي آن مشاركت داشتند، چنين است:
1ـ ايجاد آشوب و كشتار مستمر در كليه مناطق كردستان مانند مهاباد، سنندج، سقز، سردشت، بانه، پاوه، كامياران، اورامانات، سلماس، نقده و ...
2ـ ايجاد اغتشاش و هرج و مرج و قتل در گنبد، تبريز، تهران، زاهدان، بندر لنگه، قم و ...
3ـ ترور شخصيتهاي اسلامي و افراد مبارز
4ـ قتل و ترور مداوم پاسداران در هر نقطه از كشور
5ـ آتش زدن متناوب جنگلها و مراتع
6ـ آتش زدن صندوقهاي رأي
7ـ آتش زدن خرمنها و تخريب زمينهاي زراعتي و باغستانها
8ـ مسموم كردن آب رودخانهها براي از بين بردن ماهيها
9ـ تخريب و آتش زدن مغازهها و خانههاي مردم
10ـ سرقت اموال مردم
11ـ اشغال مراكز دولتي بنام تحصن و...
12ـ كارشكني در جريان كار مراكز توليدي و كارخانهها
13ـ راهزني و سرقت اموال و گوسفندان مردم
14ـ كشتار بيرويه گاوها و گوسفندان شيرده يا حامله برههاي شيري و صيد حيوانات و پرندگان وحشي
15ـ پخش شديد سلاح
17ـ خارج كردن پول، طلا، اجناس قيمتي و اسناد سياسي
18ـ جعل اسكناس، گذرنامه و مهر به نام كميته امام و نظاير آن
19ـ انفجار در مراكز عمومي و خصوصي از جمله راهآهن، لولههاي نفت، دكلهاي مخابراتي و ... مثلاًٍ در ديماه 58 طبق نوشته روزنامهها 30 مورد انفجار به وقوع پيوسته يا ماده انفجاري كشف و از كار افتاده است.
20ـ ايجاد بينظمي در روستاها و تشديد اختلافات خانوادگي و قبيلهاي در ميان روستائيان.
21ـ سرقت بانكها، از باب نمونه از تاريخ 20/8/58 تا 4/11/58 ـ 21 فقره موجودي بانكها يا قلمهايي از قبيل 10 ميليون تومان به سرقت رفته است.
22ـ طرح شعارها و كانالهاي انحرافي، جو كاذب درست كردن، بالا بردن توقعات غيرعملي در مردم و دامن زدن به اختلافات قشرها و گروههاي گوناگون
23ـ شايعه پراكني، تهمت و ايجاد جو بدبيني نسبت به انقلاب اسلامي و شخصيتهاي اسلامي يا ملي
24ـ روئيدن احزاب و گروههاي قارچگونه كه بيشتر آنها مقاصد توطئهآميز داشته و تعداد آنها در حدود صد گروه رسيده است و ...
عوامل ساواك با پاسداران و نيروهاي وفادار به نظام جمهوري اسلامي درگير ميشدند كه معمولاً تلفات جاني نيز به همراه داشت. بسياري از انقلابيون در شهرهاي مختلف طي نخستين ماههاي پس از پيروزي انقلاب، توسط ساواكيان تهديد به مرگ ميشدند. در همان حال برخي مسئولان و وفاداران به انقلاب نيز در درگيريهاي نظامي و يا طي عمليات تروريستي كه توسط عوامل ساواك طراحي و اجرا ميشد، به شهادت ميرسيدند. در برخي مناطق كشور، ساواكيهاي سابق در دستههاي چندين نفري به گروههاي گشت و مقر و محل استقرار نيروهاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و كميتههاي انقلاب اسلامي حمله ميكردند كه طي آن تلفاتي به طرفين وارد ميشد. در همان حال ساختمانها و دواير دولتي و حكومتي نيز از حملات تروريستي و بمبگذاريها و ديگر اقدامات تخريبي عوامل ساواك و ضدانقلاب مصون نبود.
با اين احوال هرچه زمان ميگذشت نيروهاي انقلاب در تقابل با ضدانقلابيون و ساواكيها حالت تهاجمي به خود ميگرفتند و براي برخورد با مخالفان از برنامهريزي و امكانات بيشتري برخوردار ميشدند. با اين احوال تا مدتها عوامل ساواك براي انقلاب نوپا تهديدي جدي محسوب ميشدند. چنانكه در روز برگزاري رفراندوم تعيين نوع نظام انقلابي (در 11 فروردين 1358) عوامل وابسته به ساواك در شهرهاي مختلف، انقلابيون را به حملات تروريستي و غافلگيرانه تهديد ميكردند. گفته ميشد به دنبال پيروزي انقلاب صدها هزار اسلحه از پادگانها و مراكز نظامي خارج شده كه بخش قابل توجهي از آن به چنگ ضدانقلابيون و زخمخوردگان از جريان انقلاب، نظير ساواكيها افتاده و به تبع آن گروههاي مختلفي از ضدانقلاب و ساواكيهاي سابق فرصتي دوباره براي درگيري با انقلابيون و وفاداران به انقلاب به دست آوردهاند. برخي بر اين باورند كه ترور افرادي نظير آيتالله مرتضي مطهري و سرلشكر محمدولي قرني با هدايت و برنامهريزيهاي عوامل ساواك صورت گرفته و گروههايي نظير گروه فرقان آلت دست ساواكيهاي سابق و عوامل وابسته به رژيم گذشته شدهاند. همزمان با گسترش ناآراميها در برخي استانهاي كشور، مسئولان دولتي شواهدي در اختيار داشتند كه حاكي از حضور و نفوذ اعضا و عوامل وابسته به ساواك در ميان ضدانقلابيون و اغتشاشگران در گوشه و كنار كشور بود. چنانكه در پي وقوع ناآراميها در استان خوزستان، دولت تصريح كرد كه عوامل ساواك و ساير عناصر وابسته به رژيم سابق در رأس بر هم زنندگان نظم و شورشيان قرار داشته و نيز در جريان ناآراميهاي گنبد كاووس و تركمن صحرا نيز اعضا و وابستگان به ساواك و رژيم سابق نقش قابلتوجهي داشتند. حضور و نقش ساواكيهاي سابق در ناآراميها و اغتشاشات كردستان نمود بيشتري داشت. به دليل موقعيت خاص كردستان، پس از پيروزي انقلاب اسلامي، بسياري از عوامل و عناصر وابسته به ساواك و رژيم سابق به آن ناحيه گريخته و آماده بودند در صف برخي گروههاي سياسي كه در سلك مخالفان و معارضان نظام جمهوري اسلامي ايران قرار گرفته بودند، با وفاداران به نظام انقلابي درگير شوند. درگيري نيروهاي وفادار به انقلاب با عوامل وابسته به ساواك و رژيم سابق در كردستان از همان نخستين ماههاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي آغاز شده و از شدت بيشتري برخوردار بود. در اين ميان به دليل همجواري كردستان با عراق، ضدانقلابيون و عناصر وابسته به ساواك با سهولت و امكانات بيشتري با انقلابيون رو در رو شده و در شرايط مقتضي و تحت فشار انقلابيون، كشور را به مقصد عراق، كه همكاري نزديكي با ضدانقلابيون داشت، ترك ميكردند. در اين ميان شواهدي هم وجود داشت كه حاكي از حضور تعيين كننده عوامل و مأموران سيا و موساد در صف ضدانقلابيون كردستان و برخي مناطق كشور بود.
شمار قابلتوجهي از ساواكيهاي سابق از كشور خارج شده و در كشورهاي مختلف اروپايي، امريكا و خاورميانه ساكن شده بودند و گروه قابل توجهي از اين افراد نيز آماده پيوستن به اردوگاه ضدانقلاب (عمدتاً سلطنتطلب) در مناطق مختلف جهان بودند. هر از گاه اخباري در نشريات و خبرگزاريهاي داخلي و خارجي منتشر ميشد كه حاكي از تلاش ساواكيان فراري براي تشكيل هستههاي مقاومت طرفدار سلطنت ساقط شده پهلوي براي مقابله با نظام جمهوري اسلامي بود. گفته ميشد عناصري از ساواك گروهي تحت عنوان «نهضت آزادي طرفدار شاه» در قطر تشكيل دادهاند. برخي از اعضاي ساواك به هنگام حضور شاه در كشورهاي مختلف جهان با او ملاقات كرده و درباره يافتن راههايي براي مبارزه با نظام اسلامي مشورت ميكردند. شواهد موجود نشان ميدهد كه شاه نيز تا حدودي به اين باور رسيده بود كه اعضاي ساواك و ساير سلطنتطلبان توان لازم براي ضربه زدن به نظام جديد ايران را دارند. بسياري از وابستگان ساواك همگام با ساير ضدانقلابيون طرفدار سلطنت، مدتها با وعده نبرد با نظام جمهوري اسلامي از كمكهاي مالي خاندان سلطنت برخوردار بودند و شمار قابلتوجهي از آنان به هدف متشكل كردن ضدانقلابيون طرفدار رژيم سابق، در كشورهاي مختلف اروپايي، امريكا و خاورميانه در آمد و شد بودند. در اين ميان عراق پذيراي اكثر عناصر و عوامل وابسته به ساواك و رژيم سابق بود. سفارت امريكا در تهران تا واپسين هنگام فعاليت رسمي در ايران با بسياري از افراد و گروههاي سياسي مخالف نظام جمهوري اسلامي در داخل و خارج تماس داشت. در گزارشات سفارت از مذاكرات، گفت و گوها و نشستهاي متعددي سخن به ميان آمده كه بين چهرههاي مشهور ساواك و وابستگان رژيم سابق در كشورهاي اروپايي، براي يافتن راههاي مقابله با نظام نوپاي جمهوري اسلامي در جريان بود. در همان نخستين ماههاي پس از سقوط رژيم پهلوي، برخي نشريات خارجي تنها شمار ساواكيهايي را كه در گروههايي متشكل و با كمك امريكا به قاهره وارد شده بودند تا بر ضد نظام اسلامي وارد عمل شوند، 9000 نفر برآورد ميكردند. گفته ميشد اين افراد قصد دارند با هدايت شاه و شاپور بختيار و نيز حمايتهاي سيا و موساد و احياناً حكومت وقت مصر، فعاليتهايي بر ضد نظام جمهوري اسلامي سازماندهي كنند. پاريس از مهمترين مناطق اروپا به شمار ميرفت كه پذيراي شمار زيادي از اعضا و عوامل وابسته به ساواك و گروههاي مختلف ضدانقلاب طرفدار سلطنت بود. همزمان با آغاز تحركات ساواكيهاي سابق در خارج كشور، هر از گاه اخبار و شايعاتي هم درباره وجود هماهنگي بين آنان با همكاران سابقشان در شهرهاي مختلف ايران و طرحهاي مختلفي كه براي مقابله با نظام جمهوري اسلامي در دست اقدام داشتند، در بين افكار عمومي منتشر ميشد. از جمله گفته ميشد اعضا و عوامل ساواك در صدد راهاندازي برخي ايستگاههاي راديويي و تلويزيوني در نقاطي از داخل و خارج ايران و پخش برنامههايي بر ضد نظام اسلامي هستند. هرچه زمان ميگذشت ساواكيها و ساير عوامل ضدانقلاب مأيوس از هر اقدام نظامي و رو در رو، عمدتاً به برنامهها و طرحهاي تبليغاتي، رسانهاي و نظاير آن گرايش يافتند؛ اين روند هنوز نيز ادامه دارد. اعضا و عوامل وابسته به ساواك، علاوه بر همكاري با ايرانيان معارض و مخالف نظام اسلامي، با برخي كشورها و سرويسهاي اطلاعاتي ـ امنيتي و جاسوسي بيگانه نيز بر ضد ايران متحد شده و در يك صف قرار گرفتند. در طول دوران 8 ساله جنگ تحميلي عراق عليه ايران نيز اعضا و عوامل ساواك به حمايت از رژيم متجاوز عراق برخاستند. به دنبال تحكيم و تثبيت موقعيت و جايگاه نظام جمهوري اسلامي در عرصههاي مختلف داخلي و بينالمللي، اعضا و عوامل ساواك نيز در داخل و خارج كشور به تدريج از تأثيرگذاري در عرصههاي سياسي و اجتماعي جامعه ايراني نااميد شده، منزوي و حذف شدند و به تاريخ پيوستند.منبع:مظفر شاهدی، ساواک، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، فصل 22 این مطلب تاکنون 3037 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|