آیا امریکا شاه را برکنار کرد؟!
چند سالی است که این شایعه در فضای مجازی باب شده که چون شاه، ایران را به قدرتی منطقهای تبدیل کرده بود، امریکا نگران شد و او را برکنار کرد. این شبهه از چند دیدگاه قابل بررسی و پاسخگویی است.
قدرت نظامی ایران
ایران در آن زمان نسبت به شماری از کشورها از قدرت نظامی بیشتری برخوردار بود ولی ابرقدرت نظامی منطقه به شمار نمیرفت. از سال 1352 با افزایش قیمت نفت، درآمدهای نفت ایران هم رو به فزونی نهاد. یعنی از نظر دارایی نقد نیز رشد چشمگیری یافت و البته همه کشورهای نفت خیز چنین بودند. از همین سال براساس دکترین ریچارد نیکسون رییس جمهور امریکا، تامین امنیت خلیج فارس و بخشی از منطقه به شاه سپرده شد. یعنی شاه به ژاندارمی منطقه گمارده شد. این جایگاه اعطایی امریکا بود و با پشتیبانی امریکا محقق شد و ناشی از پویایی خودجوش مولفه قدرت ایران نبود. با این حال قدرت نظامی و اقتصادی شاه نسبت به اسراییل و یا ترکیه و به ویژه شوروی برتری نداشت.
در آن زمان صفر تا صد قدرت نظامی ایران ساخته و پرداخته امریکا و تحت مدیریت حدود ۵۰ تا ۶۰ هزار مستشار امریکایی قرار داشت. قدرت نظامی ایران خود اتکا، درون زا و تولیدی و ساخت داخل نبود. استراتژی سیاسی و نظامی ایران توسط امریکاییان تعیین میگردید. برای مثال به دیکته امریکا، شوروی و عراق دشمن ایران به شمار میرفتند
پایه دوم قدرت شاه یعنی ساواک نیز ساخته و آموزش دیده و مجری راهبردهای امنیتی امریکا و اسراییل بود. سازماندهی بنیادین ساواک بر تامین امنیت داخلی و سرکوب جنبشهای مخالف استوار بود. از این نظر از قدرت فائقه برخوردار مینمود ولی ساواک را میبايست از اقمار سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و اسراییل به شمار آورد و نمیتوان آن را دارای هویت و شخصیت مستقل فرض نمود.
قدرت ارتش ایران نیز عمدتا بر نیروی هوایی متکی بود که وابستگی همه جانبه به هواپیماهای تولید امریکا داشت و طبعاً زیر نظر مستشاران، نگهداری، تعمیر، تعویض قطعات و .... انجام میگرفت. به طوریکه افسران ایرانی اجازه تعمیر یا تولید هیچ قطعهای از هواپیماها را نداشتند. انواع آموزش نظامی ایران از جمله بهکارگیری سلاح های خریداری شده نیز در امریکا انجام میشد. از سوی دیگر، قدرت نظامی ایران عمدتا هواپایه و متکی به هواپیماهای جنگنده کوتاه برد بود و هیچ جنگنده و یا بمب افکن دور پرواز و یا استراتژیک و همچنین هیچ موشک زمین به زمین در اختیار نداشت و از این نظر دچار فقر ابزار نظامی بوده و سخت آسیب پذیر مینمود.
عامل دیگر یعنی «جمعیت» نیز از مولفههای قدرت ملی شمرده میشود و ایران آن زمان از ظرفیت مناسبی برخوردار بود ولی شاه به جز کوششهای بی ثمر و ابتر در قالب طرح سپنتا و پایداری ملی، ملت را تحت هیچ نوع سازماندهی و آموزش دفاعی قرار نداد و از این ظرفیت ملی چشم پوشید.
قدرت اقتصادی ایران
ایران عصر پهلوی از نظر اقتصادی قدرتی درجه اول به شمار نمیرفت. چون از زیرساختهای لازم برخوردار نبود. اقتصاد ایران درون زا نبود، بلکه به صنایع مونتاژ اتکا داشت. فاقد توان تولید کالاهای استراتژیک بود. چنانکه برای مثال سیمان عمدتا از خارج میآمد و حتی وقتی در 1355 خواست برنامه کشور را تغییر دهد تا پروژههای عمرانی بیشتری انجام گیرد، کارشناسان به او گفتند اگر چنین کنیم باید بر واردات سیمان بیفزاییم و ما حتی کامیون کافی برای انتقال سیمان نداریم. صنعت خودروی ایران تقریبا از هیچ مزیتی درخور برخوردار نبود.
در آن زمان اقتصاد ایران چنان ظرفیتی محدود داشت که حتی امکان جذب ۲۰ میلیارد دلار درآمد سالانه نفت وجود نداشت. سخن معروف شاه موید این مدعاست. او میگفت سالها از بیپولی سخن میگفتیم اما الان نمیدانیم با این همه پول چه کنیم. این بود که ده میلیارد در صنایع هستهای فرانسه (یورودیف) سرمایه گذاری کرد، همین مقدار برای خرید سلاحهای جدید اختصاص داد، و مبالغ مشابهی را نیز به کشورهای هند، مصر، سودان، سوریه، پاکستان، اسراییل، انگلستان و ... بخشید.
شاخصهای بهداشتی و درمانی، آموزش و تولید علم نیز در ایران از استانداردهای جهانی عقب بود. مثلا ایران از کشوری مانند هند، پاکستان و بنگلادش پزشک وارد میکرد. شاه میگفت اگر دولتهای غربی بخواهند در باب انرژیهای تجدیدپذیر مطالعه کنند ما هزینهاش را تقبل میکنیم. این یعنی اقرار به عدم وجود زیرساخت.
قدرت نرم ایران
میدانیم افزون بر قدرت سخت، هر کشور مدعی میبایست از قدرت نرم، از جمله از توان تولید گفتمان و یا گفتار نو و
|