«آليانس» پوشش فعاليت صهيونيستها در ايران | يهوديها در قرن نوزده ميلادي با در دست گرفتن قدرت پولي و اقتصادي، جايگاه بسيار ممتاز و ويژهاي در اروپا به دست آورده بودند. نفوذ در كانونهاي سياسي قدرت، به دست گرفتن اهرمهاي تأثيرگذار فكري و فرهنگي، حضور در اركان حقوقي و مجامع قانونگذاري، موقعيت بسيار مناسبي را براي اين قوم فراهم آورده بود. در چنين دورهاي بود كه شماري از رهبران و سران يهود، ترويج و تبليغ انديشة قديمي استقرار يهود در سرزمين فلسطين را كاملاً مساعد و مناسب تشخيص دادند. با پشتوانه قدرت اقتصادي يهود در اروپا، سازمانها و تشكلهاي سياسي و فرهنگي جديدي از سوي بعضي رهبران و انديشهمندان يهود تأسيس شد. رسالت و مأموريتِ عمدة اين كانونها، تبليغ، ترويج و گسترش انديشهاي بود كه بعدها «صهيونيسم» نام گرفت .اگر چه اين واژه، پس از برگزاري اولين كنگرة جهاني صهيونيسم در سال 1897 م/ 1276ش، در شهر بال سوئيس، به تدريج بر سر زبانها افتاد و در فرهنگ سياسي جهان مطرح شد، اما سازمانها و كانونهايي با انديشه، ماهيت و اهداف صهيونيستي، در كشورهاي اروپايي، فعاليت خود را آغاز و حتي شعبههايي در نقاط مختلف جهان، به ويژه مناطق يهودينشين داير كرده بودند.
اتحاديه جهاني يهود
سازمان «آليانس اسرائيليت اونيورسال» يا اتحاديه جهاني يهود از جمله سازمانهاي يهودي با انديشة صهيوني بود كه در سال 1861 م/ 1240 ش، در فرانسه تأسيس و فعاليت خود را آغاز كرد.
بنيانگذار اين سازمان يكي از يهوديان سرشناس و برجستة فرانسوي به نام اسحاق موسي آدولف كرميو بود كه در سال 1796 م/1175 ش، در شهر نيمس به دنيا آمد. وي در سال 1840 م/1219 ش، رئيس «انجمن مركزي يهوديان» فرانسه بود و بعدها به عضويت مجلس نمايندگان فرانسه انتخاب و نفوذ و اعتبار فوقالعادهاي در جامعه فرانسه كسب كرد. برخي منابع تاريخي نقش او را در زمينهسازي انقلاب 1848 م/1227 ش، فرانسه مؤثر دانستهاند. آدولف كرميو در اواسط قرن نوزده به تدريج به يكي از رهبران سياسي فرانسه تبديل شد و حتي در چند نوبت، عضو كابينه دولت فرانسه و در سال 1870 م/1249 ش، يكي از اعضاي حكومت دفاع ملي فرانسه بود.
او در سال 1860 م/ 1239 ش، با جمعآوري كمكهاي مالي و همكاري شماري از رهبران يهودي براي ايجاد «اتحاديه جهاني يهود» اقدام نمود. اين سازمان يكسال بعد با عنوان «آليانس اسرائيليت اونيورسال» در فرانسه تأسيس شد. كرميو اولين رئيس اين سازمان بود كه تا زمان مرگ خود در سال 1880 م/1259 ش، همواره اين سمت را به عهده داشت.
افكار، علايق و تلاشهاي اسحاق موسي آدولف كرميو، اولين رئيس آليانس جهاني كاملاً صهيونيستي بود. به نوشتة منابع صهيونيستي:
برداشت وي از عظمت قوم يهود و عشق وي به فلسطين، ماهيت صهيونيستي داشت... برداشت كرميو از آينده قوم يهود به جهانبيني روشنفكرانه وي ژرفا بخشيد. براي كرميو احياي سرزمين مقدس از اولويت ويژهاي برخوردار بود. وي ميگفت اميد به بازگشت به سرزمين مقدس [فلسطين]، همچون خورشيد به زندگي ما پرتو افكنده است و به ما آرامش ميبخشد.
شارل نتر از يهوديان سرشناس فرانسه و از پيشگامان طرح انتقال و اسكان يهوديان در فلسطين و آلبرت كوهن عضو «انجمن مركزي يهوديان فرانسه» و رئيس «انجمن سرزمين موعود» از جمله اعضاي بسيار فعال و برجسته اتحاديه جهاني يهود (آليانس) بودند كه در مسير تحقق اهداف صهيونيستي اين سازمان، نقش اساسي و فراوان داشتند.
تلاش گسترده و بيوقفه رهبران آليانس جهاني و پشتيباني بعضي رهبران و ثروتمندان يهود، سرانجام طرح ايجاد مؤسسه كشاورزي «ميكوه اسرائيل» را در حومه يافا در سال 1870 م/1249 ش، محقق ساخت. اين آموزشگاه كه براساس ايدة اسكان يهود در فلسطين تأسيس شده بود آرزوي برخي رهبران انديشة صهيونيستي، بهويژه سران سازمان آليانس را تحقق بخشيد. آدولف كرميو رئيس آليانس دربارة اهميت تأسيس «ميكوه اسرائيل» گفته بود:
اين مدرسه در آينده به دژ بسيار مستحكمي تبديل خواهد شد. وقتي يهوديان به سرزمين بومي خود پاي گذارند، ديگر هرگز آن را ترك نخواهند كرد.
آليانس اسرائيلي در ايران
آليانس اسرائيليت اونيورسال يا اتحاديه جهاني اسرائيلي، به موازات تلاش در مسير اجراي طرح استقرار يهود در فلسطين، دست به تأسيس شعبههايي در بعضي كشورهاي جهان، از جمله ممالك آسيايي و عربي زد.
در سفر سال 1873 م/1252 ش، ناصرالدين شاه قاجار به اروپا، رهبران و نمايندگان يهود كشورهاي اروپايي، شاه ايران را براي اعطاي يك سري امتيازات اجتماعي به يهود توجيه و ترغيب كردند.
ملاقات و مذاكرات رهبران يهود انگلستان، فرانسه، آلمان، اتريش، بلژيك، هلند و نمايندگان و مأموران بعضي كانونهاي يهودي با ناصرالدين شاه و ميرزاحسين خان مشيرالدوله (سپهسالار) صدراعظم وقت، سرانجام منجر به اتخاذ تصميمات جديدي شد كه تأسيس مدارس آليانس در ايران از آن جمله بود.
به اعتراف تاريخ يهود؛ «در سفر اول ناصرالدين شاه به اروپا در سال 1290 هجري، مؤسسات و نمايندگان آليانس در غالب نقاط از او پذيرايي بعمل آوردند و يهوديان ايران را به او توصيه كردند. در (13 ژوئيه) حاجي ميرزاحسين مشيرالدوله در پاريس صورت مجلسي از بازديد آليانس، با موافقت شاه امضاء كرد كه داراي تعهدات اميدبخشي دربارة يهوديان ايران بود. يكي از آن تعهدات حمايت از مدارسي بود كه آليانس ميخواست در ايران افتتاح كند.»
به نوشتة حبيب لوي:
شنبه 12 ژوئيه 1873 [1252 ش] طبق دعوتي كه از كميته مركزي آليانس بعمل آمده بود، در هتل، رياست پارلمان فرانسه، محل اقامت شاه ايران در پاريس، حضور بهم رساندند. جناب آقاي ميرزاملكمخان وزير امور خارجه ايران، هيأت كميته مركزي آليانس را در سالن پذيرايي به حضور شاه وارد نمود. موقعي كه آقاي آدولف كرميو رئيس آليانس ميخواست شروع به صحبت كند، اعليحضرت وي را شناخته و به او دست دادند. آقاي كرميو اين گونه شروع به سخن نمود: اعليحضرتا! آليانس اسرائيلت اونيورسال فوقالعاده افتخار دارد كه به وي اجازه شرفيابي حضور داده شده است.
آدولف كرميو رئيس آليانس اسرائيليت اونيورسال با ارائه گزارشي دربارة يهود ايران و علايق شاه دوستي آنان، ناصرالدين شاه را با كوروش هخامنشي مقايسه و اعطاي بعضي امتيازها براي يهوديها را تقاضا كرد.
سخنان همراه با چاپلوسي و تملق رئيس «اتحاديه جهاني اسرائيلي» چنان احساسات ناصرالدين شاه قاجار را تحريك كرد كه فوراً حمايت خود و صدراعظم ايران را از يهود يادآور شد:
شاه با دست خود، صدراعظم (ميرزا حسينخان سپهسالار) را نشان داده و به زبان فرانسه فرمودند: اين نخست وزير حامي يهوديان است و اين كار را مانند كار خودش ميداند. او به قدري دوست يهوديان است كه مسلمانان كينه به وي پيدا كردند. صدراعظم با تبسمي تعظيم نمود.
كرميو گفت: اعليحضرتا آليانس اسرائيلت مايل است كه رعاياي يهود شما با وظايفي كه نسبت به وطنپرستي و پادشاه خود دارند آشنا گردند. لازم است كه از طفوليت آنها را به نتايج نيكوي فرهنگ آشنا ساخت. ما پيشنهاد ميكنيم كه در بعضي از شهرهاي كشور شما [ايران]، همان قسم كه در شهرهاي شرق كردهايم، مدارسي تأسيس كنيم كه معلمين ما آنها را اداره كنند. آيا اين فكر مورد تصويب ملوكانه واقع خواهد گرديد؟
شاه به زبان فرانسه جواب داده فرمودند: «بلي من از مدارس شما حمايت خواهم كرد. آقا كرميو! با صدراعظم موافقت نمايند و من آن را تصويب ميكنم.»
سرانجام اين گفتوگو به تهيه و تدوين نامهاي چهارده مادهاي از سوي آدولف كرميو رئيس سازماني جهاني آليانس منجر شد و فوراً مورد موافقت ميرزاحسينخان سپهسالار صدراعظم وقت به نمايندگي از شاه ايران قرار گرفت.
ناصرالدين شاه در سفر بعدي خود به اروپا و در واقع انگلستان، در سال 1888 م/1267 ش، در زمان ملكه ويكتوريا و وليعهد او، ادوارد، عمدتاً ميهمان دوستان يهودي ملكه انگليس و وليعهد او بود. به طوري كه نوشتهاند:
در اين سفر بار اصليِ پذيرايي از پادشاه ايران به دوش آلفرد فرديناند روچيلد [يهودي] بود، به نوشته آلفري، اكنون، سرآلبرت ساسون [يهودي] كه پير و سالخورده بود خود حكمران يك امپراتوري شرقي محسوب ميشد. او در كنار ادوارد [وليعهد وقت و پادشاه بعدي با عنوان ادوارد هفتم در انتظار شاه ايران نشست.
شاه در لندن براي شام ميهمان روزبريها (كنت و كنتس/ حنا روچيلد) بود و فرداي آن روز آلبرت [ساسون يهودي] او را به ناهار دعوت كرد. آلفري معتقد است توجه آلبرت ساسون به شاه ايران يك مسئله اخلاقي نبود.
در اين سفر دو نفر از رهبران سرشناس جامعه يهود انگلستان كه از پيشگامان حركت صهيونيستي به شمار ميآمدند با ناصرالدين ملاقات و گفتوگو كردند. اين دو، بارون ادموند روچيلد و موسي مونته فيوري بودند.
بارون ادموند روچيلد (1845ـ1934) كوچكترين پسر جيمز روچيلد، همان كسي است كه نام وي با استقرار يهوديان در فلسطين و تأسيس دولت اسرائيل پيوند ناگسستني دارد. به نوشته بعضي اسناد ادموند روچيلد 70 ميليون فرانك در راه انتقال و اسكان يهود در فلسطين سرمايهگذاري كرد.
موسي مونته فيوري يا موزز مونته فيوره از ديگر پيشگامان بزرگ صهيونيسم انگلو ـ يهودي است كه قبل از برگزاري كنگرة بال در مسير پيشبرد آرمان صهيونيسم تلاش بيوقفه داشت. بعضي منابع يهودي و صهيونيستي نوشتهاند صهيونيسم، نخست مرهون آرمان و تلاش اين شخصيت يهودي است كه ملكه ويكتوريا لقب شهسوار امپراتوري بريتانيا (شواليهگري) را به او اعطا كرد.
نبايد از ياد برد كه ارتباط محافل مرموز يهود اروپا با ناصرالدين شاه قاجار و دربار او از پيشينه قابل توجه برخوردار بود. حضور و نفوذ گسترده و همه جانبه يهودياني چون حكيم يحزقل (حقنظر) و ياكوب ادوارد پولاك با عنوان طبيب در دربار تنها يك نمونه آشكار آن است. حكيم يحزقل كه پيش از اين طبيب مخصوص محمدشاه بود ـ با نفوذ مرموزي كه بر مهدعليا، مادر شاه داشت ـ ميتوانست منشاء بسياري از رويدادهاي حساس باشد. همانگونه كه ادوارد ياكوب پولاك يهودي از سال 1855 تا 1860 م / 1234 تا 1239 ش، به عنوان طبيب مخصوص ناصرالدين شاه از چنين موقعيت و نفوذ و تأثيري برخوردار بود. به اعتراف نويسندة تاريخ يهود ايران، ياكوب ادوارد پولاك وسيلهاي براي اطلاع يهوديان خارجي، خصوصاً انگلستان از وضع يهوديان ايران گرديد.
گفتني است؛ عزرا فرزند يعقوب، نوة داود شيرازي از ثروتمندان معدود آن عصر، داماد يحزقل بود كه بين تهران و بغداد و تهران و منچستر انگلستان به امور تجاري اشتغال داشت. بيترديد ثروتاندوزي عزرا بن يعقوب، بيتأثير از نقش و نفوذ يحزقل در دربار حكومتي نبود.
«سفرنامه پولاك» با اشاره به يك مورد اختلاف منافع بين حكيم يحزقل يهودي با ميرزاآقاخان نوري صدراعظم ناصرالدين شاه قاجار، حمايت دربار از طبيب يهودي و بركناري صدراعظم را ناشي از تأثير و ميزان نفوذ يحزقل در دستگاه حكومتي ميدانسته، به طوري كه او را معادل مردخاي، عموي ملكه استر يهودي، همسر خشايارشاه قلمداد كرده و با عاريه گرفتن از كتاب استر در عهد عتيق مينويسد: «و مردخاي ـ در اين مورد همان حقنظر ـ در بين قوم خود بزرگ و نامآور بود.»
به هر روي، سفر اول ناصرالدين شاه قاجار به اروپا، زمينهساز تأسيس شعبههاي آليانس در ايران شد و سفر دوم او ايجاد مدارس آليانس را به دنبال داشت. به اين ترتيب، حدود سيوهشت سال بعد از تأسيس آليانس اسرائيليت اونيورسال در فرانسه، در سال 1898 م / 1277 ش، مدارس وابسته به آن در ايران ايجاد و شروع به فعاليت كردند.
گفتني است، تا قبل از برپايي مدارس رسمي آليانس اسرائيليت اونيورسال در ايران، مدارس ويژة يهود در ايران با پشتيباني كانونها و محافل خارجي در اين كشور داير بود: تا گشايش نخستين مدرسة آليانس در تهران، با ياري انگليسيها در ايران چند آموزگار پروتستان تبليغ و تدريس فرزندان جماعت يهود را عهدهدار بودند. يكي از آنان ميرزابابا نامي بود كه يك سال پس از گفتوگوهاي پاريس و كسب اجازه از ناصرالدين شاه، مدرسه كوچكش را در 1875 م [1254 ش]، گشود. دومين مدرسه در 1899 م [1278 ش،] در اصفهان برپا شد. اين نهاد را يك يهودي به نام نورالله كه او نيز دين پروتستان آورده بود اداره ميكرد. باز هم او بود كه در سال 1894 [1273 ش] دو شعبة ديگر همان مدرسه را در تهران و همدان به راه انداخت.
به اين ترتيب شعبه رسمي مدارس آليانس اسرائيليت اونيورسال در ايران برپا شد.
در 14 ژوئيه 1898 م [1277 ش] كميته مركزي پاريس نامهاي براي نظر آقا يمينالسلطنه سفير ايران در فرانسه فرستاد و اعلام داشت كه اين روزها كميته در اين خيال است كه مدرسه آليانس تهران را به راه اندازد.
به همين قصد يهوديان، بارون هيرش، يكي از بانوان بزرگ و سرشناس خود را از لندن جهت پادرمياني به تهران فرستادند. پس از آنكه پذيرش حكومت را گرفتند، ژوزه كازه را كه از استادان بيروت بود براي تدريس و اداره مدرسه به تهران خواستند. اما سرپرستي با لِوِن نامي بود كه درباره چگونگي گشايش مدرسه، گزارشهاي گرانبهايي براي وزير خارجه فرانسه فرستاد.
به اين ترتيب مدارس آليانس در تهران به راه افتاد.
در 30 اكتبر 1898 م/1277ش مدرسه زادروز مظفرالدين شاه را جشن گرفت. رفته رفته پيشرفت آليانس يهود توجه دولتمداران را به خود جلب كرد. وزير امور خارجه (ميرزا محسنخان مشيرالدوله) صد نفر از نوآموزان مدرسه را به حضور پذيرفت و شادباش گفت و 500 فرانك كمك هزينه داد. آن وزير يادآور شد: براي ما يهودي و غيريهودي هر دو ايراني هستند و شاه ايران «ميان رعاياي خود، از هر كيش كه باشند تبعيض قائل نيست.» همچنين مظفرالدين شاه به نظامالسلطنه دستور داد كه سالانه 200 تومان به اين مدرسه كمك كند. نيز تشويقنامه فرستاد و نوشت: من با خوشوقتي اطلاع يافتم كه گروهي از يهوديان مايلند به فرزندانشان تعليماتي بدهند كه در ساير مدارس برايشان ميسر نيست. زيرا درهاي آن مدارس به رويشان بسته است. پس اكنون برآنند كه به جمعآوري كمك هزينه برآيند و يك نهاد آموزشي برپا كنند تا در آنجا كودكان ندار و يتيم بياموزند چگونه براساس دين موسي به بزرگداشت نام من [مظفرالدين شاه قاجار] برآيند و براي من و سرزمين من دعا كنند.
ايجاد يك تشكيلات پوششي فرهنگي با اغراض سياسي در ايران از سوي آليانس جهاني تلاش همهجانبهاي براي ترويج و تبليغ انديشة صهيونيستي در جامعه يهود بود. مدارس آليانس پس از تهران، يكي پس از ديگري در شهرهاي يهودينشين ايران، از جمله در اصفهان، شيراز، همدان، كرمانشاه، سنندج، نهاوند، تويسركان، بروجرد، يزد، رشت، گلپايگان، كاشان، گروس (بيجار) و... تأسيس شد و فعاليت خود را آغاز كرد.
مؤسسات آليانس، به موازات گسترش فعاليتهاي خود در جوامع يهود اروپا، از شمال و شرق آفريقا تا خاورميانه و آسيا نيز شعبههاي خود را توسعه و بسط داد. به طوري كه، طي مدت كوتاهي از لندن، وين و برلين تا تتوان و طنجه مراكش در شمال آفريقا، و بغداد و ادرنه در حوزه قدرت امپراتور عثماني و تا ايران فعاليت خود را به طور هماهنگ رونق بخشيد.
دربارة فعاليت به اصطلاح آموزشي و فرهنگي آموزشگاههاي آليانس، به ويژه در ايران، دو نكته حائز اهميت وجود دارد. نكتة اول آنكه، مدارس و مؤسسات مزبور، به طور مرموزانه و تقريباً نيمهآشكار، كودكان و نوجوانان غيريهودي، از جمله مسلمانان را نيز جذب و تحت آموزش قرار ميدادند. اين موضوع در برخي نقاط ايران موجب عكسالعمل مردم مسلمان، به ويژه عالمان دين گرديد. طوري كه در بعضي بلاد عالمان بزرگ و سرشناس، ورود و حضور كودكان و نوجوانان مسلمان را به اين آموزشگاهها منع و تحريم كردند.
در سال 1900 ميلادي مدرسه آليانس در اصفهان افتتاح گرديد و چند سال بعد در سال 1907 م سيّدي [از عالمان مسلمان] از عدهاي از بزرگان يهود تعهد گرفت اطفال مسلمان حق ندارند در مدارس يهود [آليانس] حضور يابند. اين دستورات هم در اثر دخالت وزير مختار ايران عقيم ماند.
همگرايي و هماهنگي دولتمداران وقت با محافل يهودي در پيشبرد ايدههاي صهيوني در ايران آن زمان، به طور جدي نيازمند تأمل و تحقيق است.
نكتة دوم اين كه، دستپروردگان و دانشآموختگانِ مسلمانِ آموزشگاههاي آليانس، به طرز بسيار شگفتآور و سؤال برانگيزي، بعدها، وارد دستگاهها و مراكز قدرت در عرصه سياست و فرهنگ در كشور ميشدند. كوهنكا رئيس آموزشگاههاي آليانس در ايران در اين باره گفته بود:
خوشوقت است وقتي ملاحظه ميكند اكثر دانشمندان، نويسندگان و رجال سياسي و نظامي اين كشور از تحصيل كردگان مدارس آليانس ميباشند. و باز هم مزيد افتخار است كه همين تربيتيافتگان مدارس ايران امروز از بهترين دوستان اين مؤسسه ميباشند. در اين راه پرافتخار، آليانس اسرائيليت دوستاني هم دارد كه با كمكهاي مادي و معنوي خود تسهيلات لازم در راه پيشرفت مقاصد فرهنگي او را فراهم ميسازند.
ترويج ايدة سياسي و فرهنگي هماهنگ و واحد در جوامع يهودي جهان در مسير آرمان صهيونيسم، تلاش بيوقفه و مستمري از سوي آليانس اسرائيليت اونيورسال در بسياري از كشورها از جمله ايران بود. اما رهبران و سران آليانس، در تعقيب ايدة مزبور، از تربيت مأموران محلي غيريهودي براي پيشبرد اهداف و مطامع خود نيز غافل نبودند.
در يكي از منابع يهودي با اشاره به حضور دانشآموزان مسلمان در مدارس آليانس، اعتراف شده است كه در برخي مناطق كشور، تعداد دانشآموزان مسلمان حتي از يهوديها بيشتر بوده است: «به عنوان مثال در مدرسه همدان از 654 شاگرد تنها 173 نفر يهودي بودند.»
منابع يهودي علت جذب كودكان مسلمان در مدارس آليانس را ايجاد همگرايي فكري و فرهنگي بين يهوديان و مسلمانان ادعا كردهاند:
سياست آليانس اسرائيلي از آغاز اين بود كه در حدود 20 درصد دانشآموزان مسلمان را به منظور نزديكي دو جامعه، ايجاد ارتباط و انواع اهداف مثبت ديگر در خود جاي دهد.
نكته قابل توجه ديگر در مدارس آليانس در ايران، عدم توجه به زبان، ادبيات، تاريخ و فرهنگ ايران، در برنامههاي آموزشي بود:
بنابر گزارشهاي مفتش وزارت معارف در مدرسه آليانس يهود چندان توجهي به زبان فارسي و تاريخ و فرهنگ ايران نداشتند. برنامههاي مدارس دولتي و آئيننامه وزارت معارف را پشتگوش ميانداختند و وا مينهادند.
در بخش متوسطه، تدريس ادبيات فارسي، به ويژه اشعار و قطعات برگزيده كه در ساير مدارس اجباري بودند، در اينجا «خوانده» نميشدند و به طور كلي فارسي اين كلاسها با پروگرام وزارت معارف هماهنگ نبود. در سال يكم متوسط حساب تدريس نميشد. فارسي شاگردان مدرسه «ضعيف» بود.
نمايندگان و مأموران آليانس مركزي پيوسته به ايران سركشي و چگونگي فعاليت مدارس وابسته را از نزديك تحت كنترل و مراقبت و هدايت داشتند. آموزشگاهها و مؤسسات وابسته به آليانس اسرائيليت اونيورسال تا سال 1357 ش، در ايران فعاليت داشتند و تحت راهبردي و اداره مركزيت فرانسوي آن، به مدت 80 سال، اهداف و برنامههاي اين كانون جهاني صهيوني مستقر در پاريس را در ايران پياده ميكردند.
صرفنظر از روابط مستحكمي كه تشكيلات آليانس با مراكز سياستگذاري و تصميمگيري، دولتمداران و كانونهاي قدرت داخل كشور ايران داشت، دانشآموختگان مدارس و آموزشگاههاي آليانس نيز به آساني به داخل حوزههاي مديريت و قدرت كشور نفوذ و حضور پيدا كرده بودند. اينها تماماً حاكي از موقعيت ممتاز يهود در ايران آن دوران است.
زمينههاي ايجاد آموزشگاهها و مؤسسات وابسته به آليانس اسرائيليت در دوره ناصرالدين شاه به وجود آمده بود، اما اين تلاشها پس از روي كار آمدن مظفرالدين شاه و در واقع حدود يك سال پس از برگزاري اولين گنگرة جهاني صهيونيسم در شهر بال سوئيس، در ايران نتيجه داد. آموزشگاهها و مدارس آليانس اسرائيليت بذر افكار صهيوني را در ميان يهود ايران پاشيد. بر اين اساس ميتوان گفت كه آليانس اسرائيليت اونيورسال، منشاء و مادر انديشهها، تلاشها و تشكلهاي صهيونيستي در جامعة يهود ايران بوده است. اسناد، مدارك و منابع مختلف تاريخي نيز اين واقعيت را تصريح و تأكيد ميكند كه پس از فعاليت مدارس آليانس در ايران، زمزمههاي صهيوني در جوامع يهود اين كشور نضج گرفت و سرآغاز فعاليتها در اين باره گرديد.
منبع: پژوهه صهيونيت
مركز مطالعات فلسطين
ج 2، 1381، ص 343 تا 352. این مطلب تاکنون 4886 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|