استحاله مشروطيت توسط انگليس از ديدگاه رهبري | اشاره: يكي از دغدغههاي اساسي ملت ايران مداخلات بيگانان اعم از روس و انگليس در امور ايران بود. تلاش اين دو قدرت بزرگ براي نابودي استقلال ايران بهترين فرصتهاي رشد و توسعه را از كشور ما گرفت. سياست انگلستان عقب نگه داشتن ايران براي حفظ هندوستان و سپس تجزيه و يا بلعيدن كامل ايران بود. روسيه نيز قصد بلعيدن ايران و رسيدن به آبهاي خليج فارس را در سر ميپروراند. قرباني رقابت و رفاقت قدرتهاي استعمارگر منافع ملت ايران و استقلال اين كشور كهنسال بود. تقسيم ايران در 1907 ميلادي و نقشه نابودي ايران در قرارداد 1915 ميلادي بيانگر اهداف شوم آنان نسبت به اين مرز و بوم بود. نفوذ در نهضت مشروطيت و انحراف آن نهضت مردمي از اهداف ديني، ضربة بزرگي بود كه در آستانه تقسيم ايران در قرارداد 1907 با صحنهگرداني انگليس استعمارگر رخ داد و زمينه را براي روي كار آمدن دولت وابسته پهلوي فراهم نمود.
مطالب زير گزيدههايي از اظهارات مقام معظم رهبري راجع به نقش مخرب انگليس در جنبش مشروطيت است. با هم ميخوانيم:
حكومت رضاخاني ناشي از القاء نسخه انگليسي مشروطه به روشنفكران خودفروخته
يك نمونه، نمونهي مشروطيت است... وقتي كه جوش و خروش مردم ديده شد، دولت انگلستان كه آن وقت در ايران نفوذ بسيار زيادي داشت و از عواملي در ميان روشنفكران برخوردار بود، اينها را ديد و نسخهي خودش را به اينها القاء كرد. البته در بين همان دلسوزان هم عدهاي از روشنفكران بودند. حق آنها نبايد ضايع شود؛ ليكن يك عده روشنفكر هم بودند كه مزدور و خودفروخته و از عوامل انگليس محسوب ميشدند. باري؛ مشروطه، قالب و تركيب حكومتي انگليس بود. اين روشنفكران به جاي اين كه دنبال دستگاه عدالت باشند و يك تركيب ايراني و يك فرمول ايراني براي ايجاد عدالت به وجود آورند، مشروطيت را سركار آوردند. نتيجه چه شد؟ نتيجه اين شد كه اين نهضت عظيم مردمي كه پشت سر علما و به نام دين و با شعار دينخواهي بود، بعد از مدت بسيار كوتاهي منتهي به اين شد كه شيخ فضلالله را در تهران بهدار كشيدند. اندك زماني بعد، سيدعبدالله بهبهاني را در خانهاش ترور كردند. بعد از آن هم سيدمحمد طباطبايي در انزوا و تنهايي از دنيا رفت. آن وقت مشروطه را هم به همان شكلي كه خودشان ميخواستند برگرداندند؛ مشروطهاي كه بالاخره منتهي به حكومت رضاخاني شد!1
انگليسيها عامل استحاله حركت مردمي و ديني عدالتخواهانه در مشروطيت
رسم سياستهاي مسلط عالم اين بوده و هست كه جنبشهاي عدالتخواهانهي مردم نقاط مختلف دنيا را در هاضمه سياسي و فرهنگي خود بريزند و در واقع هويت آن جنبشها و حركتهاي مردمي و عدالتخواهانه را از بين ببرند؛ اين كار در ايران هم اتفاق افتاده بود. نهضت عدالتخواهياي كه صد سال پيش در مشروطهي ايران پيش آمد، يك حركت مردمي و ديني بود. آن روز جريان سياسي مسلط عالم ـ يعني انگليسيها ـ اين حركت عدالتخواهانهي مبتني بر اصول اسلامي را در هاضمهي سياسي و فرهنگي خود ريختند؛ آن را استحاله كردند و از بين بردند و به يك حركت مشروطه از نوع انگليسي آن تبديل نمودند. نتيجهي آن هم اين شد كه جنبش مشروطه ـ كه يك جنبش ضد استبدادي بود ـ آخر كار به ديكتاتوري رضاخاني منتهي شد كه از استبدادهاي قاجار، بدتر و شقاوتآميزتر و قساوتآميزتر بود... اين رسم جاري دنيا با نهضتهاي عدالتطلبانهي ملتهاي جهان بوده است. 2
انحراف در مشروطيت و تحول عظيم اجتماعي مردم ايران توسط دولت انگليس
قرن بيستم ميلادي ـ يعني اين قرني كه چندي قبل به پايان رسيد ـ قرن تحولات عظيم اجتماعي و سياسي است. ملتها هركدام برحسب موقعيت، شرايط، استعداد و هوشياريشان، زودتر يا ديرتر، به تحولات عظيمي دست پيدا كردند. البته همين جا عرض كنم كه ملت ايران جزو اولين ملتهايي بود كه در اين قرن ميلادي به يك تحول عظيم سياسي و اجتماعي دست پيدا كرد؛ يعني در سال 1905 يا 1906 ميلادي كه برابر است با 1324 يا 1325 قمري، ملت ايران زودتر از اغلب ملتهاي عالم به يك تحول سياسي و اجتماعي نزديك شد كه آن تحولي است كه در دوران مشروطيت اتفاق افتاد. ملت ايران هوشياري و پيشروي و مجاهدت و شرايط مناسب خودش را با اين عمل ثابت كرد. علماي دين و دلسوزان جامعه، پيشوايان آن حركت بودند. يك غفلت از سوي سياستمداران وابستهي به انگليس آن زمان موجب شد كه قدرتهاي غربي و خارجي بتوانند از اين حركت ملت مسلمان سوءاستفاده كنند؛ عدالتخواهي ملت ايران را در قالب از پيش ساختهاي مطابق نظريات خودشان بريزند و حركت ملت ايران را منحرف كنند؛ بعد از چند سال هم سلسلهي پهلوي را بر سر كار آورند. در واقع نزديك به شصت سال حركت ايران و تحول كشور را عقب انداختند. اين كار را انگليسيها در حق ملت ايران كردند. در واقع دشمنياي كه در اين دوره ي شصت، هفتاد ساله با ملت ايران شد، يكي از دشمنيهاي فراموش نشدني و بسيار مهم است؛ والا قبل از كشور هند و روسيه و الجزاير و قبل از بقيهي انقلابهاي بزرگ قرن بيستم، ما وارد ميدان تحول اجتماعي شديم؛ ما آمديم كشور و سازمان حكومت و نظام اجتماعيان را متحول كنيم. ملت ما در تهران، در تبريز، در خراسان، در فارس، در بسياري ديگر از نقاط اين كشور، فداكاريهاي بزرگي هم كردند؛ منتها بيگانگان نگذاشتند؛ عامل هم آن سياستمداران وابستهي به غرب بودند. كساني كه آن روز با غربيها و با قدرت دولت انگليس ميانهي صميمي و گرمي داشتند؛ حركت ملت ايران را منحرف كردند؛ بعد هم رضاخان را سركار آوردند؛ لذا تحول ملت ايران شصت سال عقب افتاد. 3
دهها سال قدرتهاي استعماري بر ايران سلطه و سيطره داشتند. بلاهايي كه دولت استعمارگر انگليس در طول دهها سال بر سر ملت ايران آورد، فراموش نشدني است. انقلاب مشروطيت را مصادره كردند، ديكتاتوري سياه رضاخان را بر اين مردم تحميل كردند، نفت را غارت كردند، كشور را عقب نگه داشتند، ملت را مورد اهانت قرار دادند و ذليل كردند و حق عمومي يك ملت را در طول دهها سال پامال نمودند... اسلام توانستند خون دوبارهاي به رگهاي اين ملت بدواند. شعار بيداري اسلامي، اين ملت را به حركت در آورد. 4
اختلافانگيزي و فريب، عامل اصلي كاميابي انگليسيها در انحراف مشروطه
چه شد كه غربيها، مشخصاً انگليسيها، در اين مسأله كامياب شدند؛ از چه شگردي استفاده كردند كه كامياب شدند. در حالي كه مردم كه جمعيت اصلي هستند، ميتوانستند در اختيار علما باقي بمانند و اجازه داده نشود كه شيخ فضلالله جلو چشم همين مردم به دار كشيده شود؛ قاعدهي قضيه اين بود. به نظر من مشكل كار از اينجا پيش آمد كه اينها توانستند يك عدهاي از اعضاي جبهه عدالتخواهي ـ يعني همان اعضاي ديني و عمدتاً علما ـ را فريب بدهند و حقيقت را براي اينها پوشيده نگه دارند و اختلاف ايجاد كنند.
انسان وقتي به اظهاراتي كه مرحوم سيد عبدالله بهبهاني و مرحوم سيد محمد طباطبايي در مواجهه و مقابلهي با حرفهاي شيخ فضلالله و جناح ايشان داشتهاند، نگاه ميكند، اين مسأله را در مييابد كه عمدهي حرف ها به همين است كه اينطور ميگفتهاند. اين حرفها به نجف هم منعكس ميشده و شما نگاه ميكنيد همين اظهارات ـ انسان در كار مرحوم آقا نجفي قوچاني، در آن كتاب و در مذاكراتي كه در نجف در جريان بوده، اينها را ميبيند ـ و حرفهايي را كه از سوي روشنفكرها و به وسيلهي عمال حكومت گفته ميشد و وعدههايي را كه داده ميشد، حمل بر صحت ميكردند. اينطور ميگفتند كه: شما داريد عجله ميكنيد؛ سوءظن داريد؛ اينها قصد بدي ندارند؛ اينها هم هدفشان دين است! اين مسايل در مكاتبات، نامههاي صدر اعظم و ... به مرحوم آخوند منعكس شده است. انسان ميبيند كه حساسيت آنها را در مقابل انحراف كم كردهاند؛ اما حساسيت بعضيها مثل مرحوم شيخ فضلالله باقي ماند؛ اينها حساس ماندند؛ اصرار كردند و در متمم، آن مسألهي پنج مجتهد جامعالشرايط را گنجاندند و مقابله كردند. يك جمع ديگري از همين جبهه، اين حساسيت را از دست دادند و دچار خوشباوري و حُسنظن و شايد هم نوعي تغافل شدند.
البته انسان حدس ميزند كه بعضي از ضعف شخصيتيها و ضعفهاي اخلاقي و هواي نفس بيتأثير نبود؛ حالا ولو نه در مثل مرحوم سيد عبدالله يا سيد محمد؛ اما در طبقات پايين، بلاشك بيتأثير نبوده كه نمونهي واضحش امثال شيخ ابراهيم زنجاني است. اينها بالاخره جزء علما بودند. شيخ ابراهيم، هم تحصيلكردهي نجف بود، هم مرد فاضلي بود؛ اما تحت تأثير حرفهاي آنها قرار گرفتند و غفلتزده شدند و مقداري هواي نفساني در اينها اثر گذاشت و اختلاف از اينجا شروع شد.5
جدايي دين از سياست، مأيوس نمودن مردم و ايجاد ديكتاتوري ترفندهاي اصلي دشمن در مشروطه
مردم و جوانان ما نگذاشتند فرمول قديمي دشمن، در انقلاب اسلامي تحقق پيدا كند. اين فرمول چيست؟ قدم اول، جدايي دستگاه سياست و نهضت از دين و روحانيت است. قدم دوم، مأيوس شدن مردم از تحولي كه به وجود آمده است؛ مثل مشروطيت و نهضت ملي شدن صنعت نفت. مأيوس شدن مردم موجب ميشود كه در صحنه حضور نداشته باشند. قدم سوم، در غياب مردم، پديد آمدن يك ديكتاتوري ظالمانه و بيرحم و در مشت دشمن و استكبار و استعمار قرار گرفتن است. در تحولاتي كه دين نقشي نداشته است، راحت توانستهاند اين فرمول را پياده كنند: مردم را مأيوس كنند؛ آنها را از صحنه دور كنند؛ در غياب آنها هر كاري كه ميخواهند بكنند و عوامل مورد نظر خود را سر كار بياورند. در ايران پس از انقلاب اسلامي نتوانستند اين كار را بكنند؛ نتوانستند عنصر دين را از اساس حكومت جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي جدا كنند؛ نتوانستند مردم را مأيوس كنند؛ مردم در صحنه ماندند و تا مردم در صحنه هستند، دشمن مجال هيچ تحرك واقعي و حقيقي را در كشور ما ندارد. 6
پينوشتها:
1ـ بيانات در اجتماع بزرگ مردم قم 14/7/1379
2ـ بيانات در اجتماع بزرگ زايران حرم امام خميني (ره) 14/3/1381
3ـ بيانات در اجتماع بزرگ عزاداران در صحن مطهر امام خميني (ره) 14/3/1379
4ـ بيانات در ديدار اقشار مختلف مردم 15/11/1382
5ـ بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار شوراي مركزي و كميتههاي علمي همايش صدمين سالگرد مشروطيت 9/2/85
6ـ بيانات در اجتماع بزرگ مردم شهرستان كاشان و آران و بيدگل 20/8/1380
7ـ بيانات در ديدار علما و روحانيون در آستانهي ماه محرم 2/2/1377
منبع:
مشروطيت از ديدگاه مقام معظم رهبري به كوشش : علمي حمزهپور
مجلس شوراي اسلامي
مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران این مطلب تاکنون 3653 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|