تاریخ یک دودمان
«پهلوی»، عنوان آخرین سلسله نظام شاهنشاهی ایران است، سلسلهای که رضاخان میرپنج آن را به یاری انگلیسیها بنیان نهاد و خود 20 سال در سایه آنان حکومت کرد. رضاخان در کودتایی که وی را به قدرت رساند، یک مهره نظامی بود و سیدضیاءالدین طباطبائی مهره سیاسی آن محسوب میشد. این هر دو مهره ماموریت داشتند تا در صفحه شطرنج انگلیسیها که در سالهای پایانی عصر قاجار منفور خاص و عام شده بودند، بازی کنند و از خود چهره یک «ناجی» را برای تاریخ ایران در آغاز قرن 1400 خورشیدی بتراشند.
رضاخان در 1299 تهران را با عنوان سردارسپه تصرف کرد، در 1300 وزیر جنگ شد، در 1302 رئیسالوزرا گردید، در 1304 به تخت سلطنت نشست و مجلس موسسان نیز در 22 آذر همین سال پادشاهی ایران را به او و اعقاب ذکورش تفویض نمود.
رضاشاه بعضی طرحهای عمرانی و اقتصادی را در کشور به وجود آورد. اما بیتوجهی به ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی در کشور، به تدریج زمینههای نارضایی در جامعه را نسبت به وی به وجود آورد و تاثیر روانی کارهای مثبت او را نزد مردم از بین برد.
اولین عکس العمل روحانیت نسبت به شاه در فروردین 1306ش، زمانی صورت گرفت که بانوان درباری بدون حجاب در حرم حضرت معصومه (س) حضور یافته و با اعتراض آیتالله شیخ محمد بافقی از حرم خارج شدند. روز بعد شاه با تجهیزات نظامی وارد قم شد و دستور ضرب و شتم شدید روحانیون را صادر کرد. یکسال بعد در 1307 آیتالله سیدحسن مدرس دستگیر و سرانجام در 1316 توسط عمال دولت به قتل رسید.
رضاخان در سالهای حکومت خود بسیاری از چهرههای فرهنگی، روحانی، سیاستمدار، روزنامهنگار، عشایر و اقوام مختلف را با ترور، حبسهای بدون بازگشت، آمپول هوا، مسمومیت و دیگر روشهای خاص خود از بین برد و فضایی از دیکتاتوری و اختناق را بر کشور حاکم کرد. رضاشاه پهلوي در سالهای سلطنت خود، ارتفاعات آرارات در غرب ايران را به تركيه، قسمتهائي از شرق ايران را به افغانستان و منطقه سوق الجيشي اروند رود (شط العرب) را به عراق بخشيد. رضاشاه که قبل از کودتای 1299 آه در بساط نداشت به هنگام سقوط، به موجب اسناد موجود در وزارت امور خارجة آمريكا موجودي حسابهاي بانكي او ده برابر بودجة دولتي ايران شده بود. دو سوم درآمد نفتي ايران در سالهاي 1306 تا 1320 به حسابهاي بانكي رضاشاه در اروپا و آمريكا واريز شده بود.
پس از اشغال نظامی ایران توسط متفقین در 25 شهریور 1320ش، رضاخان مجبور به کنارهگیری از سلطنت شد. ارتشی که او 20 سال هزینههای جاری کشور را صرف تقویت آن کرده بود حتی قادر به چند ساعت مقاومت در برابر متجاوزان نبود. رضاشاه به جزیرۀ موریس تبعید گردید و پسرش محمدرضا پهلوی به سلطنت رسید.
در دوره جدید انتخابات مجلس شورای ملی(مجلس چهاردهم) برای اولین بار به مردم فرصت داده شد تا به هر کسی که میخواهند، رأی بدهند. در نتیجه این آزادی، افرادی چون محمد مصدق انتخاب شدند. مصدق در مجلس طرحی راجع به نفت به تصویب رساند مبنی بر این که هیچ یک از مقامات کشور حق مذاکره یا انعقاد قرارداد نفتی با هیچ کشور خارجی را ندارند. در این شرایط هیئتی از روسیه وارد ایران شدند تا امتیاز نفت شمال را بدست آورد، اما بینتیجه بازگشت. در نتیجه نیروهای روسی که از زمان جنگ جهانی دوم در خاک ایران حضور داشتند، حاضر به ترک ایران نشدند و فرقههای تجزیه طلب دموکرات را در کردستان و آذربایجان به وجود آوردند. آنان تا آذرماه 1325 که فرمان پیشروی ارتش به آذربایجان صادر شد و آخرین مواضع فرقۀ دمکرات در تبریز از بین رفت، به حمایت از تجزیهطلبان ادامه دادند.
در بهمن 1327 بعد از اینکه شاه در دانشگاه تهران مورد هدف گلوله قرار گرفت، انحلال حزب توده را اعلام کرد و آیتالله کاشانی را به خرمآباد تبعید نمود. در شهریور 1328 نخستین جبهۀ ملی ایران به رهبری مصدق تشکیل شد. رزمآرا با مخالفتهایی که نسبت به ملیشدن صنعت نفت داشت در اسفند 1329 توسط خلیل طهماسبی از فداییان اسلام به قتل رسید و کمیسیون خاص نفت به ریاست مصدق، ملیشدن صنعت نفت را تصویب کرد. مصدق در اردیبهشت 1330 به نخستوزیری منصوب شد.
|