ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 37   آذرماه 1387
 

 
 

 
 
   شماره 37   آذرماه 1387


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
تاريخنگاري انقلاب اسلامي

مسعود رضائي شريف‌آبادي
تاريخنگاري انقلاب اسلامي
تاريخ هر كشوري را بايد گنجينه‌اي ازتجربيات دانست كه در هر زمان به مثابة دستور كار اهالي آن سرزمين براي حركت به سوي آينده، ‌مورد عمل و عنايت قرار مي‌گيرد. بدون شك، ملتهائي كه داراي بينش تاريخي باشند، ‌بهتر و سنجيده‌تر مي‌توانند دربارة مسائل و موضوعات كنوني خود تصميم بگيرند و سرنوشت بهتري براي خود رقم بزنند. اما مسئله اينجاست كه وقتي از «تاريخ» سخن مي‌گوئيم، دو معنا در دل اين واژه نهفته است: نخست «تاريخ» به عنوان وقايع و رويدادهائي كه در گذشته رخ داده است و دوم، «تاريخ» به عنوان تصويري از وقايع و رويدادهايي كه در قالبهاي گفتاري، نوشتاري و ديداري به آينده منتقل مي‌شود.
اين دو معنا، تفاوتي مهم با يكديگردارند كه بايد به آن توجه داشت. آنچه در يك برهه از زمان واقع مي‌شود، در همان زمان و مكان برجاي مي‌ماند. لذا آنچه به نام تاريخ به آينده منتقل مي‌شود، انعكاس و تصويري از واقعيت است كه آن را افراد مختلف، تهيه كرده و ساخته و پرداخته‌اند. به عبارت ديگر ما همواره با تصاويري از رخدادها مواجهيم كه آنها را افرادي با افكار، انگيزه‌ها، اطلاعات، توانمنديها و اهداف و اغراض گوناگون فراهم كرده‌اند.
بر اين مبنا، اگر بپذيريم «گذشته چراغ راه آينده است»، قبل از هر مسئله ديگري، بايد به اين بينديشيم كه ملتها براساس تصويري كه از «گذشته» به آنها منتقل شده است، به تجزيه و تحليل مسائل مي‌‌پردازند و دست به انتخاب مسير مي‌زنند. معناي ديگر اين سخن، آن است كه براي رهنمون ساختن جامعه به سمت و سوئي خاص، مي‌توان چنان تصويري از گذشته در پيش رويش قرار داد كه احتمال برگزيدن آن راه و رسم خاص بشدت در آن جامعه افزايش يابد. اين اصل، زيربناي حركتهاي گسترده‌اي درعرصة تاريخنگاري به شمار مي‌آيد.
«انقلاب اسلامي»، بي‌ترديد واقعه‌اي بزرگ در عصر و زمان حاضر شمرده مي‌شود؛ رخدادي كه از يك سو ريشه در عمق تاريخ كشورمان دارد و از سوي ديگر، آثار و پيامدهاي بسيار گسترده‌اي بر حال و آيندة نه تنها ايران بلكه نظام بين‌المللي گذارده و خواهد گذارد. از زمان پيدائي اين رويداد بزرگ، شاهد كنشها و واكنشهاي بسياري دربارة آن بوده‌ايم. پاره‌اي از دولتها و كشورها،‌ با تمام وجود به دشمني و مقابله با آن برخاسته‌اند و هر آنچه در توان داشته‌اند، براي نابودي‌اش، هزينه كرده‌اند. از ديگر سو، بسياري از ملتها به اين انقلاب چشم اميد دوخته‌اند و در هر مرحله، نگران سرنوشت آن بوده و مي‌باشند.اين همه، يقيناً در جاي خود داراي اهميت است. اما در كنار تمامي كنشها و واكنشهاي صورت گرفته در اين عرصه، نبايد از يك مسئله حياتي غافل شد و آن، «تاريخ‌نگاري انقلاب اسلامي» است.
در طول نزديك به سه دهة گذشته، جريان تصوير‌سازي از انقلاب اسلامي، به صورتي بي‌وقفه ادامه داشته است. در اين جريان پرشتاب، دو جبهة كلي را مي‌توان بازشناخت؛ جبهة مخالفان كه با برخورداري از انواع و اقسام امكانات و تجهيزات، سعي در ترسيم تصاوير منفي، سياه و تحريف شده از انقلاب اسلامي ومسائل مرتبط با آن داشته‌اند، و جبهة موافقان كه تمامي تلاش خود را براي نشان دادن چهرة درست و سليم از انقلاب اسلامي و زدودن تحريفها و جعليات از ساحت آن، به كار گرفته‌اند.
بديهي است اينك در آستانة سي‌سالگي نظام برآمده از ارادة ملت ايران، جا دارد بررسيهاي جامعي در زمينة تاريخنگاري انقلاب اسلامي صورت گيرد تا ضمن شناخت نقاط ضعف و قوت خودي و بيگانه در اين زمينه و كسب ارزيابي دقيق از وضعيتي كه در آن به سر مي‌بريم، امكان رهيافتهاي كارشناسانه براي دفاع از ساحت انقلاب اسلامي در عرصة تاريخنگاري فراهم آيد. بي‌ترديد هرگونه سستي و سهل‌انگاري در اين زمينه، باعث خواهد شد تا ديگران با ارائه تصاوير وارونه به نسل حاضر و نسلهاي آينده، كژتابيها و انحرافاتي اساسي در تعيين مسير آيندة ملت ايران و ديگر ملتهاي مسلمان به وجود آورند و آنچه را كه در نبردها و روياروئيهاي فيزيكي ناتوان از كسب آن بوده‌اند، بدين ترتيب تحصيل نمايند.
خوشبختانه پس از انقلاب و استقرار نظام جمهوري اسلامي، بويژه با عنايت به انبوه د شمنيها و كينه‌توزيهائي كه متوجه اين نظام بود و تهاجم تبليغاتي و فرهنگي شديدي كه عليه آن جريان داشت، با تشكيل مراكز و مؤسسات تاريخ پژوهي مختلف، تلاشهاي در خور توجهي در اين گونه نهادها و نيز برخي سازمانهاي رسمي در زمينة تدوين و ارائة تاريخ انقلاب اسلامي به عمل آمده است. در اين ميان، بايد از تلاشهاي پژوهشگران و نويسندگاني هم يادكرد كه با سخت كوشي و تحمل مشقات فراوان، در اين مسير گام نهادند و با خلق آثار و مكتوبات ارزشمندي در زمينة تاريخ معاصر به تعميق و گسترش ديد و تفكر تاريخي در كشورمان خدمتي چشمگير كرده و همچنان در اين بسترگاه به پيش مي‌روند.
البته در عرصة تاريخنگاري اختلاف ديدگاهها و تحليلها بنا به دلايل و عوامل مختلف، بسيار به چشم مي‌خورد و چنانچه اين اختلاف نظرها بر پاية پژوهشهاي عالمانه بروز و ظهور يافته باشد، مي‌تواند بسيار مبارك و مفيد هم باشد. اما از سوئي، اين نكته را نيز بايد در نظر داشت كه وجود اين اختلاف‌نظرها در موضوعات تاريخي، ‌تأثيرات سوئي هم ممكن است در بر داشته باشد و آن، سردرگمي افكار عمومي در ميان انبوهي از روايات و تحليلهاي مختلف و بلكه متضاد است! پرواضح است كه راه حل قطعي براي اين موضوع، آن هم در عرصة گسترده‌‌اي مانند تاريخ وجود ندارد. از گذشته‌هاي دور تاكنون، وقايع واحد را با روايتهاي گوناگون نقل كرده‌ند و اين تفاوت روايات، خود زمينه‌ساز بروز اختلافات گسترده‌تري در تحليلها و ارزيابيهاي آيندگان بوده است. طبيعي است كه همين مسئله را در زمينة تاريخنگاري انقلاب اسلامي نيز شاهد باشيم، بويژه آنكه گذشته از اختلافاتي كه در روند عادي پژوهشها و ارزيابيها رخ مي‌نمايد، در اين عرصه شاهد تلاشها و فعاليتهاي سازمان يافته و جهت‌داري نيز هستيم كه با هدف تحريف حقايق انقلاب اسلامي صورت مي‌گيرد. طبعاً شرح و بسط اين مسئله، مقال و مجال مبسوط‌تري مي‌طلبد؛ اما در اينجا بايد نكته‌اي مهم را در اين زمينه مورد تأكيد قرار داد!
همان‌گونه كه اشاره رفت، در عصر و زمانة حاضر، افكار عمومي در معرض گستره‌اي فراخ از مطالب تاريخي است كه از طريق كتابها، مطبوعات، پايگاههاي اينترنتي، شبكه‌هاي ماهواره‌اي و امثال اينها انتشار مي‌يابند. در اينحال آنچه بايد مورد توجه قرار گيرد، تقويت جريان نقد در عرصة تاريخنگاري با هدف ايجاد تحول در فرهنگ تاريخ‌خواني در جامعه است. متأسفانه بايد گفت، امروز كم‌تر شاهد برخورد نقادانة مردم و حتي قشر جوان و دانشجو با مسائل و مطالب تاريخي هستيم. به عبارت ديگر آنچه در اين زمينه به صورت فرهنگ غالب به چشم مي‌خورد، رد يا تأييد مطلق مطالب بر مبناي برخوردهاي احساسي است. به عنوان نمونه، چنانچه به تاريخنگاري و تاريخ‌خواني دوران نهضت ملي توجه كنيم، از يك سو انبوهي از مطالب را مي‌توان مشاهده كرد كه بر مبناي تعلق خاطر به اين يا آن شخصيت مطرح در آن نهضت نگاشته شده و از سوي ديگر، ‌خوانندگان اين مطالب نيز غالباً بسته به نوع ارتباط عاطفي و سياسي خود با شخصيتهاي نهضت ملي، به قضاوت دربارة مكتوبات پيرامون آن دوران مي‌پردازند. حال آنكه در يك نگاه نقادانه، احساسات جاي خود را به اسناد و مدارك و استدلالات منطقي مي‌دهد و جز بر اين اساس، قضاوتي صورت نمي‌گيرد.
جريان نقد تاريخنگاري، گذشته از آنكه رگه‌هاي صحت و سقم را در مطالب گوناگون مي‌يابد و به معرض ديد علاقه‌مندان به موضوعات تاريخي مي‌گذارد، تأثير بس‌ عميق‌تري مي‌‌تواند به جا بگذارد و آن نهادينه ساختن نگاه و تفكر نقادانه در جامعه و بويژه در طيف دانشجوست. طبيعي است كه براي رسيدن به اين هدف، مي‌بايد برنامه‌اي كلان و گسترده در تحقق آن تدارك ديد. اگر چه تمركز فعاليت تخصصي برخي مراكز و مؤسسات تاريخ‌پژوهي در عرصة نقد،‌ مي‌‌تواند دستاوردهاي خوبي نيز به همراه داشته باشد، به نظر مي‌رسد براي دستيابي به هدف استقرار فرهنگ نقد در جامعه، بايد كار را از پايه آغاز كرد و آن تلاش براي آشنا سازي دانش‌آموزان با نگاه نقادانه به تاريخ از مقطع دبيرستان است. اگر چه اين مسئله مي‌تواند با توجه به شرايط موجود بويژه در زمينة درس تاريخ در مدارس، بسيار آرماني و دوردست قلمداد شود، اما به هر حال در ضرورت آن نبايد ترديد كرد و تنها در اين صورت است كه گامهائي نيز براي عملي ساختن آن برداشته خواهد شد.
امروز كساني كه جريانهاي تاريخنگاري انقلاب اسلامي را در داخل و خارج كشور مورد بررسي قرار مي‌دهند، هر چند كارهاي ارزشمندي را كه در حوزة‌ثبت حقايق تاريخ انقلاب صورت گرفته است ماية دلگرمي مي‌دانند، اما در عين حال نمي‌توانند نگراني خودرا از حجم انبوه تلاشهائي كه در راستاي تحريف تاريخ اين واقعة بزرگ صورت گرفته و در دست انجام است،‌ پنهان دارند. به عنوان نمونه، جريان تاريخنگاري سلطنت‌طلب، با برخورداري از حمايتهاي مراكز سياسي و مالي در كشورهاي مختلف غربي، سالهاست كه به فعاليت خود ادامه مي‌دهد و تطهير رژيم پهلوي را از تمامي جنايات و خيانتهائي كه به ملت ايران روا داشته است، در دستور كار دارد. جريانهاي وابسته به تفكرات چپ ماركسيستي، ‌باستان‌گرائي، قوميت‌گرائي و غرب‌گرائي نيز در عرصة تاريخنگاري كاملاً فعالند. همچنين اين واقعيت را نيز نمي‌توان ناديده انگاشت كه آثار منتشره در خارج از جريانهاي تاريخنگاري مزبور نيز، مي‌تواند تحت تأثير عوامل خاصي به نگارش درآمده با شد و لذا پذيرش كامل آنها امكان‌پذير نيست. به عنوان نمونه، انبوهي از خاطرات شخصيتهاي مختلف درداخل و خارج كشور تهيه، تدوين و منتشر شده است كه نگاه غيرنقادانه به آنها، مي‌تواند موجب شكل‌گيري تصاوير غيرواقعي در ذهن مخاطبان گردد. براستي در اين بازار مالامال از كالاهاي متنوع تاريخي، چگونه مي‌توان زمينه‌اي فراهم ساخت كه بيش‌ترين سودمندي را نصيب جامعه سازد؟
به يقين در آستانة سي‌سالگي انقلاب اسلامي و در جريان بررسي تاريخنگاري انقلاب، بايدبه امر مهم و سرنوشت‌ساز تقويت فرهنگ نقد و نگاه نقادانه در برخورد با مطالب تاريخي، اهتمام جدي‌‌تري ورزيد. تبديل روية خواندن، شنيدن،‌ديدن و «پذيرفتن» به فرهنگ خواندن، ‌شنيدن،‌ ديدن و «نقد‌كردن» در حوزة تاريخ، اقدامي اساسي است كه اصالتهاي تاريخي انقلاب اسلامي و فراتر از آن،‌ تاريخ ايران زمين را تا حد قابل توجهي تضمين خواهد كرد. با تقويت فرهنگ نقد در عرصة تاريخ، تصاوير مجعول از گذشته در نگاه نقاد و تيزبين جامعه رنگ مي‌بازد و از پس آنها، حقايق تاريخي امكان ظهور مي‌يابد.

منبع:فصلنامه گنجنامه اسناد شماره 68 (زمستان 1386)

این مطلب تاکنون 3156 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir