جمعيتهاي خيريه تبريز دستاورد انقلاب مشروطه | غلامرضا دركتانيان كارشناس بررسي و برنامهريزي اسناد و مدارك سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران انقلاب مشروطه رويداد عظيمي بود كه در ايران اواخر دوره قاجار به وقوع پيوست و اثرات ديرپايي را از نظر سياسي، اجتماعي، فرهنگي و... بر آن جامعه به جا گذاشت. اين انقلاب را ميتوان نقطه عطفي در كل تاريخ اين سرزمين به شمار آورد كه طي آن مردم ستمديده ايران براي محدود كردن قدرت مطلقه پادشاهان به پاخاسته، استبداد را به زانو درآورده و مشروطه را برقرار نمودند كه در اين جريان سهم آذربايجان خصوصاً تبريز تعيين كننده بود.
اين انقلاب يكي از مهمترين انقلابهاي خاورميانه بوده و همانند انقلاب روسيه، چين و مكزيك جزئي از نهضت جهاني انقلاب در اوايل قرن بيستم به شمار ميرود. اين نهضت در واقع جنبشي بود ملي و مردمي كه بر اثر سالها نابساماني و ناامني و فشار فقر و محروميت تودههاي محروم در برابر فساد حكومت و خودكامگي و آزمندي بسياري از حكمرانان دوران استبداد پديد آمد و با رهبري و مبارزه پيگير شماري از پيشوايان مذهبي و آزاديخواهان راستين به خصوص در تهران، تبريز، رشت، اصفهان و شيراز شكل گرفت. از اثرات اجتماعي اين انقلاب كه كمتر به آن توجه شده شكلگيري و رشد جمعيتهاي خيريه با اهداف متعالي انجام امور عامالمنفعه، كمك به همنوع و دستگيري از مستمندان و فقرا به خصوص در مواقع بروز بحرانهاي سياسي و اجتماعي آن زمان بود. در اين مقاله تلاش شده با نگرشي تازه به اين رويداد مهم تاريخي فعاليتهاي اجتماعي مردم تبريز كه منجر به شكلگيري جمعيتهاي خيريه متعددي در آن شهر شده بود، معرفي و مورد بررسي واقع گردد.
در دوره مشروطيت در كليه محلههاي تبريز انجمن محلات تشكيل شده بود كه در اين انجمنها علاوه بر مسائل سياسي به امور اجتماعي از جمله انجام امور خيريه و عامالمنفعه توجه نموده و از مستمندان محل خود دستگيري مينمودند. حتي ارامنه تبريز نيز در آن زمان انجمن امداديه ارامنه آذربايجان را تأسيس كرده بودند.
اين توجه افراد خير به امور خيريه در دوره استبداد محمدعلي شاه كه تبريز درگير جنگ بود و مدت يازده ماه در محاصره به سر ميبرد، واقعاً براي مردم كه از لحاظ آذوقه در مضيقه قرار گرفته و امراض ناشي از كمبود مواد غذايي بيداد ميكرد، خيلي مؤثر واقع شد و در آن زمان مؤسسه خيريه دارلعجزه و خيريههاي ديگر به مقتضاي زمان و نياز جامعه آن روز با توجه به ضعف دولت و دست به دست گشتن سريع قدرت، پا به عرصه وجود نهادند.
در دوره پهلوي اول، تأسيس جمعيت شير و خورشيد سرخ تبريز، بنگاه حمايت از زندانيان و انجمن خيريه و محلي ليل آباد، فعاليتهاي خيريه ادامه پيدا كرد، اما بعد از شهريور 1320ش و اشغال خاك ايران توسط قواي بيگانه و متعاقب آن جريان حكومت پوشالي دموكراتهاي آذربايجان به سركردگي پيشهوري، باعث توجه بيشتر دولت از يك طرف و روحانيون و نهاد مذهبي از طرف ديگر به مردم شد و جهت آن نگراني از نفوذ كمونيسم و اشاعه مرام اشتراكي در منطقه بود و در واقع از سال 1326 و 1327ش به بعد جمعيتهاي خيريه زيادي در تبريز تأسيس شد كه بيشتر آنها ثبت شده و به صورت رسمي فعاليت ميكردند.
دولت نيز براي كسب موقعيت اجتماعي، اقداماتي در اين زمينه انجام داد و در مواقعي كه درگير جنگ و تفرقه و ضعف حكومت نبود، هم خود جمعيت خيريه تشكيل داده و هم به جمعيتهاي خيريه نظارت كرده و ضمن كنترل، به آنها كمك ميكرد. كنترل دولت از طريق شهرباني و ساواك صورت ميگرفت. وجود حكومت استبدادي و نگراني ناشي از سياسي شدن اين جمعيتها و تشكلهاي مردمي ـ مخصوصاً در اواخر دوره پهلوي دوم ـ باعث ميشد كه دولت نظارت بيشتري بر فعاليت اين جمعيتها داشته باشد و اين در حالي بود كه عدم مداخله در امور سياسي از اصول و برنامههاي جمعيتهاي مورد بررسي بود.
اين مقاله با هدف ارزشمند ارتقاء روحيه خيرخواهي و نوعدوستي در بين مردم تنظيم شده، جمعيتهاي خيريه تبريز را در چهار بخش شامل: 1ـ جمعيتهاي خيريه رسمي مردمي 2ـ بنگاهها و جمعيتهاي خيريه دولتي 3ـ هيأتهاي خيريه غيررسمي 4ـ جمعيت خيريه بينالمللي شير و خورشيد سرخ تبريز وابسته به صليب سرخ جهاني؛ بررسي نموده است.
اين اثر از آن رو كه به صورت دقيق چگونگي شكلگيري، عملكرد، ساختار و تأثير نهاد مذهبي، نقش تجار و دولت در ترغيب و تشويق مردم در امر مشاركت از طريق پرداخت اعانه به اين جمعيتها را با تكيه بر اسناد منتشر نشده مورد بحث و بررسي قرار ميدهد، حائز اهميت و درخور مطالعه است.
پيشينهاي مختصر در مورد انجام امور خيريه در ايران
اقوام آريانژاد، خاصه ايرانيان از جمله ملل قديم به شمار ميآيند كه به پيروي از كيش و آيين خود به انجام كارهاي نيك چون آباداني و دستگيري مستمندان توجه بسيار داشته و در زمينه امور خيريه طبعاً داراي نذورات و موقوفات بسياري براي نگهداري معابد و آتشكدههاي خود بودهاند.
تفكر نيكانديشي و خيرخواهي در تعاليم زرتشت به آنها آموخته بود كه يك دهم درآمد خود را صرف «داد و دهش»، خيرات و كمك به فقرا نمايند.
اسلام به عنوان آخرين و كاملترين آئين الهي، با نگاهي جدي و قاطع به اين امر نگريسته است. آيات فراوان در خصوص اثرات وضعي و پاداش اخروي امور خيريه در قرآن مجيد تأييدي است بر اين مطلب و روايات ائمه اطهار عليهمالسلام نيز تأكيدي بر انجام اين امور است.(1)
بر اساس قرآن و فرمانهاي پيامبر كه از طريق سنت به سمع همگان ميرسيد، ضوابط انساني در قلمرو حكومت اسلامي در برابر قشرهاي تحت فشار حاكم بود. از جمله اين فرمانها پذيرفتن يتيمان بود. چنانكه در شهرهاي مختلف ايران دورة نخستين اسلامي كودكان يتيم را در خانههاي مخصوص اطعام و نگهداري ميكردند، به ياد اينكه حضرت محمد(ص) يتيم بوده است و ديگر اينكه مستمندان به طور منظم اطعام ميشدند. بنابراين در طول قرون وسطي در اسلام تأمين رفاه و برقراري همكايهاي اجتماعي وجود داشته است.(2)
در دوره قاجار حس تعاون و همدردي و دستگيري از بينوايان در ميان توده مردم به حد كمال وجود داشت و اين حس موجب آن شده بود كه در رژيم خشن استبدادي قاجاريه و در عصري كه هيچگونه سازمان و تشكيلات عامالمنفعه وجود نداشت مردم خود به ياري يكديگر بشتابند.(3)
منطقه زرخيز آذربايجان به خصوص شهر قديمي تبريز از قرنها پيش شاهراه تجارتي بين ايران و اروپا از طريق اسلامبول، قفقاز و پترزبورگ بود. روي همين اصل تجار تبريزي هم از جنبه اعتقادي و ارتباط محكم با روحانيون و پياده كردن سفارش بزرگان دين و هم به جهت ارتباط با كشورهاي مختلف اروپايي از فعاليتهاي اجتماعي آنان بيش از ساير همميهنان آگاهي داشتند.(4) اين آگاهي باعث شده بود كه در انقلاب مشروطه هر كدام از محلههاي تبريز انجمن محلي و خيريه داشته باشند.
اين انجمنها غيررسمي و فصلي بود كه به طور موقت در پاييز هر سال جهت تهيه زغال براي تأمين سوخت زمستاني و تهيه پوشاك فقرا در مساجد و يا منازل اعضا و معتمدين محل تشكيل ميشد.
پس از پايان دوره استبداد و رفع محاصره تبريز توسط محمدعلي شاه؛ آرامشي در اوضاع پديد آمد. ولي بيكاري و كسادي بازار و ركود داد و ستد باعث شده بود كه طبقات پايين سخت در مضيقه بيفتند. لذا عدهاي از بازرگانان نوعدوست تبريزي با همكاري اجلالالملك نايبالاياله وقت، انجمني در عمارت ايالتي تشكيل داده، جمعي را به عنوان هيأت عامله خيريه انتخاب مينمايند كه با جمعآوري اعانه در رفاه حال مستمندان معلول و يتيمان بيسرپرست بكوشند. اين انجمن اولين اقدامي كه جهت انجام امور خيريه و كمك به مستمندان ميكند تأسيس دارالعجزه در سال 1327ق ميباشد كه در آنجا عدهاي از بينوايان و معلولين بيسرپرست نگهداري ميشدند.
با رسيدن خبر تأسيس دارالعجزه، انجمنهاي ايراني در خارج كشور از جمله انجمن سعادت اسلامبول، انجمن مساوات قفقاز و مردم ساير شهرهاي ايران، اعانههاي فراواني به دارالعجزه ارسال كردند. پس از آرامش اوضاع و بهبود وضع مردم با شروع جنگ جهاني اول در سال 1332ق (1914م) وضع روستائيان آذربايجان نيز در اثر فروش محصولات كشاورزي به روسها كه با آلمان درگير جنگ بودند، خوب شده و فعاليت دارالعجزه راكد ماند.(5)
كليات
انجمنها و مراكز خيريه مؤسسات عامالمنفعهاي هستند كه به منظور ارائه خدمات به افراد جامعه در زمينههاي گوناگون از قبيل خدمات بهداشتي و درماني، خدمات رفاهي و فرهنگي پا به عرصه حيات ميگذارند. وجود اين مراكز، تعداد و موضوع فعاليت آنها محك و معياري براي ثبوت يا نفي عدالت اجتماعي در جامعه است. بدين معنا كه اين مراكز، زماني پا به عرصه فعاليت ميگذارند كه عدالت در اجتماع با عملكرد ناقص و برنامههاي ضعيف، كمرنگ يا مخدوش شده باشد و دولت نتواند به وظيفه خود در برابر يكايك افراد جامعه به ويژه قشر ضعيف عمل كند. در اين مقطع زماني است كه عدهاي از نوعدوستان خير جامعه به منظور ارائه خدمات به همنوعان خود، تشكيلاتي را بدين منظور پديد ميآورند تا راهگشايي براي خدمت باشند.(6)
تأسيس و ايجاد اين انجمنها و مراكز خيريه در جامعه اسلامي ما، خصوصيت و رنگ و بويي خاص دارد و مولاي متقيان امير مؤمنان علي(ع) چه زيبا در اين باره ميفرمايد: «ما احسن تواضع الاغنياء الفقراء طلبا لما عندالله و احسن منه تيه الفقراء عليالاغنياء و اتكالا عليالله...» «چه نيكوست فروتني توانگران در برابر مستمندان براي به دست آوردن آنچه نزد خداست و نيكوتر از آن، بزرگمنشي مستمندان به اعتماد خدا برابر اغنياست.»(7)
نقش روحانيون در تقويت جمعيتهاي خيريه تبريز
روحانيت معظم هميشه در انجام امور خيريه و دستگيري از مستمندان در صف اول قرار داشته و مورد اعتماد تجار و مردم از يك طرف و دولت از طرف ديگر بوده است. به موجب احكام شرع رسيدگي به فقرا و مستمندان بخشي از وظايف شرعي روحانيت و مراجع تقليد محسوب ميشود و روحانيون ضمن تقسيم خمس، زكات، سهم امام و سهم سادات در مصارف ديني، بخشي از آن را با كسب مجوز از مجتهدين اعلم زمان، صرف امور خيريه ميكنند. از آنجايي كه امور خيريه به لحاظ داشتن خاستگاه ديني و تأييد و سفارش مذهب به گونهاي است كه تحصيل رضا و ثواب الهي به شكلي كاملاً نهادينه شده مدنظر مرتبطين با آن ميباشد، اثر بخشي كاملاً گستردهتري دارد.
واقعه شهريور 1320ش و جريانهاي پس از آن در دوره پيشهوري باعث شد كه علماي تبريز به خاطر جلوگيري از رشد كمونيسم و مرام اشتراكي، تجارو مردم را تشويق نموده كه جمعيتهاي خيريه را توسعه دهند. البته خود علما نيز در آن جمعيتها به صورت فعال شركت ميكردند.
نقش تجار در تشكيل جمعيتهاي خيريه تبريز
تجار در همه زمانها مخصوصاً در دوره بين انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامي در زمينه امور خيريه و پرداخت كمك و اعانه پيشقدم بودند. اين كار براي آنها هم جنبه اعتقادي، هم جنبه اعتباري داشته و حضور آنها در انجمنهاي خيريه، بيشتر پاسخ آنان به توقع و انتظار عمومي بود.(8)
تجار تبريز به جهت اعتقاد مذهبي قوي و ارتباط محكم با نهاد مذهبي، در انجام امور خيريه پيشقدم بوده و با حضور خود در حركتهاي اجتماعي و عامالمنفعه با صرف مبالغ قابلتوجه در اين راه نقش مهمي ايفا كرده و اين حركت را كه در دوره مشروطيت در تبريز تشديد شده بود، ادامه دادند.
جمعيتهاي خيريه مردمي رسمي
در اواخر جنگ جهاني اول به جهت بروز قحطي جهاني كه شهرهاي ايران به خصوص تبريز نيز از آن متأثر شد و بر اثر گرسنگي و شيوع امراض ناشي از كمبود مواد غذايي و بيماريهاي عفوني كه موجب مرگ عدة زيادي از فقرا و اطفال مستمند گرديد، نيكوكاران و سرمايهداران تبريز دوباره دور هم جمع شده و با جمعآوري اعانه، در اوايل محرم سال 1335ق دارالعجزه را تأسيس كردند و اساسنامهاي در هشت ماده براي آن تنظيم نمودند.(10) اين اساسنامه در واقع اولين اساسنامه جمعيتهاي خيريه تبريز بود.
در سال 1299ش دارالعجزه به دو بخش دارالعجزه مخصوص سالخوردگان و معلوليت و دارالتربيه ويژه يتيمان بيسرپرست تقسيم شد.(11)
در سال 1319ش اداره ثبت مؤسسات تبريز، به منظور ثبت مؤسسات و شركتها بر اساس قانون تجارت مصوب سال 1311ش تأسيس شد و اولين مؤسسهاي كه ثبت كرد مؤسسه پرورشگاه و تيمارستان شهر تبريز (دارالعجزه و دارالتربيه سابق) بود كه با شماره يك ثبت شد. اين مؤسسه با هدف كمك به بينوايان و يتيمان و ديوانگان شهر تبريز در محله دمشقيه، بر اساس اساسنامهاي كه در 32 ماده تنظيم شده بود به كار خود ادامه داد. در سال 1351ش اين مؤسسه دوباره اساسنامه خود را اصلاح نموده و به مؤسسه خيريه تبريز تغيير نام يافت.(12)
از ديگر جمعيتهاي خيريه مردمي ميتوان به بنگاه حمايت زندانيان تبريز اشاره كرد كه در سال 1306ش با الگوبرداري از انجمنهاي خيريه دوره مشروطيت با هدف حمايت از خانوادههاي زندانيان تأسيس شده بود. مرحوم محمد نخجواني با تأسيس اين خيريه بارقه اميد را در كومه سرد خانوادههاي زندانيان روشن نموده و با اين تدبير نگاه مردم را متوجه اين قشر آسيبديده اجتماع نمود.(13) اين جمعيت در شهريور 1320 تعطيل شده و دوباره در سال 1344ش به صورت رسمي تأسيس گرديد.(14)
انجمن محلي و خيريه ليلآباد
در سال 1308 با همت ميرزا حسين واعظ و اهالي محله ليلآباد تأسيس شد. در ابتدا به صورت فعلي اقدام به كمك به مستمندان محله ميكردند تا اينكه در سال 1334ش امور خيريه محله را تحت سازمان و تشكيلات منظمي درآورده و پس از تنظيم اساسنامه به ثبت رساندند.(15)
جمع خيريه تبريز
در مهرماه 1322ش تأسيس شده و در تيرماه سال بعد به شماره 2 ثبت شد. اين جمع با اجازه شرعي حضرت آيتالله آقا سيد ابوالحسن اصفهاني تشكيل شده بود و كليه امور خيريه مجمع مطابق قوانين شرع انجام ميشد. هدف اصلي اين مجمع ايجاد كارگاه براي اشتغال افراد مستأصل و مستمند بود. اساسنامه اين مجمع توسط علماي بزرگ تبريز تصديق و مهر شده و تجار نيز آن را امضا نموده بودند.(16)
جمعيت خيريه راسته كوچه
در سال 1326ش در محله راسته كوچه تبريز تأسيس شد.(17) اين جمعيت با اجازه كتبي مراجع تقليد تشكيل شده و آيتالله ميرزا مهدي انگجي از مؤسسين آن بودند. اين جمعيت با داشتن دبستانهاي حرفهاي مخصوص پسران و دختران، كمكهاي خوبي در آموزش دختران و پسران بيبضاعت نموده بود.(18)
جمعيت خيريه محله نوبر
در سال 1326ش تأسيس شد و در سال 1331ش ثبت گرديد. هدف اين جمعيت در زمينه «تهيه وسايل تحصيل و آموزش صنعت براي اطفال يتيم و بيبضاعت محله نوبر»، «تأمين وسايل بهداشت براي بيماران بيچيز محله» و «اعطاي مساعدتهاي نقدي و جنسي به مستمندان محله» متمركز بود. اين جمعيت شعبي تأسيس نموده به نامهاي هيأت خيريه دارالايتام و هيأت خيريه عيادت از بيمار كه اين شعب فعاليتهاي خيريهاي در سطح يك جمعيت انجام ميدادند. اين جمعيت همچنين در انجام مأموريت خود در قسمت تحصيلي و صنعتي دو باب مدرسه پسرانه و دخترانه داشت.(19)
بنگاه نيكوكاري
با هدف تأسيس بيمارستان و اداره امور آن و انجام امور خيريه توسط تعدادي از تجار در سال 1337ش در خيابان ششگلان تأسيس شد.(20)
جمعيت حمايت از معلولين
در خردادماه 1338ش به وسيله سرتيپ علياصغر مهرداد سرپرست وقت شهربانيهاي آذربايجان و چند نفر از تجار و معتمدين سرشناس در دبستان كر و لالها و نابينايان، به منظور حمايت از معلولين (كر و لال و كور) و آموزش و پرورش و تعليم صنعت به آنها تأسيس شد.
مؤسسه خيريه المهدي
در سال 1350ش توسط تعدادي از تجار متعهد و خير بازار تبريز با هدف انجام امور خير و مفيد و ترويج و نشر تعاليم عاليه اسلامي، كمك لازم در تأسيس و بهبود زندگي درماندگان و پرداخت وام بدون بهره به كساني كه واقعاً نيازمند بودند، تأسيس گرديد. پايبندي به قوانين اسلامي و مذهب شيعه دوازده امامي از اساس كار اين مؤسسه بود.(21)
مؤسسه خيريه حمايت از مستمندان تبريز
در سال 1351ش به اهتمام عدهاي از افراد متعهد و خير تبريز با انگيزه جلوگيري از آبروريزي عدهاي متكدي حرفهاي با دو هدف عمده شامل: 1ـ جلوگيري منطقي از تكدي و آبروريزي 2ـ جايگزين كردن كمكهاي معقول و مشروع و آبرومندانه تأسيس شد.
اولويت و تلاش اين مؤسسه اين بود كه به انسانهاي عدالتخواه كمك كند كه با انفاق خود خلاء ميان افراد جامعه را پر كرده و جامعه را به حالت تعادل اقتصادي برسانند و به جاي فقيرزدايي به فقرزدايي بپردازند.(23)
انجمن امداديه ارامنه آذربايجان
بر اساس منابع ارمني از جمله وارتان دميرجيان (1966م) در سال 1890 در تبريز تأسيس شد(24) كه اين مطلب تأسيس خيريه در تبريز را به اواخر دوره ناصرالدين شاه ميرساند. اما به هر حال اين انجمن فقط محدود به خود ارامنه تبريز بود. اين انجمن از سال 1340ش به ثبت رسيد و به طور رسمي با هدف بهبود وضع فرهنگ و امور خيريه، از قبيل كمك به شاگردان بيبضاعت در شهرها، مساعدت به مدارس و شاگردان مستمند روستايي در دهات و كمك به متضرران حوادث غيرمترقبه در شهر تبريز تأسيس گرديد.(25)
جمعيتهاي خيريه دولتي
كميسيون مستمندان شهر تبريز
در سال 1308ش تأسيس شد، اساسنامه نداشت و در شهرداري تبريز با حضور عدهاي از مقامات اداري و افراد خير شهر تبريز با هدف انجام امور خير و هماهنگ كردن سازمانهاي مربوط و رسيدگي به حال مستمندان و فقرا، دانشآموزان نيازمند و رفع احتياجات جمعيتهاي خيريه تشكيل شد.(26) اين كميسيون در سال 1338ش منحل گرديد(27) و با انحلال آن وقفهاي در انجام امور خيريه توسط جمعيتهاي خيريه پيش آمد كه متعاقب آن در سال 1340ش شوراي عالي خيريه آذربايجان شرقي با همان اهداف اما با اساسنامه و به صورت ثبت شده شروع به فعاليت نمود.(28)
بنگاه حمايت از مادران و نوزادان و زنان باردار و بينوايان شعبه تبريز
در سال 1319ش با هدف بهبودي و مراقبت بهداشت نوزادان، راهنماييهاي بهداشتي جهت جلوگيري از تلفات آنان، كمكهاي مادي و معنوي به زنان باردار و مادران فقير... تشكيل گرديد. اين بنگاه با حمايت دولت منابع درآمدي خوبي از بخش خصوصي كسب كرد.(29)
جمعيت مبارزه با سل و حمايت از مسلولين آذربايجان
در سال 1329ش با هدف جلوگيري از ابتلاء مردم به بيماري سل و معالجه مبتلايان به سل تأسيس شد.(30) اين جمعيت وابسته به جمعيت مبارزه با بيماري سل و حمايت مسلولين ايران بود و از طريق حمايت دولت و اعانههاي مردمي، مسلولين نيازمند را كمك ميكرد. حتي شهرداري براي هر مسلول شفا يافته مقرري تعيين كرده و ماهانه به آنها پرداخت ميكرد.(31)
جمعيت خيريه فرح پهلوي شعبه تبريز
در سال 1332ش تأسيس گرديد و داراي مؤسسات مختلفي از جمله كانون (مهد كودك) براي نگهداري كودكان، پرورشگاه، درمانگاه، كلاسهاي خياطي و توزيع زغال براي مستمندان بود. اين جمعيت از محل درآمدهاي مختلف خود از اماكن عمومي، برگزاري كنسرتها، كمك ادارات و كمك عاملين قند و شكر براي مستمندان زغال تهيه كرده و آنها را در فصل پاييز به صورت برنامهريزي شده و منظم بين خانوادههاي مستمند توزيع نموده و همچنين براي كودكان آنها لباس تهيه ميكرد.(32)
جمعيت حمايت از مجذومين تبريز
در سال 1336ش با هدف مبارزه با بيماري جذام، بهبود وضع كليه مجذومين و جلب مساعدت مردم نيكوكار، مؤسسات داخلي و بينالمللي، در استانداري تأسيس شد.(33) اين جمعيت در سال 1338ش منحل شد و در سال 1341ش جمعيت مبارزه با جذام و حمايت مجذومين آذربايجان تأسيس شد كه دو سال بعد به جمعيت كمك به جذاميان ايران ملحق شد.(34)
وجود تعداد زيادي بيمار جذامي در آذربايجان باعث شده بود كه از زمانهاي قبل جذاميان را در محل مناسبي به دور از مردم شهر نگهداري نمايند كه در دوره قاجار در آرپادره سي، منطقهاي در اطراف سه راهي اهر نگهداري ميشدهاند. سپس در دوره پهلوي اول آنها را به پشت فرودگاه تبريز در آسايشگاه باباباغي منتقل كردند و هنوز در آنجا نگهداري ميشوند و مردم و دولت هميشه به آنها كمك ميكنند. جمعيت كمك به جذاميان نيز به همين منظور در تبريز تأسيس شد.
جمعيت ملي مبارزه با سرطان شعبه تبريز
در سال 1344ش با هدف كنترل و درمان افراد مبتلا به سرطان و جلب مساعدت نيكوكاران و مؤسسات داخلي و خارجي، تأسيس شد.(35) اين جمعيت در جلب مساعدت و جمعآوري اعانه از مؤسسات خصوصي و دولتي داخل و خارج با داشتن تشكيلات قوي و منظم و كميسيون همگاني و تبليغات نسبت به ساير جمعيتها موفقيت بيشتري كسب كرد.
بنياد نيكوكاري شعبه تبريز
در سال 1353ش با افتتاح درمانگاه مخصوص معالجه كودكان در خيابان شاهپور جنوبي [ارتش جنوبي] تبريز شروع به كار كرد. هدف اين بنياد فراهم آوردن موجبات تهيه وسايلي براي كودكان فقير و بيمار و عقب مانده بود كه آنها بتوانند از وسايل بهداشت، دارو و درمان به نحو صحيح و شايسته استفاده نمايند. اين بنياد درمانگاه خود را توسعه داده و تجهيزات و كادر پزشكي بيشتري را براي خدمت به مردم فقير ايجاد و به صورت شبانهروزي در درمانگاه به معالجه كودكان اقدام كرد. در راستاي كمك افراد خير تبريز به جمعيتهاي خيريه در سال 1355ش برادران توكلي صاحبان شركت كبريتسازي توكلي تبريز 50/3142 متر زمين به اين بنياد جهت احداث درمانگاه اهدا كردند.(36)
انجمن حمايت از كودكان شعبه تبريز
در سال 1349ش با هدف جمعآوري اعانههاي نقدي و جنسي جهت بهبود بهداشت و بالا بردن سطح زندگي كودكان و فراهم آوردن موجبات تأسيس مؤسسات تفريحي، تربيتي و اجتماعي از قبيل پرورشگاه، مهد كودك، پارك كودك، كودكستان و آموزشگاههاي مخصوص كودكان عقب مانده و مبتلا به اختلالات رواني تأسيس شد. مجمع عمومي اين جمعيت از 27 نفر افراد خير و پزشك متخصص كودكان، اعصاب، روانپزشك، روانشناس و 12 نفر از مقامات اداري استان تشكيل شد.(37)
جمعيتهاي خيريه مردمي و غيررسمي تبريز
اين جمعيتها كه اغلب به صورت محلي و از زمان مشروطيت با توجه به شرايط سياسي، اجتماعي حاكم بر شهر تبريز و به علت عدم توانايي دولت مركزي در برقراري نظم و امنيت و رسيدگي به فقرا و مستمندان به صورت غيررسمي و ثبت نشده بود به وجود آمده بودند، عبارتند از:
مؤسسه خيريه تبريز
در سال 1335ق پس از شكست روسيه در جنگ جهاني اول كه منجر به تخليه تبريز از نظاميان روسي شد، به وسيله عدهاي از آزاديخواهان در دربند ارك تأسيس شد. اين مؤسسه تعليم و تربيت و اعاشه حدود 15 نفر از ايتام بيسرپرست را به عهده گرفته بود. اما بيشتر فعاليت مؤسسه حول محور تنوير افكار قرار داشته است. اين مؤسسه از جمعيتهاي خيريه قديمي تبريز بود.(38)
هيأت خيريه محله چرنداب
در سال 1327ش پس از انحلال فرقه دموكرات آذربايجان و فرار سران آنها به جهت عدم كفايت دولت مركزي در برقراري نظم و رسيدگي به وضع معيشتي مردم از يك طرف و وجود زمستانهاي سرد و بيكاري و كمدرآمدي از طرف ديگر باعث شد تا حجتالاسلام عباسعلي واعظ چرندابي با همكاري عدهاي از افراد خير محله، هيأت خيريه چرنداب را تأسيس كنند.(39) اين خيريه با وجود اينكه اساسنامه نداشته و ثبت نشده بود، اما در زمستانهاي سرد تبريز با خريد ذغال و توزيع منظم و عادلانه آن بين مستمندان محله و توزيع حواله نان و گوشت بين افراد نيازمند و اعطاي وام قرضالحسنه با اقساط طويلالمدت در نوع خود اقدامات وسيعي در زمينه امور خيريه محله انجام داد.(40)
مجمع خيريه اهراب
در سال 1327ش در سرچشمه محله اهراب تأسيس شده بود. حوزه فعاليت اين خيريه محلههاي گازران، وزيرآباد و شهر نو بود كه در آن زمان از محلههاي فقيرنشين تبريز بودند. اين مجمع هر چند كه اساسنامه نداشته و به ثبت نرسيده بود ولي مطابق برنامههاي جمعيتهاي خيريه رسمي، هيأت مديره داشته و جلسات سالانه با حضور اعضا برگزار ميكرد.(41)
جمعيت خيريه محله ويجويه
در سال 1327ش با همت جمعي از اهالي محله براي دستگيري از فقرا و مستمندان و درماندگان با حضور آيتالله شهيدي، آيتالله ميرزا مهدي انگجي، آيتالله محمد بادكوبهاي و شيخ حسن پيشنمازي ويجوي در مسجد ويجويه تأسيس شده و متوليان با اجازه علماي فوقالذكر امور خيريه محله را انجام ميدادند.(42)
همانطور كه در پيش ذكر آن رفت هيأتهاي خيريه محلههاي قديمي تبريز از زمان مشروطيت به وجود آمد كه اين انجمنها در كنار ساير فعاليتهاي سياسي، مذهبي؛ امور خيريه محل را نيز انجام ميدادند اما با رشد جمعيتهاي خيريه مردمي رسمي و بنگاههاي خيريه دولتي بر اثر فشار دايره همگاني شهرباني مبني بر ثبت آنها، كم كم هيأتهاي خيريه محلهها منحل شدند.
بعضي از اين خيريهها كه در سال 1330 فعاليت داشته و بر اساس اسناد كميسيون مستمندان تبريز كمك ساليانه دريافت كرده بودند، عبارتند از هيأتهاي خيريه محلههاي چهار منار، سيلاب، سرخاب، شهرباني، اميرخيز، ششگلان و كوچه باغ بودند.(43)
مؤسسه خيريه آمريكاييها
در سال 1327ش به سرپرستي خانم پينر در بخش 5 تبريز داير شد. اين مؤسسه فعاليت آموزشي داشته و سي نفر از اطفال ايراني كه در آنجا درس ميخواندند را هم از جهت لباس و هم پرداخت كمك هزينه تحصيلي تأمين ميكرد.(44)
جمعيت بينالمللي شير و خورشيد سرخ تبريز
اين جمعيت كه وابسته به صليب سرخ جهاني بوده و جنبه بينالمللي داشت، در سال 1303ش تأسيس گرديد. اولين شهري كه از تأسيس جمعيت شير و خورشيد استقبال كرد شهر تبريز بود كه البته اين اقدام به جهت وجود جمعيتهاي خيريهاي بود كه از زمان مشروطيت در تبريز تشكيل شده بود و لذا زمينههاي انجام اين امور از قبل در تبريز وجود داشت. منابع درآمد اين جمعيت در اوايل تأسيس از فروش پوست و روده گوسفنداني بود كه مردم در اعياد مذهبي قرباني ميكردند و در زمانهاي بعد منابع درآمد ديگري نيز به دست آورده و توسعه پيدا كرد و اقدامات مهمي انجام داد كه عبارتند از:
1ـ تأسيس مريضخانهاي در كوي ششگلان 2ـ تأسيس مريضخانهاي در كوي مارالان 3ـ كمك به آسيبديدگان سيل ويرانگر روز 17 تير 1308 در تبريز 4ـ كمك به زلزلهزدگان سلماس در سال 1309ش 5ـ تأسيس مريضخانه كودكان در تبريز 6ـ تأسيس درمانگاه شبانه 7ـ تأسيس زايشگاه سيار خانوادگي 8ـ تأسيس اندرزگاه 9ـ تأسيس بانك خون 10ـ احداث ساختمان بيمارستان مدرن و مجهز دويست تختخوابي تبريز.(45)
نتيجه
بر اساس نظريههاي جامعهشناسي انجام حركتهاي خيرخواهانه به نفع جامعه در حقيقت نمود عيني و شهودي احترام به جامعه است. يك جامعه هر چه از انسانهاي شعورمند و خودياب مملو گرديده شد، حركت آن جامعه و حريم انسانهايي كه در آن زندگي ميكنند، بيشتر مورد توجه و رعايت واقع شده و انسانها در چنين جامعهاي از لذت نوعدوستي، نوعپروري و نوعگرايي لبريز گرديده و فرهنگ انسانيت و انسانسازي تار و پود آن جامعه را به هم خواهد تنيد.
چنين جامعهاي با شرايط بيان شده در پيش دقيقاً با جامعه مورد بررسي (شهر تبريز) مطابقت دارد. به اين صورت كه در تبريز بين انقلاب مشروطه و انقلاب شكوهمند اسلامي، با وجود شمار زيادي افراد خير و نيكوكار، جامعه مورد بررسي به حد تعالي رسيده بود. به عبارتي بهتر اگر وجود چنين افرادي در جامعه به عنوان اولياءالله تلقي گردد، پس به اين نتيجه ميرسيم كه شهر تبريز در دوره مورد بحث از اين بابت نيز شهري فرهنگساز و به عنوان الگويي در سطح كشور قابل استفاده بوده است. افراد خير تبريز با الهام از تعاليم عاليه اسلامي انجام امور خيريه را تكليف و وظيفه ديني و انساني خود ميدانستند و تلاش ميكردند با ايجاد جمعيتهاي خيريه، قبل از اينكه منتظر انجام اين امور توسط دولت باشند، خود اقدام به اين كار كرده و در انجام امور عامالمنفعه و دستگيري از مستمندان از همديگر سبقت ميگرفتند كه نتيجه اين امور پياده كردن قسط در جامعه بود و جامعه به حالت تعادل اقتصادي رسيده بود تا جايي كه حتي دولت نيز به تبعيت از مردم نيكوكار و خير و شايد براي كسب موقعيت اجتماعي نزد مردم، اقدام به تأسيس جمعيتهاي خيريه كرده بود. روحانيت معظم تبريز در امور خيريه نقش مهمي داشته و آنها علاوه بر تشويق تجار و مردم خير تبريز در تشكيل خيريهها، خود نيز در جلسات آنها شركت كرده و علاوه بر مساعدت، كار آنها را نيز تأييد ميكردند. حتي دولت نيز در مواردي از طريق برخي علما به جمعيتهاي خيريه كمك ميكرد.
اغلب كساني كه در جمعيتهاي خيريه به عنوان مؤسسين و بانيان شركت كرده و كمك زيادي به جمعيتهاي خيريه ميكردند، تجار بودند. اين اشخاص از دو جريان با شدت و ضعف تغذيه ميشدند: جريان اول كه تأثير زيادي بر آنها داشت، جنبه اعتقادي با الهام از دستورات ديني و ارتباط محكم با روحانيت شهر تبريز بود و جريان دوم كه تأثير ضعيفتري داشت، موقعيت شهر تبريز به عنوان پايانه تجاري و واسطه بين ايران و اروپا از طريق اسلامبول و قفقاز بود كه فعاليت تجار بر اثر ارتباط تجاري، سپس آشنايي آنها با فرهنگ اجتماعي كشورهاي اروپايي بر آنها تأثير گذاشته و آنها را در انجام اين گونه امور تقويت ميكرد.
تبريز در دوره مورد بررسي در سايه وجود جمعيتهاي خيريه فراوان و فعاليت چشمگير آنان به شهري بدون گدا تبديل شده بود و اين از نتايج وجود جمعيتهاي خيريه بود كه مردم با دادن اعانه به جمعيتها، جلوي تكديگري را ميگرفتند.
برخي از اين جمعيتها براي اولين بار در تبريز شكل گرفته بود و حتي تهران نيز در زمينه تشكيل برخي از جمعيتهاي خيريه از تبريز الگو گرفته بود.
در دوره مورد بررسي فعاليت كليه اعضاء اعم از هيأت مديره، مديرعامل، بازرسان و ساير اعضاء افتخاري بود و تشريفات اداري در آن جمعيتها وجود نداشت.
همچنين از بررسي جمعيتهاي خيريه به اين نتيجه ميرسيم كه جمعيتهايي كه در تشكيلاتشان گروه تبليغات داشتهاند، نسبت به ساير جمعيتها موفقيت بيشتري در جلب اعانه و كمكهاي مردمي كسب كرده بودند و دليل اين موفقيت آن بود كه وقتي مردم ميديدند كه اعانه آنها در راه خير به مصرف افراد واقعاً نيازمند جامعه ميرسد و نتايج آن به وضوح در جامعه مشاهده ميشد، با رغبت و علاقه بيشتري به اين جمعيتها كمك ميكردند.
به طور كلي ميتوان گفت كه تجربه جمعيتهاي خيريه تبريز از دوره مشروطيت و ناشي از وقايع سياسي و اجتماعي آن زمان شكل گرفته بود، اين تجربه ارزشمند به صورت خودجوش در مردم به وجود آمده و در دوره بعد از مشروطيت نيز ادامه داشته است. در واقع جمعيتهاي خيريه تبريز را بايد حاصل و دستاورد اجتماعي انقلاب مشروطه به حساب آورد.
اميد است كه تشكيلات خيريه فعلي به ميان مردم رفته و طرح و برنامههاي خودشان را بر اساس نياز جامعه انتخاب كنند و از گداپروري پرهيز نموده و به جاي ماهي دادن به گرسنگان، ماهي گرفتن را به آنها بياموزند.
«پايان»
پينويسها:
1ـ ملكزاده، الهام. (13836). نگاهي به وضعيت امور خيريه رشت در دوره قاجاريه، فصلنامه گنجينه اسناد، سال چهاردهم، شماره 53، صص 53 ـ 39.
2ـ اشپولر، برتولد، (1379)، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي، ج دوم، مترجم مريم ميراحمدي، تهران: انتشارت علمي و فرهنگي، صص 285 ـ 289.
3ـ شميم، علياصغر، (1370)، ايران در دوره سلطنت قاجار، چ دوم، تهران: انتشارات علمي، صص 371ـ373.
4ـ مجتهدي، علياصغر (1341) تاريخ جمعيت شير و خورشيد سرخ تبريز، تبريز: چاپخانه شفق، صص 3ـ4.
5ـ همان، صص 7 و 9.
6ـ غفرالهي، شهرام، (1383) مراكز خيريه اصفهان نمونههايي از مشاركت و خيرانديشي اجتماعي، فصلنامه وقف ميراث جاويدان، سال دوازدهم، شماره 46، صص 137ـ116.
7ـ عليبن ابيطالب (ع)، امام اول، ترجمه نهجالبلاغه، (1368) مترجم سيدجعفر شهيدي، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، ص 434.
8ـ ترابي فارساني، سهيلا، (1381). تجار در تعامل سياسي و اجتماعي پس از جنبش مشروطيت، فصلنامه گنجينه اسناد ملي، سال دوازدهم، شمارههاي پياپي 45 و 46، ص 123ـ 111.
9ـ مجتهدي، پيشين، صص 9ـ10.
10ـ سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران، پرونده شماره 297004668.
11ـ مجتهدي، پيشين، ص 11.
12ـ اداره كل ثبت اسناد و املاك آذربايجان شرقي، بايگاني اداره ثبت مؤسسات، پرونده شماره 1.
13ـ بي نام (1382). عملكرد انجمن حمايت زندانيان تبريز در سال 1382، تبريز، بينا، صص 5ـ6.
14ـ اداره كل ثبت اسناد و املاك آذربايجان شرقي، همان، پرونده شماره 10.
15ـ بينام، (1338). انجمن محلي و خيريه ليل آباد، نشريه شماره 2، تبريز: چاپخانه علميه، صص 3ـ6.
16ـ اداره كل ثبت اسناد و املاك آذربايجان شرقي، همان، پرونده شماره 2.
17ـ همان، پرونده شماره 9.
18ـ سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران، آرشيو مديريت شمال غرب، پرونده شماره 007000868.
19ـ همان، پرونده شماره 005001605.
20ـ اداره كل ثبت اسناد و املاك آذربايجان شرقي، همان، پرونده شماره 14.
21ـ سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران، مديريت شمال غرب، پرونده شماره 008000222.
22ـ همان، پرونده شماره 007000408.
23ـ بينام، (1384). درد دلي با همشهريان، روابط عمومي مؤسسه خيريه حمايت از مستمندان تبريز، ص 21.
24ـ دميرجيان، وارتان، (1966). تاريخ ارامنه آذربايجان، تبريز: ناييري، ص 85، (اين كتاب به زبان ارمني است كه قسمتهايي از آن كه مربوط به انجمن امداديه ارامنه آذربايجان ميباشد توسط آقاي خسرويان مسئول امور بازار مشترك ايران و ارمنستان در اتاق بازرگاني تبريز، ترجمه شده است.)
25ـ نگارنده (1382)، اساسنامه انجمن امداديه زنان ارمني آذربايجان. فصلنامه گنجينه اسناد، سال سيزدهم، شمارههاي پياپي 51 ـ 52، صص 96ـ 90.
26ـ سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران، مديريت شمال غرب، پرونده شماره 00800045.
27ـ همان، پرونده شماره 005001605.
28ـ اداره كل ثبت اسناد و املاك آذربايجان شرقي، همان، پرونده شماره 20.
29ـ سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران، مديريت شمال غرب، پرونده شماره 005000354.
30ـ اداره كل ثبت اسناد و املاك آذربايجان شرقي، همان، پرونده شماره 6.
31ـ سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران، مديريت شمال غرب، پرونده شماره 008000222.
32ـ همان، پرونده شماره 005001029.
33ـ اداره كل ثبت اسناد و املاك آذربايجان شرقي، همان، پرونده شماره 12.
34ـ همان، پرونده شماره 17.
35ـ سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران، مديريت شمال غرب، پرونده شماره 005001800.
36ـ همان، پرونده شماره 005002558.
37ـ همان، پرونده شماره 005001455.
38ـ مجتهدي، پيشين، صص 11ـ12.
39ـ سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران، مديريت شمال غرب، پرونده شماره 00500160.
40ـ اسناد موجود در بايگاني هيأت خيريه چرنداب تبريز.
41ـ سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران، مديريت شمال غرب، پرونده شماره 00800045.
42ـ همان، پرونتده شماره 005000160.
43ـ همان، پرونده شماره 00800045.
44ـ سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران، پرونده شماره 290003647.
45ـ مجتهدي، پيشين، صص 14 و 19 و جاهاي ديگر.
این مطلب تاکنون 5275 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|