طلوع بامداد
در صفحات تاريخ، گاهي حوادثي به چشم ميخورند كه به دليل برخورداري از ويژگيهاي خاص و جهات برجستهاي ميتوان آنها را سرفصلي از تاريخ قرارداد و در حقيقت تاريخ را به وسيله آنها به «ماقبل» و «مابعد» تقسيم كرد. اين ويژگيها يا شكوه و عظمت خيره كننده آن حوادث است يا معجزآسا بودن آنها و يا منحصر به فرد بودن رويدادهائي است كه فراتر از شرائط زماني و مكاني به وقوع پيوسته و دستاوردهاي عميق و گستردهاي با خود به همراه آورده است.
براي مثال در تاريخ اسلام، موضوع هجرت پيامبر (ص) به دليل شكوه واقعه و بازتاب عميق آن و يا واقعه عاشورا به دليل آنكه هر دو جبهه حق و باطل در اوج كمال و با آخرين شكل و هيئت خود به روي صحنه ظاهر شدند، مصاديق اين گفتار هستند.
در صحنه سياسي نيز وقايعي چون رنسانس در اروپا و يا جنگ دوم جهاني به دليل آنكه توانستند تغييرات بنيادين در جغرافيايي اقتصادي و سياسي جهان بوجود آورند، سرفصلي از تاريخ شدند.
يكي از رويدادهاي بزرگي كه به دليل ويژگيهاي خاص خود توانست در تاريخ معاصر ايران و جهان به عنوان يك «سرفصل» شناخته شود و جهان را به قبل و بعد از خود تقسيم نمايد، موضوع نهضت جهاني امام خميني و مشخصاً پيروزي انقلاب اسلامي در ايران است.
نهضت امام خميني پيامآور عزت مسلمين بود. امام خميني احياگر انديشه ديني و بازگشت دهنده انسان امروز به معنا و معنويت بود. امام با نهضت جهاني خود قطبهاي زميني را مردود اعلام كرد و در برابر بلوك هاي رايج دنياي سياست، بلوك قدرتمند آرمانگرائي و دينخواهي را مطرح ساخت. او منادي وحدت انديشه در جهان بود و توانست در ميان همه ملتها در تمامي اقطاب عالم انديشه مشتركي را جسته و ملتها را حول آن به يكديگر متصل سازد. انديشه آزاديخواهي و ظلمستيزي.
امام نوع نگرش ملتها به حكومتها را عوض كرد. او نشان داد سنت و مدرنيته مكمل يكديگرند و يك حكومت مصلح و پويا نميتواند سنت را ناديده انگارد. به همين دليل اصلاحات جامعه را در درون دين جستجو كرد. و حتي دين را شاخصي در هره حركت و تحول و اصلاح قرار داد او به تجربه تلخ انقلاب صنعتي اروپا كه به بهانه نوگرائي، تلاش كرد تا دين را كنار نهد خط بطلان كشيد.
نهضت امام خميني نشان داد كه انقلابهاي بزرگ، انسانهاي بزرگ ميطلبد. امام بر خلاف اكثر رهبران انقلابهاي جهان در گرداب درون خود نه اسير قدرت شد و نه فريفته ثروت؛ و اين رمز ماندگاري انقلاب و نهضت جهاني او بود.
نهضت امام خميني بر ادعاي آن دسته از نظريهپردازاني كه منافع آرماني را فرع بر منافع ملي ميشماردند و معتقد بودند قرن بيستم، قرن واقعگرائي است نه آرمانخواهي خط بطلان كشيد. و امروز آزاديخواهي مبتني بر آرمانگرائي، حرف نخست را در تحولات بين المللي ميزند.
امام خميني غبار از چهره دين در جوامع انساني زدود و چهره نوراني آن را به دنياي ظلمت زده امروز نماياند. امام دين را از درون صندوقخانههاي متروك نظامهاي كمونيستي و سرمايهداري بيرون آورد و به عنوان اصليترين عامل تعيين سرنوشت ملتها به صحنه جامعه كشاند. امام با رجعت دادن بشريت به فطرت الهي و اصليش، مولد موج بيداري اسلامي در جهان امروز گرديد.
اين ويژگيهاي منحصر به فرد، تنها برازنده نهضت امام خميني است و در هيچ يك از نهضتها و نظامهاي اجتماعي ديگر در تاريخ معاصر نميتوان مشابه آن را يافت. به همين دليل است كه نهضت امام خميني سرفصلي از تاريخ در ايران و جهان تبديل شده و دنياي معاصر را به دو فصل متمايز ماقبل و مابعد آن تقسيم نموده است. نهضتي كه در 22 بهمن به پيروزي رسيد، از اين منظر به واقع يك طلوع جديد بود؛ طلوع بامداد.
سردبير
|