ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 69   مرداد ماه 1390
 

 
 

 
 
   شماره 69   مرداد ماه 1390


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
نواي زنگ مرشد

فرامرز نجفی تهرانی
ورزش زورخانه‌اي آداب و سنتي خاص دارد. آداب و سنتي که با تاسي از پهلوانان و دلاوران افسانه‌اي، خلق و خوي مردانگي و مروت و جوان‌مردي را در ورزشکاران بر مي‌انگيزد و به آنان نيرو مي‌بخشد‌. اين خصايل نيکو در قالب اشعار و داستان‌هايي به صورت آهنگين و به همراهي «ضرب زورخانه» که مهم‌ترين ساز اين نوع موسيقي است، براي تهييج ورزشکاران در هنگام ورزش از سوي «مرشد» خوانده مي‌شود. ورزشکاران هماهنگ با موسيقي مرشد جست و خير مي‌کنند. مرشد زورخانه، حامل مهم‌ترين نقش در ورزش باستاني است. يک مرشد خوب، بايد نوازنده‌اي چيره‌دست، خواننده‌اي خوب و به‌طور کامل آشنا و مسلط به آداب و رسوم زورخانه باشد. يک نوازنده و يا مرشد مسلط و توانا بايد خصوصياتي مانند هماهنگ كننده شعر و ريتم و هنر تلفيق شعر و موسيقي، تسلط به ريتم و قواعد آن، ايجاد دگرگوني آني در حركات و قدرت رهبري، استفاده از همه‌ي ميدان و قابليت‌هاي ضرب زورخانه را دارا باشد. در گود زورخانه تنها ريتم است که عواطف گوناگون و انساني ورزشکاران را بازگو مي‌کند‌. پاي زدن و انواع حرکات زورخانه نظير شناي پيچ، گورگه گرفتن، سنگ و چرخ و ميل‌بازي و کباده کشيدن همه حکايت از سابقه‌ي ديرين اين ورزش با موسيقي و ضرب‌هاي متنوع آن دارد.
ملودي‌هاي موسيقي زورخانه در گذشته با سازهاي مختلفي مانند ضرب، ني و سه تار انجام مي‌شده، ولي امروزه موسيقي زورخانه تنها شامل آواز به همراهي ضرب زورخانه است و به‌طور غالب هر دو را مرشد اجرا مي‌کند. ضرب يا طبل زورخانه‌، از نظر شکل شبيه به تنبک بزرگ موسيقي سنتي با صدايي بم‌تر و قوي‌تر است. بدنه‌ي ضرب يا طبل زورخانه از گل پخته و پوست آن هم مانند ساير ضرب‌ها از پوست آهو و مانند آن تهيه مي‌شود.
ايرانيان از دوران باستان تا بعد از اسلام، هميشه محل‌هايي براي انجام ورزش‌هاي پهلواني خود داشته‌اند. تاريخ زورخانه با شکل و وضع کنوني آن از قرن هفتم است. هم‌چنين اطلاق ورزش باستاني به عمليات زورخانه‌اي به احتمال زياد از نما و شماي عمومي آن برداشت شده . مثل شلوار چرمي‌ها و آيين‌هاي کشتي پهلواني و اسباب و آلاتي مثل ميل که به گرز، و کباده که به کمان‌، و سنگ که به سپر سربازان ايران در دوره‌ي باستان مي‌ماند و هم طبل که وسيله‌اي براي تهييج سربازان در هنگام جنگ بوده است.
اشعار در موسيقي زورخانه، غالبا حماسي است‌، اما بر حسب موضوع‌، از اشعاري در فضايل و رثاي اوليا و انبياء دين و هم‌چنين اشعاري با موضوع‌هاي اخلاقي از ديوان شعرايي هم‌چون مولوي، سعدي، حافظ و شعراي معاصر نيز در اين موسيقي استفاده مي‌شود‌. موسيقي زورخانه از نظر فرم، مانند ديگر انواع موسيقي قديم ايراني، در چارچوب موسيقي رديف دست‌گاهي و موسيقي محلي ايران جاي مي‌گيرد. ملودي و ريتم در موسيقي زورخانه با توجه به محتواي شعر، وزن شعر و حرکت ورزش‌کاران از ميان گوشه‌هاي موسيقي ، رديف يا موسيقي محلي ايران انتخاب و اجرا مي‌شود .
محققان بسياري‌، همه‌ي عناصر فرهنگي موثر در پيدايش آداب زورخانه را با بسياري از نشانه‌هاي تاريخي فرهنگ ايراني تطبيق داده‌اند و به همانندي‌ و نتايج قابل توجهي رسيده‌اند، جنگ افزارهاي ايرانيان عهد باستان هم‌چون گرز و شمشير و تير و کمان و سپر و طبل به اشکال ميل و کباده و سنگ و ضرب در آمده، گود چند ضلعي زورخانه به گود مقدس معابد مهري و معماري اماکن مذهبي ايرانيان کهن نسبت داده شده و آتش برافروخته پيش پاي مرشد به نشاني از آتش معبد زرتشتيان تعبير شده است تا ضرب زورخانه را که خود بي‌شباهت به آتش‌دان آتشکده‌ها نيست، با آن گرم کنند. محتواي آداب و تشريفات زورخانه از طرفي ديگر با آداب فتوت ايراني عجين شده است. در اين باره فتوت‌نامه‌هاي بسياري هم‌چون فتوت‌نامه‌ي سلطاني «حسين واعظ کاشفي»، فتوت‌نامه‌هاي «شيخ شهاب‌الدين شهيد»، و نيز رسالاتي در اين باره از «عطار» و «امام فخررازي» و «عبدالرزاق کاشاني» و «علاالدوله سمناني» و ديگران باقي مانده که منابعي بسيار غني براي مطالعه‌ زمينه‌هاي پيدايش محتواي آييني و آداب رسمي سنت پهلواني و ورزش باستاني است .
در زورخانه به نوازنده‌ي تنبک «مرشد» مي‌گويند و او حين نوازندگي تنبک از اشعار حماسي و عرفاني در تهييج ورزش‌کاران استفاده مي‌کند‌. تنوع ريتم و زنگ مرشد حکايت از تغيير حرکت است و رعايت اصالت و سنت امري است که مرشد مجدانه به حفظ آن پايبند است. يک مرشد خوب بايستي تلفيق شعر و موسيقي را بداند و مناسب‌خوان باشد‌، تا با تسلطي که بر ريتم دارد بتواند از اشعار در جاي خود استفاده کند. در زورخانه از اشعار «سعدي» به دليل اين‌که بيشتر بر محور تعليم و تربيت و خود‌سازي است، استفاده‌ي زيادي مي‌شود و هم‌چنين از حافظ و مولانا که مرشدان‌، بسيار به کار مي‌بندند. به‌طور مشخص دو ساز از دو خانواده در اجراي موسيقي زورخانه حضور دارد: يکي «تنبک»‌، يا ضرب زورخانه از خانواده سازهاي ممبرافون و ديگري «زنگ» از خانواده‌ي سازهاي ايديوفون‌.
در اين ميان «کباده» نيز گرچه ابزار حرکات آييني زورخانه است اما به سبب نسبتي که صداي ناشي از اجراي حرکات ورزشي کباده با ساز و آواز مرشد پيدا مي‌کند، مي‌تواند در خانواده‌ي سازهاي خودصدا يعني ايديوفون‌ها طبقه‌بندي شود. اما به هر روي ساز اصلي اجراي موسيقي زورخانه تنبک است‌. تنبک زورخانه از جمله سازهاي پوستي و طبل‌هاي يک سو پوست است که بدنه‌ي آن از گل پخته ساخته مي‌شود‌، اگرچه درگذشته نمونه‌هاي چوبي و فلزي آن نيز وجود داشته است‌. تنبک زورخانه رکن مهم مراسم ورزش زورخانه يا ورزش باستاني و بزرگ‌ترين پوست صداي يک طرفه، يک طرف باز از لحاظ اندازه در ايران است که با دست نواخته مي‌شود.
تنبک زورخانه در قياس با تنبک در اجراي موسيقي دست‌گاهي، دهانه‌ي بازتري دارد و نفير آن نيز کوتاه‌تر و گلوي اتصال نفير با بدنه اصلي، تنگ‌تر است. امروزه تنبک سفالي زورخانه را بيشتر در کارگاه‌هاي سفال‌گري يزد‌، همدان و اصفهان مي‌سازند‌. ساخت تنبک سفالي زورخانه در اين مناطق‌، با فهرستي که از پهلوانان سرشناس ايران از سده هفتم هجري تا کنون وجود دارد‌، قرابت مکاني پيدا کرده است‌، نام پهلواناني هم‌چون پهلوان «فيله‌ي همداني»‌، سده هفتم هجري‌، پهلوان «ندافي عراقي اصفهاني»، سده دهم، پهلوان «کبير اصفهاني»، سده دوازده‌، پهلوان «عسگر يزدي»، سده سيزدهم، پهلوان «ابراهيم يزدي»، پهلوان «علي ميرزاي همداني» مي‌تواند نشاني از رواج سنت زورخانه در اين مناطق باشد.
زنگ زورخانه نيم‌کره‌اي فلزاي است که در بالاي سر مرشد آويزان مي‌شود‌. مرشد گوي فلزي داخل نيم‌کره را به دست مي‌گيرد و به بدنه داخلي زنگ مي‌کوبد‌. زنگ در اجراي مرشد کارکردهاي متعددي دارد که مهم‌ترين آن سلام زورخانه و شروع حرکات است‌. هم‌چنين در موعد تغيير ريتم و حرکات جديد نواخته مي‌شود‌. علاوه بر اين زنگ را به نشانه احترام نيز مي‌زنند، جايي که نام بزرگي برده مي‌شود يا پهلواني به زورخانه مي‌آيد يا «مياندار» و ساير ورزشکاران در گود اعلام «رخصت» مي‌کنند و مرشد گاه با صداي زنگ «فرصت» را اعلام مي‌کند. عده‌اي رسميت يافتن زنگ در مراسم زورخانه را به پهلوان اکبر خراساني در سده سيزدهم هجري نسبت مي دهند.
مقام شعر والاست‌، زماني يک مرشد مي‌تواند در کارش موفق باشد که علاوه بر آگاهي و تسلط به ريتم از رموز آواز تا حدودي مطلع باشد و بتواند به درستي کلمات را ادا کند‌. نمونه‌ي اشعاري که در زورخانه‌ها رايج است از اين قبيل‌اند :
مرده شدم‌، زنده شدم‌، گريه بدم‌، خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم


منبع:انصاف‌پور، غلامرضا‌، تاريخ و فرهنگ زورخانه

این مطلب تاکنون 4928 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir