ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 65   فروردين ماه 1390
 

 
 

 
 
   شماره 65   فروردين ماه 1390


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
معرفي كتاب

كتاب «مشروطه ايراني» نوشته دكتر ماشاءالله آجوداني در سال 1376 در انگليس به نگارش درآمده و در سال 1382 در ايران توسط «نشر اختران» در شمارگان پنج‌هزار نسخه منتشر شده است.
ناشر ايراني كتاب «مشروطه ايراني» در مقدمه كوتاه و چند خطي خود آورده است: « در اين كتاب نيز در مورد جايگاه و نقش افراد، اقشار، گروه‌ها و نهادهاي اجتماعي (از جمله روحانيان) در دوره‌ مورد بررسي داوري‌اي هست كه با داوري و نتيجه‌گيري محقق ديگري هرگاه با ديدگاهي متفاوت، خود را در فضاي آن دوره، با تمام ويژگي‌هايش، قرار دهد يكسان نخواهد بود.» اما در اين يادداشت كوتاه، ناشر اشاره‌اي به چگونگي دستيابي به مجوز انتشار « مشروطه‌ي ايراني» و اين كه آيا در سال 76 اين اثر در لندن منتشر شده است يا خير، ندارد.
شايد اين سئوال پاسخ خود را از پيشگفتار آقاي آجوداني دريافت دارد: « با اين همه من نخواسته‌ام كه كتاب بر انبوه كتاب‌هايي كه در خارج از كشور منتشر مي‌شود، بيفزايم، قصد داشته‌ام كه كاري جدي و اساسي ارائه دهم، و داده‌ام؟»
در واقع «كتابخانه مطالعات ايراني» كه در لندن فعاليت مي‌كند را بايد ناشر اوليه اين كتاب دانست اما بعد از شش سال زمينه انتشار آن در ايران نيز فراهم شده و توسط نشر اختران وارد بازار نشر كشور گرديده است.
كتاب «مشروطه ايراني» از سوي دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران مورد نقد و بررسي قرار گرفته كه با هم مي‌خوانيم:
در آغاز قرن بيست و يكم اين پرسش مدام وجود داشت كه جهان در هزاره سوم ميلادي چگونه خواهد بود؟ چنين پرسشي با تأمل در دو هزاره و نيز هزاره‌هاي پيش از آن صورت مي‌گرفت. براي كساني كه جنبه‌هاي عملي و علمي اين پرسش بيشتر مطرح است، بجاي هزار سال آينده، پرسش از صد سال آينده مدنظر قرار گرفته، بدين معني كه در قرن بيست و يكم جهان در چه شرايطي واقع خواهد شد.
طرح چنين پرسشي نشانه انديشه‌ورزي انسان معاصر و تلاش او براي بهروزي مداوم است. در حقيقت با مطالعه دقيق تاريخ گذشته و امعان‌نظر در‌ آينده‌اي كه در پيش ‌روست از اكنون به استقبال فردا مي‌روند و با قرار دادن برنامه‌اي حساب شده و مبتني بر مطالعه فراروي خويش به حل و فصل مشكلات آينده و هموار ساختن راه پيشرفت مي‌پردازند.
بدون شك وضع كنوني هر جامعه‌اي داراي نسبتي با گذشته آن جامعه است. خواه اين وضع ادامه روند تاريخ گذشته باشد يا اعراض از آن. در قدم اول در اين رابطه انتخاب آگاهانه و مبتني بر مطالعه و شناخت، شرط تعيين اين نسبت است و در قدم دوم بهره‌گيري خردمندانه از ميراثي كه از گذشتگان به ما رسيده است. هيچ انسان و جامعه‌اي نمي‌تواند گذشته خود را ناديده بگيرد. زيرا وضع كنوني او حاصل فرايندي است كه از گذشته به طرف حال طي شده. اما مغرور و مفتخر به گذشتگان شدن و يا مدام در حسرت رويا‌گونه گذشته گذراندن نيز صحيح نيست. تاريخ آن‌گاه كه با مطالعه و تحقيق و تفكر همراه نباشد بسان سايه سنگيني خواهد بود كه بر انديشه و عمل مردمان سنگيني خواهد كرد. در چنين شرايطي تاريخ آفت خواهد بود و بسان ‌بندي بر پاي ملتها در جهت ممانعت از گام برداشتن آنها بسوي آينده جلوه‌گر خواهد شد. حق آن است كه تاريخ گذشته را به درستي بشناسيم، از آن پند و عبرت بگيريم و توشه لازم را براي پيمودن راه آينده از آن كسب كنيم. در اين صورت است كه يك ملت از زبان اهل تاريخ خود خواهد شنيد كه چه بوده است و اكنون چيست و كيست؟ پس از آن است كه مي‌تواند در عطف توجه به آينده بپرسد كه چه مي‌خواهد؟ مي‌خواهد به كجا برود؟ در آينده چه و كه خواهد بود؟ هر ملتي كه علاقمند به حيات توام با آزادي و عزّت و استقلال خويش است بدون شك انديشه فرداي خود را خواهد داشت و انديشيدن درباره آينده از صفات خردمندان است. بدون شك انديشه در باب دنياي آينده مستلزم مطالعه وسيع در باب خويشتن و ديگران و شرايط مادي و معنوي جهاني است كه در آن بسر مي‌بريم.
بحث درباره آينده و برنامه‌هاي لازم براي ورود به آن در كشور ما مدتي تحت عنوان «ترقي» و اكنون بيشتر در مفهوم «توسعه» مطرح مي‌گردد. اما بندرت با عطف توجه به شناختي عميق و سرگذشت تاريخي اين كشور و ملت و طراحي افق‌هاي دور‌دست آينده همراه بوده است. معمولاً محاسبات آماري با برآور‌د‌هاي زماني حدود 20 ساله مبناي چنين فعاليت‌هايي است. حال آنكه در قدم اول لازم است مبادي نظري و طراحي كلي دنياي آينده صورت گرفته باشد تا همان طراحي‌هاي 5 تا 20 ساله به درستي شكل گيرد و پايدار بماند. در اين خصوص لازم است متذكر شويم كه قبل از آنكه از قرن هجدهم بحث پروگريسيسم (ترقي) در اروپا مطرح شود در قرن شانزدهم بحث اتوپيا (جامعه آرماني) مطرح شده بود. اين بخوبي نشان مي‌دهد كه در يك نگرش بلند و كلي و به نحوي نظري لازم است ميان برنامه‌ توسعه اجتماعي و آرمانهاي يك جامعه رابطه‌اي شناسايي شود و اين بر عهده مورخان است. در تمامي جهان نيز چنين مباحثي را فيلسوفان تاريخ يا مورخان بزرگ انجام مي‌دهند. زيرا طرح آن و اثبات آن اساساً با رجوع به سير تاريخي يك ملت و چگونگي تكوين موقعيت فعلي آن امكان‌پذير است. ديگر كساني كه به مهندسي اجتماعي مي‌پردازند مانند جامعه‌شناسان، برنامه‌ريزان و امثال آنها برنامه‌هاي كوتاه و حداكثر ميان مدت را مي‌توانند محاسبه و طراحي كنند و دست‌اندر‌كاران مجريان چنين برنامه‌هايي خواهند بود. صرفاً اهل تاريخ هستند كه با بررسي‌ ادوار طولاني و بلند‌مدت گذشته يك ملت مي‌توانند به مدد خود الهام گرفته از تاريخ، آينده را در افق‌هاي نه چندان روشن آن مطرح سازند.
اما آيا وضعيت كنوني درس تاريخ از دبيرستان تا دانشگاه چنين امكاني را فراهم مي‌آورد، بدون شك خير. اين نشان مي‌دهد كه لازم است در نگرش به درس تاريخ، محتوا، فنون، روشها، ابزار‌ها، اهداف و موقعيت آن تجديد‌نظري اساسي صورت گيرد. درس تاريخ در جامعه ما فاقد خلاقيت لازم است و از تحرك و پويايي كافي برخوردار نيست. لازم است از سطح دبيرستان و حتي پيش از آن نسبت به تجديد‌نظر در اين خصوص به عنوان يك معضل فرهنگي انديشه كرد.

این مطلب تاکنون 3255 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir