ضرورتهاي نوين در آموزش تاريخ
بر خلاف آن چه كه تصور ميشود تاريخ سنتگراست و به نوآوري در عرصه تحقيق و تأليف كمتر روي ميآورد، تاريخچه اين علم نشان ميدهد كه تا چه اندازه تاريخنگاري و تاريخنگري توأم با تغيير و تحول بوده است. فهرست بلندي از مورخان، تأليفات گوناگون آنان، تنوع و تفاوت سبك و سياق آنان در تحقيق و تأليف تاريخ، بر اين مدعا گواهي ميدهد. در واقع، در هر عصري و براي هر نسلي مورخان، تاريخ را به تناسب سطح علمي و نياز فرهنگي همان عصر و نسل عرضه كردهاند. قابليت انطباقپذيري تاريخ به همراه ضرورت اجتنابناپذير پرداختن به آن موجب شده است، تا اين حوزه از دانش بشري به نحوي اجتنابناپذير و بدون وقفه به طور رسمي يا غيررسمي سهمي اساسي در تعليم و تربيت عمومي يا تخصصي جوامع داشته باشد!
در روزگار ما نيز تاريخ بينياز از تحول و تغيير نيست. قرن بيستم شاهد ظهور چندين مكتب تاريخنگاري بوده است. مكتب تاريخنگاري «آنالز» كه در اوايل قرن بيستم ميلادي به وسيله فرانسويان پايهگذاري شد، اكنون طرفداران بسيار يافته و تأليفات فراواني به آن شيوه عرضه شده است.
تكنولوژي جديد در عرصه سمعي و بصري و نيز تجهيزات الكترونيكي و ارتباطي، تحولي اساسي در امر آموزش پديد آورده و عرصههاي نويني را پيش روي بشر قرار داده است. بسياري از كشورها تحتتأثير تحولات تكنيكي يا ناگزيري بازسازي سياسي و فرهنگي خود، يا به ضرورت توسعه همهجانبه و نيازهاي جديد جمعيتي خويش، اقدام به بازنگري در مباني تاريخي خويش و نوگرايي در زمينه آموزش تاريخ كردهاند. در كشور ژاپن تاريخنگاري كوشيده است تلفيق سنت و تجدد را بيشتر نشان دهد. در آلمان كتابهاي درس تاريخ سعي كرده است مفهوم توسعه اقتصادي و تاريخ تحول اقتصادي را نشان دهد. در انگلستان بيشتر مفهومي اجتماعي و در فرانسه رويكردي فرهنگي به تاريخ، مطرح شده است. در ايالات متحده آمريكا، كانادا و استراليا سعي شده است درس تاريخ بيانگر نحوه تكوين زندگي مشترك مردماني باشد كه از جاهاي مختلف جهان در آن كشورها آمدهاند و ملت جديدي را ساختهاند. ساختن تاريخي با قاعده گسترده كه ريشههاي متعددي را براي مبدأ تاريخ ملي نشان دهد و سپس نشان دادن وحدتي كه مبناي مدنيت و منافع مشترك و به عبارتي دموكراسي باشد مورد اهتمام آنها بوده است. تحولاتي از اين دست را بسيار ميتوان سراغ گرفت و هنوز نيز تحولات جديدي در راه است كه ذكر آن به طول ميانجامد.
امروز استفاده از گردش علمي در آموزش تاريخ نظير بازديد از آثار تاريخي و موزهها امري ساده و پيش پا افتاده به شمار ميآيد. در بسياري از كشورها در سطح دكتري رشتهاي به نام «آموزش تاريخ» ايجاد شده است كه ترقي قواعد تربيتي و بهبود تكنولوژي آموزشي و ارزشيابي در درس تاريخ را پيگيري ميكند.
همه موارد فوق نشان ميدهد كه ما نيز بايد در جهت متحول ساختن آموزش تاريخ، گامهاي موثر و بلندي برداريم. تلاشهايي كه در ساليان اخير صورت گرفته همه ارزشمند و مفيد است اما وافي به مقصود نيست. جامعه ما جامعهاي جوان است و نيازهاي نوين دارد. تاريخ كهن ما، احتياج به رويكردهاي جديد تحقيقي دارد و لازم است به شيوهاي نوين در عرضه و ارائه آن همت گماشت. جهانگردي بيش از پيش به ميراث فرهنگي و تاريخي روي آورده است. شرايط جديدي در روابط بينالملل شكل ميگيرد و تحولات متعددي در ممالك همسايه ما از نظر روي آوردن به تاريخ در ساليان اخير رخ داده است. بدين لحاظ و دلايل متعدد و بسيار ديگر لازم است مدام به متحول ساختن درس تاريخ پرداخت.
به نقل از: «رشد»
آموزش تاريخ، سال دوم
1380، شماره 5
|