بختیار؛ از فرار تا ترور! | از 9 دی 1357 که شاپور بختیار آخرین نخستوزیر سلسله پهلوی به نخستوزیری منصوب شد تا سقوط سلطنت و پیروزی انقلاب اسلامی نـه تنها از تظاهرات مردمی کاسته نشد بلکه بر آن افزوده شد. به طوری که در طول یک هفته اول (9 دی تا 15 دی 1357) در سراسر کشور علیه او تظاهرات بود. در مقابل نظامیان نـیز بـه سرکوب شدید مردم پرداختند کـه در نتیجه صدها نفر شهید و هزاران نفر مجروح شدند. اوج درگیریها در 9 و 10 دی 1357 در مشهد بود که طی این دو روز بر اساس گزارش ارتش حدود 300 نفر شهید شدند. این درگیریها در طول هفته بعد نیز ادامه یافت. همزمان هایزر جلسات مشترکی با سران ارتش برگزار کرد تا آنان را در حمایت از دولت بختیار مصمم کند و در صورت شکست دولت نیز آماده کودتا باشند.
امام خمینی در 12 بهمن 1357 وارد ایران شد و ده روز بعد، در 22 بهمن 57 با اعلام بـیطرفی ارتـش به عـنوان آخرین سدّ دفاعی رژیم، بختیار در اندیشه جان به در بردن از ورطهای بود که با آتش خشم ملت بـه جان آمده از ظلم ستمگران و منافقان، برپا گردیده بود. او خود را در نجات از ایـن مهلکه مدیون پونیاتفسکی، وزیر کشور پیشین فرانسه و سفیر ژیسکار دستن، رئیس جمهوری وقت فرانسه در تهران میداند: «باید از ایـن بـابت از او تشکر کنم. آدمکشان حرفهای در تعقیب من بودند و او کمکم کرد.» چند ماه بعد، هـنگامی کـه بـختیار دوباره رحل اقامت در فرانسه افکند، یک خبرنگار فرانسوی به صراحت، خامی سیاسی بختیار را به روی او مـیآورد: «سرژ ژولی: در ایران چه گذشت که دهها هزار نفر به ضرب و تکرار به خـاطر بازگشت [امام] خمینی به خیابان میآمدند و میمردند. آشکار است که یک جنبش فرهنگی بسیار عمیق در مملکت ایران به وجود آمده و من با شنیدن حرفهای شما استنباطم این نیست که این پدیده را فهمیده باشید. امیدوارم این اصطلاح را ببخشید.
بـختیار: از این بابت توضیح دادهام، در یک مصاحبه طولانی به همکارتان در نوول ابسرواتور، نمیدانم خواندهاید یا نه.
سرژ ژولی: بله.»
بختیار در سالهای اقامت در فرانسه، فعالیتهای گستردهای علیه انقلاب اسلامی انجام داد که یـکی از آنـها راهاندازی یک رادیوی ضد انقلاب اسلامی بود. وی یک بار از عملیاتی تروریستی در صبح روز جمعه 27 تیر 1359 در حومه پاریس جان به در برد. در مورد هویت حملهکنندگان، جلالالدین فارسی ضمن خاطرات خود در «زوایای تاریک» مینویسد: «آنان گروهی معتقد به انترناسیونالیسم هستند و پاسداران اسلام در جهان میباشند. کسی که کودتاگر است و میخواهد مراکز تجمع مسلمانان را بمباران کند و ایادیش افرادی از نیروی هوایی و پاسداران ما را میکشند مسلما مـورد انـتقام قرار خواهد گرفت.»
فارسی که این مطالب را همراه با حمایت از ترور بختیار در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی بازگو کرده بود، در ادامه خاطراتش مینویسد: «شاپور بختیار در دادگستری فرانسه علیه من بـه عنوان طراح و آمر ترورش اعلام جرم و اقامه دعوا کرد. پروندهای جنایی تشکیل شد و ورودم به خاک فرانسه به مشکل برخورد.
بختیار سرانجام در 15 مردادماه 1370 در ویلای مسکونیاش در حومه پاریس به قتل رسید؛ بیآنکه معلوم شود چه کسانی او را به قتل رساندند.
بـه راستی، گروهی معتقد به انترناسیونالیسم و شامل پاسداران اسلام در جهان- چنانکه جلال الدین فارسی به تلویح پنداشته است- قتل بختیار را طراحی کرده بودند؟ قرائنی بـر مدخلیت بختیار در توطئه علیه سرزمین اسلامی ایران و طراحی بمباران مـراکز تجمع مسلمانان وجود دارد. وی پس از فرار از ایران، در همان ماههای نخست به قصد دسیسه علیه انقلاب اسلامی، حرکات و اقداماتی حساب شده را آغاز کرد و متقابلا اولین ارتباطهای تشکیلاتی با بختیار برقرار شد. بنا به اعترافات یـکی از سران کودتای نوژه، دو الی سه ماه بعد از پیروزی انقلاب، اولین تماس بین مأموران سیا و یکی از دوستان بنی عـامری- از عـوامل کودتا - در اروپا برقرار شد و آنها بنی عامری را در خط بختیار قرار دادند.
ناصر رکنی یـکی از عـوامل بختیار و از اعضای اصلی کودتای نوژه نیز میگوید: «در پانزدهم اسفند 1358 که قرار بود دکتر بختیار به ایران بیاید، قرار بود که به تبریز یا خوزستان برود. اگر تبریز در جریان اقدامات حـزب خـلق مسلمان تصرف میشد و نیروی زمینی و پایگاه هوایی آنجا تبعیت میکرد، بختیار به آنـجا وارد میشد و آذربـایجان را به عنوان ایران آزاد اعلام مینمود. البته آذربایجان به علت نزدیکی با مرز شوروی و حـساسیت روسـها به آن از لحاظ جمهوریهای مسلماننشین خودش در مرحله دوم بود. مرحله اول خوزستان بود که قرار بـود بـا یـک تهاجم گسترده هوایی و زمینی توسط عراق و مصر تصرف شده و به عنوان ایران آزاد اعلام و در اختیار بختیار قرار گیرد.»
با عقیم ماندن این توطئه، در سال 1359 ستاد کودتایی در پاریس به سرکردگی بـختیار و متشکل از عناصری مانند جواد خادم، لطفعلی صمیمی، حسن نزیه، سرلشکر امیر فضلی و سرهنگ بای احمدی تشکیل شد. طراحی این ستاد و اقدامات آن تا بدان پایه دقیق بود که بنابر اعتراف سـران کـودتا موسوم به کودتای نوژه، مدتی بر سر تقدم کودتای نوژه یا آغاز جنگ تحمیلی بحث شـد و سـرانجام پس از سفر بنی عامری از عوامل اصلی و داخلی کودتا به پاریس، جنگ تحمیلی در مـرتبه دوم قـرار گرفت و اولویت به کودتا داده شد.
تمام هماهنگیهای لازم بین کشورهای عـضو بـازار مشترک اروپا و ستاد بختیار در پاریس از طریق سیا انجام گرفت. نماینده سیا مستقر در دفتر دکـتر بـختیار در پاریس، هماهنگی لازم را بین اسرائیل و کشورهای مـنطقه نظیر عـربستان، مـصر و عـراق برقرار کرده بود. تأمین هزینههای مادی، چـه به صورت مستقیم و چه غیر مستقیم نظیر چک دو میلیون دلاری عربستان سعودی، توسط امریکا صورت میگرفت. شناسایی افراد مخالف در داخل یا خارج از کشور و معرفی آنها به بختیار و تقویت امکانات آنها انجام شده بود. نیز با در اختیار گذاردن امکانات لازم به آنها، نظیر معرفی پالیزبان، کـه در یـکی از دهات عراق مخفی بود و توسط سازمان جاسوسی اسرائیل شناسایی و مـعرفی شـد و هماهنگی لازم بین او و بختیار صورت گـرفته بود. با این حال اگر پذیرفته باشیم که ترور اول بختیار کار«پاسداران انتر نـاسیو نـالیست اسلام در جهان» بوده است، قرینهای در دست نیست که ترور دوم و مؤثر بختیار را همان گروهی صورت داده باشد که ترور اول را طراحی کرده بود.
از جمله اقدامات توطئهگرانه او علیه انقلاب اسلامی میتوان به مواردی اشاره کرد: شاپور بختیار در سفر محرمانه 24 سـاعته بـه مـصر بـا شـاه دیدار و گفتگو کرد. در جـلسه مذاکره شاپور بختیار و انورسادات، سفرای اسرائیل و عراق در قاهره نیز حضور داشتند. گفته میشود این دیدار بـه منظور ایجاد هماهنگی در زمینه اقداماتی که علیه انقلاب اسلامی صورت میگیرد، انـجام یـافته و در ایـن دیدار انور سادات قول همهگونه همکاری را به شاپور بختیار داده است.
شاپور بختیار اعلام کرد: «برای سرنگونی رژیم [امام] خمینی آمادهام.» و هنگامی که صدام جنگ را آغاز کرد، ضمن حمایتی تـلویحی از آغاز جنگ، در اطلاعیه مورخ 25/7/59 گفت: «رژیم کنونی ایران به هیچوجه نمیتواند نماینده منافع کشور محسوب شود.» وی صریحا نیز به حمایت از صدام پرداخت: «چرا باید عراق در خلیجفارس ساحل نداشته باشد امـا ایـران دارای بیش از دو هزار کیلومتر ساحل در این آبراه باشد.»
بختیار در راستای حمایت از صدام، یک بار در سفری به لندن از شرکتهای غربی خواست که از ارسال قطعات یدکی به ایران خودداری کنند تـا دولت جـمهوری اسلامی ایران بدینوسیله شکست بخورد. در اواسط سال 1362 که پیروزیهای پیدرپی نیروهای نظامی جمهوری اسلامی، دشمنان را دچار ترس و سردرگمی ساخته بود، از طرق مختلف عراق را تشویق به زدن جزیره خارک میکرد. وی در مصاحبهای با پاری ماچ در آذر 1362 میگوید: «بهتر بود عراقیها سه سال پیش به جای دون کیشوت بازی و کشتن دهها هزار ایرانی به ترمینال خارک حمله میکردند که بـا قـطع شاهرگ حیاتی نفت ایـرانیها، زیـر پای [امام] خمینی خالی میشد و ایران از درآمد نفت محروم میشد.»
فرض دیگر در قتل بختیار شاید این باشد که وی تاوان نوعی کنارهگیری از مدیریت مبارزه با جمهوری اسلامی را پرداخته باشد. خبرگزاری آلمان در تاریخ 18/5/1370 طـی مطلبی به قلم بیژن ترابی در پاریس، ضمن اشاره به گونهای تصفیه، گزارش میدهد: «بختیار که رهبری جنبش مقاومت ملی متشکل از گروههای لیبرال ایران، سوسیالدمکرات و سلطنتطلب تبعیدی را بر عهده داشت در ماه مارس گذشته بخش عمدهای از قدرت خود را به یک شورا منتقل کرد و خود را برای بازنشستگی آماده ساخت. کنارگیری تدریجی بختیار از صحنه مخالفان دولت ایران در سال 1989 و به دنبال دومین ازدواج وی آغاز شد. پس از سال 1990 اغلب روزنـامههای تبعیدیان را تعطیل کرد و به فعالیت دو ایستگاه رادیویی تحت اختیار گروه خود در مصر و عراق خاتمه داد.» حال آنکه تـا پیش از آن، حتی در مورد بالاترین مقام در تشکل سلطنتطلبها تصمیم میگرفت: «به او [رضـا فـرزند مـحمد رضا پهلوی] گفتم که شاه باشد نه نخستوزیر. او باید بر فراز سیاستهای حزبی بماند و چون مظهر گروههایی که بـا رهبری جمهوری اسلامی میجنگند، عمل کند.»
یک ماه از افشای توطئه نوژه نگذشته بـود کـه روزنـامه کیهان گزارش داد: «روز جمعه 20 تیرماه در آپارتمانی در بلوار راسی پای پاریس اجتماعی با شرکت شاپور بختیار، هوشنگ نـهاوندی، حسن نزیه، علی طباطبایی و دو ژنرال اسرائیلی تشکیل شد. این گروه برای هماهنگی نقشههای آیند علیه انقلاب اسلامی ایران گرد آمده بودند. هماکنون سی هلیکوپتر شنوک از سوی امریکا در اختیار توطئهگران قرار گرفته است.» و بالاخره 26 روز پس از ماجرای نوژه، یعنی 14 مرداد 1359، نهضت مقاومت ملی ایران توسط بختیار در پاریس اعلان موجودیت کرد.
سازمان و تـشکیلات نهضت، یکی از پیچیدهترین مکانیسمهای ارتباطی در میان دیگر گروهکها بویژه طیف سلطنتطلب بود و از سه شاخه نظامی و سیاسی و عشایری و یک شبکه مخفی و بالاخره شورای مرکزی تشکیل شده بود. شاخه نظامی عامل اصلی ایـجاد هـستههای نظامی در داخل کشور بود و از جمله فعالیتهای آن میتوان به جاسوسی در جبهه، شهرها، ادارات دولتی، ارسال بمب به داخل کشور، بمبگذاری، ترور و طرحهای مربوط به تخریب برخی مناطق حساس اشاره کرد. شـاخه سـیاسی به عنوان رکن دوم نهضت، چند هدف عمده را دنبال میکرد؛ اول: طرح دیدگاهها و اندیشههای رهبریت نهضت درباره رویدادهای سیاسی و ارائه خطمشی مبارزاتی به زیرمجموعهها و هستههای مقاومت در داخل کشور؛ دوم: معرفی هرچه بـیشتر شـخص بختیار و نهضت مقاومت ملی به عنوان تنها آلترناتیو نظام اسلامی؛ و سوم: مطرح ساختن فرهنگ باستانی ملی و تجدید حیات اندیشههای ناسیونالیستی در برابر دیدگاههای مکتبی.
نهضت برای شاخه عشایری کـه رکن سـوم تشکیلات آن به شمار میآمد، شـش بـخش پیـشبینی کرده بود که ایلهای بویر احمدی (در استان کهگیلویه و بویر احمد)، قشقایی (در استان فارس)، بختیاری (در استان چهار محال و بختیاری)، طایفه بلوچ (در بـلوچستان)، کـردها (در کـردستان) و طوایف گیل (در استان گیلان) را در بر میگرفت. در این بـین وظـیفه اصلی شبکه مخفی، ایجاد هماهنگی با پایگاههای نظامی در ترکیه و فرانسه و ارائه خطمشی و تاکتیکهای مناسب به هستههای داخلی در کشور بود و شـورای مـرکزی نـیز مجمعی محسوب میشد که خطمشی، اهداف و تاکتیهای عملی نهضت را مـشخص میکرد. عزل و نصب مسئولیت شاخهها، شبکه مخفی و دفاتر نهضت در کشورهای مختلف نیز بر عهده همین شورا بود.
همزمان بـا شکلگیری نهضت مقاومت ملی، سازمان سیا در عراق، دو ایستگاه رادیویی علیه انقلاب اسلامی دایر کرد، همراه با شورایی ویژه برای برنامهریزی عملیات تخریبی علیه انقلاب اسلامی. این ایستگاههای رادیویی یـک ماه بـعد در اختیار بختیار قرار گرفت و از این طریق ارتباطی تنگاتنگ بین بختیار و عراق بـه وجـود آمد که آماده حمله به ایران میشد.
نهضت مقاومت ملی در کنار ایستگاه رادیویی، نشریاتی نـیز بـرای مـبارزه با انقلاب اسلامی ترتیب داده بود: نشریه «نهضت» که مدیرمسئول آن شخص بختیار بود و اولین شماره آن در 23 مـهرماه 1360 در فرانسه منتشر شد. این هفتهنامه بعدا جای خود را به «قیام ایران» داد که همان اهداف را دنبال میکرد. نشریه «پیام ایران» نیز وابسته به نهضت بود و از سوی بختیار تأمین مالی میشد. ایـن نشریه از سال 1361 به طور هفتگی و در روزهای یکشنبه در لسآنجلس امریکا در ده برگ منتشر میشد.
ایـن فـعالیتها بـا حمایت غربیها امکان مییافت. بختیار گاه به جلسات بحث و گفتگو در مجلس سنای فرانسه که بـا شـرکت نایبرئیس ستاد و رؤسای فراکسیونهای پارلمانی تشکیل میشد، شرکت میکرد و امکان بیان مـواضع مـییافت. حـمایت امریکا را نیز بختیار از اولین روزهای فرار از ایران، در پیوند با دستگاه جاسوسی این کشور تأمین کـرده بـود. از نظر سـیاسی امـریکا پشتیبان نهضت ضد انقلابی مقاومت ملی بـود، تـا جـایی که بارها در کنگره این کشور به عـنوان جـانشین حکومت ایران مطرح شده اعلامیههای آن خوانده شده بود.
پس از کشته شدن بختیار، خبرگزاری فـرانسه گـفته سخنگوی ریاستجمهوری امریکا را چنین نـقل کـرد: «هیچ اطـلاعی از عـاملان ایـن قتل و موقعیت آن نداریم.»
درباره عاملان و انگیزههای ایـن قتل احتمالات متنوعی داده شد تا جایی که یک روزنامه سعودی اعلام کـرد: «رژیـم عراق در نقشه قتل بختیار در پاریس دخـالت داشته باشد.» روزنامه الیـوم چـاپ عربستان نـوشت: «رژیـم عراق برای بر هم زدن روابط ایران و فرانسه و لغو دیدار فرانسوا میتران از تهران از طـریق مـزدوران خود سعی در ایجاد مانع و جـلوگیری از نـزدیکی ایـران و فرانسه کرده اسـت.»
امیر طاهری، سردبیر سابق روزنامه کیهان در رژیم شاه، طی مصاحبهای با کانال دو تلویزیون فرانسه در مورد این احتمال که بـختیار قـربانی اختلافات درونگروهی و در واقع تسویهحساب داخلی نـهضت مـقاومت ملی شـده بـاشد میگوید: «در واقع انحلال اخیر نهضت مقاومت ملی توسط شاپور بختیار موجب شده بود تا منبع درآمد بسیاری از افراد بویژه افـسران سـابق ارتش و ساواک که برای این سـازمان فـعالیت مـیکردند، قـطع شـود.» سهل است کـه اختلاسهای کلان بختیار- همراه با برومند- از بودجه نهضت نیز در ازدیاد خشم بعضی نیروهای نهضت مقاومت ملی، مزید و مؤثر واقع شده باشد. خبرگزاری آلمان سه روز پس از قتل بـختیار در 18/5/1370بـه نـقل از بـیژن تـرابی، فـعال سیاسی مقیم پاریس گفته بود: افراد ناراضی در درون تشکیلات بختیار، وی و برومند را به بالا کشیدن 60 میلیون دلار کمکهای عراق به جنبش مقاومت ملی طی سالهای 1980 تا 1990 متهم میکنند. بـختیار ضمن ردّ این اتهامات اعلام کرده بود کمکهای عراق در قالب وام بدون بهره ارائه شده و تماما برای فعالیتهای جنبش مقاومت ملی علیه دولت ایران خرج شده است.
منبع:فصلنامه مطالعات تاریخی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ش 6، بهار 1384، ص 217 تا 223 این مطلب تاکنون 1219 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|