ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 205   دي ماه 1401
 

 
 

 
 
   شماره 205   دي ماه 1401


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
 
بازخوانی یک پیام

دنيا دارند؛ دوران استعمار در اين جا به اوج رسيده و همه جاي مناطق زرخيز عالم، تحت استعمار است و يكي از جاهايي هم كه بايد تحت استعمار قرار بگيرد، اين منطقه نفتخيز است. البته نقش نفت، تازه و به مرور براي غربيها واضح مي‌شد و شايد در آن روز مهمتر از نفت براي آنها، مسئله ايجاد حائلي براي هندوستان بود. چون هندوستان براي انگليسي‌ها خيلي مهم بود.
آیت‌الله خامنه‌ای در پيام خود افزودند: ايران يكي از آماج‌ها و اهداف حتمي انگليسي‌ها بود. در آن چهارده سال انگليسي‌ها چه كار كردند، ابتدا وقتي مطالبه عدالتخواهانه مشروطيت را در ايران حس كردند، ماهرانه روي اين حركت دست گذاشتند و آن را در اختيار گرفتند. از اولين اقدامات آنان نيز حذف جنبه ديني و ملي از اين حركت بود. سپس با استفاده از هرج و مرجي كه در ايران به وجود آمد زمينه را براي يك حكومت استبدادي مطلق، يعني همان چيزي كه مشروطه ضد آن آمده بود، فراهم كردند و در سال 1299 استبداد رضاخاني را سر كار آوردند؛ يعني چهارده سال طول كشيد تا جامعه استبدادي را كه به وسيله نهضت ملي و اسلامي مردم در حال اضمحلال بود، با مقدماتي كه خودشان فراهم كرده بودند، به يك جامعه استبدادي غيرقابل اضمحلال تبديل كردند. در اين اثنا جنگ اول جهاني هم اتفاق مي‌افتد كه با پيروزي جبهه‌اي كه انگليسي‌ها در آن هستند، به آنان يك قدرت جديدي مي‌دهد و آنها مي‌توانند آزادانه هر كاري بكنند.
پس مشروطه را ملت ما شروع كرد، ولي انگليس از آن استفاده كرد! البته بايد به مشروطه افتخار بكنيم و مشروطه را جزو نقاط عطف تاريخ ايران بدانيم؛ اما حقيقت صحنه و آنچه در خارج واقع شد، اين است. مسئله بعدي كه بايد حتماً به آن توجه شود اين است كه نهضت علما چه بود و علما از مشروطيت چه مي‌خواستند.
نكته اول اين كه شعار علما، عدالت‌خواهي بود. تحصن‌ها، ايستادگي‌ها و مقابله‌هايي كه با دستگاه استبداد شد و فداكاري‌هايي كه صورت گرفت، فقط يك درخواست اخلاقي محض نبود، بلكه آنها چيزي فراتر از يك درخواست اخلاقي مي‌خواستند.
نكته دوم اينكه آن عدالتي كه آنها مي‌خواستند، دقيقاً و مستقيماً عدالت در زمينه مسائل حكومتي بود؛ چون مخاطب آنها حكومت بود و اصلاً قضايا از عملكرد حاكم تهران شروع شد و اين غده اينجا بود كه سر باز كرد.
نكته سوم اين كه آنچه علما مي‌خواستند، يك بنياد تأمين‌كننده عدالت به نام عدالتخانه بود. مي‌خواستند دستگاهي وجود داشته باشد كه بتواند پادشاه و همه سلسله مراتب حكومتي را تحت كنترل و نظارت خود قرار دهد تا ظلم نكنند و عدالت تأمين شود. اين مي‌توانست به مجلس شوراي ملي يا مجلس شوراي اسلامي يا به چيزهاي ديگر تفسير شود. آنچه آنها مي‌خواستند، يك نهاد عملي و يك واقعيت قانوني بود كه قدرت اين را داشته باشد كه جلوي شاه را بگيرد و عدالت را بر حكومت و بر شخص شاه تحميل كند.
نكته آخر هم اين كه معيار اين عدالت، قوانين اسلامي بود؛ يعني عدالت اسلامي مي‌خواستند، در اين هيچ ترديدي نيست و اين را بارها و بارها گفته بودند.
انگليسي‌ها، آمدند و فرصت‌طلبانه بر اين موج مسلط شدند و آن را از صحن حضرت عبدالعظيم به سفارت انگليس هدايت كردند. بعد هم گفتند مشروطه! مشروطه هم از نظر الهام‌دهندگان معلوم بود كه معنايش چيست! كساني هم كه تحت تأثير اينها بودند، در درجه اول روشنفكرهاي غرب‌زده بودند كه البته قدرت‌طلبي هم در آنها مؤثر بود؛ يعني اين طور نبود كه صرفاً مي‌خواستند نسخه غربي مشروطيت در اين تحقق پيدا كند، آنها مي‌خواستند در حكومت باشند؛ كمااينكه براي اين كار تلاش هم كردند. پس كساني كه به اينها ملحق شدند - از قبيل تقي‌زاده و غير او – مي‌خواستند در حكومت حضور داشته باشند. علاوه بر اين، عده‌اي از قدرتمندان و رجال حكومتي هم به تدريج وارد اين ماجرا شدند. بنابراين، حقيقت آنچه كه در صحنه اتفاق مي‌افتاد، اين است.
مشروطيت را بايد درست تبيين كنيم. آنچه من بر آن اصرار دارم، مسئله تاريخ‌نگاري مشروطه است. ما واقعاً به تاريخ مستند، قوي و روشني از مشروطيت احتياج داريم. البته وقتي اين تاريخ تدوين و آماده شد، در سطوح مختلف چه در سطح دانش‌آموزي و دانشگاهي، چه در سطوح تحقيقي پخش و منتشر خواهد شد. حقيقت اين است كه ما هنوز از مشروطيت تاريخ كامل و جامعي نداريم؛ اين در حالي است كه نوشته‌هاي مربوط به مشروطيت از قبيل نوشته ناظم‌الاسلام با بقيه چيزهايي كه از آن زمان نوشته شده در اختيار مردم است و برداشت‌هايي كه از قضيه مشروطيت مي‌كنند غالباً صحيح نيست.

سردبیر

 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir