اعتراف ديرهنگام | احمد ساجدي درروز 18 آذر 1370 دبيركل سازمان ملل طي گزارشي به شوراي امنيت اين سازمان، دولت عراق را رسماً به عنوان متجاوز و آغازگر جنگ 8 ساله عليه جمهوري اسلامي ايران معرفي كرد. گزارش مزبور بر اساس بند 6 قطعنامه 598 كه دبيركل سازمان ملل را موظف كرده بود تا آغازگر جنگ ايران و عراق را به شوراي امنيت معرفي كند، تهيه شده بود. به همين دليل، دكوئهيار، دبيركل وقت سازمان ملل در 23 مرداد 1370 از دو كشور ايران و عراق خواسته بود تا در گزارشهاي جامعي، نظرات خود را درباره شروع جنگ تسليم وي كنند. ايران در 24 شهريور گزارش كاملي كه تجاوز عراق را به ايران اثبات ميكرد تسليم دكوئهيار كرد. عراق نيز در 7 شهريور ماه پاسخ خود را براي دبيركل فرستاد .
دكوئهيار در گزارش خود پاسخ عراق را غيرمحتوايي توصيف كرد و دلايل اين كشور را براي شروع جنگ غيرقابل قبول دانست و افزود « اين واقعيت روشن است كه توضيحات عراق براي جامعه بينالمللي قابل قبول و كافي نيست »
متن گزارش دبيركل سازمان ملل به شرح زير است :
1 ـ در بند 6 قطعنامه 598، شوراي امنيت از دبيركل درخواست كرد، در مشورت با ايران و عراق موضع احاله بررسي مسئوليت مخاصمه را با گروهي بيطرف پيگيري كند، و در اولين فرصت ممكن، در جهت اجراي اين درخواست به شوراي امنيت گزارش دهد.
2ـ در طول مذاكرات سهسال گذشته، فرصتهاي متعددي براي مشورت با طرفين دربارة بند 6 قطعنامه داشتهام. اين مذاكرات مرا قادر ساخت تا برداشتي از ديدگاههاي متفاوت دو طرف داشته باشم. اما به مرحلهاي كه به تسليم گزارشي معنادار به شوراي امنيت بينجامد، نرسيد .
3 ـ به دنبال تكميل اجراي پاراگرافهاي يك و دو قطعنامة 598، تلاشي جديد براي تحقق ديگر مفاد قطعنامه با هدف تضمين برقراري مجدد صلح ميان ايران و عراق برمبناي طرح جامع صلحي كه توسط قطعنامه 598، ارائه شده بود، لازم به نظر رسيد، تا از اين طريق به تأمين نيازهاي جاري و صلح و امنيت در منطقه كمك اساسي شود. بسياري از تصميمهايي كه من براي تشديد تلاشها در جهت اجراي قطعنامه 598، اتخاذ كردم، به شوراي امنيت منعكس شده است ( سند شماره 23246/ اس )
4 ـ درباره پاراگراف 6 عناصري از مواضع طرفين پيرامون اين پاراگراف براي من مشخص بود. با اين وجود من از دولتهاي ايران و عراق در نامههايي مشابه به تاريخ 14 اوت 1991، خواستم تا در جامعترين شكل ممكن، جزئيات مواضع خود را دربارة اين پاراگراف به من تسليم كنند. در همان زمان به منظور دستيابي به كاملترين درك از اين موضوع، تصميم گرفتم تا به طور جداگانه با تعدادي از كارشناسان مستقل مشورت كنم. بر اساس پاسخهاي 26 اوت 1991 عراق و 15 سپتامبر 1991 ايران كه به من تسليم شد و مشورتهايي كه با دو طرف داشتم، تمام اطلاعات مربوط مندرج در اسناد رسمي سازمان از شروع مخاصمه و نيز اطلاعات كارشناسان مستقل به دست آمده است. اكنون مايلم كه دربارة پاراگراف 6 قطعنامه 598، به شوراي امنيت گزارش دهم .
5 ـ مسلم است كه جنگ بين ايران و عراق كه ساليان دراز به طول انجاميد، شروعش نقض حقوق بينالملل بود و موارد نقض حقوق بينالملل موجب مسئوليت براي مخاصمه است كه موضوع اصلي پاراگراف 6 ميباشد. آن بخش از موارد نقض مقررات بينالمللي كه در چارچوب پاراگراف 6 بايد مورد توجه ويژه جامعه جهاني قرار گيرد، استفاده غيرقانوني از زور و عدم احترام به تماميت ارضي يك كشور عضو است. مسلماً در طول جنگ مواردي عمده و گسترده از نقض اصول مختلف حقوق بينالمللي انساني وجود داشته است .
6 ـ پاسخ عراق به نامه اوت 1991 من پاسخي محتوايي نيست، از اين رو من ناچارم به توضيحاتي كه قبلاً توسط عراق ارائه شده است تكيه كنم. اين يك واقعيت است كه توضيحات عراق براي جامعه بينالمللي قابل قبول و كافي نيست .
بنابراين رويداد برجستهاي كه تحت عنوان موارد نقض در بند پنجم اين گزارش بدان اشاره كردم، همانا حمله 22 سپتامبر عليه ايران است كه بر اساس منشور ملل متحد اصول و قوانين شناخته شده بينالمللي يا اصول اخلاقي، قابل توجيه نيست و موجب مسئوليت مخاصمه است .
7 ـ حتي اگر قبل از شروع مخاصمه برخي تعرضات از جانب ايران صورت گرفته باشد چنين تعرضاتي نميتواند توجيه كننده تجاوز عراق به ايران ـ كه اشغال مستمر خاك ايران را در طول مخاصمه در پي داشت ـ باشد. تجاوزي كه ناقض ممنوعيت كاربرد زور كه يكي از اصول حقوق بينالملل است، ميباشد .
8 ـ از ميان موارد متعدد نقض حقوق انساني كه در طول جنگ رخ داده، موارد بسياري توسط سازمان ملل و يا كميته بينالمللي صليب سرخ ثبت شده است . به عنوان مثال من به درخواست يك و يا هر دو طرف، در موارد متعددي، هيئتهاي كارشناسي را براي تحقيق درباره موارد نقضي مانند استفاده از تسليحات شيميايي، حملات به مناطق غيرنظامي و بدرفتاري با اسراي جنگي به صحنه نبرد اعزام كردم. نتيجه اين تحقيقات جملگي به شوراي امنيت گزارش شده و به عنوان سند اين شورا انتشار يافتهاند. اين گزارشها با كمال تأسف حاكي از وجود شواهدي از موارد نقض جدي حقوق انساني است و در يك مورد من موظف بودم با تأسف عميق اين يافتة كارشناسان را متذكر گردم كه سلاحهاي شيميايي عليه غيرنظاميان ايراني در منطقهاي در نزديكي يك مركز شهري عاري از هرگونه حفاظت در برابر اين حملات به كار رفته است (سند شماره 20134/اس)، شورا ناخشنودي خود از اين مسئله و محكوميت آن را در قطعنامه 620 مصوبه 26 اوت 1988 اعلام كرد .
9 ـ رويدادهاي جنگ ايران و عراق كه براي ساليان طولاني در صدراخبار وسايل ارتباط جمعي دنيا قرار داشت، براي جامعة بينالمللي كاملاً شناخته شده است. همچنين مواضع طرفين كه در موارد بسياري از اسناد رسمي منعكس شده و انتشار يافته بر همگان واضح است . به نظر من تعقيب پاراگراف 6 قطعنامه 598 هدف مفيدي را در بر ندارد و در جهت صلح و اجراي قطعنامه 598 به عنوان يك طرح صلح جامع، اكنون لازم است روند حل و فصل دنبال شود. در واقع پرداختن به مبناي دقيق روابط صلحآميز بين دو طرف و همچنين صلح و امنيت در كل منطقه ضرورت فوري دارد.
شوراي امنيت در سال 1987 در پاراگراف 8 قطعنامه 598 روش صحيحي را توصيه كرد كه اگر به موقع اجرا شده بود ميتوانست منطقه را از فاجعه بعدي كه رخ داد، ـ اشغال كويت ـ برهاند. يك نظام روابط حسن همجواري مبتني بر احترام به حقوق بينالملل آن گونه كه توسط شوراي امنيت پيشبيني شده، براي تضمين صلح و ثبات آينده منطقه ضروري است. اميد است اين نداي شورا مورد عنايت قرار گيرد»
گزارش دكوئهيار به عنوان سند شوراي امنيت انتشار يافت.
يكي از نكات قابل تأمل در گزارش دبيركل سازمان ملل، موقعيت زماني انتشار آن است. اين گزارش پس از حوادث كويت و بسيج جامعه جهاني عليه صدام منتشر شد. به عبارت ديگر زمينه سياسي براي انتشار اين گونه گزارشها كه از متجاوز بودن رژيم بعث نسبت به همسايگانش حكايت ميكند، فراهم بود.
گرچه اين گزارش 11 سال پس از شروع جنگ و سه سال و نيم پس از پذيرش قطعنامه 598 شوراي امنيت توسط جمهوري اسلامي ايران منتشر شد و دبيركل فرصت فراواني براي تحقيق راجع به شناسايي متجاوز در جنگ داشت. اما انتشار آن يك پيروزي سياسي براي جمهوري اسلامي ايران به شمار ميرود.گزارش دبيركل سازمان ملل زماني انتشار يافت كه رژيم صدام با حمله به يكي از شيخ نشينهاي متحد غرب در خليج فارس يعني كويت جايي براي تداوم حمايتهاي اعضاي دائم شوراي امنيت باقي نگذاشته بود . به عبارت ديگر شايد اگر حمله عراق به كويت در 1369 به وقوع نمي پيوست و جنگ آمريكا و متحدين غربيش عله آن كشور اتفاق نمي افتاد دبيركل سازمان ملل نيز فضاي سياسي مناسبي براي انتشار گزارش خود نمي يافت .او در همين گزارش حتي حملع عراق به كويت را نيز نتيجه بي اعتنايي شوراي امنيت نسبت به قطعنامه 598 قلمداد ميكند ( بند 9 )
در حقيقت در بليه اي كه از سال 1369به بعد به صورت دو جنگ خانمان برانداز و پر تلفات از سوي نيروهاي غربي عليه عراق به وقوع پيوست قبل از آنكه صدام متهم باشد حاميان اروپايي و آمريكايي او متهمند كه روزي وي را تا بن دندان مسلح كردند و روز ديگر براي نابوديش سربازان خود و همچنين ملت عراق را به مسلخ بردند .
منابع:
ـ روزنامه كيهان 28/4/1373.
ـ روزها و رويدادها،مركز فرهنگي تربيتي نور ولايت، انتشارات پيام مهدي.
ـ شوراي امنيت و جنگ تحميلي، انتشارات دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي وزارت امور خارجه. این مطلب تاکنون 2907 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|