نگاه لرد كرزن به خليج فارس | حميدرضا آريانفر مقدمه
از جمله شرقشناسان و سفرنامهنويساني كه در قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم دو بار به ايران سفر كرده، جرج ناتانيل كرزن بوده است. وي در سال 1889م براي اولين بار با عنوان خبرنگار به ايران سفر نمود. كرزن درباره علت اين سفر چنين مينويسد: «هنگامي كه راجع به موضوع موردنظر خود [ايران] بررسي بيشتري نمودم به اين حقيقت پي بردم كه منابع اطلاعاتي ما در باب ايران بسيار ناقص است». غايت سفر وي به ايران تأليف سياسي محسوب ميشود. از جمله عوامل اين توجه در قرن هجدهم، اتصال مصر و هندوستان از سوي انگلستان بود كه شناخت شرق به خصوص ايران اهميت زيادي پيدا نمود.
بازتاب انديشههاي دورة اول سفر وي به ايران در كتاب «ايران و مسئله ايران» كه مشتمل بر پژوهش اجمالي در مسايل تاريخي، جغرافيايي، اجتماعي و اقتصادي ايران ميباشد، نمود يافته است. كرزن در مقام شرقشناس ايران را يكي از مهرههاي شطرنج فرمانروايي انگلستان بر جهان ميداند. خليج فارس در نگاه كرزن از نظر حفظ منافع بازرگاني هندوستان و استحكام سلطة انگلستان بر آن و جلوگيري از نفوذ دولت روسيه در اين منطقه اهميت زيادي داشت.
وي كه به عنوان آخرين سياستمدار انگليسي كه متعلق به روح و افكار سياستمداري قرن هجدهم ميلادي بود، شناخته ميشود در حالي كه بيش از چهل سال نداشت در سال 1898 ميلادي به عنوان نايبالسلطنة هندوستان برگزيده شد. وي پس از به دست گرفتن قدرت در هندوستان در تثبيت نفوذ سياسي و پيشرفت امور اقتصادي حكومت هندوستان در خليج فارس بسيار كوشيد.
وي براي امنيت ايران به خصوص مناطق جنوبي آن از نظر پاس منافع بازرگاني و اقتصادي انگليس در هندوستان اهميت ويژه قائل بود. در واقع امنيت ايران و خليج فارس براي انگلستان به عنوان كليد بازرگاني هندوستان و شاهراه ارتباطي اين فرمانروايي به شمار ميآمد. از اين رو كرزن در سال 1282ش/1903م براي بار دوم به بنادر خليج فارس سفر كرد و در بازديدي كه در اين سال به عنوان فرمانفرماي هندوستان از بنادر ايران به عمل آورد با اشاره به بندرعباس، به اهميت اين بندر جهت بازرگاني هند اشاره نمود و چنين گفت: شما در دهانة دريايي هستيد كه براي هدفهاي بازرگاني انگليس و هند در آسيا، نقطه مهم و حساس ميباشد.
تاريخچه و سنت شرقشناسي:
زماني كه اروپاييان به عنوان تاجر و مأمور سياسي به شرق گام گذاشتند در پي شناخت شرق برآمدند. به تدريج اين سنت شناخت شرق كه در خود مايههايي از برتريجويي اروپاييان را داشت به عنوان ابزاري جهت تسلط بر شرق مورد استفاده قرار گرفت. به نوشته ادوارد سعيد شرقشناسي عبارت از نوعي سبك غربي در رابطه با ايجاد سلطه، تجديد ساختار، داشتن آمريت و اقتدار بر شرق است.(1)
چيزي كه بيشترين تأثير را بر شرقشناسي بر جاي گذاشته است عبارت از نوعي احساس نسبتاً دائمي رودررويي بود كه در غربياني كه با شرق سر و كار داشتند، وجود داشت. مفهوم مرزها و حدود و ثغور جغرافيايي شرق و غرب، مراتب مختلف احساس حقارت [از ناحيه شرق] و احساس قدرتمندي [براي غرب]، دامنه كارهاي انجام شده و نوع خصايص و سجايايي كه به شرق نسبت داده ميشود، همة اين امور شاهدي بر يك تقسيمبندي جغرافيايي ارادي و خيالي بين شرق و غرب هستند كه قرنها حيات داشته است.(2)
شرقشناسي در قرن نوزدهم ميلادي احساس جديدي از يك وظيفه و مأموريت دنيايي در خدمت اهداف استعماري بوده است. در اين شرقشناسي، ايدههايي از قبيل نفس پرستي، تمايل به استبداد، عادت به عدم دقت و عقبماندگي توسط مغرب زمين مورد بررسي قرار ميگيريد.(3)
از اواسط قرن نوزدهم ميلادي هر كس در مورد شرق مطلبي نوشته است و مشرق زمين را به صورت جايي كه نيازمند توجه، تجديد ساختار و حتي اصلاح از سوي غرب ميباشد، ديده است. شرق جايي بود كه از جريان اصلي پيشرفتهاي غرب در زمينههاي علوم، هنر و تجارت ايزوله شده بود. وضعيت شرقشناسي از حدود سالهاي 1870م به بعد تا اوايل قرن بيستم كه نويسنده موردنظر در آن قرار دارد بدين منوال بود. در اين دوره تا پايان جنگ دوم جهاني رابطه قدرت، سلطه، درجات مختلفي از يك برتري و تفوق پيچيده است. در اين عصر شرقشناسي را ميتوان همچون روش نوشتن، ديدن، مطالعهاي انتظام يافته به حساب آورد كه تحت سلطة فرامين، چشماندازها و تمايلاتي ايدئولوژيك كه عليالظاهر مناسب با شرق ميباشند، قرار داد.
در اين عصر تغييري در امر شرقشناسي به وجود آمد. بدين معنا كه در خصوص شرق و مراوده و تماس با آن از يك وجه آكادميك و دانشگاهي به صورت يك ابزار در دست قدرتهاي اروپايي تبديل شده است. در اين تغيير شرقشناس به فردي كه نمايندة فرهنگ خويش است، تبديل گرديد.
شرقشناس در اين تغيير به دنبال كسب اتحاد شرق و غرب است اما اين اتحاد از طريق تأييد مجدد تفوق تكنيكي، سياسي و فرهنگي غرب حاصل ميشود.
بنا به شواهد تاريخي، پارهاي روايات مشهود علاقة اروپاييها و سپس آمريكاييها به شرق دلايل سياسي داشته است، اما اين فرهنگ بود كه آن علاقه را ايجاد كرد. و در كنار يك سلسله دلايل به ظاهر منطقي سياسي – اقتصادي و نظامي با نيروي فراواني عمل كرد و شرق را به صورت مكان متنوع و پيچيدهاي آورد.(4)
اتصال مصر و هندوستان در قرن هجدهم از ديدگاه انگلستان اهميت زيادي يافت. سنت شرقشناسي انگليسي از قرن هجدهم ميلادي به بعد با مسافرت سياحان و محققان و مأموران سياسي پايهگذاري شد. شرقشناسي معاصر از حدود سال 1870م آغاز ميشود. اين دوره شامل نفوذ و توسعة عظيم و دامنهدار استعمار غرب در شرق است كه اوج آن در جنگ دوم جهاني است.
جرج ناتانيل كرزن كه بعدها در سمتهاي بالاتر لقب لرد كرزن از ملكه ويكتوريا دريافت كرد، از جمله سياستمداران و رجال معروف انگلستان در قرن نوزدهم و بيستم ميلادي ميباشد. وي پس از پايان دورة تحصيلات، چندي معاون وزارت هند و پس از آن به سمت نمايندة پارلمان هند انتخاب گرديد.
در پي جنگ 1856م ميان روسيه و انگلستان و تسخير هرات توسط ايران كه منجر به لشكركشي بريتانيا به جنوب ايران شد، مقامات نظامي انگلستان پي بردند كه شناخت ايشان در مورد كرانهها و پسكرانههاي جنوبي ايران پراكنده و بسيار اندك است. لذا كرزن اولين بار در سمت نماينده پارلمان انگلستان در سال 1889 ميلادي تصميم به سياحت در بخشي از منطقه خاورميانه گرفت. از اين رو وي در همان سال با عنوان خبرنگار روزنامه تايمز به ايران سفر نمود.
لرد كرزن و شرق
كرزن از جمله سياحان و مأموران عاليرتبه سياسي است كه در طول زندگي خود دو بار به ايران و خليج فارس مسافرت كرد. وي براي اولين بار در سال 1898 ميلادي زماني كه نماينده پارلمان انگلستان بود، به تمامي نواحي ايران و در كنار آن به بنادر خليج فارس سفر كرد. اين سفر كه شش ماه به طول انجاميد در شناخت كرزن از ايران و خليج فارس مؤثر واقع شد.
كرزن در دومين مسافرت خود به شرق در سال 1903 ميلادي علاوه بر بازديد از بنادر جنوبي خليج فارس به سه بندر مهم ايران، بندرعباس، بندرلنگه و بوشهر مسافرت نمود. اين مسافرت كرزن به خليج فارس را ميتوان يك مأموريت سياسي از جانب دولت انگلستان به شمار آورد زيرا در اين زمان روسها و سپس آلمانيها نفوذ خود را به تدريج در خليج فارس افزايش دادند و در صدد كسب امتيازات تجاري و سياسي برآمدند. لذا لرد كرزن به عنوان مأمور انگلستان جهت استحكام و تقويت قدرت انگليس به خليج فارس مسافرت كرد.
الف: مسافرت به ايران
از اواسط قرن نوزدهم ميلادي رقابت دول اروپايي انگلستان، فرانسه و روسيه در ايران افزايش يافت. در اين زمان يك دولت اروپايي ديگر به نام آلمان در صدد افزايش نفوذ خود در شرق و ايران برآمد و به عنوان رقيبي جديد به آبهاي خليج فارس راه يافت. از سوي ديگر توجه روسيه نيز كه پس از شكست در جنگ كريمه عملاً دستش از بالكان و قاره اروپا كوتاه شده بود، به شرق و ايران معطوف شد.(5) اين امر انگلستان را در موقعيت خطيري قرار داد. اين كشور كه پس از تصرف كامل هندوستان در پي تسلط بر راههاي دريايي منتهي به هندوستان بود، درصدد اعمال سلطه بر ايران و خليج فارس برآمد. لذا كرزن با عنوان خبرنگار به ايران سفر نمود. اينكه چرا وي به عنوان خبرنگار و نه مأمور سياسي به ايران آمد به رقابت دول اروپايي در ايران مربوط ميشود كه وي را ناچار ساخت در پوشش خبرنگار به ايران سفر نموده و شرح دقيقي از اوضاع داخلي ايران فراهم نمايد.
كرزن كه پس از جنگ كريمه در سال 1868 ميلادي ميان روسيه و انگلستان و تسخير جنوب ايران توسط انگليسيها به بهانه حمله ناصرالدينشاه به هرات به ايران مسافرت كرد. وي در اين باره چنين مينويسد: «وقتي كه در پاييز 1889 به عنوان خبرنگار روزنامه تايمز به ايران رفتم منظور عاجلم اين بوده است كه طي نامههايي كه لزوماً از لحاظ تعدد و تفصيل محدود باشد شرح خلاصهاي درباره وضع سياسي قلمرو شاه براي روزنامة مزبور فراهم سازم.(6)
و در ادامه مطلب چنين مينويسد:
«هنگامي كه راجع به موضوع موردنظر خود [ايران] بررسي بيشتري نمودم به اين حقيقت پي بردم كه منبع اطلاعاتي ما در باب ايران بسيار ناقص است.»(7)؛ لذا وي جهت به دست آوردن اطلاعاتي درباره ايران اقدام به اين سفر نمود.
مسافرت اول كرزن به ايران از لندن آغاز شد و پس از عبور از عشقآباد و منطقه ماوراء درياي خزر به سوي قوچان ادامه يافت و سپس وي از شمال شرق ايران به سوي خراسان و تهران حركت نمود. از آنجا به ولايات شمالي ايران رفت و پس از بازگشت به تهران به سوي اصفهان و شيراز رهسپار شد. در مرحلهاي ديگر به سوي يزد، كرمان، سيستان و لرستان و از آنجا به جنوب غرب ايران سفر كرد. در نهايت وي به سراسر خليج فارس و بنادر شمالي و جنوبي آن رفت.
سفر وي در خليج فارس از بندر معشور (ماهشهر) در منتهياليه شمال غربي خليج آغاز شد و از آنجا به بنادر ديلم، ريگ و بوشهر ادامه يافت. سپس به جزيره خارك سفر نمود و از آنجا به دشتستان و كنگان و جزيره لنگه و قشم حركت كرد. بنادر هرمز، عباس، ميناب و جاسك از ديگر مقاصد وي در اين سفر بود. از آنجا به كرانه مكران، گوادر، مسقط، جزاير بحرين، كويت و در نهايت به فاو در مرز ايران و عثماني رفت.
كرزن پس از بازگشت از سفر شش ماهه، گزارش خود را درباره ايران و خليج فارس در كتاب «ايران و قضيه ايران» منتشر كرد. منابع اين كتاب علاوه بر نتايج بررسي شخصي و تحقيقاتي كرزن، تأليفات نويسندگان ديگر و اسناد دولتي و گزارشهاي رسمي ميباشد.
ب: مأموريت لرد كرزن در خليج فارس
اولين انگليسيهايي كه به خليج فارس وارد شدند در قرن شانزدهم در رقابت با پرتغاليان بود. اين رقابت و در ادامة آن گسترش روابط با دربار صفوي در قرن شانزدهم صورت گرفت. و از اين رو كمپاني هند خاوري توانست امتيازاتي از دربار صفوي به دست آورند.
موقعيت فراهم شده براي انگليسيها در دوره زنديه و پس از آن در نبود رقباي قوي اروپايي، آزاد شدن انگليسيها از درگيريهاي منطقهاي، تشكيل قدرت دريايي پادشاهي و بهانههاي مربوط به سركوبي دزدان در تنگه هرمز و خليج فارس و مبارزه با تجارت برده و قاچاق اسلحه جملگي زمينههاي حضور انگليسيها را در خليج فارس فراهم نمود.(8)
حضور قدرتمند انگليسيها در خليج فارس به نيمه اول قرن نوزدهم ميلادي بازميگردد. آنها كه در اجراي نقشههاي خود با دزدان دريايي خليج فارس روبرو بودند در طول نيمه اول سدة نوزدهم به پيكار عليه راهزنان دريايي پرداختند.(9) تا اين كه پس از سالها آنها توانستند اين دزدان را سركوب و خليج فارس را به منطقهاي بيخطر مبدل سازند. اميران ناحية جنوبي خليج فارس پس از انعقاد قراردادهايي با دولت انگلستان ضمن شناختن نمايندة انگلستان در خليج فارس به عنوان قاضي تعهد نمودند به هيچوجه به دزدي دريايي، قاچاق اسلحه و حمل بردگان سياه نپردازند.(10)
نفوذ انگلستان در ايران و منطقة خليج فارس در قرن نوزدهم افزايش يافت و آنها توانستند امتيازات زيادي به دست آورند. در سال 1872 ميلادي نظارت خليج فارس از حكومت بمبئي به حكومت هندوستان تفويض گرديد.
در سدة نوزدهم روسها در خليج فارس فعاليت خود را آغاز نمودند. خليج فارس براي آنها درياي گرمي بود كه ساليان دراز به دنبال آن بودند تا بدين وسيله به اقيانوس هند دست يابند. اين اقدام و حركت روسها بنا به وصيتنامه پطركبير بود كه در آن توصيه شده بود تلاش كنند تا از طريق ايران به درياي آزاد دست يابند. عليرغم شروع فعاليت روسها و صرف هزينه و ايجاد خطوط كشتيراني اين رويا با موافقتنامهاي كه در سال 1907 ميلادي بر سر تقسيم ايران به سه منطقه در شمال، جنوب، مركز ميان انگلستان و روسيه منعقد شد، بياثر ماند، زيرا كه انگليسيها منافع كليدي در جنوب ايران و به خصوص خليج فارس داشتند. از اين رو در اين تقسيم جنوب ايران را در قلمرو خود قرار دادند.
انگليسيها به تدريج قدرت خود را به تمام كساني كه در خليج فارس سكني دارند تحميل كردند به نوشته وادالا: «در تمام بنادر بزرگ خليج فارس، يك كنسول انگليسي اقامت دارد كه رابط تشكيلات سياسي هندوستان است. اين كنسولان هيچ كسر ندارند: پول، اعضا، سربازان، پزشكان، كشتيهاي سريعالسير و غيره. در بنادر كوچك نيز از بوميان به عنوان نمايندگان خود انتخاب ميكنند كه تابع نمايندة انگليس مقيم بوشهر، و اكنون نمايندة انگليس مقيم بصره است.(11)
تا اواخر قرن نوزدهم قدرت انگليسيها در خليج فارس به حدي رسيد كه خليج فارس به صورت درياچه بريتانيايي درآمد. رفتار انگليسيها در منطقه خليج فارس بيش از آن كه تجاري و اقتصادي باشد، ماهيتي سياسي داشت و هدف عمدة آن كنترل خليج فارس و تنگه هرمز از حيث نقش و تأثيري بود كه بر امنيت هندوستان داشت و نيز گسترش نفوذ سياسي انگليس در كشورهاي منطقه و كنترل راهها و معابر دريايي و خشكي مابين متصرفات و مستعمرات انگلستان در جنوب آسيا و خاورميانه از اهداف ديگر به شمار ميرفت.(12) لذا انگلستان با سياستها و اقدامات نظامي و سياسي خود مانع از نزديك شدن قدرتهاي رقيب اروپايي به اين منطقه شد و با دريافت امتياز گمركات جنوب ايران از ناصرالدينشاه و نيز اعلامية تجاري مشترك با ايران در سال 1903 ميلادي به تحكيم موقعيت خود در اين منطقه پرداخت.(13)
قضيه احداث خط راهآهن آلمان به خليج فارس كه دولت انگلستان به علت نگراني از حضور يك كشور ديگر در اين منطقه و كاهش نفوذ انگليس در خليج فارس و تهديد امنيت هندوستان با آن به مخالفت پرداخت، يكي ديگر از تلاشهاي اين كشور در جهت جلوگيري از نفوذ دول اروپايي در اين منطقه است. كرزن اولين شخصي بود كه با پيشرفت آلمان در خليج فارس مخالفت نمود و در نامهاي، دولت انگلستان را متوجه اين خطر نمود. در بخشي از اين نامه چنين آمده است:
«در پشت پرده اين خط مقاصدي پنهان است كه منجر به اين خواهد شد كه دولت عثماني به صورت يك دولت تحتالحمايه درآيد.(14) و در ادامه دلايل خودش را درباره نزديكي آلمان به ايران و نفوذ آن كشور در اين منطقه براي دولت بريتانيا اعلام نمود. دولت انگلستان نيز به دليل اين كه اين خط هندوستان و مصر را تهديد ميكند و از سوي ديگر موجوديت و مطامع آن كشور را در خليج فارس به خطر مياندازد، به مخالفت با اجراي طرح راهآهن بغداد پرداخت. چنان كه در سال 1899م كلنل ميد، وزير مقيم انگليس در خليج فارس به دستور كرزن به كويت رفت و پس از مذاكرات مبسوط با شيخ كويت او را قانع به قبول حمايت انگليس كرد و از او قول گرفت كه هيچ نوع قرارداد بينالمللي با هيچ دولتي قبل از مشورت با وزير مقيم انگليس در خليج فارس منعقد نكند.(15)
در سال 1903 ميلادي كرزن لقب لرد دريافت كرد و به عنوان نايبالسلطنه و فرمانفرماي هندوستان انتخاب شد. در اين زمان روابط روسيه با ايران گسترش يافت. نفوذ روسيه در ايران پس از قرضههاي مظفرالدينشاه گسترش زيادي پيدا كرد و به دنبال آن چند ناو جنگي و بازرگاني روس در بندرعباس استقرار يافت و فعاليت كنسولگري روس در بوشهر آغاز شد. همچنين اخذ امتياز راهآهن جلفا تا تبريز و تبريز تا قزوين به بانك استقراضي روس و شايعة احتمال واگذاريِ ساختن راهآهن سراسري ايران تا خليج فارس به روسها باعث نگراني محافل سياسي انگلستان از كاهش نفوذ آن كشور در خليج فارس شده بود. از اين رو پارلمان انگلستان بيانيهاي مبني بر اهميت منافع سياسي و بازرگاني انگلستان و هندوستان در خليج فارس منتشر كرد و از خليج فارس با عنوان كليد بازرگاني هندوستان نام برد. در اين بيانيه كه در روزنامه تايمز مورخ 22 سپتامبر 1903 ميلادي درج شد، از پيشينة خدمات يك صد ساله دولت انگلستان و حكومت هندوستان در سركوبي دزدان دريايي و استقرار امنيت خليج فارس و حضور دائمي كشتيهاي بازرگاني انگليس ياد گرديد.
روزنامه تايمز لندن در روز شانزدهم نوامبر 1903 ميلادي درباره اهميت خليج فارس و مسافرت لرد كرزن به اين منطقه چنين نوشته است:
خليج فارس براي تجارت ما اهميتي مخصوص دارد. خليج فارس بر اثر اقدامات انگليس بر روي تمام دنيا گشوده شد. ما دزدان دريايي را از آنجا بيرون كرديم، خريد و فروش غلام و كنيز را منع كرديم، رؤساي بومي بيشتر نقاط خليج فارس بر اثر همراهي ما به حقوق خود رسيدهاند، بسيار اقدامات ديگر براي پاس نفوذ و منافع ما لازم است.(16)
دولت انگلستان نيز اعلام داشت ما خليج فارس را براي بازرگاني تمام جهان امن و آماده كردهايم؛ سراسر جنوب خليج فارس و جزيرههاي واقع در آن قسمت، جايگاه اعرابي است كه شيوخ آنها پياپي به مقام برقراري پيمانهايي بسيار دوستانه با دولت انگليس برآمده و رؤساي بزرگ سواحل خليج فارس كه از ديرباز با ما رابطة دوستانه دارند، اتحادشان براي ما كمتر از استانهاي هندوستان نيست و ما بايد همانگونه كه به حمايت و حفاظت راجههاي هندوستان متعهديم، در حمايت و حفاظت رؤساي بزرگ شيوخ خليج فارس نيز كوشا باشيم.(17)
در پي انتشار اين بيانيه از سوي دولت بريتانيا و موافقت پادشاه انگلستان، لرد كرزن براي نمايش قدرت حكومت انگلستان و هندوستان و بازديد از شيخنشينهاي تحت حمايت و سركشي نمايندگيهاي سياسي انگليس در خليج فارس، مأمور به مسافرت به اين منطقه حساس گرديد. از اين رو در نوامبر 1903 ميلادي كرزن به همراه ناوهاي جنگي نيروي دريايي انگليس در هندوستان به فرماندهي دريادار ويلز به سوي خليج فارس حركت نمود.
كرزن ضمن بازديد از همسايگان جنوب ايران، تصميم به حركت و بازديد از بنادر ايران، شامل بندرعباس، بندرلنگه و بندربوشهر گرفت؛ چرا كه انگلستان در اين نواحي به خصوص بندر بوشهر، منافع و تأسيساتي داشت. بدين وسيله اين خبر از سوي سر آرتور هاردينگ، وزيرمختار انگليس در تهران به اطلاع دربار ايران رسيد تا مقدمات استقبال و پذيرايي از وي فراهم گردد. در بخشي از نامه هاردينگ چنين آمده است:
«محض احترام دولت اعليحضرت پادشاه ايران، [لرد كرزن] نميخواهند كه در ضمن اين مسافرت به خليج فارس، بنادر عمدة ايران واقعه در شمال اين دريا را كه در آنجا دولت هندوستان مصالح سياسي و تجارتي عمده دارد، مستثني بدارند «در ادامه اين نامه از دولت ايران خواسته شده است كه» به وسيله بروز احترامات مخصوصه و حسننيات خود نسبت به جناب مستطاب اجل فرمانفرما كه نمايندة بزرگ اعليحضرت پادشاه انگلستان در آسيا ميباشند، در بوشهر و ساير بنادر ايران كه دسته كشتيهاي جنگي وارد ميشود، روابط دوستي خود را با اعليحضرت پادشاه انگلستان مشهود سازند.»(18)
در اين مسافرت كرزن پس از بازديد بخشهايي از خليج فارس به سوي ايران رهسپار و از سه بندر عباس و لنگه و بوشهر بازديد به عمل آورد.
با ورود ناوهاي جنگي انگليس به بندرعباس فرماندار بنادر جنوب ايران از وي استقبال نمود و سخناني مبني بر تبريك ورود فرمانفرما از سوي مظفرالدينشاه و خرسندي خاطر شاه از مسافرت او و افتخاري كه از اين مسافرت نصيب ايران شده است و حسن روابط دوستانة دو كشور و اهميت خليج فارس از لحاظ بازرگاني هند و ايران، ايراد نمود.(19)
كرزن پس از بازديد از بندرعباس به قصد نواحي جنوبي خليج فارس حركت و در شارجه در سخناني چنين گفت:
«يكي از مقاصد من در اين سفر اين است كه رؤسا و شيوخ اعراب خليج فارس بدانند كه دولت هند همچنان در حمايت و حفظ آنان مصمم است.» وي در ادامه از اقداماتي كه از يك قرن پيش دولت هند و دولت انگليس براي امنيت خليج فارس و مبارزه با دزدان دريايي و جلوگيري از بردهفروشي و خريد و فروش غلام و كنيز در اين خليج نموده، سخن گفت.(20)
كرزن در تاريخ 25 نوامبر 1903 ميلادي وارد بندر لنگه گرديد. وي در اين بندر پس از برگزاري مراسم ديدار در نطقي از روابط دوستانه ايران و انگليس و لزوم گسترش هر چه بيشتر بازرگاني خليج فارس سخن گفت.(21)
وي سپس به مقصد بازديد از بوشهر روانه آنجا گرديد ولي به علت اختلافنظر در چگونگي ورود و پيشواز از لرد كرزن پس از دوشبانهروز كه در كشتي خود در آبهاي ساحلي بوشهر به سر برد، از پياده شدن در بوشهر خودداري كرد و با ناراحتي بندر را ترك و رهسپار هندوستان گرديد.
انديشههاي كرزن درباره خاورميانه:
چنان كه ذكر شد هدف لرد كرزن از شناخت از شرق، تسلط سياسي و اقتصادي بيشتر بريتانيا بر شرق و به خصوص منطقه خاورميانه بوده است. وي از همان ابتدا در سفر با ايران به اهميت استراتژيكي اين منطقه از جهان پي برد و تمام تلاش خود را جهت بهتر شناختن اوضاع سياسي و اقتصادي آن به كار برد. از نظر لرد كرزن شرق و به خصوص خاورميانه و نقطه مركزي آن خليج فارس براي تثبيت قدرت بريتانيا و دروازة هندوستان اهميت فراواني داشت و لذا حفظ اين شريان حياتي را براي امپراتوري بريتانيا در شرق لازم ميدانست. انديشههاي لرد كرزن در مورد خاورميانه، خليج فارس و ايران در كتاب دو جلدي وي و مجموعه اسناد چاپ شده در مورد سفر وي به خليج فارس به تفصيل آمده است.
ايران و قضيه ايران
كرزن در سن 31 سالگي پس از بازگشت از ايران شرح اولين مسافرت خود را در كتاب «ايران و قضيه ايران» به نگارش درآورد. اين كتاب مشتمل بر پژوهشهاي اجمالي وي در خصوص مسائل تاريخي، جغرافيايي، اجتماعي و اقتصادي ايران است كه خاطرات وي را نيز دربر ميگيرد كه با طرحي دقيق تكميل گرديده و در سال 1892م به چاپ رسيده است. اثر كرزن كه مجموعه اطلاعات و آگاهيهاي شفاهي، شنيداري و ديداري نسبتاً كمنظيري در خود دارد يك فرهنگ جغرافيايي نيز محسوب ميشود. گفتني است كه بعد سياسي سفرنامة وي از ديگر ابعاد آن بااهميتتر است. چنانكه در اثر خود به اوضاع سياسي ايران و بنادر خليج فارس ميپردازد و به نوشتة وي هيچ قضيهاي در شرق مهمتر از ايران نيست و ايران يكي از مهرههاي شطرنج فرمانروايي انگلستان بر جهان است و جنوب ايران – خليج فارس – شاهران ارتباطي اين فرمانروايي به شمار ميرود.
خليج فارس و تنگه هرمز به عنوان بخشي از سرزمين ايران دروازة مستعمرة انگلستان يعني هند محسوب ميشد و همچنين به دليل واقع شدن در مسير خط لوله ارتباطي بازرگاني و استراتژيكي و همچنين داشتن ذخاير عظيم نفت سخت مورد توجه دولتمردان انگليسي قرار داشت. كرزن به عنوان يك انگليسي با حضور ديگر قدرتهاي اروپايي در خليج فارس مخالف بود. وي در كتاب ايران در سال 1892 ميلادي در اين باره چنين مينويسد:
«من با واگذاري يك بندر در خليج فارس به روسيه، يا به وسيله هر قدرتي كه باشد [مخالفم و آن را] به مثل دشنام به انگلستان، و به منزلة گرايش به نابود كردن وضع موجود، به مثل تحريك عمد به جنگ دانسته، وزير بريتانيا را مقصر ميدانم و اگر چنين بخششي را پذيرد، او را به خيانت به كشورش متهم ميكنم.»(22) اظهار چنين بيانيهاي از سوي كرزن در اواخر قرن نوزدهم ميلادي نشاندهنده اهميت روزافزون اين منطقه در سياستهاي بينالمللي بريتانيا است.
اهميت مناطق جنوبي ايران و خليج فارس در نظر كرزن به حدي است كه وي در مسافرت اول خود به ايران دو بخش از كتابش را به آن اختصاص داده است. اولين بخش مربوط به مسافرت خوزستان، شطالعرب و رودخانة كارون و ادامه بوشهر است.
دومين بخش از مسافرت به سواحل خليج فارس است كه در اين بخش وي خوانندة انگليسي را متوجه اهميت اين دريا و ناشناخته بودن آن براي انگليسيها ميكند. خليج فارس در نگاه كرزن از نظر حفظ منافع بازرگاني هندوستان و جلوگيري از نفوذ دولت روسيه در اين منطقه اهميت داشت.
كرزن در جلد دوم اثر و در فصل 27 آن به خليج فارس ميپردازد. وي به وضع تاريخي خليج فارس از ابتدا تا قرن حاضر و روابط دو كشور ايران و انگلستان اشاره و چنين مينويسد:
«هر شرحي در باب وضع سياسي ايران و راجع به روابط بين اين كشور و انگلستان نوشته شود اگر داستان خليج فارس و سهمي كه نمايندگان اين دولت در سرپرستي آن داشتهاند از قلم افتاده باشد به هيچوجه كامل و تمام نخواهد بود.»(23)
كرزن به عظمت امپراتوري بريتانيا و برتري جامعة انگلستان نيز اعتقاد داشت و دلايل تأييدكننده نقش سازندة انگليس در مشرق زمين و مخصوصاً خليج فارس را بيان كرده و درباره نقش انگلستان در تأمين امنيت خليج فارس چنين مينويسد:
«تأمين صلح و آرامش خليج فارس در گذشته و حفظ ثبات وضع فعلي آن (قرن نوزدهم) وظيفة انحصاري كشور ماست، و مأمور بريتانيا در بوشهر هنوز تنها داوري است كه مورد مراجعه و استمداد همة دستههاست و مطابق مقررات عهدنامهها، مأموريت حفظ صلح در آبهاي خليج بر عهده اوست.»(24)
از نكات قابل توجه اين اثر ترسيم نخوت و غرور انگليسيهاست كه اين اثر همواره رفتار دوگانهاي با ملل آسيا و شرق داشته است. در نگاه شرقشناسانه كرزن، ايران كشوري آسيايي و عقبمانده است كه تاريخ ايران از گذشته به حال قرين انحطاط و غمانگيز است:
«ابا نخواهم داشت كه هنگام بازگشت از دوران قديم با همة وقايع آن به زمان حال كه اين همه قرين انحطاط و غمانگيز است، باعث آزردگي خواننده شوم. در سرزميني كه خط آهن نيست در واقع لطف و بيكراني فراهم است. در اينجاست كه هنوز در بسياري از نواحي اهالي عادت بومي راه و رسم زندگي آسيايي خود را نگاه داشتهاند و با وجود دقالبابي كه بر سراي ايشان شده هنوز بيدار نشدهاند. پنجاه سال ديگر طرز شهرسازي در ايران شايد مقداري از جذبه و جلال پايتخت را نابود كند و وضع اختصاصي آميخته با وقار و عقبماندگي آن از ميان برود اما در حال حاضر ايران شرقيترين كشور مشرق زمين است و با آن كه شايد طبقة اشراف ايران سوار درشكه روسي شوند و تاجر ايراني از ساعت ساخت فرانسه استفاده كند و دهاتي ايراني از پارچه منچستر بدوزد، ولي قلب ملت هنوز همان است كه بود و با رفتار تعصبآميز (كه هميشه ماية تأسف نيست) به سبك و نظم ديرين وابسته است.(25)
كرزن در كتابش علاقهمند است نشان دهد كه اين اثري است سياسي كه فراخور سليقة طبقة مطلع ميباشد و نه سفرنامهاي كه در نزد عموم مورد پسند واقع شود كه در اين صورت نتيجة كارش را پايدار خواهد دانست وگرنه وضع و صورتي گذران خواهد داشت. ديدگاه ظاهري كرزن دربارة خليج فارس آن است كه وي آن را مأمن دزدان دريايي و بردهفروشي دانسته و وظيفه كشورش را ايجاد صلح و آرامش در آن دانسته است و مأمور بريتانيا در بوشهر هنوز تنها داوري است كه مورد مراجعه و استمداد همه دستههاست و مطابق مقررات و عهدنامهها مأموريت حفظ صلح در آبهاي خليج فارس بر عهده ماست.(26)
همچنين وي در نظر داشت نواقصي را كه در درباره ايرانشناسي جديد وجود داشت و در مطالعات قبلي خود بدان برخورده بود برطرف سازد. وي در توصيف شهرها و اماكن به حدي بسط و دقت به كار برده كه هيچ كشور شناخته شده ديگر به آساني امكان ادعاي آن را ندارد و كمتر محل عمده و معتبر در ايران است كه در طي اين دو مجلد وصف كافي و يا اشارهاي راجع به آن نشده باشد.
لرد كرزن در خليج فارس
لرد كرزن با اين اعتقاد كه حفظ منطقه دريايي خليج فارس از نظر حفظ منافع بازرگاني هندوستان و جلوگيري از نفوذ روسيه در اين منطقه اهميت دارد، پس از به دست گرفتن قدرت در هندوستان در تثبيت نفوذ سياسي و پيشرفت امور اقتصادي حكومت هندوستان در خليج فارس در سال 1903 به خليج فارس سفر كرد. مقصود اصلي كرزن از اين مسافرت اين بود كه اولاً اقتدار دولت خود را به رؤساي خليج فارس نشان بدهد و ثانياً نفوذ انگلستان را در تمام خليج فارس به رقباي خود بنماياند.
وي در ملاقاتي كه در حضور هيأتي از بازرگانان هندي در بندرعباس انجام شد، چنين گفت:
«نام بندرعباس با تاريخ بازرگاني انگليس در ايران و در خليج فارس پيوند دارد و اين بندر براي بازرگاني هند، بندر مهمي است.»(27)
كرزن پس از بازديد از بندرعباس به قصد نواحي جنوبي خليج فارس حركت و در شارجه در سخناني چنين گفت:
«يكي از مقاصد من در اين سفر اين است كه رؤسا و شيوخ اعراب خليج فارس بدانند كه دولت هند همچنان در حمايت و حفظ آنان مصمم است. وي در ادامه از اقداماتي كه از يك قرن پيش دولت هند و دولت انگليس براي امنيت خليج فارس و مبارزه با دزدان دريايي و جلوگيري از بردهفروشي و خريد و فروش غلام و كنيز در اين خليج نموده، سخن گفت.»(28)
به طوري خلاصه تئوري انگليسيها در خليج فارس كه توسط سياستمداران اين كشور از جمله لرد كرزن بنيان گذاشته شد، اين بود كه آنها هيچگونه نفوذ سياسي و تملك را در منطقه خليج فارس براي احدي نميپذيرند، چرا كه معتقدند اين منطقه فقط بر اثر تلاش و فعاليت انگليسيان به دست آمده است. با توجه به يادداشتهاي كرزن در اين دوره، وي براي امنيت ايران، به خصوص مناطق جنوبي آن از نظر حفظ منافع بازرگاني و اقتصادي انگليس در هندوستان اهميت ويژه قائل بود. در واقع امنيت ايران و خليج فارس براي انگلستان به عنوان كليد بازرگاني هندوستان به شمار ميآمد. بازتاب اين انديشهها را ميتوان از اسناد بر جاي مانده و سخنان لرد در مسافرت دومش استنباط نمود.
كرزن پس از آنكه به عنوان وزير خارجه انگلستان منصوب گرديد، تلاش زيادي براي وابسته نمودن ايران و در اختيار گرفتن مناطق مختلف از جمله خليج فارس انجام داد و توانست با انعقاد پيمانهايي به اين هدف جامه عمل بپوشاند. از جمله قرارداد 1919م ميان ايران و انگليس كه ميان نصرالدوله و سر پرسي كاكس منعقد شد با ابتكار لرد كرزن مطرح گرديد و در واقع سند تحتالحمايگي ايران بود.
نتيجه
مسافرت لرد كرزن به شرق را ميتوان به دو دورة متمايز از هم تقسيم نمود. در دوره اول كه وي به عنوان جواني كه به تازگي وارد عرصة سياست شده بود و با استفاده از عنوان خبرنگار روزنامه تايمز به ايران آمد و در مسافرتي شش ماهه به بسياري از نقاط ايران سفر نمود و با استفاده از مطالعات قبلي سفرنامهنويسان به نگاه تازهاي از ايران دست يافت. كرزن با استفاده از آموزشها و سنت شرقشناسانة انگلستان، شرق را از زاوية يك سفرنامهنويس و مهمتر از آن از نگاه يك سياستمدار جوان مورد بررسي قرار داد. يافتههاي وي در اين دوره در كتاب ايران و قضيه ايران تبلور يافت. در اين كتاب كرزن، خود را در جايگاه نمايندة يك ملت غالب و برتر و شرق و ايران را به عنوان كشوري كه سابقة تمدني داشته است، ميبيند. از اين رو پس از ذكر نقاط منفي اين كشور لازم ميبيند كه بايد به اين كشور كمك شود. نگاه كرزن به خليج فارس نيز به مثابة منطقهاي است كه حافظ منافع دولت علّيه انگلستان و تأمينكننده منافع آنها در هندوستان است، گويي كه اين منطقه تحت حاكميت كشوري ديگر قرار ندارد. كرزن در اين اثر تلاش دارد كه پديدآورنده اثري سياسي باشد تا سفرنامهنويسي كه نوشتههايش عامهپسند باشد. در واقع اين اثر كه بيانكنندة انديشههاي كرزن قبل از به دست گرفتن قدرت در هندوستان است، نظريه وي در رابطه با شرق به شمار ميرود. آن چه كه وي در اين اثر به آن پرداخته در دوره دوم زندگي و مسافرت وي به شرق و خليج فارس به عنوان ابزار فكري وي در اعمال سلطه در اين منطقه از جهان به آن جامة عمل پوشانده شد. لرد كرزن با آموزههاي دوره اول زندگي خود سالها در هندوستان به عنوان كارفرما و در منطقه خليج فارس به عنوان قدرت بلامنازع در جهت حفظ منافع انگلستان حكومت نمود.
منابع و مآخذ
ادوارد سعيد، شرقشناسي، ترجمه عبدالرحيم گواهي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1371.
حافظنيا، محمدرضا. خليج فارس و نقش استراتژيك تنگه هرمز، تهران، انتشارات سمت، 1371.
دفتر مطالعات سياسي، لرد كرزن در خليج فارس، تهران، دفتر مطالعات سياسي وزارت امور خارجه، 1370.
فرامرزي، احمد. راهآهن اروپا و خليج فارس، به كوشش حسن فرامرزي، تهران، انتشارات ابن سينا، 1346.
كرزن، جورج ناتانيل، ايران و قضيه ايران، دو جلد، ترجمه وحيد مازندراني، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1349 و 1350.
وادالا، رامي. خليج فارس در عصر استعمار، ترجمه شفيع جوادي، تهران، مؤسسه جغرافيايي و كارتوگرافي سحاب، 1364.
هوشنگ مهدوي، عبدالرضا. تاريخ روابط خارجي ايران، تهران، مؤسسه انتشارات اميركبير، 1364.
پينوشتها:
1- ادوارد سعيد، 1371: مقدمه.
2- ادوارد سعيد، 1371: ص 361.
3- همان، ص 368.
4- همان، ص 31.
5- هوشنگ مهدوي، 1364: ص 283.
6- كرزن، جلد اول، 1349: ص 7.
7- همان، ص 7.
8- حافظنيا، 1371: ص 227.
9- ظهور پديده راهزني دريايي در خليج فارس به پايان دورة حكومت صفويان و هرج و مرج پس از آن بازميگردد. در اين دوره خلأ قدرت در خليج فارس و نبود قدرتهاي قوي اروپايي در اين منطقه باعث پيدايش پديدة دزدي دريايي توسط جواسم مستقر در سواحل خليج فارس و تنگة هرمز شد. (حافظنيا، 1371: ص 225).
10- وادالا، 1364: ص 71.
11- وادالا، 1364: ص 72.
12- حافظنيا، 1371: ص 228.
13- همان، ص 231.
14- فرامرزي، 1346: ص 54.
15- فرامرزي، 1346: ص 53.
16- لرد كرزن در خليج فارس، 1370: صص 6-5.
17- همان، ص 6.
18- لرد كرزن در خليج فارس، 1370: ص 10.
19- همان، ص 41.
20- همان، ص 42.
21- همان، ص 43.
22- وادالا، 1364، ص 82.
23- لرد كرزن، جلد دوم، 1350: ص 478.
24- كرزن، جلد دوم، 1350: ص 479.
25- كرزن، جلد اول، 1349: ص 33.
26- كرزن، جلد دوم، 1350: ص 479.
27- لرد كرزن، 1370: صص 42-41.
28- لرد كرزن در خليج فارس، 1371: ص 42. این مطلب تاکنون 4971 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|