البته کارتر در 1356 و 9 روز پیش از تظاهرات 19 دی آن سال در کنار شاه، ایران را جزیره ثبات و وی را دوست نزدیک خود خواند و رضایت خود را از او ابراز کرد. کارتر البته در پیگیری مسئله حقوق بشر صادق نبود اما طرح این موضوع به شدت اقدامات شاه را تحتالشعاع قرار داد و او را نسبت به حمایتهای آمریکا دلسرد کرد.
دستگاه سیاست خارجی آمریکا نیز در آستانه انقلاب برخلاف سال 1332 از انسجام کافی برخوردار نبود. در حالی که برژینسکی خواهان برخورد کوبنده با مخالفان و همراهی با شاه در این راه بود، وزارت خارجه و سفیر وقت آن کشور در تهران با مشاهده امواج انقلاب کار شاه را تمام شده میدانستند و به این ترتیب واکنش چندانی نسبت به فرار شاه در 26 دی 1357 از خود نشان ندادند و حتی خود مشوق شاه برای خروج از کشور بودند.
کوتاه سخن اینکه دو حادثه تاریخی که منجر به فرار شاه از کشور شد، اهداف و خواستههای یکسانی را دنبال نمیکردند. در هر دو دوره، شاه و ثبات قدرتش در ایران مورد توجه قدرتهای بیگانه به ویژه آمریکا و انگلیس قرار داشت؛ اما بهرغم این شباهت و تلاش کشورهای مذکور برای حفظ شاه، تفاوتهای داخلی، گستردگی اعتراضات و اهداف متفاوت مردم در سال 57 با سال 32 کاری کرد تا این کشورها هم در حمایت از شاه انسجام سال 32 را نداشته باشند. بنا به همین دلایل داخلی و خارجی اولین فرار شاه در سال 1332 با دومین فرار وی در 1357 متفاوت بود و شاه در سال 57 دیگر نتوانست همچون گذشته به قدرت بازگردد.
|