دو ماه پس از ملي شدن صنعت نفت روزنامه اسرائيلي «جروز الم پست» در مقالهاي به قلم يك يهودي انگليسي از طرح لندن براي تجزيه ايران از طريق اشغال نواحي جنوبي كشور سخن به ميان آورد. اين روزنامه با اشاره به احتمال ورود متقابل نظاميان شوروي به شمال ايران، تصريح كرد «تجزيه ايران ميان روس و انگليس بهتر از ملي شدن صنعت نفت ايران است». در سندي كه مشاهده ميكنيد، رضا صفينيا نماينده رژيم شاه در اسرائيل، در نامهاي براي وزارت خارجه ايران، ترجمه مقاله روزنامه اسرائيلي را ارسال كرده است. شماره: 239 تاريخ: 22/2/30 نمايندگي دولت شاهنشاهي موضوع: ملي كردن نفت جنوب در اسرائيل قابل توجه وزارت امور خارجه در پيرو تلگراف شماره 223 مورخ 20/2/1330 (روز جمعه) راجع به مقاله كه جون كه شي (Jon kim che) به روزنمه ژروزلم پست از لندن فرستاده معروض ميدارد كه مشااليه از نامهنگاران معروف يهودي و در وزارت امور خارجه سوابق دارد ـ مشاراليه هميشه نسبت به ايران در نگارشهاي خود اظهار بدبيني نموده است. نظر به اهميت مقاله كه در روزنامه مزبور در شماره مورخ 10/5/1951 (19 ارديبهشت ماه 1330) درباره نفت ايران منتشر شده خلاصه آن را تلگراف و اينك ترجمه آزاد آن را نيز با عين قطعه روزنامه به پيوست تقديم ميدارد. دولت انگلستان منتظر فرصت است (شخص سوم) در اختلاف انگليس و ايران= لندن ـ در ميان هيجان و پريشاني (مقامات) رسمي كه قصد ايران در ملي كردن دارايي شركت نفت ايجاد كرده لااباليگري سير ويليام فريزر (Sir William Fraser) رئيس سرسخت اسكتچي (Scots) شركت نفت نشانه ظاهري است كه پر از معني ميباشد. سكوت و آرامش سير ويليام ساختگي نبوده و اثر خود را در گفتگوهاي اخير واشنگتن درباره نفت ظاهر ساخته است. فعلاً بيش از يك سال است كه اين اثر تأثير خود را نموده است. او (سيرويليام) با وجود فشاري كه از طرف مصالح نفت آمريكا و بعد هم از طرف وزارت خارجه آمريكا به عمل آمده به هيچوجه حاضر نشد كه امتيازات بيموردي به ايرانيان بدهد. مخصوصاً سير ويليام و شركت نفت انگليس و ايران پيشنهادهاي آمريكايي را كه قبول ملي كردن دارايي شركت را از طرف پارلمان ايران قائل بوده رد كردهاند. به علاوه هر دوي وزارتخارجه و دولت انگليس هم رأي شركت نفتاند. مذاكرات راجع به اينكه دولت انگلستان چه بايد بكند در همه محافل ادامه دارد. اين هفته شركت نفت دولت ايران را آگاه نمود كه اختلاف را ميخواهد به حكميت محول نمايد. امكان تجزيه ايران ـ دولت انگلسژتان تحت فشار اينكه بايد با ايرانيان سخت رفتار شود از طرف هر دوي معاونين (به انضمام دسته Crossman) و مخالفين خود افتاده است. رؤساي ستاد آرتش ـ چنانكه دانسته شده ـ درصدد اقدامات لشكري و دريايي براي حمايت اتباع انگليس و صيانت ميادين نفت ميباشند. آمريكا بالفعل دولت انگلستان را از اعزام آرتش و ناوهاي جنگي براي حفظ ميدانهاي نفت بر اساس اينكه اين اقدام انعكاساتي ايجاد خواهد كرد كه در نتيجه زمان امور از دست خواهد رفت تحذير نموده است. پريشاني آمريكا ـ آمريكاييها در اين باب مخصوصاً از معامله بالمثل شوروي بر پايه ماده 6 از پيمان 1921 روس و ايران پريشان هستند. طبق اين پيمان روسها حق خواهند داشت كه سربازان خود را در شمال ايران وارد نمايند اگر انگليسها لشكري به جنوب فرستاده باشند. رويه بعضي از محافل دولتي در لندن امروز اين است كه اين كار اگر انگلستان را قادر به چنگ آوردن اداره محكمي در حاصلات نفت نمايد رفتار بدي نخواهد بود. يعني در حقيقت تجزيه ايران را ميان روسها و انگليسها بهتر از ملي شدن نفت ايران دانستهاند. دو نظر مهم و اساسي هنوز بر ضد اين راه (حل) در جريان است. نظر اول اين است كه قائلين اين اقدام سخت قطعاً تأكيد ندارند كه تجزيه ايران سبب مشكلات و اختلافات عظيمي نگردد. مخصوصاً كه آمريكا بسيار نگران خواهد گرديد. نظر دوم اين است كه معلوم نيست كه باقي كشورهاي خاورميانه در راه هم دردي با ايران چه خواهند كرد. پريشاني مهم اين است كه مصريها ممكن است محاصره تنگه سوئيس [سوئز] را نسبت به كليه كشتيهاي باربري نفت از ميدانهاي ايران به كار زنند. در نتيجه چنانكه نمايان است از راهحلهاي سخت مداخلات نظامي و امكان تقسيم مناطق با روسها حالا از نظر اعتبار افتادهاند. شركت نفت هم فعلاً طرفدار اينگونه وسائل سخت نميباشد. (شركت) وسائل بسيار بهتري در آستين خود پنهان دارد. پس از جنگ جهاني اول دولت انگليس و شركت نفت روابطي در جنوب غربي ايران ايجاد كردهاند كه ادامه دارد و فعلاً مساوي با روابط دپلوماسي[ديپلماسي] با تهران ميباشد. هر دو اهميت شاياني نسبت به بند و بست با قبائل بختياري و قشقاييها كه دو عنصر بزرگ زندگاني ايران در قسمتهاي نفتاند قائل بودهاند. پيشرفت اين اتحاد به اين حد رسيده بود كه دولت انگليس عايدات جداگانهاي از فرآوردههاي نفت ايران به رؤساي بختياريها ميپرداخت. بختياريها 3 درصد از درآمدي كه شركت از نفت ايران دريافت ميداشت تحصيل ميكردند. دومين همسر شاه بختياري است. رول قبائل: بدين وسيله قبايل عامل مهمي براي جلوگيري از نفوذ شوروي در ايران گشتهاند. آخرين نمايش موفقيتآميز اين نفوذ قبائل در پاييز 1946 واقع گرديده بود. در آن وقت تغيير و تبديل واضحي در حكومت تهران نمايان شده بود. نخستوزير وقت 3 عضو از حزب طرفدار كمونيزم را در كابينه قبول كرده و در پاره مقامات مهم نيز از صاحبمنصبان توده سر كار آورده بود. اين كار در ماه اوت 1946 صورت گرفت. پنج هفته بعد قبائل قيام كردند. در نتيجه كليه كمونيستها و يا طرفداران كمونيزم مجبور به استعفا شده بودند. نخستوزير ناچار در كابينه خود اعادهنظر كرده و سياست خارجي را هم تبديل نمود. قبايل سه شهر مهم جنوب غربي را تصرف نمودند. نخستوزير و شاه سر فرود آوردند. اين است كه ناظرين در اينجا (لندن) «عامل سوم» را شناختهاند. به چه وسايل قبائل تقاضاهاي خود را آشكار خواهند كرد تاكنون واضح نيست. ولي روز رسيدگي به حساب در سياستهاي ايران هنوز خاتمه نيافته است. هنگامي كه قبائل با تعصب مذهبي شروع به كار نمايند كليه وضعيت ممكن است كه تبديل يابد. از اين جاست كه حاليه مهمترين رغبت انگليس فرصت شماري ميباشد. شايد پارلمان ايران ـ به همان تبديل روحي كه در پي قتل ژنرال رزمآرا مبتلا شده بود فكر خود را كاملاً عوض نمايد. ولي اين دفعه ممكن است كه انگليسها و شركت نفت از روش مخلصانه خود در ايجاد دوستي با رؤساي پرنفوذ قبائل بهرهمند گردند. اين (اميد) نيز نشان ميدهد كه چرا سير ويليام اينقدر آرام مانده است... (ترجمه آزاد) وزير مختار ـ نماينده فوقالعاده دولت شاهنشاهي در اسرائيل رضا صفينيا
اصفهان در رمضان 57(نگاهي به ريشههاي شكلگيري اولين حكومت نظامي)
بازنگري شخصيت هويدا
حديث عهد و وفا شد فسانه در كشور
درباره سپهبد خسرواني
نگاهي به پديده «نوسازي» در عصر پهلوي
پارسونز از جشن هنر شيراز ميگويد
گزارش يك روزنامه اسرائيلي از طرح انگليس براي تجزيه ايران
نقش طبقات فرودست در تاريخ شفاهي
سه خاطره از حكومت رضاشاه
نقد كتاب«ارسنجاني از نگاه برادر»