ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 26   سي‌امين فجر انقلاب
 

 
 

 
 
   شماره 26   سي‌امين فجر انقلاب


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
خطاهاي ده‌گانه شاه

شاه در ماه‌هاي قبل از سقوط خود گفته بود كشورش در بيست و پنج سال آينده نيروي پنجم در جهان خواهد شد. و جمعيت ايران به 65 ميليون مي‌رسد، و سطح درآمد يك ايراني با درآمد يك اروپائي برابر خواهد شد. سپس شاه اظهار اميدواري كرد كه حكومتش تا 15 سال آينده ادامه يابد پس از آن حكومت را به وليعهد سپرده و كنا‌ره‌گيري خواهد كرد.
يكسالي از اين سخنان نگذشت كه تخت طاووسي به لرزه درآمد و عمر سلطنت او نه با سنوات كه با ساعات شمرده مي‌شد.
به طور خلاصه مي‌توان گفت: خطا‌هاي دهگانه بزرگي كه شاه مرتكب شد، پايه‌هاي حكومت و سلطنت او را لرزانيده و اورا به سقوط حتمي نزديك گردانيده است.
اولين اشتباه او اين بود كه ميلياردها دلار را صرف خريد اسلحه گران و سنگين كرد،‌به دليل آنكه معتقد بود نيروهاي نظامي ايران براي دفاع از اراضي و ثروت داخلي ضروري است، در حالي كه تنها راه متوقف ساختن مسابقه بدست آوردن اسلحه جديد،‌خلع سلاح جهاني است، و چون شاه به خلع سلاح جهاني اميدي نداشت به ساختن بزرگترين ناوگان دريائي و تجهيزات هوائي و آماده‌سازي ارتش در منطقه خاورميانه پرداخت.
لكن اين اسلحه‌هاي مدرن در متفرق ساختن تظاهرات‌هاي مردم ايران به كار نيامد و توپخانه‌هاي سنگين ارتش شاه نتوانست فرياد‌هاي خشمگين مردم بي‌سلاح را ساكت و خاموش سازد، در حالي كه اگر شاه نيمي از اين پول‌هاي فراوان را در راه رفاه عمومي مردم صرف مي‌كرد،‌چنين شكاف و پرتگاهي بين او و ايراني‌ عادي بوجود نمي‌آمد.
شاه مي‌خواست با اين نيروي نظامي خيره كننده، مترسكي براي كشورهاي كوچك و همجوار خود باشد، ولي آنها از او نهراسيدند، و گفته‌اند گاهي اوقات به فكر ضميمه ساختن برخي از آنها به كشورش بود، ولي نتوانست.
شاه با اين بودجه نظامي هنگفت مي‌توانست اگر كشورش در اشغال ارتش بيگانه قرار مي‌گرفت، آن را نجات بخشيده و آزاد سازد.
در چنين وضعي هر ايراني آماده بود كه يك نيمه لقمه‌اي نان بخورد و نيمه باقي را به خريد اسلحه اختصاص دهد تا كشورش از اشغال اجنبي خارج گردد. لكن مردم قهرمان ايران قبول نكردند كه خود را محتاج به نيمه‌ناني كنند، تا نظامي پديد آيد كه مبتذلتر و جنايتكارتر از آن در تاريخ ديده نشده است.
دومين خطاي شاه اين بودكه به فريب مردم و ملتش پرداخت،يعني وعده مي‌داد ولي عمل نمي‌كرد. هميشه سخن از آزادي و انتخابات آزاد مي‌گفت، ولي خبري از صحت آن نبود. پيوسته در كنار شاه‌مردان كوچكي بودند كه دست او را مي‌بوسيدند، و او از مردمان آزاد‌انديش و بزرگي كه سر در برابرش مي‌افراشتند و واقعيت را به او مي‌گفتند، دوري مي‌جست.
روز يازدهم اگوست سال گذشته، شاه در يك كنفرانس مطبوعاتي در برابر روزنامه‌نگاران و خبرنگاران اعلان داشت: او كوشش مي‌كند تا دموكراسي حقيقي را در كشورش پياده كند،‌ و اضافه نمود، به مخالفين حكومت فرصت و آزادي عمل مي‌دهد، تادر يك فضاي باز، فعاليت كنند و انتخابات آزاد را به زودي عملي مي‌سازد. در آن روز،‌همه روزنامه‌هاي جهان از اين پيشنهاد‌ها استقبال كردند. ولي چيزي نگذشت كه شاه از حرفش بازگشت. نه آزادي و نه دموكراسي و نه آزادي مطبوعات و نه انتخابات آزاد ...
قبل از آن هم، شاه چنين وعده و وعيد‌هائي مي‌داد و سپس زير آن مي‌زد! دموكراسي و آزادي مي‌داد، ولي پس از چندي نصف آن را مي‌گرفت. آزادي زندانيان سياسي را عنوان مي‌كرد و صد‌نفري را آزاد مي‌كرد ولي در زندان‌ها و بازداشتگاه‌ها هزاران هزار نفر را همچنان باقي مي‌گذارد.
در روزهاي اخير كه شاه وعده داد كه فقط يك پادشاه اسمي باقي خواهد ماند و از باقي قدرتش چشم خواهد پوشيد، اغلب ملت ايران حرف او را باور نكرده و اصرار نمودند كه شاه بايد قبل از هر چيز از ايران خارج گردد.
سومين خطاي شاه اين بودكه به اصلاحات بزرگ و ساختن بناهاي بزرگ و كارخانه‌هاي مختلف دست مي‌زد، ولي او ايراني را فراموش كرد. او تلاش كرد روي سر هر فرد ايراني كلاه اشرافي گذارد و شلوار خارجي به پايش كند ولي او را از آزادي كه اشراف و بيگانگان برخوردارند، محروم ساخت در ايران خاصه در خيابان‌هاي تهران، اتومبيل‌هاي آخرين سيستم موج مي‌زد، لكن نظام حكومتي ايران از سيستم حكومت‌هاي قرون وسطائي برخوردار بود. در وزارت كشور ايران دهها مغز الكترونيكي جديد مشغول به كار بود كه در كنار آن صدها تازيانه و چوبه‌دار ديده مي‌شد... هتل‌هاي بي‌نظيري كه در اروپا هم ساخته نشده، در ايران به چشم مي‌خورد،‌و در كنار ‌آن بازداشتگاه‌ها و سياه‌چال‌هائي بنا نهاده شد كه در عالم نظير آنها ديده نمي‌شود.
اولين شرط حكومت‌هاي جديد، برخورداري مردم از حقوق انساني و همگاني است، در اين صورت اگر دهها راديو با دهها زبان خارجي در ايران برنامه پخش كنند. ولي فرد ايراني اين زبان‌ها را نداند فائده‌اش چيست؟ اگر فرد ايراني در كشورش دانشگاه‌هائي بزرگتر از دانشگاه‌هاي آكسفورد و هاروارد داشته باشد ولي نتواند از آزادي كلام برخوردار باشد چه فايده‌اي دارد، اگر در ايران بزرگترين قصرهاي مجلل و تاريخي ساخته شود، ولي فرد ايراني نتواند داخل آنها شود فائده‌اش چيست؟ بي‌ترديد در اين صورت فرد ايراني به سهولت داخل بازداشتگاه‌ها و زندان‌ها خواهد شد!
چهارمين خطاي شاه اين بود كه او متوجه ظهور و بروز نسل جوان و روشنفكر ملت ايران كه در دانشگاه‌هاي اروپا و آمريكا درست خوانده و بالاترين درجات علمي را كسب كرده و سال‌هاي سال در فضايي از آزادي و دموكراسي و عدالت زندگي كرده، نشده بود و هنگامي كه اين گروه‌هاي جوان تحصيل‌كرده، هزار، ‌هزار به كشور خود باز مي‌گشتند، احساس غربت مي‌‌كردند، ‌هيچ يك از آنها نديده بودكه در امريكا يكي از وزرا دست رئيس‌جمهور را ببوسد و كسي از آنها به ياد ندارد كه كسي در كشور سوئد در برابر پادشاه كشور، سجده نمايد. و بالاخره كسي نشنيده كه در هيچ كشوري گفته باشند فرمان شاه چون يك فرمان الهي است بايد آن را اطاعت كرد و از آن سرپيچي ننمودو گفتگوئي هم درباره آن نكرد.
شاه ايران بايستي متوجه اين خلاء و شكاف عميق كه بين او و روشنفكران بوجود آمده است مي‌شد. او به هر كشوري از كشورهاي اروپا و امريكا كه ميرفت هزاران هزار دانشجو در مقابلش به تظاهرات پرداخته و سقوطش را خواستار مي‌شدند، و مأموران پليس اين كشور‌ها كوشش بسياري به خرج مي‌دادند تا جان شاه را از دست اين دانشجويان خشمگين و انتقامجو رها سازند.
لكن اطرافيان شاه و چاپلوسان او را گمراه ساخته و به او مي‌گفتند كه اينها كمونيست‌ها هستند و اين دانشجويان با اين احساس و خشم توفنده به ميهن خود بازگشته و فساد دستگاه شاه و نفرت جهان را از اين رژيم ننگين بين ملت خود منتشر ساختند.
پنجمين اشتباه شاه اين بودكه نفهميد تخت سلطنت زماني مستقرو ثابت مي‌ماندكه به قلب مردم و خلق كشور تكيه داشته باشد، چرا كه سرانجام مأموران امنيتي متلاشي مي‌شوند و قلعه‌ها فرو مي‌ريزد و اسلحه و قدرت از بين مي‌رود، ولي، دوستي مردم قلعه محكمي است كه حاكم مي‌تواند در آن از فتنه‌هاي زمان و روزگار خود را محافظت كند.
ششمين خطاي شاه اين بودكه به ايمان اسلامي و فطرت پاك ملت ايران اعتماد نداشت. در فروش نفت به دشمن اسلام و مسلمانان، يعني اسرائيل پافشاري كرد، حتي در زماني كه كليه كشورهاي عربي و اسلامي از فروش نفت به اسرائيل و كمك كنندگانش خودداري ورزيدند، شاه ايران دست از حمايت اسرائيل برنداشت و در كنفرانس تحريم صدور نفت به اسرائيل كه از طرف كشورهاي عربي (در زمان ـ جنگ اكتبر 1973) تشكيل شده بود، شركت نكرد و اين واكنش‌هاي ضد‌بشري شاه، تأثيرات عميق و جانگاهي در اعماق قلب ملت مسلمان ايران باقي گذاشت.
هفتمين خطاي شاه اين بود كه به پليس سري خود (ساواك) كه او را با گزارشهاي خود فريفته بودند، تكيه مي‌كرد. اين سازمان وانمود كرده بود كه مردم در آرامش بسر مي‌برند و مردم شاه را مي‌خواهند و خطا‌هاي شاه در بين مردم جزو محسنات او دانسته مي‌شود. اين سازمان هم چنين وانمود كرده بود كه هر صاحب رأي و انديشه‌اي، ‌دشمن، و هر مكاري، دوست و عزيز است، نتيجه اين شد كه يك حفره وشكاف عميق بين شاه و اكثريت قاطع ملت ايران بوجود آمد.
هشتمين خطاي شاه اين بود كه تمام تصميماتش را پس از گذشت وقت آن حتي پس از گذشت پنج سال مي‌گرفت و گمان مي‌برد كه اين يك كار جديد و نو است كه او ‌آغاز كرده است. زندانيان سياسي را پس از سال‌هاي متمادي كه در زندان بودند، پس از كوشش‌هاي بسيار كه از طرف گروهها و انجمن‌ها و سازمان‌هاي داخلي و خارجي مي‌شد‌، آزاد مي‌كرد، ولي شاه تصورمي‌كرد كه مردم از او اين درخواست را نموده‌‌اند. شعبه سياسي اداره امنيت و جاسوسي را لغو كرد، در حالي كه ساليان سال و مدتها قبل مردم خواستار لغو آن بودند.
نهمين خطاي شاه اين بود كه او گمان نمي‌برد كه دنيا تغيير كرده است، و ملت‌ها امروز روشنتر و با سوادتر از مردمان دوره‌هاي پيش هستند و چيزهائي بيشتر و بهتر از پيشينيان خود ديده و مي‌شنوند، كارها و اعمالي كه مختص پليس‌هاي سري است در دهه آخر سال‌هاي 1960 به بعد در همه كشورها منسوخ شده بود و در اوايل دهه 70 هيچ كشوري آن را نمي‌پذيرفت، شاه دستور الغاء آ‌ن را در اواخر دهه هفتاد صادر مي‌نمود.
دهمين خطاي شاه اين بود كه او از انقلاب و واژگوني رژيم، در افغانستان درس عبرت نگرفت و از سقوط ديكتاتوري امير‌ محمد داوخان و كليه دستگاه‌هاي امنيتي و سري‌اش پند نپذيرفت و از آنچه در امپراطوري سياه حبشه به وقوع پيوست، درس نياموخت، بلكه به لجاجت و گستاخي، و جنايات خود عليه ملت ايران ادامه داد.
مصطفي امين در پايان مقاله اضافه مي‌كند: ما معتقديم كه بايد در ايران،‌يك حكومت بي‌طرف روي كار آيد نه به چپ و نه به راست تكيه كند و نه به غرب و نه به شرق اتكاء داشته باشد، در راه مصالح مردم خويش به جلو رود،‌تا اين نهضت و انقلاب درخشان با وحدت و يگانگي مردم قدرتمند ايران در سايه دموكراسي و آزادي به پيروزي و موفقيت برسد.

منبع:«اخبار اليوم» چاپ مصر، نويسنده، مصطفي امين، روزنامه‌نگار مصري، خواندنيها، شماره 24، سال 39 (1357)

این مطلب تاکنون 3769 بار نمایش داده شده است.

انقلاب در 30 سالگي


«تاريخ‌نگاري انقلاب اسلامي»از نگاه صاحبنظران


ريشه‌هاي پيدايش استبداد در حكومت پهلوي


«گري سيك»: مشاور پيشين امنيت ملي آمريكا:
انقلاب اسلامي يك تحقير ابدي براي آمريكا بود


بازنگري تحولات 37 ساله عصر پهلوي دوم


آفات انقلاب از ديدگاه شهيد مطهري


انقلاب و شكست «سيا»


خطاهاي ده‌گانه شاه


تلاش ساواك براي تحديد امام خميني(ره) در پاريس


شاهان ايران از نگاه «ويل دورانت»


انگليس، ركورد دار تلاش براي جلوگيري از سقوط شاه


نقد كتاب
«چه شد كه چنان شد»


 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir