ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 11   بهمن‌ماه 1385
 

 
 

 
 
   شماره 11   بهمن‌ماه 1385


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
چگونه رئيس نظميه رضاخان از ايران گريخت

يكي از رخدادهاي خواندني تاريخ معاصر ايران ماجراي فرار سرلشكر آيرم‌خان رئيس نظميه رضاشاه از ايران است.
سرلشكر محمد‌حسين آيرم از نظاميان سفاك دوره حكومت رضاشاه در سال 1261 متولد شد. او پس از تحصيلات مقدماتي رهسپار روسيه شد و در مدرسه نظام آن كشور آموزش ديد. او با درجه افسري وارد قزاقخانه شد و توانست مترجم لياخوف فرمانده قزاقها شود. آيرم‌خان با تسلط كامل به زبان روسي به تهران بازگشت و به دنبال كودتاي 1299 رضاخان با درجه سرهنگي وارد ارتش شد و به فرماندهي هنگ مازندران منصوب گرديد. پس از چندي فرماندهي هنگ گيلان نيز به وي واگذار شد.
او به تدريج، مقامش بالا رفت، درجه‌ي سرتيپي گرفت و فرمانده‌ي قواي شمال شد. در چند زدو خورد داخلي شركت نمود و غائله‌ تركمن صحرا را فيصله داد. در 1304 كه قدرت و محبوبيت اميرلشكر طهماسبي در آذربايجان موجب وحشت رضاشاه شده بود، سردار سپه به تبريز عزيمت كرد، او را با خود به تهران ‌آوردو سرتيپ آيرم را به جاي وي به فرماندهي لشكر آذربايجان منصوب نمودو براي مدتي اختيارات حكومتي را هم به او سپرد.
آيرم چند سالي در آذربايجان اقامت داشت ولي در اثر شورش نظاميان در سلماس و كشته شدن سرهنگ ارفعي فرمانده‌ي آنجا آيرم به تهران احضار شد و مدتي رئيس دژبان و زماني فرمانده لشكر سوار بود. در 1310 به جاي سرتيپ فضل‌الله زاهدي به رياست شهرباني كه در آن روز نظميه گفته مي‌شد منصوب گرديد و در شانزدهم همان ماه واحد پليس سياسي ( اداره اطلاعات شهرباني) را داير كرد . او قريب پنج سال رئيس كل تشكيلات نظميه‌ي ايران بود. در 1312 درجه‌ي سرلشكري گرفت و قدرت فوق‌العاده‌اي به دست آورد و تحقيقاً شخص دوم ايران شد. مخصوصاً پس از عزل، تعقيب، حبس و مرگ تيمور تاش و سردار اسعد بختياري كه اولي وزير دربار و دومي وزير جنگ بودند، قدرت او افزايش يافت و در صحنه‌ي سياسي آن روز بلامعارض گرديد. نخست‌وزير و رئيس مجلس از او دستور مي‌گرفتند. مأمورين آيرم مقامات آن روز را طوري در اختيار داشتند كه همه روزه گزارش مفصلي از اعمال و رفتار و كارهايشان توسط آيرم به رضاشاه داده مي‌شد. تبعيد عدل‌الملك دادگر رئيس مجلس آنروز و زين‌العابدين رهنما نماينده‌ي مجلس و مدير روزنامه‌ي ايران، نتيجه گزار‌ش‌هاي آيرم بود. سلب مصونيت از تعدادي از نمايندگان نيز مولود اقدامات او بود. در هر حال طوري زمينه را براي خود مهيا كرده بود كه احدي قدرت مخالفت با او را نداشت.
ايرم خان علاوه بر رياست شهرباني، رياست املاك رضاشاه را هم عهده‌دار شد. او از سوء استفاده يا غارت روي‌گردان نبود. در جمع مال حرص داشت، از هر چيزي سوء استفاده مي‌كرد و بر ثروت خود مي‌افزود. بعد از آنكه رقباي با نفوذ و مؤثر خود را از ميان برداشت، ميدان وسيع و بدون معارض از آنِ او شد، ولي تدريجاً از وضع خود بيمناك گرديد و انديشيد رضاشاه به زودي به سراغ او خواهد آمد و سرنوشتي بهتر از تيمور تاش، سردار اسعد، اسدي متولي‌باشي و نصرت‌الدوله نخواهد داشت به ويژه آنكه به خوبي مي‌دانست، رضاشاه هر كس را كه از نفوذ و قدرت قابل ملاحظه‌اي در كشور برخوردار شود، به عنوان يك «خطر» مي‌نگرد و او را از سر راه بر مي‌دارد. از اين رو وي با هدف نجات جان خود و انتقال سرمايه كلاني كه اندوخته بود به فكر فرار از چنگال ديكتاتور افتاد، نقشه‌ي ماهرانه‌اي طرح كرد و آن را به مرحله‌ي اجرا درآورد.
در نيمه‌ي دوم سال 1314 آيرم تمارض نمود. چند روز در منزل بستري شد و خود را سخت مريض نشان داد. ظاهراً كاري كرده بود كه قادر به تكلم نباشد. از اين رو مطالب خود را روي كاغذ مي نوشت وانمود مي‌كرد بيماريش در ايران قابل علاج نيست و اگر به اروپا نرود و سريعاً تحت درمان قرار نگيرد، تلف مي‌شود. او سپس براي جلب رضايت و موافقت رضاشاه به وي گفت قصددارد هداياي فراواني با خود به سوئيس ببرد و آنها را به وليعهد (محمد‌رضا پهلوي كه در آن كشور ظاهراً سرگرم تحصيل بود) تقديم كند. با اين تمهيدات موفق شد از رضاشاه براي خروج از كشور كسب اجازه كند.
در آن موقع هيچ كس تصور نمي‌كرد مسافرت رئيس نظميه صورت فرار داشته و كسالتش مصنوعي باشد. آيرم خان در 29 آبان 1314 از ايران خارج شد، در كشتي نشست و از راه بندر انزلي به بادكوبه حركت كرد. گويا در بندر انزلي گوش چند نفر را هم به عنوان مجازات جرمي كه مرتكب شده بودند بريده بود. به جاي سوئيس به آلمان رفت و بدون اينكه به پزشك يا بيمارستاني مراجعه كند حالش بهبود يافت! اتومبيل بسيار مجللي خريد و بيرق ايران را جلوي آن نصب كرد و با عنوان رئيس كل شهرباني ايران با غرور تمام مشغول گردش و تفريح شد. پس از يك سال رضا شاه فهميد مرغ از قفس پريده است، ولي به روي خود نياورد و به دفتر مخصوص دستور داد تلگرافي او را به كشور فراخواند. در پاسخ تلگراف، دفتر مخصوص آيرم تقاضاي هزينه‌ي سفر كرد. هزار ليره حواله شد، ولي باز هم ازآمدن وي خبري نشد. رضا شاه متوجه گرديد كه آيرم خان ديگر مراجعت نخواهد كرد.
اقدامات غير رسمي دولت ايران براي بازگرداندنش هم به نتيجه نرسيد. آيرم‌خان با ثروت و مكنتي كه جمع‌آوري كرده بود سال‌ها در اروپا مي‌زيست. بعد از شهريور 1320 و اشغال ايران از طرف متفقين به فكر تشكيل دولت «ايران آزاد» افتاد و عده‌اي از ايرانيان مقيم خارج رابه دور خود جمع كرد. مخصوصاً عدل‌الملك دادگر را براي رياست دولت در نظر گرفته بود. عدل‌الملك موافقت نكرد. آيرم خود دولتي در آنجا تشكيل داد و عده‌اي از ايرانيان را به عنوان وزير تعيين نمود. او با مطبوعات نيز مصاحبه مي‌كرد، ولي كارش نگرفت و توفيق نيافت. سرمايه‌ اش نيز تمام شد. به حاج حسن‌آقا مهدوي فرزند امين‌الضرب متوسل شد و چندي در منزل او ‌زيست، تا اينكه در 11 فروردين1327پس از عمل جراحي در يكي از بيمارستان‌هاي آلمان در 65 سالگي درگذشت.
سرلشكر آيرم قبل از كودتاي رضاخان در يكي از بيمارستانهاي روسيه، به هنگام معالجه، قدرت جنسي خود را از دست داده بود و عمل جراحي منجر به مرگ وي در آلمان با هدف درمان همين مشكل صورت گرفته بود.

منابع:
 چهره‌هاي منفور در تاريخ معاصر ايران، حبيب‌الله تاباني، انتشارات نگاه.
 شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران، نشر علم، ج اول.

این مطلب تاکنون 5252 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir