ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 196   فروردين ماه 1401
 

 
 

 
 
   شماره 196   فروردين ماه 1401


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
«بنیاد» بدبنیاد

بنیاد پهلوی از معروف‌ترین نهادهای حکومتی در دوره سلطنت پهلوی است. این بنیاد در سال 1337 به طور رسمی فعالیت خود را در پوشش یک مرکز خیریه آغاز کرد. اما در واقع محلی برای زد و بندهای اقتصادی شخص شاه و خانواده سلطنتی بود. به تعبیر نویسنده کتاب «چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران»؛ «بنیاد پهلوی‌ ظاهراً یک‌ بنیاد خیریه‌ بود و چند کار هم‌ مانند کمک‌ هزینه‌ به‌ دانشجویان ‌خارج‌ از کشور، احداث‌ چند خانه‌‌ مسکونی‌ برای‌ معلولان‌، تأمین‌ پوشاک‌ و اطعام‌ فقرا و ... انجام‌ می‌داد؛ ولی‌ در واقع‌ همه‌‌ این‌ ظاهرسازی‌ها‌ برای‌ پوشش‌ دادن‌ به‌ اقدامات‌ اقتصادی‌ شاه‌ و خانواده‌‌ وی‌ بود. بنیاد با سرمایه‌گذاری‌ در کارخانجات‌ سیمان‌، قند، بیمه‌، بانک‌، کشتیرانی‌، هتل‌سازی‌، خانه‌سازی‌، کازینوهای‌ قماربازی‌ و کاباره‌ها سود سرشاری‌ را عاید خانواده‌‌ پهلوی‌ نمود.»[1]
بنیاد پهلوی‌ در اصل سه‌ هدف‌ اساسی‌ را دنبال‌ می‌کرد:
- یافتن‌ منابع‌ مالی‌ برای‌ شرکت‌های‌ تجاری‌ متعلق‌ به‌ شاه‌
- کنترل‌ اقتصاد کشور از طریق‌ سرمایه‌گذاری‌ در زمینه‌های‌ مختلف‌
- حمایت‌ مالی‌ از افراد وفادار به‌ سلطنت‌[2]
در سال 1340 با توجه به وجود حساسیت در مورد ثروت شخصى شاه، او دارایى‌هاى عمده‌ خود را که ارزش آن بالغ بر 135 میلیون دلار بود، به بنیاد پهلوی منتقل کرد. شخص محمدرضا پهلوی به عنوان نفر اولِ بنیاد، دو و نیم درصد از درآمد خالص بنیاد پهلوی را کسب می‌کرد. سهام عمده‌ 17 بانک و شرکت بیمه، 25 کارخانه‌، 8 شرکت استخراج معدن، 10 کارخانه‌ مصالح ساختمانى، 45 شرکت مقاطعه‌کارى راه و ساختمان و بسیارى مؤسسات دیگر در ایران به بنیاد پهلوى و اعضاى خانواده‌ شاه تعلق داشت.[3] و مهم‌تر این که 20 تا 40 درصد از درآمدهاى بنیاد، مستقیماً به حساب اعضاى خاندان سلطنتی واریز می‌شد. هزینه‌های‌ بنیاد پهلوى به طور پنهانى از خزانه‌ مملکت تأمین مى‌شد و بنیاد سالانه بیش از 40 میلیون دلار کمک مالى دریافت مى‌کرد که محل مناسبى براى زد و بند و فرار از مالیات بود. برخی برآوردها، درآمد ماهیانه بنیاد پهلوی را 12 میلیون دلار تخمین می‌زد.[4]
شاه قسمتى از پول حاصل از فروش سالانه‌ نفت و نیز وام‌هاى دریافتى از آمریکا و بانک جهانى را به حساب بنیاد پهلوى منتقل مى‌کرد. این بنیاد به ظاهر خیریه، در واقع پوششی براى چپاول ثروت ملی و تاراج دارایى‌هاى کشور و انتقال آن به خارج بود. بنیاد پهلوى منبع مهم اعمال نفوذ در بخش‌هاى مهم اقتصادى کشور و منبع پاداش به حامیان رژیم نیز محسوب می‌شد.[5]
در یکی از گزارش‌های سفارت آمریکا مربوط به خرداد 1351، درباره فساد موجود در بنیاد پهلوی آمده است: «این سازمان مالک هتل‌‌ها، رستوران‌‌ها و سهام‌های بسیاری در شرکت‌‌های متعددی می‌‌باشد. از میان مسائل یاد شده نقش آن در بخش‌‌های دارویی (مؤسسه رفاهی داروپخش) و کارخانجات پنبه نسوز و سیمان بیشتر است. این بنیاد 50 درصد تولیدات سیمان را کنترل می‌کند... بنیاد درآمد فزاینده‌ای دارد که ظاهراً صرف امور خیریه‌‌ای که بنیاد مدعی بود به خاطر آن تشکیل یافته است می‌‌شود ولی رقمی در حدود 20 تا 40 درصد این درآمد به اعضای خانواده سلطنتی می‌رسد.»[6]
آنتونی پارسونز، سفیر وقت انگلیس در ایران درباره فسادهای مالی بنیاد پهلوی می‌گوید: «یکی دیگر از سازمان‌‌‌های نیمه ‌دولتی که نقش مهمی در حیات ملی ایفا می‌‌‌نمود و سوژه‌ای برای افتراها و اتهامات سیاسی هم به ‌شمار ‌می‌آمد، بنیاد پهلوی بود. این تشکیلات نیز که مستقل از دولت مرکزی بود، به بسیاری از حوزه‌‌‌های اقتصادی، چه در داخل کشور و چه خارج از آن، چنگ انداخته بود... در اصل این بنیاد به همراه بانک خود (بانک عمران)، به منظور استفاده‌‌ بهینه از سود حاصل از فروش املاک سلطنتی به ‌وجود آمده بود، اما بعدها بنیاد زمینه‌‌ فعالیت‌‌‌های خود را گسترش داده و در امور صنعتی، هتل ‌‌سازی، خانه ‌‌سازی و خدمات‌‌ رسانی سرمایه‌‌ گذاری کرد و علی ‌الظاهر سود حاصل از این فعالیت‌‌ها را به خدمات اجتماعی، کمک به دانشجویان بورسیه‌‌ دانشگاه‌‌های خارج از کشور و این قبیل کارهای خوب اختصاص داده بود... غیرممکن است دریابیم که بنیاد دقیقاً چگونه عمل می‌کرد و چه انتقاداتی بر آن وارد بود. تردیدی نیست که این بنیاد بعضی کارهای خوب هم انجام داده و باید عده‌‌ زیادی از فعالیت آن سود برده باشند.»[7]
بنیاد پهلوی‌ با استفاده‌ از موقعیت‌ و اقدامات‌ غیرقانونی‌ در مدت‌ کوتاهی‌ توانست‌ صاحب‌ یا سهام‌‌دار بیش‌ از ده‌ها بانک‌ و شرکت‌ سرمایه‌گذاری‌، شرکت‌ بیمه‌، ده‌ها هتل‌ و کازینو، ده‌ها شرکت‌ تجاری‌، شرکت‌های‌ ساختمانی‌ و صنعتی‌ و شرکت‌های‌ کشت‌ و صنعت‌ شود. عاقبت‌ چنان‌ شد که‌ بنیاد در سال‌ 1352 توانست‌ یک‌ ساختمان‌ 50 طبقه‌ را در نیویورک‌ خریداری‌ کند. فعالیت‌ اقتصادی‌ غیرقانونی‌ بنیاد چنان‌ چشمگیر شده‌ بود که‌ احسان‌ نراقی‌، یکی‌ از مشاوران‌ فرح‌، معتقد بود: «فعالیت‌های‌ شک‌ برانگیز بنیاد موجبات‌ اضمحلال‌ سلطنت ‌را در ایران‌ پدید می‌آورد.»[8] اختلاس‌ دربار توسط‌ بنیاد پهلوی‌ چنان ‌آشکار شده‌ بود که‌ یک‌ مجله‌‌ متعلق به نیروهای‌ مسلح‌ آمریکا نوشت‌: «بنیاد پهلوی‌ به‌ یک‌ وسیله‌‌ قانونی‌ برای‌ افزودن‌ ثروت‌ خانواده‌ ‌سلطنتی‌ ایران‌ تبدیل‌ شده‌ است‌.» [9]
بنیاد پهلوی حتی از پرداخت‌های قانونی نیز خود را معاف می‌دانست. به عنوان مثال یک بار از وزارت دربار شاهنشاهی خواسته بود: «12 بسته محتوی مواد شیمیایی (چسب) به وزن 1030 پوند برای مونتاژ خانه پیش ساخته شده متعلق به بنیاد پهلوی از کشور آمریکا خریداری و به وسیله هواپیمای ایرفرانس به موجب بارنامه شماره ... مورخ 12 / 10 / 1976 به گمرک مهرآباد رسیده است. خواهشمند است دستور فرمائید با معافیت از حقوق و عوارض گمرکی ترخیص و تحویل آقای کامبیز پتری نمایند...»
با اوج‌گیری انقلاب اسلامی، سوءاستفاده‌های مالی بنیاد پهلوی آشکارتر شد و دربار نیز کوشید تا آن فسادهای مالی را کماکان سرپوشیده نگاه دارد. بخش فارسی رادیو صدای ملی در 27 شهریور 1357 با اشاره به مراودات پنهانی شرکت ملی نفت ایران و بنیاد پهلوی، بخشی از این فسادهای مالی را افشا کرد. این رسانه همچنین اعلام نمود: «از زمانی که مبارزات مردم اوج گرفته، دارایی‌های نامشروع دربار به خطر افتاده و شاه برای نجات آنها به تکاپو افتاده و از جمله پای شرکت ملی نفت را نیز به میان کشیده است.» این رادیو اضافه کرد: «مقامات درباری شرکت نفت واقعیت را از مردم پنهان می‌کند و معاملاتی را انجام داده و مبالغی را که به دربار پرداخته‌اند منتشر نمی‌سازند و فقط برای رد گم کردن ادعا می‌کنند که شرکت ملی نفت ایران گویا برای افزایش درآمد خویش در رشته‌های غیر نفتی نیز سرمایه‌گذاری می‌کند. این رشته‌های غیر نفتی بهانه‌ای است برای گرفتن جای بنیاد پهلوی تا دارایی‌های شاه آزاد شده و به خارج انتقال پیدا کند.»
به گزارش بولتن محرمانه ساواک، بخش فارسی رادیو میهن پرستان نیز درباره فسادهای مالی بنیاد پهلوی گفت: «یکی از مؤسسات هیولای غارتگر، بنیاد پهلوی است. این مؤسسه به ظاهر خیریه در حقیقت چیزی جز اژدهای اقتصادی نیست که باند سرمایه‌دار و استعمارگر پهلوی آن را علم کرده‌اند و چنگ‌هایش را در بسیاری از مؤسسات اقتصادی کشور دوانده‌اند.» این گزارش سپس فهرستی از دارایی‌های بنیاد پهلوی را برشمرد.
بنیاد پهلوی تنها منبع درآمد خاندان سلطنتی نبود. این بنیاد یکی از صدها درگاهی بود که شاه و خانواده‌اش با سوءاستفاده از آن، اقتصاد کشور را هدف قرار داده بودند. به تعبیر آنتونی پارسونز، سفیر وقت انگلیس در ایران: «همان ‌طور که در رابطه با خاندان سلطنتی شایعاتی وجود داشت، بنیاد [پهلوی] هم شدیداً متهم به فساد بود؛ متهم به این که یک بودجه‌‌ ریخت ‌و پاش و کارچاق ‌کنی دمِ‌‌دست برای شاه و طفیلی‌‌‌های دور و برش بود.»[10]
بنیاد پهلوی معروف‌ترین «نهاد خیریه» در دوره سلطنت محمدرضاشاه بود. ولی در اسناد موارد متعددی از سوءاستفاده‌‌های مالی این بنیاد خیریه ثبت شده است. طی سال‌های 1355 تا 1357 فساد بنیاد پهلوی به قدری علنی شد که «شاه در هشتم نوامبر اعلام کرد که باید درباره مسائل خانواده سلطنتی و بنیاد پهلوی تحقیق شود.»[11] این مؤسسه پوششی بود که شاه بتواند خارج از حساب‌‌های رسمی و دور از چشم مردم در قالبی به ظاهر خیرخواهانه به ثروت‌‌اندوزی اقدام نماید. سرمایه‌‌های این بنیاد در اولین سال‌های تأسیس حدود 400 میلیون تومان بود. از همان ابتدا، شاه خود را به تولیت بنیاد منصوب کرد و از این طریق او به طور قانونی 5/2 درصد از سود خالص بنیاد را در اختیار گرفت.
استمپل در گزارش محرمانه‌ای درباره فساد جاری در بنیاد پهلوی می‌‌نویسد: «دولت ناامیدانه در فسادی که قرار بود از بین برود درگیر شد. شریف امامی به عنوان رئیس بنیاد پهلوی با فروش یا مصادره زمین به قیمت هر متر مربعی 30 تومان ثروتمند شد.»
علاوه بر این نشریه نیشن چاپ آمریکا در آوریل 1965 (1344) اسنادی منتشر کرد که طی آن نشان داد بنیاد پهلوی از کمک‌‌های مالی ایالات متحده و درآمدهای نفت برای مقاصد شاه سوءاستفاده کرده بود. [12]
در گزارش سفارت آمریکا که تاریخ آن مربوط به خرداد 1351 است درباره فساد موجود در بنیاد پهلوی می‌‌خوانیم: «این سازمان مالک هتل‌‌ها، رستوران‌‌ها و سهام‌‌های بسیاری در شرکت‌‌های متعددی می‌‌باشد. از میان مسائل یاد شده نقش آن در بخش‌‌های دارویی (مؤسسه رفاهی داروپخش) و کارخانجات پنبه نسوز و سیمان بیشتر است. این بیناد 50 درصد تولیدات سیمان را کنترل می‌‌کند.» طبق همین گزارش، خانواده سلطنتی سود سرشاری از طریق این بنیاد کسب می‌‌کنند: «بنیاد درآمد فزاینده‌ای دارد که ظاهرا صرف امور خیریه‌‌ای که بنیاد مدعی بود بخاطر آن تشکیل یافته است می‌‌شود ولی رقمی در حدود 20 تا 40 درصد این درآمد به اعضای خانواده سلطنتی می‌رسد.»
براساس گزارش مامور سفارت آمریکا، بنیاد پهلوی در زد و بندهای دیگری هم دخیل بود: «بنیاد به طور مؤثری اداره نمی‌شود؛ چراکه اکثرا از آن به عنوان یافتن شغل برای دوستان و وابستگان خاندان پهلوی استفاده می‌شود. چون این بنیاد از پشتیبانی دربار برخوردار است اولویت‌های بی‌‌اندازه به آن داده می‌‌شود بطوری که توسعه تجارت ایران را مختل ساخته و مانع رشد آن می‌‌شود.» همین گزارش تصریح می‌کند: «بنیاد سرچشمه بیشتر نارضایتی‌های ایرانیان از فعالیت‌های خانواده سلطنتی است.»
همچنین سندی به تاریخ 21 بهمن 1343 حاکی از آن است که درآمد حاصله از بنیاد پهلوی به حساب خاندان پهلوی واریز شده است. در این سند آمده است: «اخیرا توسط شرکت داروپخش، 4 میلیون تومان به حساب بانکی شاهزاده اشرف واریز شده است.»
از آنچه آمد می‌‌توان نتیجه گرفت رژیم پهلوی در پوشش امور خیریه نیز به کسب سود توجه داشت به طوری که فساد مالی موجود در این نهادهای به ظاهر خیریه کاملا عیان شده بود. به تعبیر مینو صمیمی از کارگزان رژیم پهلوی «آنچه تحت عنوان امور خیریه توسط دربار انجام می‌گرفت فی‌‌الواقع چیزی بیش از یک نمایش نبود.» به گفته او: «هر کدام از سازمان‌های خیریه‌ موجود در کشور تحت سرپرستی یکی از اعضای خانواده‌ی سلطنتی قرار داشت و چون این‌گونه سازمان‌ها می‌بایست به‌صورت غیرانتفاعی اداره شوند، لذا در ظاهر امر به نظر کسی که به عمق مسائل آگاه بود، خانواده‌ سلطنتی به خاطر احساسات بشردوستانه‌ خود وظایف بس دشوار و سنگینی به عهده داشت. در حالی که حقیقت غیر از این بود...»[13]
پی‌نوشت‌ها:
1- روح‌الله حسینیان، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 116.
2- احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین، تهران: مؤسسه‌ خدمات فرهنگی رسا، ص 94.
3- فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه‌ى ح، مهران، تهران، اطلاعات، ص 146.
4- شهلا بختیاری، مفاسد خاندان پهلوی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 48-46.
5- غلامرضا نجاتى، تاریخ سیاسی 25 ساله ایران، تهران: رسا، ص 491.
6- پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سوءاستفاده دستگاه پهلوی از بنیادهای خیریه.
7- غرور و سقوط (خاطرات آنتونی پارسونز)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 60.
8-. حسینیان، همان، ص 118.
9- فریدون هویدا، سقوط شاه، ص 92.
10- غرور و سقوط (خاطرات آنتونی پارسونز)، همان
11- اسناد لانه جاسوسی، دفتر دوم، ص 25
12- فرهاد سهامی و محمدجواد قربی، «58 سال تبه­کاری، خیانت و غارت»، فصلنامه 15 خرداد، دور سوم، سال یازدهم، ش 40، ص 125
13- مینو صمیمی، خدمتگزار تخت طاووس، تهران: اطلاعات، ص 136

منبع:پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی

این مطلب تاکنون 723 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir