ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 180   آبان ماه 1399
 

 
 

 
 
   شماره 180   آبان ماه 1399


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
نقبی به تاریخ

روز 9 آبان 1304 خورشیدی در جریان جلسه فوق‌العاده مجلس شوراي ملي با خلع احمدشاه، ماده واحده انقراض سلطنت قاجار با 80 رأي موافق در مقابل 5 رأي مخالف به تصويب رسيد و حكومت موقت به سردار سپه واگذار شد.(1) متن ماده واحده به اين شرح بود: «مجلس شوراي ملي به نام سعادت ملت انقراض سلطنت قاجاريه را اعلام نموده و حكومت موقتي را در حدود قانون اساسي و قوانين موضوعه مملكتي به شخص آقاي رضاخان پهلوي واگذار ميكند: تعيين تكليف قطعي حكومت موكول به نظر مجلس مؤسسان است كه براي تغيير مواد 36 و 37 و 38 و 40 متمم قانون اساسي تشكيل ميشود.»(2)
در ساعات عصر همین روز محمدحسن‌ميرزا وليعهد قاجار توسط فرماندار نظامي تهران از قصر اخراج شد و به شكل تحقيرآميزي به خارج از كشور تبعيد گرديد.(3)
9 ماه قبل از مصوبه مجلس شورای ملی در مورد انقراض سلسله قاجار، در 25 بهمن 1303 مقام فرماندهی کل قوا طی مصوبه دیگری از احمدشاه قاجار که در اروپا سرگرم خوشگذرانی بود سلب و به «سردارسپه» تفویض گردید. این مصوبه نیز این‌گونه بود: «لايحه واگذاري رياست عاليه كل قواي دفاعي و تأميني مملكت با اختيارات تامه به سردارسپه، در مجلس شورای ملی به تصويب رسيد.»(4)
3 روز قبل از مصوبه مجلس در مورد انقراض قاجاریه، در ششم آبان 1304 رضاخان در ملاقاتی با «سرپرسی لورن» وزیر مختار بریتانیا در ایران ضمن آگاه ساختن وی در مورد تصمیمش برای منقرض کردن سلسله قاجارها، نسبت به تامین منافع آن کشور در ایران به وی اطمینان داد. پس از اعلام انقراض نیز انگلستان اولین دولتی بود که حکومت ایران را به رسمیت شناخت؛ مشروط بر آنکه کلیه تعهدات و پیمانهای موجود بین دو کشور را محترم شمرده و در حفظ و تثبیت اوضاع ایران کوشش نماید.
به دنبال انگلستان سایر دولت‌هایی که با ایران روابط سیاسی داشتند نیز رژیم جدید را به رسمیت شناختند و دولت شوروی به منظور ابراز دوستی، نمایندگی خود را در تهران به درجه سفارت کبرا ارتقا داد. مجلس موسسان برای تعیین تکلیف سلطنت که به زور سرنیزه نظامیان و در محیط ترس و ارعاب تشکیل شده بود در ۱۳۰۴ ضمن تغییر چند اصل از متمم قانون اساسی، پادشاهی را به رضاخان سردارسپه تفویض کرد و وی در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ به نام «رضا شاه پهلوی» تاجگذاری نمود.(5)
بدین سان هنوز 20 سال از انقلاب مشروطیت نگذشته بود که در اثر ضعف و جبن رجال و سیاستمداران این کشور در مقابل رضاخان، یک‌بار دیگر حکومت مطلقه بر ایران مستولی گردید و مردم از آزادیهای اساسی محروم شدند. «در آن سال رضاخان که از ارتش برای دخالت در انتخابات مجلس موسسان استفاده کرده بود خودش را شاه نامید و کشور به دوران استبداد بازگشت؛ بی آنکه اعتراضی از جانب رجال و سیاستمداران که به علت بی‌جراتی و آشفتگی فکری یک فرصت طلایی را در حفظ آزادی در کشورشان از دست دادند، بلند شود.»(6)
سلطنت رضاشاه موجب گردید که نقش دولت و مجلس به حداقل کاهش یابد. زیرا عالی‌ترین مقام تصمیم‌گیرنده شخص شاه بود. دیگر هیچ شخصیت مقتدر و برجسته‌ای به نخست وزیری منصوب نشد و این مقام که طبق قانون اساسی اختیار اداره کشور را داشت به مدت ۶ سال از ۱۳۰۶ تا ۱۳۱۲ به مخبرالسلطنه هدایت تفویض شد که به قول خودش «در حاشیه مشی می‌کرد»(7) در این دوره سیاست داخلی و خارجی کشور را عملاً گروه سه گانه «تیمورتاش - داور - نصرت الدوله» به نام رضاشاه اداره می‌کردند. پس از فروپاشی این گروه و برکناری هدایت نیز تا پایان سلطنت رضاشاه در ۱۳۲۰ اشخاص ضعیفی مانند محمود جم، دکتر متین دفتری و علی منصور به نخست وزیری گمارده شدند که در برابر اراده دیکتاتور به کلی بی اختیار بودند. به گفته هدایت: «در دوره پهلوی هیچکس اختیار نداشت و تمام امور می‌بایست به عرض برسد و آنچه فرمایش می‌رود رفتار کنند»(8) در این میان ذکاءالملک فروغی وضعیت خاصی داشت. او سه بار در اوایل و اواسط و اواخر سلطنت رضاشاه نخست‌وزیر شد. فروغی مورد اعتماد انگلیسی‌ها بود و نقش پنهانی مهمی در تحولات سیاسی ایران داشت.
مجلس شورای ملی نیز از دوره هفتم به بعد به کلی در اختیار برگزیدگان شاه قرار گرفت. ترتیب انتخاب نمایندگان مجلس به این نحو بود که از استانداری‌ها، فرماندهان لشکر و شهربانی، فهرست اسامی افراد مورد اعتماد محلی به طور جداگانه خواسته می‌شد و از میان آنها دولت ترتیب انتخاب اشخاص مورد نظر خود را می‌داد. بدین سان تمام اهرم‌های قدرت در دست دیکتاتور قرار داشت، هیچ شخصیت و مقامی را یارای مخالفت با تصمیمات او نبود و به هیچ حزب و گروه سیاسی نیز اجازه فعالیت داده نمی‌شد.
پی‌نوشت:
1 - زهرا شجيعي، نخبگان سياسي ايران، انتشارات سخن، 1372، ج 4 ص 211
2 - همان
3 - دكتر محمدقلي مجد، از قاجار به پهلوي، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، 1389، ص 392. (توضيح: روزنامه «ستاره ايران» گزارش داد «ژنرال مرتضي يزدان‌پناه فرماندار نظامي تهران پس از آنكه كاخ سلطنتي را از وليعهد سابق گرفت، وليعهد تهران را به مقصد خانه خود در سلطنتآباد ترك كرد.» روزنامه «ايران» نيز نوشت: وليعهد را در شرايط بسيار تحقيرآميزي به بغداد فرستادند. او را تفتيش بدني كردند و هيچ پول و اسباب سفر در اختيار وي نگذاشتند. منبع: همان).
4 - دكتر عليرضا ملائي تواني، مجلس شوراي ملي و ديكتاتوري رضاشاه، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ص 166
5 - زهرا شجيعي، همان، همان صفحه
6 - آرتور میلسپو، آمریکایی ها در ایران، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشر البرز ۱۳۷۰، صفحه 37
7 - مهدی قلی‌خان هدایت، خاطرات و خطرات، کتابفروشی زوار، ۱۳۶۳، صفحه ۴۰۱
8 - مهدی قلی‌خان، همان، ص 402
با استفاده از کتاب: سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، 1300 تا 1357، نشر پیکان، ص 22 تا 24

این مطلب تاکنون 1177 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir