ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 168   آبان ماه 1398
 

 
 

 
 
   شماره 168   آبان ماه 1398


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
روایت دو سفیر از ساواک


آنتونی پارسونز دیپلمات انگلیسی که از سال 1353 تا ۱357 میلادی سفیر بریتانیا در ایران بود، در کتاب خاطرات خود موسوم به «غرور و سقوط» به بررسی علل وقوع انقلاب ایران و ماهیت ساواک می‌پردازد. پارسونز در باره ساواک می‌نویسد:
آیا ساواک به همان بدی بود که معرفی می‌کردند؟ شاید. ولی باید توجه داشت که در بسیاری از دیگر رژیم‌های دیکتاتوری جهان سوم، پلیس مخفی بدون شک شرارت‌ها و فجایعی از این دست، زیاد مرتکب می‌شد. رئیس ساواک، ژنرال نعمت‌الله نصیری، یک مجری تودار و پنهان‌کار نبود. او فردی کندذهن و کم هوش و به طرز پرشوری وفادار بود. وی سابق بر این فرمانده گارد سلطنتی بوده، شجاعتش را آنجا نشان داده بود که خود شخصا حکم شاه مبنی بر عزل مصدق از نخست وزیری را به او ابلاغ نمود بود، به خاطر این کار دستگیر شده و شانس آورده بود که نجات یافت. مردی سنگدل و بی عاطفه بود و در حمایت از رژیم پهلوی، اجازه هر کاری را به عمال خود داده بود. ساواک تحت نظارت نصیری به جای راه‌انداختن برنامه‌های ضد خرابکارانه پیچیده، اقدام به دستگیری‌های حساب نشده و خشونت و وحشیگری می‌کرد. بازداشت‌های دسته‌جمعی کار عادی ساواک بود و اعتقاد عمومی بر این بود که ساواک در تمامی بخش‌های مهم کشور و جنبه‌های حیاتی زندگی مردم نفوذ و رخنه کرده است. از سازمانهای دولتی و دانشگاه‌ها گرفته تا کارخانه‌ها و سازمانهای دانشجویی خارج از کشور و احزاب سیاسی. من از خود می‌پرسیدم آیا ساواک و ساواکی‌ها هرگز از خود نمی‌پرسیدند که چرا نارضایتی از رژیم را تا آن حد گسترده‌اند؟
ويليام سوليوان آخرين سفير آمريكا در حكومت پهلوي در سالهاي مأموريت خود در تهران (خرداد 1356 تا فروردين 1358) نیز شاهد بسياري از تحولات و رويدادهاي ايران بود. او پس از پايان مأموريت خود در كتابي به نام «مأموريت در ايران» به حقائقي از اوضاع سياسي ايران در عصر پهلوي، دخالتهاي آمريكا در ايران، وابستگي و چاپلوسي بسياري از مقامات دولتي شاه و اختناق سياسي و اجتماعي ايران در دوران حكومت محمد‌رضا پهلوي اشاره كرده است. متن زير توضيحات سوليوان در رابطه با ساواك است:
در سال 1957 سازمان سيا طرح و چارچوب تشكيلاتي يك سازمان جديد اطلاعاتي را به شاه داد و خود در تأسيس و سازمان دادن آن مشاركت كرد. اين تشكيلات كه به نام سازمان اطلاعات و امنيت كشور ناميده مي‌شد به زودي بنام مخفف آن يعني ساواك شهرت يافت. مأموران ساواك ابتدا دوره‌هاي تعليماتي خود را در آمريكا مي‌ديدند ولي بعدها اسرائيل هم به يكي از مراكز تعليماتي ساواك تبديل شد. تعليماتي كه در آمريكا و اسرائيل به مأموران ساواك داده مي‌‌شد علاوه بر آموزش‌هاي عمومي پليسي و اطلاعاتي، تعليمات ويژه مبارزه با روشهاي جاسوسي روسها و كشف رمزهاي پيچيدة جاسوسي آنها را شامل مي‌شد.
تشكيلات ساواك در ابتدا بي‌شباهت به سازمانهاي اطلاعاتي كشورهاي غربي نبود. البته با وجود همكاري نزديك سيا با اين سازمان، نظر به طبيعت هر سازمان اطلاعاتي، آمريكائيها بر همه اسرار اين سازمان و تشكيلات آن واقف نبودند و ما هرگز نتوانستيم تعداد واقعي اعضاي رسمي و تمام وقت اين سازمان را بدانيم. رقم تخميني اعضاي رسمي ساواك در حدود شش‌هزار نفر بود، البته شبكه اطلاعاتي ساواك «منابع» خبري بسياري را هم شامل مي‌شد و عده‌اي نيز بطور نيمه‌وقت و براي انجام مأموريت‌هاي خاص با ساواك همكاري مي‌كردند.
از اوائل دهه 1960 و بخصوص پس از قيام سال 1963 به رهبري آيت‌الله خميني ساواك به تدريج از صورت يك سازمان اطلاعاتي و ضدجاسوسي خارج شد و بخش عمد‌ه‌اي از آن به صورت يك پليس مخفي براي مبارزه با مخالفان سياسي رژيم درآمد. روش‌هاي خشونت‌آميز در ساواك كه ابتدا به وسيله اولين رئيس سازمان امنيت ايران ژنرال بختيار اعمال مي‌شد در ابعاد وسيعتري نسبت به مخالفان سياسي رژيم اعمال گرديد و بازداشت‌هاي خودسرانه و شكنجه براي گرفتن اعتراف و زندانهاي طولاني و بدون حكم دادگاه از روش‌هاي معمول و متداول ساواك به شمار مي‌آمد.
ساواك هرگونه فعاليت سياسي را با سوء ظن مي‌نگريست. نه فقط كمونيستها و افراطيون مذهبي، بلكه عناصر ليبرال و سوسيال دمكراتها و بازماندگان جبهه ملي سابق هم از تعقيب و آزار ساواك در امان نبودند. سازمانهاي دانشجوئي بيش از همه مورد سوءظن ساواك بودند و ساواك منابع اطلاعاتي و عوامل نفوذي زيادي در ميان دانشجويان داشت. هزاران عامل و منبع ساواك در دانشگاهها پراكنده شده بودند و علاوه بر گزارش فعاليت‌هاي گروههاي مخالف، با شيوة تهمت و افترا بين خود آنها اختلاف به راه مي‌انداختند و از هماهنگي و انسجام آنان جلوگيري مي‌كردند.
در اين دوره، بخصوص در اواخر دهه 1960 و اوائل دهه 1970 نوعي حكومت ترور و وحشت بر ايران حكمفرما بود. نه فقط گروههاي شناخته شده‌ي مخالف و مبارز، بلكه بعضي از سياستمداران معروف و روشنفكران و خانواده‌هاي مرفه و متجدد هم از تعقيب و آزار ساواك مصون نبودند. بعضي‌ها بطور اسرار‌آميزي ناپديد يا ربوده مي‌شدند شكنجه در زندانها بصورت امري عادي درآمده بود و بعضي از زندانيان زير شكنجه كشته مي‌شدند. البته در دوران پس از انقلاب داستانهاي وحشتناك و اغراق‌آميزي از شكنجه در زندانهاي ساواك منتشر شد كه همه آنها را نمي‌توان باور كرد، ليكن به هر حال ربودن و زنداني كردن مخالفان بدون مجوز قانوني و آزار و شكنجه آنها در زندانهاي ساواك امري نيست كه قابل انكار باشد و همه اين‌ها در زماني صورت مي‌گرفت كه شاه با اجراي برنامه‌هاي اصلاحي معروف به «انقلاب سفيد» خود مي‌خواست فقر و جهل و بي‌عدالتي را از كشور خود ريشه‌كن سازد و آن را به سوي دروازه‌هاي «تمدن بزرگ» هدايت كند.
در اواسط دهه‌ 1970 ساواك در مبارزه با گروههاي مخالف به موفقيت‌هاي زيادي دست يافته و فعاليت‌هاي تروريستي را كم و بيش از ميان برده بود. از سوي ديگر اعمال خشونت و شكنجه از طرف ساواك در سراسر جهان انعكاس يافته و اعتراضات شديدي را برانگيخته بود. در چنين شرايطي شاه علاقمند به ترميم موقعيت بين‌المللي خود بود و همسر شاه، شهبانو هم كه به تدريج صاحب قدرت و نفوذ بيشتري در دربار شده بود در مقابل شيوه‌هاي پليسي نامتناسب با شرايط زمان حساسيت نشان مي‌داد. مجموعه اين عوامل باعث شد كه ساواك در مبارزه با مخالفان روش ملايمتري در پيش گرفت و هنگامي كه حكومت كارتر در آمريكا بر سركار آمد شكنجه در زندانهاي ايران ظاهراً منسوخ شده بود.
با همه اين احوال ساواك هنوز در ايران و خارج از ايران بسيار بدنام بود و تصميم پرزيدنت كارتر دربارة حفظ ارتباط سازمان سيا با ساواك، عليرغم وعده‌هايش درباره‌ي تعميم حقوق بشر در جهان تصميمي دشوار و حساب شده بود.

منابع:
آنتونی پارسونز، غرور و سقوط، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390، ص 65 و 66
ویلیام سولیوان، ماموریت در ایران، انتشارات هفته، مهر 1361، ص 70 و 71

این مطلب تاکنون 1657 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir