ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 166   شهريور ماه 1398
 

 
 

 
 
   شماره 166   شهريور ماه 1398


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
زنان قاجار به روایت سفیر آلمان

دکتر هنریش بروگش سفیر پروس (آلمان) در ایران، استاد دانشگاه برلین و مستشرق معروف آلمان که در حدود سال‌های ۱۲۷۷-۱۲۷۵ در ایران خدمت کرده است، دربخشی از کتاب خاطرات خود تحت عنوان «سفری به دربار سلطان صاحبقران» چنین می‌نویسد:
... زنان ایرانی از موقعیت بهتر و برتری از زنان ترکیه برخوردارند. آن‌ها سواد خواندن و نوشتن دارند و می‌توانند قرآن بخوانند؛ حتی زنانی یافت می‌شوند که در ادبیات و علوم، تحصیلات عالیه دارند، با ادبیات کشور خود آشنا هستند و شعر هم می‌گویند. حال آنکه در میان زنان ترکیه هرگز چنین افرادی پیدا نمی‌شود. مهدعلیا، مادر ناصرالدین شاه، از جمله زنانی است که علاقه زیادی به شعر و ادبیات دارد و ظاهرا دارای طبع شعر نیز هست. اکنون چند سال است که هنرمندان ایرانی به فرمان ناصرالدین‌شاه قاجار مشغول کشیدن مینیاتور‌هایی برای کتاب هزارویک‌شب هستند که از کار‌های دیگری که در این مورد شده است، نفیس‌تر هستند. از این کتاب توأم با مینیاتور‌های آن که فوق‌العاده پر ارزش است، ناصرالدین‌شاه می‌خواهد به‌عنوان هدیه به مادر خود بدهد.
در حرمسرای ایرانی‌ها نیز گرچه زنان خام و بی‌سواد زیادند، ولی در میان آن‌ها همان‌طوری‌که ذکر شد زنان متفکر و دانشمند هم پیدا می‌شوند که دلیل بر آن هستند که زن ایرانی دارای استعداد فوق‌العاده‌ای است. زنان گرچه در حرمسرا ارتباطی با خارج ندارند و نیمه‌زندانی هستند، ولی هر وقت که بخواهند می‌توانند به عناوین مختلف از آنجا خارج شوند. این عناوین و بهانه‌های خروج عبارتند از: دید و بازدید دوستان و خویشان، رفتن به حمام (زیرا در غالب خانه‌ها حمام سرخانه وجود ندارد)، رفتن به زیارت امامزاده‌های نزدیک و مسافرت‌های کوتاه به اطراف. این مسافرت‌ها غالبا با اسب انجام می‌شود و این زنان با آنکه در حجاب کامل هستند و خود را در چادر پیچیده‌اند با مهارت و چابکی زیاد روی زین اسب نشسته، دهانه آن را به دست می‌گیرند و به تاخت می‌روند. آنها در مسافرت‌های طولانی از کجاوه استفاده می‌کنند و کجاوه، دو محفظه صندوق مانند است که در دو طرف قاطر یا اسب می‌گذارند و زنان به حالت چمباتمه می‌توانند در آن بنشینند و در این وضع ناراحت هر روزه چندین ساعت باقی بمانند. در خانواده ها وقتی که بچه‌ها توانستند با پای خود راه بروند آن‌ها را معمولاً به‌حال خود رها می‌کنند و اگر تمکن مالی داشته باشند برای آن‌ها معلم سرخانه می‌آورند وگرنه او را به مکتب‌خانه می‌فرستند و دیگر به کار او کاری ندارند.».

منبع:دکتر هنریش بروگش، سفری به دربار سلطان صاحبقران، ترجمه مهندس محمدحسین کردبچه، تهران: انتشارات اطلاعات،۱۳۸۹ صص۲۰۵-۲۰۰.

این مطلب تاکنون 1610 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir