ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 150   اردیبهشت ماه 1397
 

 
 

 
 
   شماره 150   اردیبهشت ماه 1397


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
گزارشی از ملاقات‏ اعضاى سازمان مجاهدین خلق با امام خمينى

روز ششم اردیبهشت 1358 رهبران سازمان مجاهدين خلق موفق شدند در اقامتگاه امام خميني(ره) در قم با ايشان به طور خصوصي ملاقات كنند.
اولين ملاقات نماينده سازمان با امام خمينى در نجف و در سال 1349 در رابطه با بازداشت 9 نفر اعضاى سازمان در عراق كه يك هواپيما را ربوده و به آن كشور برده بودند، توسط تراب حق‏شناس از كادرهاى قديمى سازمان صورت گرفت . اواخر سال 1350 و هم‏زمان با تشكيل دادگاه رهبران و اعضاى سازمان، حسين روحانى عضو مركزيت كه در خارج كشور به سر مى‏برد، طى چند جلسه با امام ملاقات نمود.
لطف‏اللّه‏ ميثمى نقل كرده است كه خليل رضايى، عباس داورى، حميد نوحى، رضا رئيس‏طوسى قبل از پيروزى انقلاب، در پاريس از طرف سازمان با امام خمينى ملاقاتى داشته‏اند و امام در آن ديدار به آنان توصيه كرده‏اند كه در جهت وحدت بيشتر اقداماتى انجام دهند. البته ابراهيم يزدى كه تأكيد دارد در تمام ملاقات‏هاى امام در پاريس حضور داشته است، مى‏گويد: من به ياد ندارم كه از مجاهدين شناخته شده كسى در پاريس به ديدن ايشان آمده باشد. اما علاقه‏مندان يا وابستگان آنها با آن نوع مبارزه [روش امام] موافق نبودند.
اولين بار بعد از پيروزى انقلاب اسلامى روزنامه‏هاى كيهان و اطلاعات 8 ارديبهشت ماه 1358 از ملاقات و مذاكرات رهبران سازمان با امام خمينى خبر دادند. اين ديدار صبح روز پنج‏شنبه 6 ارديبهشت ماه در اقامت‏گاه امام در قم و به طور خصوصى انجام شد.
با توجه به ارتداد بخش اعظمى از نيروهاى سازمان و براى جلوگيرى از هرگونه شائبه‏اى در مبانى دينى باقيمانده آنان، امام قبلاً از مسئولان سازمان خواسته بود تا مواضع اعتقادى خود را رسما اعلام نمايند، و سپس به ملاقات ايشان بروند. و سازمان در قالب يك اطلاعيه و يك نامه به امام، كه اولى شرحِ شأنِ صدور نامه است مبانى عقيدتى خود را اعلام كرد. متن اطلاعيه بدين شرح است:
به نام خدا و به نام خلق قهرمان ايران
اخيرا پاره‏اى شايعات كه اذهان خواهران و برادران عزيز مسلمان را نسبت به مجاهدين خلق ايران مشوب مى‏نمود شنيده مى‏شد. شايعاتى كه به دنبال ضربه خائنانه فرصت‏طلبان چپ‏نما به سازمان در سال 54 قوت گرفته و اركان عقيدتى اسلامى برادران ما را مخدوش جلوه مى‏داد. و نهايتا آب به آسياب همان‏هايى مى‏ريخت كه اصطلاح ضداسلامى و ضد مردمى «ماركسيسم اسلامى» را ابداع و رايج كرده بودند.
خوشبختانه پدر بزرگوار و روحانى ما حضرت آيه‏اللّه‏ امام خمينى از مدت‏ها قبل بطلان اين اصطلاح آريامهرى را برملا كرده و مشت محكمى در اين رابطه به دهان شاه خائن كوبيده بودند. از سوى ديگر مجاهدين خلق ايران نيز به اعتبار چهارده سال كار خونبار مكتبى خود نيازى به رودررويى مستقيم با شايعات فوق‏الذكر كه حاصلى جز تشديد اختلافات و ايجاد نفاق در درون صفوف به هم فشرده مردم ندارد، نمى‏ديدند. صفوفى كه اكنون نيز بيش از هميشه به وحدت و يگانگى نيازمند است. به خصوص كه اركان عقيدتى اسلامى ما از پيش نيز در مدارك مستند آموزشى سازمان، به تفصيل، تشريح و اثبات شده و سرى جديد آموزش‏هاى ايدئولوژيك نيز كه تكميل شده است به تدريج آماده انتشار مى‏گردد. لكن در يكى دو ماه اخير شايعات زيان بار مزبور حتى به گوش امام نيز رسيده بود. تا اين كه ايشان امر و سفارش كرده بودند كه جهت روشن شدن مطالب، اركان عقايد و جهان‏بينى خود را از طريق وسايل ارتباط جمعى به اطلاع همگان برسانيم. گو اين كه تشريح جامع و منطقى عقايد و اركان جهان‏بينى توحيدى مستلزم كتب و جزوات مشروحى است كه تدريجا در اختيار عموم قرار خواهد گرفت، لكن پيام امام ما را بر آن داشت كه به زبانى ساده و همه فهم اصول شناخته شده دين اسلام و آيين انقلابى تشيع را كه لاجرم لازمه انفكاك‏ناپذير بنيادهاى اعتقادى هر فرد يا گروه مسلمان و از جمله مجاهدين خلق ايران است، ضمن نامه كوتاهى به امضاى يكى از برادران، به اختصار و با وضوح تمام جهت روشن شدن ذهن عامه مردم به عرض ايشان برسانيم.
اميد است كه مدد گرفتن از كلماتى آشنا كه در هر كتاب مقدماتى شرعيات نيز به چشم مى‏خورد بتواند از انحراف افكار و مفسده‏جويى جلوگيرى كرده و جريان‏ها و افراد مسئول را به ممانعت از هرگونه جدايى و تفرقه در ميان نيروهاى مردمى برانگيزد. همچنين اكنون كه صحبت از شايعات كرديم بى‏مناسبت نيست اضافه كنيم:
از آنجا كه عده‏اى شايع كرده بودند كه فرمايشات ديروز امام نشانه تكدر خاطر ايشان از مجاهدين خلق ايران بوده است، عصر امروز با اعضاى خانواده امام تماس گرفته و حقيقت امر را جويا شديم كه پس از سؤال از حضرت ايشان روشن گرديد كه منظور ايشان چنين نبوده و ايشان چنين نظرى نداشته‏اند. همين‏طور راجع به معجولاتى از قول ايشان مبنى بر «طرد مجاهدين و تعرض به آنها» كه عده‏اى در گوشه و كنار كشور مدعى آن بودند سؤال كرديم كه فرموده بودند به هيچ‏وجه منظورى نداشته و چنين چيزى نگفته‏اند. ضمن جلب توجه عموم خواهران و برادران مسلمان به احتراز از شايعات مجعول اميدواريم كه با كوتاه شدن هر چه سريع‏تر دست استعمار از اين ميهن، هيچ محلى براى نفاق و جدايى نيروها و صفوف مردمى بر جا نماند. - مجاهدين خلق ايران - فروردين 58
اكنون متن نامه فوق‏الذكر از جانب «سازمان مجاهدين خلق ايران» و به مثابه نقطه‏نظرهاى جهان‏بينانه عموم اعضاى آن، بدين وسيله به اطلاع عموم مى‏رسد. حضور پدر بزرگوارمان رهبرى انقلاب «حضرت آيه‏اللّه‏ العظمى امام خمينى»
پس از عرض سلام، كمترين فرزندان مجاهد آن حضرت، حسب‏الامر آن پدر گرامى كه از اركان اعتقادى اينجانبان سؤال فرموده‏ايد معروض مى‏دارند كه:
اركان عقيدتى مجاهدين همان اركان عقيدتى دين مبين اسلام و مذهب حقه جعفرى اثنى‏عشرى است. همان تشيع علوى و همان اركان عقيدتى قرآن يعنى كتابى كه از ابتدا تا انتها بدون كمترين خدشه‏اى تا ابد راهنماى بشريت و مورد اعتقاد مسلمانان بوده و خواهد بود. با اين همه حسب فرامين شفاهى پدر گرامى‏مان كه در اين مورد سؤال كرده بوديد مختصرا اركان عقيدتى خود را كه برخلاف نظرگاه‏هاى مادى است به شرح زير اعلام مى‏داريم:
1ـ توحيد: جهان را خالقى است يكتا، احد، لم يلد و لم يولد كه مشيت جمله كائنات در يد قدرت اوست. ذاتى يگانه و بى‏همتا كه كل شى‏ء هالك الاوجهه... و نشهدان لا اله الا اللّه‏.... كليه صفات ثبوتيه و سلبيه ذات بارى چنانكه در عموم كتب شرعيات آمده است نيز بى‏گمان لازمه هر عقيده اسلامى است كه فرزندان شما از آغاز بدان معتقد بوده و هستند.
2ـ عدل: خداى يكتا عادل است. عدل مطلق و نمى‏شود كه حتى به قدر «پوسته خرمايى» ستم روا دارد.
3ـ نبوت: از طريق وحى، انبياء مرسل كه اول آن‏ها حضرت آدم و خاتم آنها حضرت محمد(ص) هستند جهت بشارت و انذار بندگان به پيام‏آورى فرستاده شده‏اند و نشهدانّ محمدا رسول‏اللّه‏.
4ـ امامت: پس از ختم نبوت، از ذريه رسول اكرم و على عليه‏السلام جهت ادامه هدايت بنى بشر دوازده تن ائمه كه آخرين آنها زنده و غايب است به منصب امامت رسيده و اسلام ما را به اوج اعتلاء رسانده‏اند.
5 ـ معاد: بنى بشر را حياتى است پس از مرگ كه در آن به كيفر و پاداش اعمالى كه در اين جهان از آنها سر زده است خواهد رسيد. خصوصيات جهان اخروى همان است كه در كتاب خدا (قرآن) خط به خط و نكته به نكته آمده است. والسلام عليكم «مسعود رجوى» 30 فروردين 58.
در پى انتشار اين اطلاعيه و تصريح سازمان بر اعتقادات اسلامى، آنچه كه در مطبوعات درباره ملاقات مركزيت سازمان با امام، درج شد از جمله روزنامه كيهان بدين شرح بود:
عده‏اى از اعضا و مسئولين سازمان مجاهدين خلق ايران به مدت يك ساعت با امام خمينى ملاقات و گفتگو كردند و امام فرمايشات و رهنمودهايى خطاب به اعضاى سازمان مجاهدين خلق ايراد كردند.
مجاهدين خلق كه مسعود رجوى و موسى خيابانى نيز در ميان آنها بودند، در اين ديدار كه روز پنج‏شنبه انجام شد سقوط ديكتاتورى پهلوى، استقرار جمهورى اسلامى و فرمان تشكيل شوراها و انجمن‏هاى ايالتى و ولايتى را به امام خمينى تبريك گفتند.
مسعود رجوى در سخنان خود با امام اظهار داشت: «اكنون كه ما به خدمت شما رسيده‏ايم خواست و تمناى مادى و دنيوى نداريم.» وى افزود: «تمركز قدرت روحانى و سياسى وقتى به هم دست مى‏دهند نيرويى است كه كون و مكان را مى‏تواند تغيير دهد و اين موفقيت امروز ماست و بايد در جهت خدا و در جهت مردم از آن استفاده كرد.»
مسعود رجوى همچنين گفت: «ما مكتبمان اسلام را ساده پيدا نكرده‏ايم، اعتقاد به آن را از لابلاى رنج و خون اين مردم، از لابلاى جوخه‏هاى اعدام و شكنجه‏ها كسب كرديم.»
امام ضمن فرمايشاتى خطاب به مجاهدين خلق بر اهميت تلاش‏هاى سازنده به خاطر نجات كشور از بازگشت به اوضاع سابق تأكيد كردند و افزودند: «اسلام بيش از هر چيزى به آزادى عنايت دارد و در اسلام خلاف آزادى نيست الاّ در چيزهايى كه مخالف با عفت عمومى است.»
متن روزنامه اطلاعات هم دقيقا همين متن است و فرمايشات امام در صحيفه امام نيز عينا به همين شكل آمده است.
از قرائن چنين به نظر مى‏رسد كه متن مندرج در روزنامه‏ها را خود سازمان تهيه كرده و به مطبوعات داده است؛ چرا كه بخش اصلى سخنان ايشان را كه بعدها رضا كيوانزاد ارائه كرده است، ذكر نشده بود. امام در آن ملاقات همچنين گفت: «من تاكنون عليه شما سخن نگفته‏ام، اما هر وقت ببينم شما خارج از اسلام هستيد سخن خواهم گفت.» اين بخش از سخنان در آن زمان منتشر نشد تا اينكه بعد از فرار مركزيت سازمان از ايران قسمتى از اين ملاقات از زبان موسى خيابانى در نشريه مجاهد، در خارج از كشور منتشر گرديد كه عينا آورده مى‏شود:
[امام] خمينى گفت من تاكنون بر عليه شما حرفى نزده‏ام، اما هر وقت كه ببينم شما خارج از اسلام هستيد، خواهم گفت.
... خلاصه و چكيده صحبت ما، در برابر [امام] خمينى عبارت بود از: آزادى و در مقابل، خمينى ضمن سفارش ما به، به اصطلاح اسلام، در لفافه خواست تا مبارزه بر عليه ماركسيست‏ها را بر دوش ما بگذارد. در هر صورت اين ملاقات اولين و آخرين ديدار رسمى سازمان با [امام] خمينى بود. پيش از آن، بعضى برادران ما و در يك مورد، تا آنجا كه يادم هست خود برادرمان مسعود، در روزهاى قيام با او ديدارى غيررسمى و كوتاه را داشتند.
مقاله‏اى در نشريه مجاهد، مقدمات اين ديدار غيررسمىِ اشاره شده در سخنان خيابانى را چنين ترسيم مى‏كند:
يكى دو شب پس از قيام 22 بهمن 57، [امام] خمينى پسرش احمد را به ديدار برادر مجاهدمان مسعود فرستاد. احمد خمينى از ابتداى شب تا صبح روز ديگر با برادرمان مسعود گفتگو داشت. از برادر مجاهد محمد حياتى ـ كه در اين ديدار حضور داشت و خود، احمد خمينى را چشم بسته به پايگاه محل اقامت مسئول اول سازمان آورده بود ـ شنيديم كه احمد خمينى پس از مقدمه‏چينى‏هاى بسيار و از هر درى سخنى، مشخصا در برابر انتقادات بسيار صريح و روشن مخاطبش نسبت به رژيم جديد، سرانجام از جانب پدرش سه شرط را به مجاهدين پيشنهاد نمود كه در صورت پذيرش آنها مى‏توانند خود وارد رژيم شده و هر كارى و مقامى مى‏خواهند به دست گرفته و به اتكاء توانايى سازمانى خود آن را به پيش ببرند:
اولاً ـ پذيرش رهبرى امام (خمينى)...
ثانيا ـ صدور يك اعلاميه صريح از جانب مجاهدين بر عليه ماركسيست‏ها و ساير نيروها و جريانات غيرمذهبى و «خدانشناس» كه بايستى توسط شخص برادر مجاهد مسعود رجوى در سخنرانى عمومى خود در دانشگاه تهران اعلام مى‏گرديد.
ثالثاً ـ پذيرش اين مطلب كه [امام] خمينى با هر كس وارد جنگ يا وارد صلح شود «مجاهدين نيز از او تبعيت كنند.
نشريه سازمان همچنين مى‏افزايد كه روز بعد، حجه‏الاسلام سيداحمد خمينى، مسعود رجوى و بعضى ديگراز مسئولان و اعضاى سازمان را به ديدار امام در مدرسه رفاه برد.
خود رجوى نيز از ديدار به اصطلاح غيررسمى خود كه خيابانى بدان اشاره كرد ياد نمود و بدون پرداختن به اصل مذاكره و اينكه بين آنها و امام چه گذشت به جعل حاشيه درباره ملاقات رسمى قم، پرداخته، مى‏گويد:
با [امام] خمينى نيز همين حرف را [حل و فصل مسائل خلق] در ميان گذاشتيم، همان دو سه روز اول، پسرش آمد ما را برد در آن مدرسه رفاه، بعد هم در قم با حدود بيست نفر از برادران به سراغش رفتيم. البته به رسم خودمان ديدار كرديم: خوب آخر در شأن مجاهدين نبود هر كس دستش را دراز كند، آن را ببوسند، ما دست آقا را مؤدبانه زديم كنار، و فقط روبوسى كرديم. تكبير كشيدن و هلهله كردن هم كه كار ما نبود. خوب آقا از كنار زدن دستش و مصافحه و معانقه موسى و من عصبانى شد. بعدا پسرش در آخر ملاقات آمد بيرون و به ما گفت: خوب امام جاى پدرتان است.
رضا كيوانزاد از مسئولان مهم سازمان كه از سال 54 در زندان به سازمان پيوسته بود، اطلاع خود را از جلسه قم چنين بيان مى‏كند:
افراد حاضر در جلسه عبارت بودند از: مسعود رجوى، موسى خيابانى، عباس داورى و محمود احمدى. در ابتداى ملاقات، امام اين طور صحبت را شروع مى‏كنند كه: سوابق سازمان شما اين طورى بوده. اشاره مى‏كنند به تغيير ايدئولوژى و... مى‏گويند كه اين كتاب تغيير ايدئولوژى و اعلام مواضع شما را آورده بودند به من گفته بودند اينها اين طور هستند، اين تيپ هستند و من گفتم كه اگر اشتباهى شده و اگر مسئله‏اى به وجود آمده مربوط به گذشته است. به هر جهت شما جوانيد، الآن انقلاب شده و مردم ما متحول شدند و ما بايد دست به دست همديگر بدهيم براى سازندگى و مى‏توانيم و شما مى‏توانيد اشكالاتتان را برطرف كنيد... به هر جهت امام گفتند شما برويد خودتان را اصلاح بكنيد و بعد با توجه به [اصلاح] اين اشتباهتان، برويد تبليغ كنيد و برويد با مردم باشيد خدا هم كمكتان مى‏كند...
البته از اين جلسه هيچ نوارى، هيچ متنى، به طور رسمى تهيه نشد. فقط نوارى دزدانه خود سازمان تهيه كرد كه به عده‏اى از افراد داخلى سازمان دادند، صدايش خيلى پايين بود، من هم همين چند جمله آن در ذهنم مانده كه برايتان گفتم.
احمد قديريان نيز روايتى مشابه متن فوق بدين شرح دارد:
پس از پيروزى انقلاب در ملاقات اعضاى اصلى گروه مجاهدين با حضرت امام، ايشان سفارش‏هايى را به اين گروه مى‏نمايند: [بعضى‏ها] مسائل تغيير ايدئولوژى را با من در ميان گذاشتند، من به آنها گفتم: [... شما] جوان هستيد، اول كار است، شما توبه كنيد، و خدا توبه شما را قبول مى‏كند و خدا كمكتان مى‏كند، برويد و خودتان را اصلاح كنيد.
اعظم طالقانى وقايع پس از ملاقات اعضاى سازمان با امام را در مصاحبه‏اى چنين توضيح مى‏دهد:
همان شب مسعود رجوى، پرويز يعقوبى و چند نفر ديگر از بچه‏هاى سازمان هم آمدند و شب همه آنجا منزل سيداحمد آقا خوابيديم. فرداى آن روز قرار شد همگى ناهار بروند باغ توليت و بعد از ظهر هم پدر در مدرسه فيضيه سخنرانى كند... در همين احوال، پدر با بچه‏ها [مجاهدين] صحبت مى‏كرد. كه ناگهان صدايش بلند شد. البته من بيرون اتاق بودم، اما صدايش را مى‏شنيدم. جمله پدر اين بود كه «مگر شما نسبت به من تعهد نداريد؟» اين را كه شنيدم، در اتاق را باز كردم و داخل شدم. آنها فشار مى‏آوردند كه «آقا اين را بگو، آن را بگو، سپاه درباره شما اين گونه گفته، شما نبايد كوتاه بياييد و...»
حجه‏الاسلام سيد حسين موسوى تبريزى از ملاقات سران سازمان با امام چنين ياد مى‏كند:
... خودِ امام و بيت ايشان، كه در آن موقع از حاج احمد آقا و حسين آقا خمينى هر دو بايد اسم ببرم ـ رفتار نامساعدى نسبت به اينها [ = اعضاى سازمان] نداشتند. امام در سال 1358 در قم به آقايان رجوى و موسى خيابانى ملاقات دادند. البته من يادم هست كه براى من و بعضى از دوستان از جمله شهيد حقانى، آقاى جعفرى گيلانى، آقاى فاكر و آقاى عبايى خراسانى شبهه‏اى در رابطه با اين ملاقات ايجاد شد. در جلسه‏اى كه با هم بوديم صحبت شد كه چرا امام بايد اينها را بپذيرد؟ بعضى‏ها گفتند كه شايد امام عنايت دارد كه اينها جذب انقلاب بشوند... خدمت امام رفتيم و سؤالمان خيلى رك و صريح اين بود كه «چرا به رجوى و موسى خيابانى ملاقات داديد؟ اين باعث شبهه براى ديگران شده است.» امام دو جمله بيان كردند ـ البته روش امام كلاً همين بود ـ «يكى اين كه من احتمال مى‏دادم كه اينها مطالبى داشته باشند كه به گوش من نرسيده باشد و بعد بگويند ما مطالبى داشتيم و امام وقت نداد به گوش او برسانيم و اگر مى‏گفتيم، امام قبول مى‏كرد. من چرا بايد اين فرصت را از اينها بگيرم. بايد اينها مى‏آمدند و مى‏گفتند. دوم اين كه من خودم مطالبى داشتم كه بايد به اينها مى‏گفتم به عنوان اتمام حجت، كه خداى نكرده بعدها در دل خودم نماند كه چرا حرف‏هايم را به اينها نگفتم و اينها نگويند كه امام حرف‏هايش را به ما نگفته بود و آنها هم آنجا به من قول دادند كه حرف‏هاى مرا براى دوستانشان هم نقل كنند.»

منبع:سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج 2، ص 407 تا 415

این مطلب تاکنون 2112 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir