ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 145   آذر ماه 1396
 

 
 

 
 
   شماره 145   آذر ماه 1396


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
تاریخ ایران در کتب درسی کشورهای دیگر

ایران به دلیل پیشینه فرهنگی و تمدنی کهن و استمرار هویت تاریخی، یکی از مهمترین کشورهای جهان و شاهراه ارتباطی فرهنگ و تمدن غرب و شرق بوده است. این موضوع نه تنها نام ایران را تبدیل به بخشی از حافظه ی تاریخ بشری کرده است، بلکه به عاملی برای فهم کشورهای دیگر از تاریخ و گذشته شان شده است.
برای نمونه می توان به کشورهای ماوراء النهر و قفقاز اشاره کرد که عمده منابع آنها برای بازسازی تاریخشان کتاب و منابع ایرانی است و اصولاً این کشورها در ارتباط با امپراتوری های ایرانی وارد تاریخ می شوند. کتابهای درسی تاریخ کشور قرقیزستان نمونه خوبی برای این موضوع است. در این کتابها بخش باستانی تاریخ ماوراء النهر و قرقیزها در سایه ارتباط با ایران معنا پیدا می کند. به همین دلیل در کتاب های درس تاریخ کشورهای منطقه، ایران و فرهنگ و تمدن ایرانی جایگاه ویژه ای دارد.
نگرش ارائه شده به ایران در برخی کشورها تابعی از تحولات سیاسی است و بسته به روابط ایران با این کشورها نگاه مثبت یا منفی در مورد ان ارائه شده است. از آنجایی که این توصیفات و تعاریف اثر فراوانی در شکل گیری ذهنیت دانش آموزان در کشورهای دیگر نسبت به ایران دارند، لذا رصد مستمر کتابهای درسی تاریخ کشورهای دیگر و تذکر موارد نادرست و شبهه مند از طریق مجاری رسمی امری ضروری و لازم است.
توجه به ایران در کتاب های درسی کشورهای دیگر در مؤلفه های زیر قابل بررسی است:
1 - پیشنیه تاریخی ایران و ارتباط مستمر با امپراتوری ها و تمدنهای قدیمی
2 - داشتن هویت اسلامی و قرار گرفتن در جهان اسلام
3 - همسایگی با کشورهایی که در حوزه فرهنگی ایران قرار داشته و امروزه به دنبال هویت سازی هستند.
این مقاله می‌کوشد تا نگرشها به ایران در کتاب های درسی تاریخ کشورهای دیگر را از دو زاویه تاریخ باستان و جهان اسلام مورد بررسی قرار دهد. این مقاله به دنبال پاسخ دادن به این پرسش اساسی است که نگرش های مختلف راجع به ایران در کتابهای درسی کشورهای دیگر، بر چه مبنایی شکل گرفته است؟
بررسی ها نشان می دهد که تاریخ و اصولاً تاریخنگاری رسمی، تابعی از سیاستهای جاری و مناسبات و روابط میان کشورهاست، به طوری که تغییر مشی و نگرش سیاسی باعث تغییر و حتی تحریف در محتوای کتاب های تاریخی می‌شود. کتاب های درس تاریخ کشور عراق نمونه مناسبی برای این موضوع است. با سقوط رژیم بعث و بهبود روابط دو کشور محتوای کتاب های درسی این کشور تغییر پیدا کرده و مفهوم انسان ایرانی معنای منفی خود را از دست داده است.(1)
موضوع دیگر در خصوص ارتباط عمیق تاریخ و سیاست، نگرش هویت گرایانه برخی جمهوری های تازه استقلال یافته به مقوله تاریخ است. این کشورها با تمرکز بر هویت سازی، به نوعی از تاریخ نویسی روی آورده اند که اصطلاحاً می توان آن را «تاریخ سازی غیراسنادی» نام نهاد. این کشورها از یک سو به تاریخ سازی برای خود می پردازند و از سوی دیگر تاریخ کشورهای همسایه را به نفع خود تحریف می کنند. در کنار تحولات سیاسی که عمیقا در تغییر نگرش ها به تاریخ دخیل هستند، ایدئولوژی ها و مکاتب فلسفی و حتی اقتصادی نیز برای اثبات ادعاهای خود، برشهایی در تاریخ ایجاد کرده و تفسیرهایی ارائه می دهند که اگرچه وفادار به حقیقت و تاریخ نیستند، اما به اندازه کافی واقعیتهای تاریخی را به خدمت گرفته اند.
انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ م روسیه که منتج به تسلط اندیشه های کمونیستی در امپراتوری تزارها شد، شکلی از تاریخ نگاری و تحلیل تاریخی را به وجود آورد که در خدمت اندیشه های توسعه طلبانه طبقاتی کمونیست ها قرار داشت. این نگاه گزینشی یا به عبارتی ابزاری به تاریخ را باید روح همه تاریخ نگاری های سیاسی دانست. تحلیل های ارائه شده راجع به انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه در نزد مورخین و حتی متفکرین موافق و مخالف به وضوح این موضوع را نشان می دهد.(2) با چنین نرمشی که در ذات تاریخ وجود دارد، چندان دور از ذهن نیست که تحلیل های تاریخی راجع به ایران در کتاب های درسی کشورهای دیگر، تابعی از ایدئولوژی و نگرش حاکم بر آن کشورها باشد.
اصولاً درس تاریخ یکی از کلیدی ترین دروس برای هر قلمرو سیاسی است، به همین دلیل سیستم های حکومتی برای تحقق اهداف مختلف از جمله ایجاد هویت ملی و یا بسط و نفوذ سیاسی حتی اگر تاریخ را تحریف نکنند، قطعاً روایتی از تاریخ را از دل منابع بیرون می کشند که در راستای توجیهات آنها باشد. نگاه گزینشی به تاریخ، اگرچه الزما غیر علمی نیست، اما به دلیل اینکه تنها بخشی از یک کلیت را بیان می کند، به مختومه شدن تدریجی سایر روایت ها خواهد انجامید. به همین دلیل این نوع تاریخ نویسی بیشتر مصرف داخلی داشته و در محافل علمی به راحتی به چالش کشیده می شود. کتابهای درسی تاریخی در دهه های اخیر به شدت تحت تأثیر این جریان قرار گرفته و به ابزار مهمی برای نیل خواسته های سیاسی در برخی کشورها تبدیل شده است. در کنار تاریخ گزینشی شکل دیگری از تاریخ نویسی در کتابهای درسی کشورهای دیگر مشاهده می شود که ملغمه ای از نژادپرستی، دشمن تراشی و نفرت پراکنی است. در قرن بیستم و با سیاست استعماری ایجاد ملتها و دولتهای مستقل، بهره برداری سیاسی از میراثهای مشترک فرهنگی و جعلی تاریخی نیز به وجود آمده است. همان گونه که در ابتدای بحث گفته شد، توجه به ایران در کتابهای درسی تاریخ کشورهای دیگر از چند منظر قابل بررسی است که در ادامه به اختصار دو نمونه آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهیم:
الف - تاکید بر دوره باستانی ایران
نگاه به تاریخ ایران با محوریت و تمرکز بر دوره پیش از اسلام(3) را باید در میان کشورهایی جستجو کرد که سابقه ارتباط انها با ایران به دوره باستان باز می گردد و اصطلاحا جزو کشورهای تاریخی محسوب می‌شوند. این کشورها برای فهم بهتر و کامل تر گذشته خود ناگزیر از پرداختن به تاریخ ایران هستند.(4) از آنجایی که تاریخ ایران تابعی برای فهم بهتر تاریخ این کشورهاست و این کشورها استمرار تاریخی ایران را نداشته اند، لذا به تاریخ ایران صرفا از منظر دوره باستان نگاه می کنند و فهم دانش آموزان شان محدود به آن دوره شده است. در این کتاب ها ایران و تمدن آن محدود به هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان است. ارائه مطلب راجع به ایران به گونه ای است که گویی با ورود اسلام و پایان دوره باستان، حیات سیاسی و فرهنگی ایرانیان نیز به پایان رسیده است. در این کتابها در ذیل «فرهنگ و تمدن اسلامی» یا «تمدن اعراب» نامی از ایران نیست و اصولا نقش بی بدیل ایران در شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی نادیده گرفته شده است. از نمونه های نگرش باستان محور به ایران باید به کتابهای درسی در «ایتالیا» و «یونان» اشاره کرد.
در سیستم آموزشی کشور ایتالیا معلم آزادی عمل زیادی دارد و به آنها اجازه داده می شود که بر اساس سرفصلهای ارائه شده کتاب های مورد نظر خود را معرفی کنند. در کتاب تاریخ سال اول دبیرستان با نام «شرق پارسی و غرب یونانی در مقایسه» دوره باستان ایران به تفضیل مورد بررسی قرار گرفته است. در این کتاب از «امپراتوری پارسی» به نیکی یاد شده و نقاط قوت و ضعف این امپراتوری براساسی منابع یونانی و رومی بررسی شده است. نکته جالب در این مورد، نگرش تحلیلی به تاریخ ایران و بررسی منابع و مآخذ این دوره است؛ امری که بیانگر جایگاه بالای تاریخ تحلیلی در این کشورهاست. در مورد دلایل کشورگشایی ایرانیان تحلیلی ارائه شده است که به نوعی می تواند القاء این مطلب باشد که ایرانیان از دوران باستان تا به امروز به دنبال صدور مفاهیم دینی بوده اند؛ به طور مثال آمده است:
«در اینجا این سؤال پیش می آید که به چه دلیل ایرانیان می خواستند این چنین همه را به سلک خود درآورده و حیطه مستعمرات خود را افزایش دهند. برای پاسخ دادن به این سؤال باید علت را در مذهب ایرانیان آن روز جستجو کرد. مذهب ایرانیان آن روز زرتشت بود. زندگی پیامبر زرتشت در بین رازها باقی مانده و اندرزهای وی در کتابی به نام اوستا گرد آمده است. در آموزش اوستا آمده که دنیا از دو نیروی خوب اهورامزدا و نیروی بد اهریمن به وجود آمده و هر یک از این نیروها روح هایی را در اختیار خویش دارند..... داریوش که خود را برگزیده خدا و اهورامزدا می دانست، بر این عقیده بود که با گسترش قلمرو خویش قدرت اهورامزدا را افزایش میدهد.»
صرف نظر از انتقادات جدی به این تحلیل از جمله مشخص نبودن قطعی زرتشتی بودن هخامنشی ها یا داعیه های دینی شاهان این سلسله، نکته قابل تأمل ماهیت مذهبی دادن به جنگهای ایران و یونان است. این نگرش در واقع همان نگاه غربی به تاریخ است که جهان را آوردگاه دو تفکر شرقی و غربی یا شمالی و جنوبی می‌داند که ایران در دوره باستان، اسلام در قرون وسطی و انقلاب اسلامی در عصر حاضر نماد آن معرفی می شوند.(5) در مجموع نگاه به تاریخ باستان ایران در کتابهای تاریخ ایتالیا مثبت است و ایرانی ها مردمانی داری تمدن غنی معرفی شده‌اند. تنها نکته منفی و قابل تأمل نادیده گرفتن نقش ایران در فرهنگ و تمدن اسلامی و بی توجهی به دوره‌های درخشان تمدنی ایرانی در دوره سلجوقیان، صفویان و... است. نمی‌توان با قطعیت بیان کرد، اما شاید ضعف سیاسی رومی‌ها در قرون وسطی و استمرار حضور مؤثر ایرانیان در همان زمان، عاملی این نادیده گرفتن باشد. در کشور ایتالیا در سال دوم دبیرستان بخشی از کتاب تاریخ به «اسلام و امپراتوری ها» اختصاص دارد که در آن هیج اشاره ای به ایران نمی شود. دیدگاه و نگرش حاکم بر این کتاب، غربی بوده و به اسلام و پیامبر نگاهی زمینی و نژادی شده است، مثلاً همواره از «تمدن اسلام» با نام «تمدن عرب» یاد می شود.
در کتابهای درسی تاریخ کشور یونان، نگرشی مشابه ایتالیا به ایران شده و اطلاعات تاریخی براساس نوشته های هرودوت (۴۸۶ ق م - ۴۲۵ق م) - که اصالت آنها به شدت مورد تردید است - به دانش آموزان انتقال داده می شود. در کتابهای درسی تاریخی این کشور، تاکید بر جنگهای ایران و یونان به عنوان دو تمدن دنیای باستان است و کمتر به مناسبات اقتصادی و فرهنگی جهان باستان پرداخته شده است. می توان گفت که روح حاکم بر این کتابها تأیید همان تقابل شرق و غرب از قدیم ترین ازمنه است. اگرچه نگاه به ایران به ظاهر منفی نیست، اما ضدیت با انقلاب اسلامی کاملا مشهود است.(6)
در کتابهای درسی تاریخ کشورهای منطقه نیز دوره باستان ایران جایگاه مهمی دارد. در کتابهای درسی تاریخ افغانستان این دوره بسیار کلیدی است و به تفصیل آموزش داده می شود. سیر تاریخ نویسی در کتابهای درسی افغانستان بسیار شبیه به ایران است و می‌تواند نتیجه الگو پذیری آنها از کتابهای درسی در ایران باشد. اگرچه ضدیت با ایران بجز در مباحث مربوط به دوره صفوی و معاصر افغانستان دیده نمی شود، اما مصادره تاریخ مشترک در این کتابها بسیار زیاد است. اشتراکات نژادی و تاریخی دو کشور در این کتابها کاملاً به نفع افغانستان مصادره شده و دوره های پیشدادی و کیانی ایران بخشی از تاریخ مستقل این کشور معرفی شده است. علاوه بر آن پادشاهانی مانند، جمشید، فریدون، ضحاک و حتی کاوه آهنگر نیز متعلق به این کشور ثبت شده است. حتی رستم و سهراب نیز به همین سرنوشت در تاریخ افغانستان دچار شده‌اند. در بخشی از کتاب صنفا پایها هفتم این کشور آمده است:
«زرتشت متعلق به یکی از خانواده های نجیب سرزمین افغانستان قدیم بود»(7) «بعد از تهمورث قدرت به جمشید رسید، که در تاریخ اساطیری افغانستان داستان های جذابی از آن روایت شده است... داستان کاوهٔ آهنگر که در برضد ضحاک برخاست و بر خلاف ستمگری او طغیان کرد. کاوهٔ آهنگر چرم آهنگری خود را به طوری بیرق بر سر نیزه بست و مردم را به دور خویش جمع کرد و در نتیجه بر ضحاک غلبه کرد.»(8) «خاندان کیانی، سلاله دیگر اساطیری افغانستان بوده که در بلخ قدیم حکمروایی داشتند. به استناد اوستا نخستین شاه این خاندان به نام کیقباد یاد شده است که به در خواست رستم پهلوان مشهور شاهنامه در بلخ بر تخت نشست و پانزده سال حکم راند. بعد از آن پسرش کیکاوس بر تخت سلطنت تکیه زد و با عناصر خارجی و اجنبی جنگید و بر آنها غالب آمد..... بعد از کیکاوس سیاوش به قدرت رسید. موصوف سیاوش یکی از مقتدرترین شاهان این خاندان به حساب می رود. این شخص در جنگ رویاروی با تورانیان از بین رفت..»(9)
در کتابهای پایه هفتم تا دهم مطالب زیادی راجع به ایران نوشته شده است که در مجموع می توان گفت که منفی نیست، فقط در دوره قاجار بر خلاف دوره‌های دیگر از کلمه «فارسی» به جای «ایرانی» استفاده می شود که به نظر تعمدی است. اشتباهاتی نیز در کتاب دیده می شود که قابل تذکر است، مانند اینکه «بابک» را مؤسس سلسله ساسانی میداند یا نحوه مرگ «سیاوش کیانی» اشتباه گزارش شده است و موارد دیگر که باید در مقاله ای جداگانه به آن پرداخته شود. در کتاب های تاریخ دوره اسلامی افغانستان، تحریف زیادی صورت گرفته و بسیاری از سلسله های ایرانی، رجال ایرانی و حتی مناطق جغرافیایی ایران به نام این کشور مصادره شده است. در ادامه چند مورد از این تحریفات امده است:
«اما رواج و گسترش کامل اسلام زمانی رخ داد که عناصر و نیروهایی از داخل مملکت ما مانند صفاریان سیستانی کمر به حمایت و نشر این دین آسمانی بستند.»(10)«خراسان يا افغانستان امروزی!»(11) «دربارهٔ خاندان عباسی چه می دانید؟ آیا اطلاع دارید که آنها با حمایت مردم افغانستان به خلافت رسیدند؟!»(12)«حکومتهای مستقل اسلامی افغانستان: شامل درس های زیر است: 1 - طاهریان، صفاریان و سامانیان؛ ۲- غزنویان و سلجوقیان؛ ۳- غوریان و خوارزمشاهیان؛ ۴- مغولان، تیموریان و آل کرت.»(13) «از جمله خدمتهای بزرگ سلجوقی ها به فرهنگ و تمدن کشور ما آن بود که به زبان و فرهنگ و ادب دری توجه نشان دادند. زبان و فرهنگ دری افغانستان از طریق سلجوقیان به عراق، اذربایجان و اسیای صغیر انتقال یافت.» (14) «شاه اسماعیل در سال ۹۳۰ ق / ۱۵۲۴ م در گذشت. پس از او بدخشان تحت اشغال صفویان در آمد. اما تا آخر در اختیار صفویه نماند.»(15) آیا می دانید در آستانهٔ قیام قندهار، کشور ما میان دولت های همسایه تقسیم شده بود؟ آیا اطلاع دارید که مردم قندهار به رهبری حاجی میرویس خان هوتک سرزمین خود را از زیر سلطهٔ صفویها آزاد کردند؟»(16)
در «قرقیزستان» نیز برای آشنایی دانش آموزان با خاستگاه و تاریخ قرقیزها، دوره باستانی ایران به عنوان یک امپراتوری مورد بررسی و بعضاً مورد نقد ملی گرایانه قرار گرفته است. در این کتابها دوره اسلامی ایران نادیده گرفته شده و حتی در مواردی رجال ایرانی به نام این کشور مصادره شده است. در کتابهای درس تاریخ «جمهوری اذربایجان» بیش از سایر کشورها، تاریخ ایران به صورتی هدفمند و وسیع مورد تحریف و حتی تخریب و تحقیر واقع شده است.
از آنجایی که در این خصوص پیشتر مقالات مفصلی در سالنامه های جریان شناسی تاریخی منتشر کردیم، در اینجا فقط به این بسنده خواهیم کرد که در این کشور تاریخ ایران به سه دوره تقسیم می‌شود. دوره اول دوره باستان ایران است که سراسر تحقیر و توهین به ایرانیان و شاهان هخامنشی و ساسانی در قالب نژاد پارسی است. دوره دوم، دوره اسلامی است که از دید این کتابها اصولاً ایرانی وجود نداشته و همه سلسله های ایران از سلجوقی، صفوی و افشاری و قاجار غیر ایرانی و متعلق به جمهوری آذربایجان بوده اند. این بخش بر اساس تز «رامیز مهدی اف» شکل گرفته است، مبنی بر اینکه هرجا پادشاهی ترک زبان حکومت کرده، آن حکومت متعلق به جهان ترکی است. دوره سوم دوره انقلاب اسلامی است که در آن نیز نقش نیروهای مذهبی بسیار منفی و بر گروه های کمونیستی، مجاهدین خلق و شخصیتهای ترک زبان تاکید شده است. در این کتاب ها ضدیت با ایرانی، تشیع و مصادره اشخاص، شهرها و حتی سنت ها و رسوم ملی ایرانی به صورت وسیع صورت گرفته است.(17)
در کتابهای درسی کشورهای عربی نیز ایران به دو دوره «باستان» و «اسلامی» تقسیم شده و بجز موارد معدود - در خصوص دوره باستان - نگاه این کشورها به ایران به عنوان بخشی از جهان اسلام متعادل است. تنها در دوره رژیم بعث عراق است که ایرانیان بسیار منفی و حتی ضد اسلامی تصویر شده اند. در دیگر کشورهای عربی مانند سوریه، تونس، مصر، عربستان و قطر این نگاه منفی وجود ندارد.(18)
ب - تاریخ ایران به عنوان بخشی از جهان اسلام
نگرش به ایران و تاریخ آن در میان کشورهای اسلامی بیشتر براساس هویت دینی و امت اسلامی است. این نگرش متأثر از روابط سیاسی این کشورها با ایران در برخی موارد منفی یا بسیار سطحی است. این حب و بغض می تواند تأثیر ماندگاری در ذهنیت دانش آموزان نسبت به ایران داشته باشد. در کتابهای درسی کشورهایی که در تضاد ایدئولوژیک و سیاسی با ایران هستند نوعی انفعال و سکوت راجع به دوره معاصر ایران، انقلاب اسلامی، نهضست امام خمینی(ره) جنگ تحمیلی، ضدیت ایران با صهیونیست و امپریالیست مشهود است.
در ادامه نگاهی خواهیم انداخت به سیمای ایرانیان در کتابهای درسی عربستان سعودی. در کتابهای درس تاریخ عربستان سعودی دو ویژگی بارز وجود دارد که قابل تأمل است. در این کتابها ملی گرایی و ناسیونالیسم مذموم بوده و تأکید بر امت اسلامی است. به طوری که «ملی گرایی عربی» بازگشت به عصبیت قبل از اسلام عنوان شده است. در کتاب «سیره نبوی و تاریخ حکومت اسلامی» آمده است: «ملی گرایی دعوتی نادرست و خطایی بزرگ و فریبی آشکار و جاهلیتی زشت و نیرنگی تمام عیار علیه اسلام و مسلمانان است»(19) این رویکرد در کتاب های درسی تمام پایه ها دیده می شود و در چارچوب این نگرش ایران به عنوان کشوری مسلمان و بخشی از امت اسلامی معرفی شده است:
«ایران کشوری است اسلامی با فرهنگی اصیل و ریشه دار، و ایرانیان که از تیرهٔ هندی اروپایی اند، در گذشته های دور در آن سکنی گزیدند و روستاها و شهرها ساختند و تمدنی آفریدند که بسیاری از آثارش تا به امروز پابرجاست...ایرانیان باستان پیرو آیین زرتشت بوده اند که زرتشت آورده است: آیینی باطل که بر شرک و آتش پرستی بنا شده است... اسلام به سرعت در سرزمین فارس گسترش یافت. همچنان که بعد رو به رشد نهاد و اهل این دیار را نجات داد و آنها را به دامن اسلام کشاند... و خیر به این سرزمین سرازیر شد.»(20)
بر اساس تحلیلهای صورت گرفته می‌توان گفت که در این کتاب ها ایرانیان در قالب «فارس» نمود یافته و از هرگونه تلاش برای پیوند دادن تصویر تاریخی و جدید ایران خودداری شده است. مقایسه حجم مطالب و محتوای گزارشها راجع به ایران با سایر کشورهای اسلامی نشان می‌دهد که آل سعود نسبت به ایران و خصوصا انقلاب اسلامی نوعی سکون و بی توجهی معنادار را در پیش گرفته است.
در این تعاریف به وضوح می بینیم که در مورد ایران هیچ اشاره ای به نقش فعالی ایران در منطقه و ماهیت ضد صهیونیستی ایران و مسئله فلسطین نشده است؛ اما در مورد دو کشور دیگر یعنی ترکیه و پاکستان که روابط نزدیکی با عربستان دارند، تحلیلهای مهندسی شده ای برای فرهنگ سازی مثبت در میان دانش آموزان صورت گرفته است. در این کتاب ها به تحولات معاصری که پیش از شاه و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران رخ داده است اشاره ای نشده است.(21)
نتیجه گیری
۱) همانگونه که مشاهده شد قضاوتها راجع به دوره باستان و دوره اسلامی ایران در کشورهای دیگر متفاوت است. برخی از کشورها صرفا دوره باستان ایران را مورد توجه قرار می دهند - مانند کشورهای غربی - که لازم است دستگاه دیپلماسی کشور این موضوع را متذکر شده و از آنها بخواهد که در بررسی تاریخ و تمدن ایران، دوره اسلامی آن را نیز به عنوان بخشی از جهان اسلام و یکی از مهمترین ارکان هویتی و تمدنی کشور مورد توجه قرار دهند. چندان بی راه نیست که این نگاه باستان محور به تاریخ ایران در غرب، ناشی از سیاستهای باستان گرایانه دوره پهلوی باشد. به همین دلیل بایسته است که جمهوری اسلامی ایران در ارائه تصویری واقعی از تاریخ ایران مسئولانه عمل کرده، در تغییر نگاه دانش آموزان غربی به مقوله تاریخ ایران اقدامات عملی انجام دهد. وظیفه وزارت امورخارجه و دستگاه دیپلماسی تذکر و یادآوری موارد اشتباه در کتابهای درسی کشورهای دیگر به مسئولین آموزش و پرورش آنهاست.
۲) در خصوص نگاه منفی به دوره باستانی ایران که عمدتا در میان کشورهای منطقه دیده می شود، لازم است که موضوع در سطح منطقه ای مطرح شود و دستگاههای مختلف کشور به صورت جدی این موارد را در دیدارهای رسمی به همتایان خود گوشزد کنند. قطعا در منطقه پرتنشی غرب آسیا ترویج نفرت قومی و مسموم کردن ذهن کودکان، همزیستی مسالمت آمیز را دچار مشکل خواهد کرد.
3) برای جلوگیری مصادره میراث تاریخی کشورهای منطقه به وسیله کشوری خاص، لازم است با تشکیل کار گروهی ویژه از نخبگان فرهنگی کشورها، از این فرصت برای نزدیکی بیشتر ملتها استفاده کرد.
۴) در مورد دوره اسلامی و تغییر نگرش کشورهای منطقه به این مقطع مهم، لازم است در یک اقدام همه جانبه و در سطح کلان از کشورهای اسلامی خواست که علاوه بر تدریس تواریخ ملی و ویژه هر کشور، به تدوین یک کتاب تاریخ مشترک اسلامی برای دانش آموزان پایه ابتدایی اقدام کنند. در این کتاب که باید با مشارکت کارگروه ویژه ای از جهان اسلام تدوین شود، دستاوردها و اشتراکات تاریخی مسلمانان باید مبنا قرار گیرد. برای جلوگیری از سوء برداشتهای احتمالی، در این کتاب به جای پرداختن به مباحث سیاسی تاریخ، باید تکیه اصلی بر فرهنگ و تمدن اسلامی و معرفی مشاهیر بزرگ اسلامی از ملیتهای مختلف باشد تا همه جریانهای فکری و عقیدتی را پوشش دهد. جمهوری اسلامی به عنوان منادی وحدت جهان اسلام و پیشرو در احیای فرهنگ و تمدن اسلامی و با توجه به علاقه ویژه مقام معظم رهبری به مقوله نزدیکی جوامع اسلامی و اتحاد جهان اسلام، می‌توان این پیشنهاد را در دستور کار یک نشست بین المللی قرار داد. رسیدن به اتحاد اسلامی و گسترش روابط سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، مالی و... میان مسلمانان، مستلزم پرورش کودکانی است که نه تنها خود را مسلمان بدانند، بلکه به عنوان بخشی از جهان اسلام به خود باوری نیز رسیده باشند. تدوین کتاب مشترکی برای همه مسلمانان اولین گام جدی در پر کردن شکاف‌های ایجاد شده در جهان اسلام خواهد بود و انشاء الله توفیق این اقدام نصیب جمهوری اسلامی به عنوان الگو و پیشگام بیداری اسلامی خواهد شد.
پاورقیها
1. برای آگاهی از محتوای کتابهای درس تاریخ عراق در دوره صدام نک: «صوره الایرانیین فی الکتب المدرسیه العربیه»، طلال عتریسی (استاد دانشگاه و مدیر کل مرکز مطالعات و بررسیها و اسناد راهبردی بیروت)، مجله منبرالحوار، بیروت، خریف ۱۹۹۸، شماره ۳۶. این مقاله توسط بهروز رفیعی، عضو پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ترجمه شده است. در این کتاب ها ایرانی یعنی فارس و فارس یعنی نژادی که از صدر اسلام تا جنگ تحمیلی، «علیه امت عرب و وحدت و زبان و تمدن عربی اسلامی آن، دسیسه چیده، و برای تحقق هدفها و نیز آرزوهای ویژه اش به همکاری با بیگانگان خو کرده است!»
2. برداشت «ویکتور هوگو» در کتابهای «بینوایان» و «گوژپشت نوتردام» راجع به بسترها و اصولاً ماهیت انقلاب اگر چه کاملاً متفاوت از نگرشی است که «چارلز دیکنز» در کتاب «دو شهر» یا «آناتول فرانس» در کتاب «خدایان تشنه اند» راجع به انقلاب دارند، اما نحوه نگاه و ارجاع آنها به تاریخ کاملاً در یک جهت حرکت می کند.
3. این نگرش به تاریخ ایران و توجه به آن در داخل کشور، از اوایل دوره قاجار با انتشار آرا و اندیشه های کسانی چون میرزا فتحعلی خان آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی شکل خاصی به خود گرفت و به تدریج در دوره رضاخان و محمدرضاشاه در مقابل دوره اسلامی قد علم کرد.
4. برخلاف ایران و معدودی از کشورهای دیگر که دارای استمرار تاریخی هستند، غالب این کشورها دچار انقطاع تاریخی شده و هرگز نتوانسته اند در درازنای تاریخ مانند ایران حضوری پررنگ داشته باشند.
5. (در کتاب لذات فلسفه اثر ویل دورانت، جنگ جهانی سوم اثر کنت دمارانش رئیس دستگاه اطلاعاتی فرانسه این تقسیم بندی دیده می‌شود. در کتاب فلسفه تاریخ اثر هگل نیز این سیر حرکتی و نگاه تقابلی دیده می شود.)
6. (پارس و هلاس، تصویر ایران در کتابهای درسی یونان، دکتر محمد حسین مظفری، رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در یونان، سایت زبان فرهنگ و ارتباطات اسلامی). عمده مطالب بخش مربوط به یونان و ایتالیا از این مقاله اقتباس شده است.
7. تاریخ صنف هفتم، سال ۱۳۹۰ ه ش، وزارت معارف افغانستان، ص ۲۰
8. همان، ص ۲۱
9. همان، ص ۲۲
10. تاریخ صنف هشتم، سال ۱۳۹۰ ه ش، وزارت معارف افغانستان، ص ۴
11. همان، ص ۵.
12. همان، ص ۹. ابومسلم خراسانی نیز افغانستانی معرفی شده است. همان ص ۶
13. همان، ص ۳۰
14. همان، ص ۳۴
15. همان، ص ۴۰
16. همان، ص ۴۲
17. در این مورد نک: سیمای ایران و ایرانیان در کتابهای درسی تاریخ جمهوری آذربایجان، سالنامه جریان شناسی تاریخی، سال اول، ۱۳۹۵، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صص ۲۰۰۵-۲۱۶
18. برای آگاهی از محتوای کتابهای درس تاریخ کشورهای تونس، سوریه، مصر راجع به ایران نک: «صوره الایرانیین فی الکتب المدرسیه العربیه»، طلال عتریسی (استاد دانشگاه و مدیر کل مرکز مطالعات و بررسیها و اسناد راهبردی بیروت)، مجله منبرالحوار، بیروت، خریف ۱۹۹۸، شماره ۳۶
19. تاریخ جهان اسلام، سال اول دبیرستان، ریاضی، مدیریت کل آموزش دختران، معاونت همکاری برای پیشرفت تربیتی، ۱۹۹۳، ص ۸۷-۸۸
20. همان، ص 50 – 51
21. جغرافیای منطقه ای جهان اسلام، سال دوم دبیرستان، برای دختران، ریاضی، مدیریت کل آموزش دختران، معاونت همکاری برای پیشرفت تربیتی، ۱۹۹۳، ص 103

منبع:جریان شناسی تاریخی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، شماره 8، مهر 1396

این مطلب تاکنون 4784 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir