ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 135   بهمن ماه 1395
 

 
 

 
 
   شماره 135   بهمن ماه 1395


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
نخستین سماور ایرانی و پاداش سازنده آن!

سماور یک عبارت روسی به معنی «خود جوش» و مرکب از دو واژه Cam به معنی خودش وVar به معنی پختن می‌باشد. این ظرف دارای یک مخزن آب است که برای جوش آوردن آب ساخته شده است. فریدون آدمیت در کتاب «امیرکبیر و ایران» می نویسد:
«...در‌ نوشته های رسمی به تلفظ صحیح اصل کلمه سماوار آمده و عوام آن را « حمام برنجی» می‌‌گفتند...»
اولین سماور ساخت روسیه در شهر تولا (Tula) در تاریخ ۱۸۲۰ میلادی ساخته شد، بعدها این شهر به عنوان مرکز تولید سمار روسیه مشهور گردید و تا تاریخ ۱۹۰۰ میلادی چهل کارخانه سماور سازی در آن فعالیت داشت. سماور برای اولین بار در دوره سلطنت شاهرخ نوه نادر شاه افشار از روسیه وارد ایران شد و تا پایان دوران صدارت امیر کبیر که وی صنعتگران ایرانی را به ساخت سماور تشویق کرد این وسیله از کالاهای وارداتی بود. تولید نخستین سماور ایرانی در دوره صدارت میرزا تقی خان امیر کبیر رخ داد، رادمردی که ساختار اقتصادی جامعه اش را خوب می شناخت، جامعه‌ای که از صنعت جدید بی بهره و کشاورزی اش عقب افتاده بود. امیرکبیر می دید چگونه مردم کشورش، مصرف کننده کالای بی مصرف فرنگی شده اند و چگونه تولید اندک کالا های داخلی که هنوز بر پا بود، کم کم دارد از کار می افتد. او به خوبی خطر خروج ذخیره طلا را از ایران به فرنگ و نکات ظریف سیاسی ـ اقتصادی دیگر را حس می کرد. امیر خوب می دانست، پیشرفت کشور به ایجاد صنعت جدید و پیشرفت کشاورزی و توسعه بازرگانی داخلی و خارجی و گسترش روابط اقتصادی با دنیا بسته است . او در گام نخست می خواست از سیر تنزل اقتصادی ، جلوگیری کند و صنعت مناسب توان صنعتگران داخلی را راه اندازی نماید، کشاورزی را از رکود خارج سازد و از فرار طلا جلوگیری نماید و بسیاری موارد دیگر .
امیرکبیر برای نیل به اهدافش، مجمع الصنایع را در تهران پدید آورد و صنعتگران را حمایت کرد، دارالفنون را به همین منظور شروع به ساخت نمود. از معلمین فرنگی برای انتقال دانش فنی استفاده کرد. محصلان و صنعتگران را برای تحصیل علم و فن به روسیه و دیگر کشور های اروپایی اعزام نمود. فرمان آزادی استخراج معدن برای اتباع ایرانی را صادر کرد. کارخانه هایی را از فرنگ خریداری نمود و هزاران اقدام دیگر که شرح همه آنها در این مختصر ، هرگز نمی گنجد.
در دوره ناصرالدین شاه قاجار که نوشیدن چای عمومیت یافته بود، و مشخصاً از دوره صدارت امیرکبیر به بعد صنعت سماور سازی در شهرها و روستاها و در میان عشایر رونق گرفت و دواتگران در ابتدا ابزار کتاب را می‌ساختند، از آن پس انواع سماور و وسائل مربوط به آن مانند جام یا لگنچه و پارچ می‌ساختند. گاهی سماور توسط ورشو سازان ماهر با آلیاژ نیکل و نقره ساخته می‌شد که همزمان با آن اسباب و وسائل تفننی برای نوشیدن چای نیر ابداع شد.
اولین سماورهای ساخته شده بسیار ساده بودند اما بعدها در شکلها و اندازه‌های متنوع، بسته به نحوه استفاده مردم تولید گردیدند. بیشتر سماورهای کوچک در خانه‌ها و دفاتر مورد استفاده قرار می‌گرفتند و برخی از آنها در اندازه‌های بزرگتر برای استفاده در مکانهای عمومی مانند قهوه خانه‌ها، رستورانها و قطارهای مسافر بری و چهارراها ساخته می‌شدند.
سماورهایی که بیشتر در حمل ونقل از آنها استفاده می‌شد دسته و پایه هایشان تاشو بودند و برخی نیز محل خاصی برای پخت غذا داشتند. بطور سنتی، مرکز تولید سماور در ایران، شهر بروجرد در استان لرستان بوده‌است.
حسین مکى دانشمند محقق و تاریخ ‏نویس ایران در کتاب «امیرکبیر» مطالبى در خصوص خدمات و سیاستهاى اقتصادى این مرد بزرگ بیان کرده است که در بین آن‌ها مطلبى در مورد ساختن اولین سماور توسط یک دواتگر اصفهانى و عاقبت ‏کار او جلب توجه می‌کند. ایشان می‌نویسد:جمعى در ایام عید نوروز در باغ چهل‏ستون اصفهان به تفریح نشسته بودند در این اثنا سائلى پیش آمده از آن‌ها استمداد مادى کرد و چون ایام عید بود هر یک از آن جمع مقدار معتنابهى به سائل مزبور کمک کردند، در این هنگام جمعیت را مخاطب قرار داده اظهار داشت:
«...قصد من تکدى نیست و شخصاً هم فقیر نبوده و نیستم و این مبلغ هم کفاف چند روز مرا می‌کند، اما اگر دماغ شنیدن دارید سرگذشت خود را که تا حدى شیرین و شگفت ‏آور است براى شما نقل کنم...»
چون از طرف آن‌ها روى خوشى به او نشان داده شد سائل شروع به سخن کرد و سرگذشت خود را چنین بیان کرد:
«...چندین سال قبل یک‏ روز حاکم اصفهان فرستاد دواتگران را که من هم یکى از آنان بودم احضار کرد و آن‌ها را مخاطب قرار داده، اظهار داشت: هر یک از شما استاد‌تر است به من معرفى کنید. دواتگران دو نفر را که یکى از آن‏ دو من بودم از بین خود به سمت استادى انتخاب کرده، اظهار داشتند: اینان از همه استادترند. فرماندار سایرین را مرخص کرده، سپس به ما دو نفر چنین گفت: کدام یک از شما دو نفر مبرزترید؟ رفیق من مرا معرفى کرد و اضافه کرد این شخص در فن خود سرآمدتر است و یکى از صنعتگران خوب این شهر است.
فرماندار وى را هم مرخص کرد و آنگاه به من روى نمود و گفت: میرزا تقى‏‌خان امیرکبیر صدراعظم ایران براى انجام کار مهمی تو را به تهران خواسته است. خرج راه کافى به‏ من داده، مرا فوراً به سوى تهران گسیل داشت. پس از ورود به تهران به خدمت امیرکبیر رسیده، خود را معرفى کردم. امیرکبیر پس از استحضار کافى از حال من و پس از اینکه تشخیص داد در فن دواتگرى استادم سماورى جلویش بود به من نشان داده، از من پرسید آیا مانند این را می‌توانى بسازى؟ چون اولین مرتبه‌‏اى بود که در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه سماور به ایران آورده بودند و من تا کنون چنین چیزى ندیده بودم به آن نگاه کرده از طرز ساختمان آن آگاهى حاصل کردم سپس در پاسخ گفتم آرى.
امیرکبیر گفت: این سماور را به عنوان نمونه ببر و مانندش را بساز بیاور. من از نزد صدراعظم خارج شده، آمدم در بازار دکان دواتگرى پیدا کردم مشغول ساختن سماور شدم. پس از اتمام کار سماور را برداشته نزد امیر کبیر بردم. کار من مورد پسند واقع شد. ضمناً پرسید این سماور با مزد و مصالح به چه قیمت تمام شده است؟
من در پاسخ عرض کردم روى هم رفته 15 ریال. امیرکبیر با قیافه‏اى باز و در عین‏ حال متبسم به منشى خود دستور داد تا امتیاز نامه ‏اى برایم بنویسد که فن سماور سازى بطور کلى براى مدت 16 سال منحصر به‏ من باشد و بهاى فروش هر سماور را 25 ریال تعیین کرد. پس از صدور این فرمان امیر کبیر روى به‏من کرد و گفت: برو اصفهان دستور کار تو را به حکومت اصفهان داده‏‌ام که وسائل کارت را از هر حیث فراهم کند.
من نیز از تهران حرکت کرده، وارد اصفهان شدم بلافاصله پس از ورود من حکومت اصفهان مرا احضار کرده گفت: باید فوراً دکانى و چند شاگر تهیه نمائى و آنچه مخارج آن می‌شود نقداً از خزانه دولت دریافت نموده، مشغول سماور سازى بشوى.
بنابراین دستور، من هم فوراً چند دکان که خراب بود از صاحبش اجاره کرده آن‌ها را به یکدیگر راه دادم و بنابر موقعیت و لزوم و احتیاجات در هر یک از دکان‌ها بنائى نموده، بطوریکه در یکى از دکان‌ها کوره‏‌اى جهت ریخته‏ گرى بسته و در دیگرى لوازم دواتگرى و در سومی سکو بسته که شاگردان بنشینند تا بدینوسیله به‏ خوبى بتوانم سماور سازى نمایم. مجموعاً مبلغ دویست ‏تومان مخارج بنا و دکان‌ها و فراهم کردن اسباب کار شد. اما بدبختانه هنوز مشغول کار نشده بودم که یک نفر فراش حکومتى مثل اجل معلق حاضر شده، مرا با یک حالت خاصى مانند دزدان نزد حاکم برد.
به‏ محض آنکه فرماندار چشمش به‏من افتاد با تشدد و تغیّر تمام اظهار کرد: چون میرزاتقى‏ خان امیرکبیر را در تهران گرفته‏‌اند و این مبلغ دویست تومان متعلق به دولت است باید بدون چون و چرا تمام و کمال آن را پس بدهى!
ولى چون آن پول خرج بنائى آن دکان‌ها و غیره شده بود و من نیز از خود ثروت دیگرى نداشته که وجه مزبور را ادا نمایم، عنفاً تمام هستى مرا حراج کرده، مجموعاً یکصدوهفتاد تومان بیشتر نشد براى سی تومان دیگر آن نیز مرا سر بازار‌ها برده در انظار مردم چوب می‌زدند تا مردم ترحم کرده آن سی تومان به‏ مرور پرداخته شد!
در نتیجه آن چوب‌ها و صدمات بدنى که به‏من وارد شد امروز چشم‌هایم تقریباً نابینا شده دیگر نمی‌توانم به کارگرى مشغول شوم از این رو به‏ گدائى افتادم! در صورتى که اگر امیرکبیر را نگرفته بودند و من همچنان مشغول کار بودم امروز یکى از بزرگ‌ترین متمولین این شهر بودم.
«سماور سازی» صنعتی که با سعی و همت صدر اعظم دانا و وطن دوست داشت پا می گرفت با رفتن امیر کبیر از میان رفت و تا مدت ها در ایران دیگر کسی سراغ آن را هم نگرفت. اما بعد‌ها که استفاده از سماور در دنیا عمومیت یافت در ایران هم صنعت سماور سازی مرسوم شد. محصول سماور در ایران فقط نوشیدنی چای بود که به مذاق همه خوش می‌آمد .
در دوره ناصری ابتدا سماور و چای در محدوده دربار و مهمانی های رجال و اشراف مرسوم شد. با گسترش مصرف چای به مثابه یک نوشیدنی دلپذیر، نقش سماور در تهیه چای در میان درباریان و رجال آن دوره بیشتر احساس شد و حس رقابت و چشم و هم چشمی نیز براین علت افزود تا جایی که به سرعت سماور بین رجال و اعیان تهران و درمیان فرادستان دیگر بلاد ایران شیوع یافت.
بدین ترتیب مدت زیادی طول نکشید، که چای جزو لاینفک بساط قلیان اعیان و اشراف درآمد وکمی بعد این رفتار عمومیت پیدا کرد.
دکتر پولاک طبیب ناصرالدین شاه در این باره می نویسد: «مصرف چای امروز در شهر ها چندان عمومیت دارد که به زحمت می توان خانواده ثروتمندی یافت که در خانه اش یک سماور روسی نباشد. هر مهمان محترم و مثلا طبیب را به هنگام عیادتش با چای پذیرایی می کنند و در مسافرت های بیابانی هر جا که آب آشامیدنی گوارا فراهم نباشد چای هست.»
آن قدر سماور در بحبوحه رواجش ارج و قرب یافت، که نقش سماور و قوری و استکان و غیره بر پیشانی خانه بروجردی ها در کاشان و حتی بر روی سنگ مزار خان ها و بزرگان لرستان حک شد.
علی جواهر کلام، در «اطلاعات بانوان» به سال ۱۳۳۸ خورشیدی از «سماور ساز زن» قمر السطنه یاد کرده است که در بیان حال و هوای مردم در برخورد با سماور شنیدنی است :
«...خانم قمر السلطنه دختر فتحعلی شاه و همسر میرزا حسین خان سپهسالار، صدر اعظم ناصرالدین بود. از آن جایی که فرزندی نداشت و سپهسالار هم ثروت فراوانی داشت ، سرگرمی های متعددی در خانه قصر مانند خود فراهم می ساخت از جمله سرگرمی های او سماوری بود، که از روسیه آورده بودند. وقتی آب در این سماور به جوش می آمد، در اثر خروج بخار آب، صدایی ایجاد می شد، که می گفتند، سماور ساز می زند. قمر السلطنه ، خواجه زرنگی را مأمور آن کرده بود، و او خوب می دانست که به اصطلاح چطور ساز سماور را کوک کندکه تا آخر مجلس ساز بزند. البته حسادت دیگر خانم های قاجاری بالاخره کار سماور را ساخت. بدین ترتیب که روزی در حضور همه میهمانان قمر السلطنه، عده ای از خانم ها به سبب این که ساز، حرام است و بنابراین سماورِ ساز زن، هم حرام است، مجلس را ترک کردند و از استعمال آن جلوگیری کردند...»
در کتاب « چای در ایران » حکایتی از گرم کردن سماور، برای ناصرالدین شاه با آتش زدن اسکناس، به نقل از کتاب «موانع رشد سرمایه داری در ایران» آمده که آن هم در جای خود شنیدش خالی از لطف نیست:
« ...به هنگام سفر ناصرالدین شاه به فرنگ حاج شیخ از تجار معروف آذربایجان از نماینده خود در آنجا می‌خواهد ناصرالدین شاه را به نوشیدن چای دعوت کند و هنگام پذیرایی آب سماور طلا را با سوزاندن اسکناس به جوش آورد و او هم چنین می کند…
بعد‌ها در تهران ، روزی حاج شیخ به حضور شاه می رود و به نحوی از آن خاطره یاد می کند. شاه ضمن ابراز خرسندی از آن پذیرایی در اشاره به ماجرا ابراز تأسف می کند، از این که ، چرا چنین سرمایه دارانی، در داخل کشور فعالیت نمی‌کنند. حاج شیخ می‌گوید، قربان او نماینده حقیر در اروپا ست. شاه خوشحال می شود، بر می خیزد او را می‌بوسد.» در این سال ها بساط چای به قهوه خانه ها کشیده شده بود و در تهران قهوه خانه ای نبود که سماور و قوری و دیگر ملزومات چای و قلیان نداشته باشد و دیگر نمی شد، قهوه خانه ای پیدا کرد که، این اقلام در بساطش نباشد.
سماور های قدیمی ذغالی بود و حمل و نقل و روبراه کردن آنها در سفر و در بیابان امکان پذیر. مردم در هر فرصتی که می یافتند، نظیر ایام عید نوروز و یا تعطیلات دیگر و به خصوص سیزده بدر وقتی بساط خود را در باغ ها و بستان های اطراف شهر می گستراندند، سماور و لوازم تهیه چای اصلی ترین قلم آن بساط بود.

منابع :
ویکی پدیا – دانشنامه آزاد
خبرگزاری فارس: 27 شهریور 1395
سایت تبیان: 29 بهمن 1391

این مطلب تاکنون 23301 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir